یادداشت| تفسیر وضع دیانت عامّه در جامعه ایران/ تناقضگویی، منفیاندیشی و فرافکنی آقای مهاجری!
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی طی یادداشت به اظهارات اخیر مسیح مهاجری مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی درباره راهپیمایی اربعین واکنش نشان داد.
گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم- آقای مسیح مهاجری در یادداشتی با عنوان «جاماندگان»، تحلیلهایی را دربارۀ «راهپیمایی اربعین» بهطور خاص و «وضع دینداری در جامعۀ ایران» بهطور کلّی، مطرح کرده که از نظر نگارندۀ این سطور، نیازمند نقادی است. در این مجال مختصر، به پارهای از نکات یاد شده اشاره میکنیم.
استدلال ایشان مبتنی بر مقدّمات و نتایجی است که در ادامه آمده است:
الف- در جامعۀ کنونی ما، به «ظواهر و شعائرِ دینی»، از قبیل مراسم عزاداری، بسیار بیشتر از گذشته پرداخته میشود.
ب- ظواهر و شعائر دینی، بهخودیخود، موضوعیّت ندارند، بلکه باید «ابزار» و «وسیلۀ» تحقّق «حیات طیّبۀ اسلامی» در زندگی واقعی باشند و جامعه را هرچه بیشتر به ارزشها نزدیک کنند.
ج- در دهههای اخیر، انواع «آسیبهای اجتماعی» در میان مردم، بسیار گسترش یافتهاند.
د- رشد شتابان ناهنجاریها و آسیبهای اجتماعی نشان میدهد که این فربهشدن حجم ظواهر و شعائر دینی و اهتمام برخی از مردم به آنها، «تأثیر»ی در اصلاح جامعه و نزدیکشدن زندگی مردم به معیارهای دینی نداشته است.
ه- تمام کسانیکه که در این قبیل مراسمهای دینی شرکت میکنند، فقط «کمتر از پنجدرصد مجموع جمعیّت» را شامل میشوند. پس از حضور این عدّه، نمیتوان و نباید مطلوبیّت وضع دینداری را نتیجه گرفت.
و- همچنین استناد مسئولان به اینچنین آماری، نشانگر «جاماندگی آنها از واقعیّتها و تحوّلات اجتماعی» است.
ز- مسئولان باید پاسخ بدهند که چرا نتوانستهاند «حیات طیّبۀ اسلامی» را در سطحی که شایستۀ نظام جمهوری اسلامی است، محقّق گردانند.
و امّا در مقام نقد استدلال بالا، باید گفت:
1- اگر بهواقع، «کمتر از پنجدرصد مجموع جمعیّت» در این قبیل آیینهای دینی شرکت میکنند، نمیتوان انتظار داشت که رقم آسیبهای اجتماعی در تمام جامعه، کاهش یابد، بلکه تنها باید به زندگی همین «درصد اندک» نگریست و «دامنۀ قضاوت» را گستردهتر از آن نکرد. این تناقضی است که در متن نقلشده، وجود دارد.
چگونه است که اگر «گزارش» حضور گسترۀ و پررونق مردم در شعائر و مراسم آیینی به رهبر انقلاب داده شود، باید در «درستی» این گزارشها را نفی کرد و جامعه را گرفتار «آسیبها و امراض اخلاقی» قلمداد نمود، امّا حضور میلیونی مردم در راهپیمایی اربعین را، بهمثابه «شعائرزدگی و ظاهرگرایی دینی مردم» تفسیر نمود؟!
مدّعای ایشان، این است یا آن؟! با این منطق تحلیلی دوگانه چه باید کرد، جز اینکه باید آن را آلوده به اغراض سیاسیکارانه دانست و فاقد وجاهت و اعتبار علمی شمرد.
2- آری، آسیبهای اجتماعی در طولِ دهههای گذشته افزایش یافتهاند و این نشان میدهد که حرکت ما در زمینۀ تثبیت موقعیّت ارزشها در جامعه، چندان مطلوب نبوده است و همچنانکه در عرصههای سیاسی و علمی و فنآوری پیشرفت کردیم، پیشرفتهای اخلاقی و معنوی متناسب نداشتیم، امّا انقلاب یک «چرخش فرهنگی و ارزشی بسیار بزرگ» پدید آورد و جامعۀ رو به «تجدُّد» و «سکولاریسم» را به سمتوسویی متفاوت به حرکت درآورد و بهسرعت، «جهان معنایی و معرفتی تازه»ای را خلق کرد.
این واقعیّت، به هیچرو قابلانکار نیست و هر ناظر بیرونیِ منصفی حکم میکند که جامعۀ ایران از لحاظِ دینداری، در راستای «مدار و مسیرِ تازه»ای قرار گرفت و همچنان نیز از این خط، خارج نشده است. جامعۀ کنونیِ ما از لحاظِ دینداری، حتّی در بدترین نمونهها و مصداقها، «قابلمقایسه» با ایرانِ پیشازانقلاب نیست و بهقطع، کارنامۀ انقلاب دراینباره، «درخشان» و مشتملِ بر یک «گسستِ تاریخیِ آشکار» است.
3- امّا به چه سبب، پیشرفتهای اخلاقی و معنویِ متناسب نداشتیم؟! نباید «علّتها» را نادیده انگاشت و «ریشهها» را بیان و شفاف نکرد. از قضا، دراینباره باید دولتهایی را در جایگاهِ «متهم» نشاند و از آنها پاسخ طلبید که به امرِ فرهنگی، «بیاعتنایی» کردند و موجباتِ «مظلومیّتِ فرهنگ» را فراهم آوردند و معتقد به «اصالتِ اقتصاد» – همانندِ دولتِ سازندگی و دولتِ اعتدالگرا - یا «اصالتِ سیاست» – همانندِ دولتِ اصلاحات - بودند، و حتّی برای حضور و فعّالیّتِ نیروها و جریانهای فرهنگیِ سکولار و غیرانقلابی، زمینهسازی کردند و بخشهایی از جامعه را از فضای ارزشی و آرمانی دور ساختند. کسانیکه منطقِ «اشرفیّتِ دولتی» را بنانهادند و مدیران و جامعه را به «ثروتاندوزی» و «دنیاطلبی» و «تجمّلپرستی» سوق دادند و ارزشهای اسلامی و انقلابی را تاریخی و حاشیهای انگاشتند و کسانیکه موجِ «اباحیگریِ دولتی» به راه انداختند و هر آنچهکه در توان داشتند، بهکار گرفتند تا ارزشها را سست و متزلزل سازند و «نسبیاندیشی» و «غربزدگی» را ترویج کنند، امروز باید پاسخگوی «سیاستهای غلطِ» خویش باشند، نه اینکه فارغ از اشتباههای بزرگ و کلانِ خویش، «مدّعی» شوند و از «انقلاب»، بازجویی کنند:
مدّتی معکوس باشد کارها
شحنه را دزد آورد بر دارها
(مثنویِ معنوی؛ دفترِ اوّل؛ بیتِ 3631).
کسیکه در تمامِ این دورهها، فریادِ اعتراض و هشدار برآورد و سنگِ ارزشها را به سنگ زد و کوشش کرد تا وفاداریِ جامعه به دین، گزند نبیند، آیتالله خامنهای بود. تعجب است از آقای مسیج مهاجری که در صحت و رواییِ گزارشهای فرهنگیِ رسیده به رهبرِ انقلاب، خدشه میکنند، امّا حتّی اندکی هم تیغِ نقدِ بهظاهرِ بیطرفانۀ خویش را به دولتهایی که پایهگذارِ برخی نابسمانیها و تضادهای ارزشی بودند، نشان نمیدهد! از همین جا مشخص میشود که تعصّباتِ سیاسیکارانه و حسّاسیّتهای جناحی و حزبی، چه اندازه بر ذهنِ وی سایهگستر شده و امکانِ داوریِ واقعبینانه را از او ستانده است!
کین غرضها، پردهی دیده بُوَد
بر نظر، چون پرده پیچیده بُوَد
(مثنویِ معنوی، دفترِ ششم، بیتِ 2873).
4- اگر شعائر و مراسمِ دینیِ ما، آنچنان که شایسته است، «مضمون» و «محتوا» ندارند و قادر نیستند «سبکِ زندگی» را دگرگون ساخته و به معیارهایی دینی نزدیک سازند، باید بر «عمق»شان افزود و شعائر را از نظرِ دلالتها و جهتگیریها، «غنیسازی» و «پُربار» کرد:
صورتش دیدی، زِ معنیِ غافلی
از صدف، دُری گزین گر عاقلی
(مثنویِ معنوی، دفترِ دوّم، بیتِ 1022).
نه اینکه پرچمِ مخالفت برداشت و سیاسیکارانه و سوگیرانه، به «تخریب» و «تضعیفِ» آن همّت گمارد. برای اصلاحِ فرهنگِ دینیِ مردم و زدودنِ آسیبهای اجتماعی و رواجِ اخلاق و عدل و انصاف، بهترین «مجرا» و «بستر»، همین شعائر و مراسم است نه چیزِ دیگر. باید از طریقِ همین «فرایندِ بومی و نهادینهشده»، روحِ دیانت و پایبندی به ارزشها را در زندگیِ واقعیِ مردم دمید و جامعه را متحوّل کرد، نه اینکه همین حرکتها و علایقِ دینیِ هر چند ظاهری و کممایه را – البتّه بنا به ادّعای آقای مسیح مهاجری! - تحقیر کرد تا برچیده شوند.
* مهدی جمشیدی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
انتهای پیام/