یادداشت| اعظم طالقانی و وداع فمینیستی
در نگاه جریانات شبه فمینیستی، یک پارادوکس جدی به لحاظ فلسفی وجود دارد که قائلین به آن ظاهراً خود را مدافع حقوق زن میدانند اما لایه عمیقتر مدعای آنها اهانت سنگین به زن است.
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات با رویکرد تساهل فرهنگی در نیمه دوم دهه 70، تفکر غربی که با پیروزی انقلاب اسلامی برای سالیانی -دست کم از حیث سیاسی به محاق رفته بود، اینبار با سرعت بیشتری در بدنه نخبگانی و دانشگاهی کشور نفوذ کرد و به تبع آن در یک بازه زمانی تقریبا کوتاه بر فرهنگ عامه نیز اثر گذاشت.در این میان فمینیسم -به معنای مدرن آن- یکی از جریانهایی بود که با محوریت برخی مطالبات حوزه زنان به زودی مورد اقبال جریانهای نواندیش قرار گرفت.
در ادامه، تجدید نظرطلبانی همچون مهرانگیز کار، شیرین عبادی و... با هدف تضعیف ماهیت دینی انقلاب با سوار شدن بر موج مطالبات زنان به این جریان شبه فمینیستی رنگ و بوی سیاسی دادند.
اعظم طالقانی از جمله افرادی بود که از پیش از پیروزی انقلاب در عرصه سیاسی و اجتماعی فعال بود و سالها حضور در زندان رژیم پهلوی را نیز تجربه کرد.
او پس از پیروزی انقلاب به فعالیت های خود ادامه داد و بعد از تجربه یک دوره نمایندگی مجلس بر روی فعالیت در حوزه زنان متمرکز شد و به منظور سازماندهی فعالیتهایش، جامعه زنان انقلاب اسلامی را با هدف آموزش زنان و حل مشکلات آنها تاسیس کرد.در این میان، طالقانی بارها از جریانهای فمینیستی برائت جسته و خود را حامی حقوق مظلومان فارغ از جنسیت آنها خواند: «در تمام این سالها فمینیست نبودهام، کاری که برای حمایت از زنان میتوانستم انجام دهم این بوده که به قوانین اسلامی درباره زنان بپردازم.»
دختر ارشد آیت الله طالقانی در همه این سالها تلاش کرد تا وضعیت زنان جامعه را ارتقا ببخشد و آنها را برای حضور در عرصه های اجتماعی آموزش دهد اما عمده شهرتش مربوط به فعالیتهای نظری و عملی درباره مسئله «رجل سیاسی» است.پس از درگذشت او نیز طی چند روز اخیر این موضوع تبدیل به مسئله اصلی برخی جریانهای فکری-سیاسی شده و دائما در ارگانهای رسانه ای خود او را با عنوان «زنی که رجل سیاسی مذهبی بود» و «تا نفس آخر رجل سیاسی بود» تصویر می کنند.او در سال 76 برای نخستین بار کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شد اما صلاحیتش از طرف شورای نگهبان احراز نشد. این ماجرا در سال 92 و 96 نیز تکرار شد و او از شرکت در انتخابات بازماند.
به اعتقاد او این عدم احراز صلاحیت زیر سر تفسیر شورای نگهبان از عبارت «رجال سیاسی» است و این شورا نمی خواهد که یک زن رییس جمهور شود؛ درحالیکه نه در اصل 115 قانون اساسی و نه در تفسیر اعلامی شورای نگهبان از این اصل هیچ محدودیت جنسیتی برای رییس جمهور ذکر نشده است.
از طرفی هیچ قرینه ای دال بر این موضوع وجود ندارد که اعظم طالقانی به خاطر زن بودن احراز صلاحیت نشده باشد امّا این نحوه مواجهه برخی جریانهای سیاسی با کسی که بخش قابل توجهی از عمرش را صرف ارتقای جایگاه زنان کرد و سعی داشت نگاه جنسیتی را از جامعه بزداید نشان می دهد که اصل موضوع نه برای آنها قابل درک بوده و نه مسئله آنهاست. ارائه یک تصویر مردانه از اعظم طالقانی نه در شان اوست و نه در شان زن ایرانی مسلمان که همین جریانهای فکری-سیاسی همواره داعیه احقاق حقوق آنان را دارند.اساساً یک پارادوکس جدی در این نگاه شبه فمینیسم به لحاظ فلسفی هست که قائلین به آن ظاهراً خود را مدافع حقوق زن میدانند اما لایه عمیقتر مدعای آنها اهانت سنگین به زن است.
در این دیدگاه اساساً «مرد» پایه و مبنا تلقی می شود و زن به میزانی که به مرد تشبّه پیدا کند ارزشمند و دارای کرامت میشود؛ چنین پیشفرضی غیر از اینکه اهانت به زن است و او را صرفاً جستجوگری میداند که آمالش مرد بودن است چه معنای دیگری میتواند داشته باشد؟
این عملکرد البته محصول مشی کلی جریانهایی است که با هر پدیده ای سیاسی برخورد می کنند و تلاششان این است که آسمان را به ریسمان ببافند. از این حیث استفاده ابزاری این جریانها حتی از مرگ اعظم طالقانی نیز طبیعی به نظر می رسد.
محمدحسین نظری
انتهای پیام/