بسط معنویت درگام دوم انقلاب نیازمند تنظیم ساختار‌های فرهنگی با نظریه نظام انقلابی است

بسط معنویت درگام دوم انقلاب نیازمند تنظیم ساختار‌های فرهنگی با نظریه نظام انقلابی است

«معنویت و اخلاق» از اصلی‌ترین توصیه‌های مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب است. آن‌طور که معظم‌له در بیانیه آورده‌اند: معنویت و اخلاق، جهت‌دهنده همه حرکت‌ها و فعالیت‌های فردی و اجتماعی و نیاز اصلی جامعه است.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، «معنویت و اخلاق» از اصلی‌ترین توصیه‌های مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب است. آن‌طور که معظم‌له در بیانیه آورده‌اند: «معنویت و اخلاق، جهت‌دهنده همه حرکت‌ها و فعالیت‌های فردی و اجتماعی و نیاز اصلی جامعه است؛ بودن آنها، محیط زندگی را حتی با کمبود‌های مادی، بهشت می‌سازد و نبودن آن حتی با برخورداری مادی، جهنم می‌آفریند. شعور معنوی و وجدان اخلاقی در جامعه هرچه بیشتر رشد کند برکات بیشتری به بار می‌آورد.» در همین راستا و جهت بررسی وضعیت معنویت و اخلاق در جامعه ایرانی و الزامات بسط آن به سراغ حجت‌الاسلام دکتر عبدالحسین خسروپناه، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، رفته‌ایم. او ضمن تأکید بر محور بودن خودسازی در جامعه‌پردازی منتهی به تمدن نوین اسلامی، معتقد است حرف از معنویت و اخلاق به معنای تقرب به عالم ملکوت در دنیای مدرن پارادوکس است و برای حل بحران معنویت، گریزی جز دست کشیدن از مدرنیته وجود ندارد. مشروح این گفتگو که متأسفانه به دلیل خستگی دکتر خسروپناه کوتاه شد، در ادامه از نظر می‌گذرد.

 

به عنوان اولین سؤال به نظر شما اصلاً در دنیای مدرن که جامعه ایرانی نیز تا حدودی با آن درگیر است، جایی برای صحبت از معنویت و اخلاق هست؟ به عبارت دیگر آیا امکان تحقق امر معنوی در دوره مدرن وجود دارد؟
دنیای مدرن به لحاظ غرق شدن در مدرنیته، تکنولوژی و صنعتی که بیشتر ناظر به رفع نیاز‌های فیزیولوژیکی، مادی و جسمانی است بیشتر از هر مقطع دیگری متوجه شده که به معنویت و اخلاق نیازمند است و اگر معنویت و اخلاق نباشد، بشر با بحران جدی‌ای در کنار بحران هویت، محیط زیست و آب مواجه می‌شود. اما از آنجا که دنیای مدرن مبتنی بر اومانیسم است و اصالت انسان را قبول دارد و بر اساس اومانیسم و بریدن عالم ملک از ملکوت و جدا شدن زمین از آسمان دچار اصالت سوبژکتیویسم (Subjectivism) و سوبژکتیویته یعنی اصالت فاعل شناسای انسانی هم شده است، حاضر نیست از مبانی وحی بهره ببرد. از سویی گرفتار سکولاریسم و اصالت دنیا هم هست. یعنی دنیای مدرن اصالت دنیا و اصالت این جهان را پذیرفته و دنیا را از آخرت و دین بریده و خندق عمیقی بین دین، دنیا و آخرت ایجاد کرده است. مجموعه این موارد باعث شده کار به جایی برسد که حالا خلأ معنویت را احساس کند. معنویت‌گرایی هم امری فطری است و قرار نیست کسی به کسی آموزش بدهد، امروز بی‌توجهی و غفلت از این امر فطری، ظهور و بروز کرده است. پس این نکته اول که انسان مدرن و حکومت مدرن رسیده به اینجا که بشر محتاج معنویت است و بحران معنویت را فهمیده. اما نکته بعدی این است، حال که این نیاز را درک کرده آیا می‌تواند از این معنویت دم بزند و بشر را به معنویت و ارزش‌های اخلاقی دعوت کند؟ پاسخ به این سؤال اول مستلزم این است که مشخص کنیم به دنبال کدام اخلاق و کدام معنویت هستیم؟ اگر مقصود از اخلاق همین باید‌ها و نباید‌هایی است که در راستای ایجاد نظم اجتماعی و ساماندهی به زندگی انسان و نجات او از بحران‌ها در حد اولیه و تبدیل بحران به معضل و مشکل است، بله می‌تواند که این می‌شود معنویت و اخلاق سکولار که فرد به همین حد کفایت می‌کند که با یک موسیقی یا یک شعر و کار‌هایی از این قبیل حالی معنوی پیدا می‌کند، اما اگر منظور برطرف ساختن آن نیاز فطری انسان و تقریب او به خدا و عالم ملکوت است باید بگوییم که دنیای مدرن از ارضای آن ناتوان است و تنها در صورتی ممکن است که دست از مدرنیته بکشیم. نمی‌شود که هم بخواهیم مدرنیته یعنی سکولاریسم، اومانیسم و سوبژکتیویسم بماند و هم از معنویتی بگوییم که بحران معنویت را حل کند. اساساً این خواسته پارادوکس است. همان‌طور که گفتم اومانیسم جدا شدن زمین از آسمان و ملک از ملکوت است، اما معنویت حقیقی پیوند با ملکوت است نه پیوند آرامش‌بخش با عالم ملک؛ لذا از این منظر دنیای مدرن توان حل مشکل معنویت را ندارد. این‌ها هم که راه «عقلانیت و معنویت» را عرضه می‌کنند به نظر من آب در هاون کوبیدن است. هیچ اتفاقی نمی‌افتد، چون عقلانیت اگر می‌خواهد سکولار باشد، نمی‌تواند از معنویتی که تقرب به خداست دم بزند مگر اینکه معنویت را صرف به آرامش تقلیل دهد که خب این با مواد مخدر، حشیش و هروئین هم قابل حاصل است، اما اگر معنویت را به معنای سلوک به عالم ملکوت بگیریم، این سلوک حتماً باید توحیدی باشد و با عالم ملکوت پیوند و ارتباط داشته باشد.


حالا اگر کسی پیدا شد و گفت با عقل سکولار می‌توان به چنان آرامشی رسید که زندگی انسان‌ها را تنظیم کند و برایشان رفاه و آسایش فراهم کند؛ چی؟
این حرف همین الان با بحث‌هایی که در سازمان‌های بین‌المللی، مثل حقوق بشر، انجام می‌پذیرد، در بععضی کشور‌های اروپایی و امریکایی پیاده می‌شود تا حدودی هم نظم و آرامش مورد نظر این سازمان‌ها برقرار شده و مثلاً کارمند‌ها به خوبی و با لبخند جواب ارباب رجوع را می‌دهند و...، اما شما آمار‌های قبل و بعد از جنگ جهانی دوم را بسنجید. آسیب‌های اجتماعی، جرائم و جنایت‌ها بیشتر شده، کمتر نشده است. ساختن بمب‌های شیمیایی و میکروبی بیشتر شده و کمتر نشده است. همان‌طور که گفتم باید مشخص کنیم، دنبال چه معنویتی هستیم، آیا دنبال معنویتی هستیم که کارمند ما ارباب رجوع را تکریم کند یا دنبال معنویتی هستیم که جهان و انسان معاصر را از بحران نابودی نجات دهد؟ بشر وقتی از بحران نابودی نجات پیدا می‌کند که نه تنها اعتقادش به مبدأ و معاد باشد بلکه تقرب به مبدأ و معاد را نیز بجوید. اگر این نباشد معنویت در حد آرامش بخشی به سیستم اداری باقی خواهد ماند. همین امریکای
300 میلیون جمعیت که می‌گویند سیستم اداری‌اش درست شده، 50 میلیونش کارتن‌خواب هستند. اصلاً شما نمی‌توانی در نظام لیبرالیستی که اصالت را بر آزادی و سرمایه می‌داند و 95 درصد جامعه باید در خدمت 5 درصد جامعه باشد با معنویت به معنای آرامش، بحران را حل کنی. در چنین جامعه‌ای مقوله‌ای به معنای عدالت خنده‌دار است چراکه معنویتی که عدالت را با خود دارد جز از مسیر تقریب به خدا حاصل نخواهد شد.


با توجه به توضیحی که دادید تکلیف ما در مواجهه با جامعه ایرانی که از طرفی با تحولات تکنولوژی و فراگیر شدن شبکه‌های اجتماعی بیش از پیش به سمت مدرن شدن کشیده می‌شود و از طرفی آن‌طور که در بیانیه گام دوم آمده است باید به فکر بسط معنویت و اخلاق در آن بود، چیست؟
بیانیه گام دوم که مقام معظم رهبری ارائه کردند گوهر و دال مرکزی‌اش نظریه «نظام انقلابی» است. نظریه نظام انقلابی مطابق آنچه در خود بیانیه آمده دارای سه رکن «خودسازی، جامعه‌پردازی و تمدن‌سازی» است. از طرفی می‌دانیم برای آنکه به تمدنی به نام «تمدن نوین اسلامی» برسیم به جامعه‌پردازی و دولت‌سازی نیاز داریم، اما چه کنیم این جامعه‌پردازی و دولت‌سازی ما را به تمدنی مثل تمدن مدرن که گرفتار بحران هویت، محیط زیست و نابودی جامعه است نرساند و تمدنی نسازیم که مکمل تمدن مدرن در نابودی جامعه باشد؟ راهش این است که خودسازی را لحاظ کنیم. خودسازی هم، اولی نیست که آخر نباشد. خودسازی در روح جامعه‌پردازی، دولت‌سازی و تمدن‌سازی حضور دارد. این خودسازی همان تئوری «معنویت توحیدی» است. یعنی اگر خودسازی با معنویت توحیدی همراه باشد به جامعه‌پردازی خواهیم رسید که نتیجه‌اش تمدن نوین اسلامی خواهد بود. این تمدن دیگر حتی اجازه نخواهد داد، مشکلی به نام معنویت پیش بیاید چه برسد که بخواهد تبدیل به بحران شود.


آنچه فرمودید شاید در گفتار آسان باشد، اما راهکار‌های آن برای کف جامعه و در مقام عمل چیست؟ آیا می‌شود به جوانی که فرضاً «تتلیتی» شده است بگوییم خودسازی کن؟!
این چیز دیگری است. وقتی انیشتین نظریه نسبیت را اعلام می‌کند نباید یک‌دفعه ازش بخواهید خب چطور موشک بفرستیم فضا؟! وقتی نیوتن قانون جاذبه را مطرح می‌کند، باید در قدم اول بپرسیم خب حالا اگر بخواهیم چگالی جسمی را بسنجیم چطور این قانون جاذبه به ما کمک می‌کند؟ این جا هم همین است، ما الان داریم نظریه را مطرح می‌کنیم. اول باید توجه کنیم تمدن بدون معنویت فاجعه و توحش است نه تمدن، و معنویت هم باید لایه‌های مختلف تمدن را تأمین کند. حالا یک‌دفعه شما، ما را می‌اندازی کف جامعه و می‌گویی چه‌کار کنیم؟ اول ببینید جامعه چطور شده که شده این. این کف جامعه معلول ساختار‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی است. وقتی سریال‌های خانگی مثل نهنگ آبی، هیولا، مانکن، ریکاوری و دور از خانه ساخته می‌شود نباید توقع معنویت داشت. این سریال‌ها، همه به نوعی ابتذال، رفتار‌های غیراخلاقی و آسیب‌های خانوادگی را افزایش می‌دهند. بسیاری از فیلم‌های سینمایی مثل رحمان
1400، خانه پدری و حتی سریال‌های صداوسیما مثل ستایش هم همین‌طور است. شما الان ببینید این سریال ستایش از ابتدای فصل یک حرفش چیست. تمام پیام آن این است که دختری مقابل حکم شرعی که حضانت فرزندان باید با پدربزرگ باشد ایستاد و موفق هم شد. در همین ستایش 3 دیدید خیلی راحت حشمت فردوس به داماد آن پیرزن می‌گوید من می‌دانم تو ارتباطاتی خارج از خانواده داری و وقتی نوه‌اش می‌گوید تو از کجا این را می‌دانستنی؟ می‌گوید من تیری در تاریکی زدم و گرفت! این یعنی چی؟ غیر از این، این معنا را می‌دهد که همه آقایان اهل زیر آبی رفتن خارج از خانه هستند؟ می‌دانید این منطق اگر فراگیر شود چه بی‌اعتمادی خانوادگی‌ای را ایجاد می‌کند؟! دیالوگ‌هایی هم که نتیجه‌اش بی‌اعتمادی خانواده است، به دنبال خود طلاق می‌آورد. این‌ها همه ساختار‌هایی هستند که هیچ تناسبی با نظریه نظام انقلابی ندارند. آیا این صداوسیما ما را به تمدن نوین اسلامی می‌رساند؟ بله مسئولان صداوسیما آدم‌های متدین و ولایی هستند و مرتباً هم بیانیه گام دوم را منبر می‌برند، اما سؤالم این است که فیلمنامه‌نویس‌ها چی؟ آیا آن‌ها هم به بیانیه گام دوم اعتقاد دارند؟ وقتی اعتقادی به این مقولات نباشد دیالوگ‌ها به گونه‌ای نوشته می‌شود که نوجوان و جوان ما، تتلیتی می‌شود! پس وقتی از نظریه نظام انقلابی و بسط معنویت صحبت می‌کنیم نمی‌شود به ساختار‌های فرهنگی، رمان‌نویسی، فیلمنامه‌نویسی و آثار مختلف هنری بی‌توجه بود؛ چون این‌ها می‌توانند تعیین کنند رفتار جمعی ما تمدنی باشد یا غیرتمدنی. البته ما بخش مثبت صداوسیما را هم می‌بینیم و تأیید و تقدیر می‌کنیم؛ این‌طور نباشد که زحمات دوستان صداوسیما نادیده گرفته شود، اما می‌خواهم بگویم چه صداوسیما و چه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هر مثلاً فیلمنامه‌ای را که می‌خواهند تأیید کنند، باید نسبت آن را با نظام انقلابی در نظر بگیرند. نه در این دو نهاد مسئول بلکه در هر صحنه مدیریتی دیگری که در اختیار داریم اگر مقداری بیانات مقام معظم رهبری را به صورت کاربردی به کار ببندیم، طبیعتاً نسل نوجوان و جوان ما به سمت و سوی دیگری خواهند رفت.


حرف شما صحیح؛ اما اگر کسی مثل آنچه در تحلیل‌های آقایان عبدی و باقی درباره همین مسئله 16 میلیون کامنت صفحه تتلو آمده، به شما گفت آیا 40 سال گام اول انقلاب اسلامی فرصت کمی بود تا این ساختار‌ها ایجاد شود و به قول شما بیانات مقام معظم رهبری به صورت کاربردی وارد صحنه مدیریتی شود، چه پاسخی می‌دهید؟
اول اینکه بخش مهمی از اتفاقات و تحولات 40 سال گذشته که امروز نتایجش بروز کرده، محصول خود این آقایان و تئوری‌های مورد علاقه آنهاست؛ به همین خاطر این‌ها حق ندارند از دور داوری کنند و چهره اپوزیسیون بگیرند. از سال 76 که دولت دوم خرداد دست‌شان بود این همه ابتذال اخلاقی را در سینما، رمان، فیلم و... ایجاد کردند و همان‌طور دروازه را باز گذاشتند و این همه انحرافات اخلاقی را رواج دادند، خب توقع داشتند نتیجه‌اش چه بشود؟! معلوم است که نتیجه‌اش می‌شود، همین تتلو و گرایشی که به آن است. این یک نکته و نکته دیگر هم اینکه نباید بخش پر لیوان را نادیده گرفت. شما این را حساب کنید که اگر انقلاب نمی‌شد و مسیر قبل از انقلاب که فرهنگ برهنگی تبلیغ می‌شد ادامه می‌یافت الان چه وضعیتی داشتیم؟ با آن مسیر الان فرضاً این 16 میلیون کامنت تتلو به 100 میلیون کامنت می‌رسید. این را نباید نادیده گرفت. جمع بسیاری از جوانان ما الان در دعای عرفه، اعتکاف، مراسم شب‌های قدر، عزاداری‌های اهل بیت، نماز عید فطر و... شرکت می‌کنند؛ خب این‌ها را هم ببینیم. در جامعه ما هنوز اصالت با خانواده است. حتی بسیاری از کسانی که طلاق می‌گیرند، ازدواج مجدد می‌کنند، این نشانه‌ای از اصالت خانواده در جامعه ما و تفاوت‌های آن با غرب است. این مصادیق را چرا نمی‌بینیم؟ چرا زوایای مثبت صداوسیما، رمان‌های خوب چاپ شده و فیلم‌های سینمایی مناسب ساخته شده را نمی‌بینیم؟ این‌ها از پیش نبوده و در اثر جهش، حرکت و بالندگی به وجود آمده بعد از انقلاب ایجاد شده است.


این دقیقاً نکته‌ای است که من می‌خواستم درباره آن سؤالی را مطرح کنم. حضرت آقا هم بار‌ها اشاره کرده‌اند که حضور پرشور جوانان در مراسم مذهبی نشانی از بالا بودن سطح معنویت و نشاط در جامعه ایرانی است. به نظر شما چطور حضور در این مراسم را می‌توان به عنوان معیاری برای رشد معنویت و اخلاق در جامعه در نظر گرفت در حالی که ما شاهد هستیم بسیاری از حتی همین افراد که در مراسم شرکت می‌کنند درگیر مشکلات اخلاقی هستند یا از طرفی می‌بینیم دروغ، طلاق و بسیاری دیگر از مصادیق غیراخلاقی در جامعه ما رو به رشد است.
نباید مسئله را تک‌بعدی بنگرید. باید همه این مواردی را که گفتید، در کنار هم دید و تحلیل کرد. من با نگاه تک‌بعدی مخالفم، باید جامع‌نگر بود. اینکه می‌بینیم در جامعه گرایش به دعای عرفه، مناجات شعبانیه، دعای کمیل، شب‌های قدر، عزاداری برای اهل بیت و... هست نکته مثبت و قابل توجهی است، اما بله ضعف‌هایی هم وجود دارد که باید برای آن‌ها برنامه‌ریزی کرد.


برخی این حضور را نشان از پوسته‌ای شدن دین در ایران می‌پندارند. نظر شما چیست؟
هرگز این پوسته نیست بلکه لایه‌های عمیقی دارد که برآمده از عقلانیت و معنویت ریشه‌داری است. اتفاقاً من می‌خواهم بگویم این معنویت ریشه‌دار بیشتر خودش را نشان می‌دهد، اما توجه هم داشته باشید که حرف من و تأکید بر این مصادیق نباید بدین معنا تعبیر شود که سرمان را زیر برف کنیم و نقاط ضعف و عوامل ایجادکننده نقاط ضعف را نبینیم. این عوامل ایجادکننده نقاط ضعف که مقام معظم رهبری هم در بیانیه گام دوم با عنوان «کانون‌های ضد معنویت و ضد اخلاق» از آن‌ها یاد کرده و به برخورد با آن‌ها تأکید دارند، خیلی مهم است. ما اگر نقطه ضعفی می‌بینیم، نباید اول جوانمان را متهم کنیم بلکه باید عوامل ایجادکننده آن ضعف‌ها را شناسایی و برخورد مناسب کنیم. واقعاً شما ببینید سریال‌های خانگی چه مسیر وحشتناکی را برای ما ایجاد می‌کند و چطور نسل جوان را به تباهی می‌کشاند؛ لذا یکی از ابعاد بسط معنویت و اخلاق در جامعه برخورد با این دست عوامل تضعیف‌کننده، است.


آیا مرجعیت سنتی همچنان جوابگو و تکیه‌گاه مناسبی برای معنویت و اخلاق نسل جدید که به سمت مدرن شدن شتاب گرفته، است؟
امروز ما در جهانی زندگی می‌کنیم که با تعدد مرجعیت روبه‌رو هستیم. خیلی باید به این تعدد مرجعیت توجه کرد و برای آن برنامه‌ریزی داشت. مرجعیت سنتی هم در کنار این مراجع متعدد همچنان کارکرد خودش را دارد. هنوز منبر نماد فرهنگی و اثرگذار است، اما این‌ها کافی نیست و باید متناسب با جهانی که در آن زندگی می‌کنیم جهت‌دهی کرد.

منبع: روزنامه جوان

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
میهن
گوشتیران
triboon