علت مشارکت بانوان در دفاع مقدس چه بود؟/ ماجرای باحجاب شدن ۱۵۰۰ پرستار جنگ
خدیجه علم الهدی میگوید: خانمها در وهله اول وظیفه تربیت فرزندان را دارند اما در زمانی که جنگ به ما تحمیل شد، شرایطی پیش آمد که ما هم وارد جبهه شدیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، فقط تربیت فرزند، همسرداری، رسیدگی به امور منزل در غیاب پدر خانواده که در جبهه حاضر بود یا بافتن لباسهای گرم، دوختن لباس فصل، بستهبندی آذوقه و خشکبار برای رزمندگان و... از فعالیت بانوان در دوران جنگ نبود. بلکه پرستاری، امدادگری مجروحان جنگ، مدیریت مرکز پشتیبانی جنگ در اهواز، بازدید و سرکشی و رسیدگی به خانواده شهدا و رزمندگانی که در جبهه در حال جنگیدن بودند، نگارش اتفاقات جنگ و از آن بالاتر حضور مستقیم در میدان نبرد در ماههای ابتدایی جنگ جزو فعالیتهای اثرگذار بانوان در هشت سال دوران دفاع مقدس است که برخی از آنها بارها گفته شده و برخی دیگر به درستی روایت نشد. زنانی که برای کمک به جبهه منتظر مهیا شدن فضای مناسب نشدند، بلکه از ابتدا به میدان رفتند و هر کاری که از دستشان برآمد انجام دادند. نقش بانوان به خصوص در پشت جبهه آنچنان مهم و ضروری بود که با وجود کمتر بیان شدن آن نمیتوان منکر اثرگذاریاش در خط مقدم جبهه شد.
نشست نقش بانوان در دفاع مقدس با حضور خدیجه علمالهدی خواهر شهید حسین علمالهدی و مسئول امور پشتیبانی جنگ، مریم کاظمزاده خبرنگار جنگی و همسر شهید اصغر وصالی و فاطمه سلیمانی طلبه و پژوهشگر در باشگاه پویا برگزار شده است. بخش اول این نشست در اینجا قابل مشاهده است و بخش دوم و پایانی آن ادامه میآید:
* تسنیم: خانم کاظم زاده! شما به غیر از کار خبر در چه فعالیتهایی در دوران دفاع مقدس حضور داشتید؟ ضمنا حضور بانوان را در کدام بخش جنگ فعال تر میدیدید؟ از مشاهداتتان بگویید.
مریم کاظم زاده: آذر ماه سال 59 بود که از کار خبریام بیرون آمدن چون شهید اصغر وصالی در عاشورای 59 به شهادت رسید و من تحت تاثیر شهادت او از کار خبری فاصله گرفتم ولی دوربین همراهم بود و خودم را مسئول میدانستم. در منطقه سر پل ذهاب اول به عنوان نیروی رزمی حضور پیدا کردم چون در ابتدای جنگ هیچ چیز سر جای خودش نبود که بگوییم هر کسی وظیفه مشخصی داشت. همه در عملیاتها حضور پیدا میکردند و صرفا هرجا که کاری بود چه زن و چه مردم اقدام به انجام آن میکردند. از روستایی بگیرید که غذا درست میکرد و میفرستاد تا مهندسی که طراحی میکرد هر کاری از دستشان برمیآمد انجام میدادند.
متاسفانه بعد از جنگ نخواستیم و نخواستند که درست عمل کرده و این وقایع را درست روایت کنند. چایخانه اهواز خودش کمتر از یک پادگان بزرگ ارتش نبود. کسی که بتواند مدیریت یک پادگان ارتش را انجام بدهد حتما زن توانمندی است. ما نیامدیم که شیوههای اشتباه گذشته را اصلاح کنیم و نخواستیم که خودمان را نقد کنیم و چنین از تجربیات انقلاب به خوبی بهرهبرداری نکردیم.
در شروع جنگ خانمها در منطقه سرپل ذهاب که در 5 کیلومتری خط مقدم بود حضور داشتند من به همراه کسانی مثل پروین مرتضوی در درمانگاه آنجا فعالیت میکردیم اما در جنوب قضیه فرق میکرد زیرا مناطقی مثل اهواز، آبادان و سوسنگرد تقریبا خالی از سکنه شده بود. یادم هست اوایل آبان ماه سال 1359 هواپیماهای عراقی آمدند و روستاها را در سر پل ذهاب بمباران کردند. و امدادگران دوران سخت و پرکاری را تجربه میکردند. من نیز دوست داشتم کارهای این امدادگران را ثبت و ضبط کنم.
مادر جبهه چه کسی بود؟
در میان نیروهای کمکی مادری بود که به لحاظ سنی 70 سال داشت اما با وجود سن بالا احساس مسئولیت میکرد. فهمیده بود در منطقه سرپل ذهاب نیروی کمکی خانم کم است. پس به آنجا آمده و مشغول شد.
در پادگان ابوذر، سماور و چای و صبحانه بخش را به دست این مادر داده بودند. به او مادر جبهه میگفتند. او فوقالعاده مهربان بود که نظیرش را در جبهه کم دیدهایم. در اولین برخورد با همه میخواست که برای رزمندگان اسلام صلوات بفرستند. رزمندگان او را دوست داشتند. گاهی مسیری را میآمدند تا یک استکان چای از او بگیرند و به او بگویند: «مادر». این مادر جایگزین مادر همه رزمندگان در جبهه شده بود. و احساسی که رزمندگان نیاز داشتند تا با حرف زدن و دیدم مادر خود داشته باشند را با او داشتند.
یادم هست بیمارستان سرپل ذهاب یک پرستار درس خوانده داشت. او فاطمه رسولی بود که شب تا صبح و صبح تا شب مشغول رسیدگی به مجروحین بود. گاهی 3 روز و سه شب نمیخوابید زیرا نیرو نداشت و برای زنده نگه داشتن کسی که مغزش جراحی شده بود نیاز به کنترل ثانیهای و دقیقهای وضعیت جسمانیاش داشت. این کارها را خودش زیر نظر میگرفت و به قول خودش فقط موقع نماز زانویش خم میشد.
امثال فاطمه رسولی در جبههها زیاد بودند. کسانی مثل شهره روغنی، مهین جسری، و مینو فردی در این بیمارستانها بودند که کارها را بین خود تقسیم کرده بودند. وقتی عملیات میشد آنقدر تعداد مجروحین زیاد میشد که دیگر این پرستاران شب و روز نداشتند. آنقدر درگیر میشدند که کفش هم به پایشان بند نمیشد و مدتها با پای برهنه در محیط بیمارستان رفت و آمد میکردند. از آن روز گفتنها شیرین است ولی یادآوری اینکه خیلی از این فدارکاریها تداوم پیدا نکرد سخت است.
* تسنیم: فکر میکنید چرا این فداکاریها ادامه پیدا نکرد؟
مریم کاظم زاده: پاسخ به این سوال نیازمند یک میزگرد تخصصی مستقل است که در آن کارشناسان و جامعه شناسان ابعاد مختلف را تحلیل کنند و دلایل آن را واکاری کنند که چرا این فداکاریها تداوم پیدا نکرد. شاید به طور عمده یک دلیل مشخص نداشته باشد. دلایل زیادی دارد اما مهمترین آن از نظر من این است که آن سالها خدا به صورت مداوم در تمامی لحظات زندگیمان حضور داشت اما کمکم گویی حضور خدا را غایب دیدیم تا اینکه امروز در برخی کارها اصلا انگار حضور خدا را نمیبینیم و حس نمیکنیم. من عمدهترین دلیل این موضوع را زندگی غیرتوحیدی میدانم یعنی معنویت روزگار ما کمرنگ شده است. من وقتی یک جوان 19 ساله بودم، امام(ره) به من دورنمایی را نشان داد که همان معنویت بود. آن معنویت و مسئولیتپذیری بود که هم من و هم افراد جامعه را جذب خودش کرد.
* تسنیم: یعنی معتقدید که کمرنگ شدن معنویات بیش از سایر دلایل در کمرنگ شدن این راه مؤثر بوده است.
فاطمه سلیمانی: من هم معتقدم اساس دفاع مقدس با مادیگرایی مبارزه میکند و اگر هم رشد و پیشرفتی در زمان جنگ وجود داشت و اگر اقدامات بزرگی خالصانه و بدون پشتوانه مادی توسط مردم در آن زمان صورت میگرفت به علت معنویت و توحید بود. و اینکه امروز ادامه پیدا نکرده است بنظرم دنیازدگی است که هیچ وقت اجازه نداد برخی ارزشهای دفاع مقدس در همه زندگیها جاری شود. فیلمهایی که ساختیم و دفاع مقدسی که به جوانهایمان نشان دادیم، دفاع مقدس دیگری بود. فیلمها از مستندات زندگی شهدا نبود. حتی صدای برخی خانواده شهدا را درآورد چون سبک زندگیمان اسلامی نیست و دنیازدگی مانع ترویج این سبک اسلامی شده است. نمیآییم از تجربه خانواده شهدا استفاده کنیم و به عنوان الگو مطرحشان کنیم زیرا راه و روش شهدا با منش امروزی ما منافات دارد.
ماجرای با حجاب شدن 1500 پرستار جنگ
خدیجه علمالهدی: بله من هم معتقدم سبک زندگی مردم آن زمان می تواند الگوی خوبی باشد. و مسئولین اگر بخواهند میتوانند تغییرات مثبتی از این روش ایجاد کنند. یادم هست یک روز خانم رفسنجانی، خانم رجایی و خانم دستغیب وقتی میهمان ما بودند مادرم به آنها گفت برویم از بیمارستان منطقه دیدن کنیم. آن زمان زیرزمین یک ساختمان با بنای محکم را در نزدیکی ما به بیمارستان تبدیل کرده بودند. در بازدیدشان از بیمارستان متوجه شدند که پرستاران آنجا حجاب ندارند. با مانتوی کوتاه، آستین کوتاه، بدون شلوار و با کلاه پرستاری در حال کار کردن بودند.
خانم شهید رجایی به آنها میگوید: «اینها رزمندگانی هستند که جوان بوده و زخمی شدند چرا با این وضعیت در مقابل آنها حاضر میشوید؟» پرستاران در پاسخ به او گفته بودند: «ما آنقدر گرفتاری داریم که نوبت به رسیدگی به این چیزها نمیرسد اگر گرفتاری ما برایتان مهم بود، میگفتید خود آقای رجایی به اینجا بیاید.» همین موضوع باعث شد مادرم با پروین داییپور همسر شهید حسن باقری که البته آن موقع هنوز ازدواج نکرده بود و مسئول بسیج بود در این زمینه صحبت کند و قرار شد هفتهای یکبار به بیمارستانهای شهر سرزده و از مشکلات پرسنل بیمارستان پرسو جو کنند.
چندین بار سراغ چند بیمارستان مختلف رفتند و با پرسنل صحبت کردند. طی این جلسات رابطه این افراد با خانمهای بیمارستان خوب شده بود که خودجوش در برنامه بازدید شرکت میکردند و طی صحبتها قبول کرده بودند که باحجاب شوند. همان موقع مادرم به تهران زنگ زد و از خانم محمودی که مادر جبههها بود خواست تا 1500 مقنعه سفید تترون و خوشدوخت که لبش توردوزی قشنگی شده باشد، برای پرستاران بفرستد. این سفارش فوری تحویل داده شد و به همراه یک ماشین نیاز بیمارستان برای بیمارستانهای شهر ارسال شد. همین باعث شد همه پرستارها محجبه شوند. مادرم گفت حالا که اینها حجاب را پذیرفتند، آنها را یک دیدار خدمت حضرت امام ببریم. تقریبا 200 نفر از آنها در یک قطار به دیدار امام رفتند و بعد هم با همسر امام دیدار کردند.
غرض از روایت این خاطره آن است که اگر مسئولین بخواهند، میتوانند تغییری در وضعیت کنونی به وجود بیاورند چون حالا با امکانات بیشتر و اوضاع غیرجنگی دستشان خیلی بازتر است. مگر مادر من چه کاره بود؟ او فقط یک مادر شهید بود بدون هیچ مسئولیتی اما یکبار دیگر 600 نفر از خانواده شهدا که به دیدار امام برده بودند را جمع و جور کرد. بنیاد شهید قبول نکرده بود از آنها پذیرایی کند اما مادرم در تماس با نخستوزیری برایشان پذیرایی جور کرد و با دست خالی سعی میکرد که این کارها را مدیریت کند. ما دورانی را در زمان جنگ گذراندیم که حتی شاید نیم ساعت هم استراحت نداشتیم. از اول صبح صدای زنگ در بلند میشد و تا ساعت یک و دو بامداد رفت و آمد در خانه ما برقرار بود تا به امور جنگ رسیدگی شود اما حالا با وجود اینکه جنگ نیست تلاشی هم برای کار کردن نیست.
فاطمه سلیمانی: تحریفات جنگ در فیلمهای دفاع مقدس زیاد شده است. هدف در حال تغییراتی است که دفاع مقدس را بااهداف دنیایی سنخیت بدهد. درحالی که این موضوع فقط خانواده شهدا را آزار میدهد. اینکه خیلی از خانواده ایثارگران میگویند در زمان جنگ "ما رأیت الا جمیلا" . این سخنی است که فقط کسانی که آن روزگار را دیدند درک میکنند. من خودم فرزند جانباز هستم، مادر من در شرایطی که باردار بود در دوران مجروحیت پدرم او را در اتاق حمام میکرد وبا وجود همه سختیهایی که کشید از آن روزها به زیبایی یاد میکند. نکاتی که امروز از آن غافل شدهایم را بیابیم. اگر سیر انسانیت را از خانواده شهدا و سیره شهدایشان پیگیر شویم، میتوانیم به حقایق آن دوره دست یابیم. امروزه باید برگشتمان به سمت خانواده شهدا باشد و از همسران، مادران و خواهران شهدا بپرسید چه چیزی باعث اخلاص شهیدشان شده است.
چرا زنان در دفاع مقدس مشارکت کردند؟
* تسنیم: در مکتب اسلام گفته شده که تکلیف جهاد از دوش زنها برداشته شده و بر آنها واجب نیست در میدان جنگ باشند به این دلیل که بتوانند به نقش مادری و همسری خود بیشتر بپردازند. در دفاع مقدس ما چه اتفاقی افتاد که این ضرورت ایجاد شد تا بانوان هم در فضای جنگ حضور داشته باشند؟
خدیجه علمالهدی: خانمها در وهله اول وظیفه تربیت فرزندان و اداره کردن زندگی خود را دارند اما در زمانی که جنگ به ما تحمیل شد، شرایطی پیش آمد که نیاز بود وسایل رزمندگان توسط عدهای تأمین شود. آن زمان حس کردیم در این شرایط وظیفه ما تأمین این مسئله است. احساس وظیفه کردیم که حتی فرصتهایی که در خانه صرف میکردهایم را برای پشتیبانی از جوانانی بگذاریم که در راه اسلام راهی میادین جنگ میشوند. مسئله، تنها مسئله جبهه نبود که خانمها نتوانند آن را انجام دهند. بلکه در پشت جبهه کارهای زیادی وجود داشت که از طریق آن میتوانستیم به جبهه خدمت کنیم. باز هم اگر چنین شرایطی پیش بیاید وظیفه خود میدانیم همان خدمات را انجام دهیم.
خیلی قبلتر از اینکه مرکز پشتیبانی ما به دستگاههای لباسشویی مجهز شود خانمها هر کس با فراخور شرایطش یک گونی از لباسها را با خود به خانه میبرد تا در ماشین لباس شویی منزلش آنها را بشورد و به همین ترتیب خانهها هم به کمک پشتیبانی جبههها آمده بود.
مریم کاظمزاده: در طی سالهای جنگ تحمیلی من هم یکی از خانمهای فعال در جبههها بودم. من خودم فکر میکنم دلیل اول و اصلی آن رهنمودهای حضرت امام(ره) بود. برنامههای خودشناسی که امام به ما تعلیم میدادند، نشانگر این بود که فرد وقتی اول خودش را بشناسد دیگر نمیتوانند چیزی به او تحمیل کنند. ما این موضوع را اوایل انقلاب به خوبی درک کردیم. در شرایطی که کسی به ما چیزی را تحمیل نمیکرد، خود زن به این باور رسیده بود که من میتوانم این کار را انجام دهم. فضای انقلاب و امام این طرز تفکر را به ما منتقل کرد که تو خودت را بشناس و توانمندیهایت را بسنج و به طبع آن وقتی زن به این خودباوری برسد میتواند هر کاری را انجام دهد.
شرایط پیروزی انقلاب تأثیر زیادی بر زنان گذاشت این اثرگذاری فقط بر ما مذهبیها نبود بلکه همه همین احساس را میکردند و هر کسی در حد توانش هر کاری را که میتوانست برای انقلاب انجام میداد و از آن بالاتر این مسئله بود که کسی به دیگری نمیگفت که تو باید ایثار کنی و رزمندهها خود به این نتیجه رسیده بودند که زمان ایثار فرا رسیده است. شروع جنگ ادامه همان باورها را در پی داشت و زمینهای را ایجاد کرد که به افراد مختلف و زنان گفت بیایید و توانمندیهایتان را در این شرایط به کار بگیرید. آزادی درونی میتواند فرد را شکوفا کند.
چرا رسانههای بیگانه درباره نقش زنان در جنگ اظهار نظر میکنند؟
* تسنیم: گاهی دیده میشود که در رسانههای بیگانه و ضد انقلاب از جمله بی بی سی سخنانی در مورد نقش زنان در جامعه ایران و یا تحمیل برخی موضوعات در دوران جنگ به آنان عنوان میشود و با توسل بر آمیختن فاکتورهای راست و دروغ اقدام به وارونه نمایی اتفاقات آن دوران میکنند. نظر شما در این باره چیست؟ آیا در قبال این فعالیتها کاری صورت گرفته است؟
مریم کاظم زاده: ما وقتی سکوت کنیم و قالبی برای ذهن خودمان درست نکنیم، امکان ندارد که بتوانیم فرزندانمان را درست تربیت کرده و آنها را در قالب درستی بار بیاوریم. این رسانهها از خلأ موجود برای فعالیت زنان سوءاستفاده کردند. آنها بیدارند و کارشان را که دشمنی است به درستی انجام میدهند. عنصر وجودی انسان را به شیوه خودشان میشناسناند نه به شیوه واقعی آن. کاملا طبیعی است وقتی ما سکوت کنیم و بایدها و نبایدها را به درستی تبیین نکنیم وقتی مسئولین ما جامعه، رسانه و دنیا را به خوبی نشناسند و فکر کنند با این عدم شناخت میتوانند باید و نبایدی را تعیین کنند، رسانههای خارجی برای ما نسخه میپیچند.
ما باید به جای نقد امثال بی بی سی، خودمان را نقد کنیم. او باید کار خودش را بکند و ما هم با کار او بیدار میشویم. ولی در این میدان ما در فضای رسانه چه کردهایم؟ در زمان جنگ کسی دیگری را مجبور نمیکرد و همه داوطلبانه پا به عرصه خدمت گذاشتند. البته چهارچوب ارتش در تمام دنیا مشخص است که به اصول نظامی مافوق پایبند باشد ولی وقتی در کنار ارتش، بسیجیان در جبهه حضور پیدا میکنند نشان از عدم اجبار است. همه نیروها چه مرد و چه زن در زمان جنگ داوطلبانه در کارها شرکت میکردند.
نظر شهید اصغر وصالی درباره نقش زنان در جنگ
* تسنیم: نظر شهید اصغر وصالی درباره فعالیت بانوان در امور مربوط به جنگ چه بود؟
مریم کاظم زاده: من پاسخ شما را با یک خاطره میگویم. در کردستان وقتی هنوز هیچ نسبتی با شهید اصغر وصالی نداشتم بعد از ماجرای پاوه میبایست گزارشی از اتفاقات پاوه را از دکتر چمران میگرفتم. بعد از صحبتهای دکتر چمران که در مریوان حضور داشت، ایشان به من توصیه کرد تا شرح ماجرای پاوه را از اصغر وصالی هم بپرسم. وقتی سراغ او رفتم از من پرسید خبرنگاری؟ پس چرا در پاوه نبودی. گفتم یعنی شما انتظار داشتید من هم در ماجرای پاوه شرکت میکردم، گفت اگر خبرنگاری باید آنجا حضور داشتی. مسئولیت شما همین است و بعد به صورت طعنه به من گفت: «برو تهران و هرچه دوست داشتی بنویس.» یکی از تفاوتهای فاحش آن زمان با دوره امروز ما این است که در امور مختلف جنسیت زن را نمیدیدند بلکه توانمندیهای او را میسنجیدند.
* تسنیم: شهید حسین علم الهدی چطور؟ تو نگاهش نسبت به فعالیتهای بانوان در امور اجتماعی و مسائل مربوط به جنگ چه بود؟
او خانمها را بسیار به فعالیتهای مختلف تشویق میکرد. یک کلاس در دانشگاه چمران داشت که در آن نهج البلاغه درس میداد. این کلاس دو بخش داشت که یکی مربوط به خانمها و بخشی مربوط به آقایان بود. از همه بچهها تکلیف میخواست. بعد از مدتی با ناراحتی گفت من دیگر به خانمها درس نمیدهم چون آنها تکالیفانش را به درستی انجام نمیدهند. انتظار داشت آنها به خاطر زن بودنشان خود را جدای از مردان کلاس نبینند. و همیشه ما خواهران را تشویق به درس خواندن میکرد و دوست داشت اهل مطالعه باشیم.
--------------------------------------
تهیه و تنظیم: نجمه السادات مولایی
--------------------------------------
انتهای پیام/