اولین مواجهه دولت "تدبیر و امید" با هنر مبتنی بر حذف و سانسور بود!/ دولتمردان فعلی زبان هنر را برنمیتابند
«صابر شیخرضائی» هنرمند رشته گرافیک و طراح دیوارنگارههای جدید لانه جاسوسی آمریکا میگوید که اولین مواجهه دولت روحانی با هنر، مبتنی بر حذف و سانسور بود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، «صابر شیخرضائی» هنرمند رشته گرافیک و طراح دیوارنگارههای جدید لانه جاسوسی آمریکا است. وی فارغالتحصیل رشته ارتباط تصویری از دانشکده هنر دانشگاه شاهد است و به عنوان مدیر هنری در پروژه بهسازی دیوارهای لانه جاسوسی مشارکت داشته است.
پس از اجرای دیوارنگارههای جدید لانه جاسوسی آمریکا، نقدهایی در فضای مجازی نسبت به برخی از طرحهای دیوارنگارههای جدید مطرح شد و بهانهای برای گفتوگو با این هنرمند را فراهم کرد.
"شیخرضائی "در گفتوگو با خبرنگار تجسمی تسنیم، به برخی نقدهای واردشده نسبت به طراحی دیوارنگارههای جدید لانه جاسوسی آمریکا پاسخ داد.
مشروح نخستین بخش از این گفتوگو در تاریخ 25 آبان 1398 در خبرگزاری تسنیم منتشر شد:
اکنون بخش دوم و پایانی این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
***
نوعی مینیمالیسم فرمی و محتوایی در دیوارنگارههای جدید لانه جاسوسی آمریکا مشاهده میشود؛ دلیل حرکت طراحیها به سمت چنین مینیمالیسمی چه بود؟
بخشی از این اتفاق به دلیل انتخاب قالب گرافیتی بود؛ ما به منظور وحدت تصویری دیوارنگارهها تصمیم گرفتیم که طرحها متنوع باشند و دیوارها به لحاظ جزئیات خیلی سنگین نباشند؛ بعضی دیوارها تنفس تصویری داشته باشند و برخی دیگر دارای سطوح سفید وسیع باشند تا چشم مخاطب هنگام تماشای آنها با سهولت بیشتری در سطح اثر گردش کند؛ در مجموع به این نتیجه رسیدیم که تمامی طرحها مبتنی بر الگویی واحد طراحی نشوند و طرحهای جدید از تنوع نگاه و تنفس تصویری برخوردار باشند.
یکی دیگر از چالشهای جدی ما این بود که این طرحها هم باید از فاصله 20-30 سانتیمتری پیادهروی مجاور دیده میشدند و جلوه خوبی پیدا میکردند و هم از فاصله 100 متری آن طرف خیابان؛ در نهایت به این نتیجه رسیدم که الزامی نیست همه فریمها یکسان باشند؛ برخی میتوانند خلوتتر و به اصطلاح مینیمال باشند و برخی دیگر نیز از جزئیات بیشتری برخوردار باشند و حاوی روایات تاریخی و اسطورهای باشند.
نکته دیگر این بود که ما میخواستیم تنوع سلیقه و ذائقه مخاطبان را هم درنظر بگیریم؛ اگر قرار بود تمامی دیوارها از حیث فرم و ساختار شبیه هم باشند، در نگاه مخاطب تکراری و خستهکننده میشدند اما میتوان گفت که اکنون با نمایشگاهی هنری در ابعاد سطوح شهری مواجهیم.
همراهی مسئولین و حمایت دستاندرکاران مربوطه برای اجرای دیوارنگارههای جدید لانه جاسوسی آمریکا با شما چگونه بود؟
خوشبختانه مسئولین موزه 13آبان به بنده به عنوان مدیر هنری طرح اعتماد کامل داشتند و طرحهای پیشنهادی ما با حدأقل چالش برای تأیید مواجه شد. من تلاش کردم خیلی زود با نیازها و انتظاراتی که مسئولین موزه از دیوارنگارههای جدید در ذهن داشتند، ارتباط برقرار کنم؛ البته همیشه شرایط به این خوبی پیش نمیرود و گاهی مراحل تأیید و پیشرفت طرح با دشواریهای زیادی همراه است؛ البته برای شخص من تاکنون چنین اتفاقی رخ نداده اما دیدهام که برای سایر همکارانم اتفاق افتاده است. به عنوان یک طراح، همواره تلاش میکنم سفارشدهندگانم را به لحاظ زبان بصری تربیت کنم و وظیفه خود میدانم که در هر پروژه هنری سواد بصری سفارشدهندگان را دستکم یک پله بالا ببرم؛ این اتفاق باعث میشود سواد بصری مخاطبان آثار نیز ارتقا پیدا کند.
یکی دیگر از نقدهایی که از سوی برخی کاربران فضای مجازی نسبت به طرحهای حجمی دیوارنگارهها مطرح شد، این بود که این طرحها ممکن است به دلیل بهرهگیری از جمجمه انسان برای کودکان و اقشار خردسال ترسناک باشند و بهداشت روانی آنها را به مخاطره بیندازند؛ پاسخ شما به نقدهای اینچنینی چیست؟
ما هنگام خلق اثر به تمامی جوانبی که ممکن است مخاطب با آن مواجه شود فکر میکنیم؛ پاسخ به این پرسش مفصل است و من نمیخواهم چندان وارد این چالش شوم اما باید بگویم در کشوری که سینما و سریالهای تلویزیونی آن درجهبندی سنی مناسبی ندارند و مخاطبان این مدیومها هنگام تماشای فیلمها و سریالها با اقسام قتلها و جنایات روبهرو میشوند، طرح چنین انتقاداتی مضحک است؛ این منتقدان لطیف تاکنون کجا بودند که نسبت به هجوم چنین حجمی از محتوای خشن و موحش در سینما و تلویزیون واکنش نشان دهند؟ تازه از خواب زمستانی آرام خود بیدار شدهاند و فهمیدهاند که این دیوارها ترسناکند؟ این حرفها مفت است.
اولاً باید پرسید که روزانه چه تعداد کودک و نوجوان از این مسیر عبور میکنند و در معرض تماشای این دیوارها قرار میگیرند؟ نکته دوم این است که اکنون کودکان و نوجوانان ما مخاطبان بازیها و گیمهاییاند که در آنها کاراکترهای بازی اعم از هیولا، خونآشام و... سلاخی میشوند! چنین نقدهایی برآمده از تصورات مبهم منتقدان نسبت به شرایط کنونی جامعه است. چگونه وجود چنین محتواهایی نادیده گرفته میشود و صرفاً به وجود جمجمه بر دیوارنگارههای جدید لانه جاسوسی توجه میشود؟
نکته دیگر این است که ما در تبلیغات شهریمان هم چنین خشونت بصریای را شاهدیم؛ برخی از تبلیغات شهری ما کاملاً مروج خشونتند. در مجموع باید بگویم که با چنین انتقادی موافق نیستم. لانه جاسوسی جایی است که برنامهریزی بسیاری از جنایتهای رخ داده در کشور در آنجا صورت گرفته است؛ این خیلی کودکانه است که ما وقوع این همه جنایت در طول تاریخ کشورمان را نادیده بگیریم و بگوییم فلان جمجمه جاگذاری شده در دیوارهای لانه جاسوسی برای کودکان ترسناک است؛ تازه این جمجمه واقعی نیست و قالب است؛ ضمن اینکه بسیاری از خردسالان ما اصلاً نمیدانند که اسکلت چیست و تصوری از اینکه بدن ما روی ساختاری اسکلتی قرار گرفته است ندارند. رسانه ملی، روزنامهها، شبکههای اجتماعی و سایر رسانههای ما به مدت دو هفته مشغول آموزش شیوه قتل همسر شهردار اسبق تهران همراه با جزئیات جنایی کامل آن بودند؛ ما در چنین جامعهای زندگی میکنیم.
آمریکا باعث و بانی هرآنچیزی است که ما روی این دیوارها نشان دادهایم و این خشونتها، کنترل شده است؛ چنین خشونتی از جنس خشونت مواجهه با تونل وحشت نیست که مردم را غافلگیر کند؛ جهان تصویری ما از تصویرهای اینچنینی آکنده است؛ از مجموعه کاریکاتورهایی که در جرایدمان چاپ میشود گرفته تا فیلمها و اقلام تزئینی نظیر گوشواره، گردنبند،طرح لباسها... همگی دارای چنین عناصر تصاویری هستند. به باور من این نقدها ناشی از عدم شناخت منتقدین از نسلهای جدید و خندهدار است؛ اینکه برخی دوستان منتقد این همه مصادیق خشن و ترسناک که در متن جامعه جریان دارد را نمیبینند و تنها به طرح ساده دیوارنگارههای جدید لانه جاسوسی توجه میکنند، در نوع خود عجیب است!
نقد دیگری که در نسبت طرحهای جدید دیوارنگارهها مطرح شد، این بود که چرا عنصر تصویری معینی که ناظر به مستندنگاری تصویری تسخیر لانه جاسوسی باشد در میان طرحها به چشم نمیخورد؟
دو قطعه از دیوارها به شکل طرحهای تمبری است؛ دو طرح از سمت غربی، اشاره به تصویر معروف دریادار آمریکایی است که در سفارت حضور داشته و دیگری تصویری از مجسمه آزادی در قالب نمادین مرگ است که از آن زمان بر دیوارها نقش بسته بود.
من به شخصه از نقد استقبال میکنم اما ترجیح میدهم کسانی کارهایم را نقد کنند که درباره آثار قبلیام هم صحبت کرده باشند؛ نقد کار افراد متخصص است و کسی که تخصصی در حوزه هنرهای تجسمی ندارد نباید به عنوان مخاطب اثر هنری آن را نقد کند؛ البته نظر هرکسی محترم است و دریافت مخاطبان مختلف با توجه به سطح سواد بصری آنها میتواند با یکدیگر متفاوت باشد.
نکته دیگری که در نسبت هر اثر هنری فاخر مطرح است، این است که اثر هنری باید بتواند مخاطب را دستکم یک پله بالا ببرد و او را نسبت به ارتقای سطح سواد رسانهایش تشویق کند. چقدر به این موضوع توجه و تلاش کردید این ویژگی را در طرحهای جدید دیوارنگارههای لانه جاسوسی لحاظ کنید؟
وظیفه و دغدغه من به عنوان هنرمند این است که همواره به این موضوع فکر کنم و نسبت به مخاطبانم احساس مسئولیت داشته باشم؛ وظیفه من این است که هر اثرم بتواند مخاطب را حدأقل یک پله به پیش براند و ذهنیت، سطح تحلیل و سواد او را ارتقا دهد؛ در طول همه سالهایی که فعالیت هنری کردهام، چنین نگاهی را داشتهام و صرف اینکه تصویری زیبا تولید کنم برایم اقناعکننده نبوده است؛ هدف همیشگیام چه در ارائه و تکنیک و چه در محتوا این بوده که بتوانم پیشگام باشم و سطح چشم مخاطبانم را رشد دهم؛ البته اصل برایم محتوا است؛ چراکه ما باید در رشد و اعتلای فکر مخاطبانمان مؤثر باشیم.
اتفاق جالبی پیش از رونمایی از طرحهای جدید دیوارنگاره لانه جاسوسی رخ داد و آن اینکه روی تمامی دیوارهای لانه رنگ سفید پاشیده شد؛ برخی با خوشباوری خیال کردند که این اتفاق به معنای تغییر مواضع ما در قبال آمریکا است؛ کمی هم درباره این اتفاق بگویید.
گاهی برخی مسئولین و جریانات مردم را وارد چالش میکنند و گاهی ما این کار را انجام میدهیم(با خنده)؛ ما تصمیم گرفتیم که مردم شاهد یکسانسازی دیوارها و پوشیده شدنشان با رنگ سفید باشند و در ادامه واکنشهای احتمالی رسانهای را هم پیشبینی کردیم که اتفاقاً مطابق با پیشبینی ما واکنشهای رسانهای به وقوع پیوست. نکته قابل تأمل این است که چرا خبرنگار بیبیسی فارسی هنگام تهیه گزارش از دیوارهای لانه جاسوسی باید نگران مسئولین بلندپایه حوزه دیپلماتیک ما باشد؟ برای من عجیب است که بیبیسی فارسی نگران وضعیت آتی مذاکره کنندگان ایرانی میشود! چه شد که پس از گذشت 40 سال از انقلاب اسلامی، چنین رسانهای به قدری پیشروی میکند که نگران مسئولین تراز اول کشور ما میشود؟ فکر میکنم که همصدایی برخی مسئولین ما با رسانهای چون بیبیسی فارسی پیامهای روشنی دارد؛ خوب است که مردم به این موضوعات فکر کنند. به شخصه برای من جالب است؛ چه میشود که بیبیسی فارسی با برخی از دولتمردان ما همصدا میشود یا برعکس؛ برخی دولتمردان ما با آن همصدا میشوند؟ اتفاقاً در گزارشی که بیبیسی از مراسم رونمایی از دیوارنگارههای جدید لانه جاسوسی پخش کرد نیز نگرانیهای منعکس شده از سوی این رسانه از جنس همان نگرانیهایی بود که برخی از مسئولین ما هم داشتند!
اگر بخواهیم از نگاه شما به عنوان طراح و خالق طرحهای دیوارهای لانه جاسوسی پیامی واحد از مجموعه دیوارنگارههای جدید لانه جاسوسی داشته باشیم، این پیام چیست؟
نخ تسبیح اصلی این مجموعه آثار یک نکته بود و آن افول آمریکا و شکستن بت بزرگ این کشور بود؛ این افول چه در زیرساخت فرهنگی و چه اقتصادی، چه سیاسی، چه نظامی و...مشهود است. نکته دیگر نیز، توجه به جنایتهای آمریکا در طول تاریخ و اثبات غیرقابل اعتماد بودن این کشور است؛ ملتهای دنیا هر زمان که به آمریکا اعتماد کردند، نتیجه معکوس آن را دیدند. اگر همین دو نکته به ذهن مخاطبان منتقل شود، برای من کفایت میکند.
سخن پایانی؟
فکر میکنم در پایان طرح چند نکته خالی از لطف نباشد؛ متأسفانه دولتمردان کنونی ما اعتقادی به دیالوگ ندارند؛ ابزار هنر ابزار دیالوگ است؛ دولتمردان فعلی ما در اکثر زمینهها قائل به مونولوگ هستند؛ انتظار دارند فقط آنها سخن بگویند و مردم صرفاً شنونده باشند؛گوشهایشان بسته است و صرفاً میخواهند متکلم باشند. البته این نقد تنها به این دولت اختصاص ندارد بلکه به دولت نهم و دهم هم وارد است؛ با این وجود دولت آقای روحانی خیلی بیشتر شعار گفتوگو محوری و تحمل نظر مخالفین را سر داد. یکی از دستهگلهایی که دولت در این راستا به آب داد، حذف تابلوهای شهری «صداقت آمریکایی» از سطح شهر تهران بود؛ اولین مواجهه دولت آقای روحانی با ابزار هنر، تمسک به سانسور و حذف بود که در قالب برخوردی تحکمی در قبال تابلوهای مجموعه «صداقت آمریکایی» اتفاق افتاد؛ متأسفانه دولتمردان فعلی ما زبان هنر را برنمیتابند؛ اگرچه این زبان در زمره شیرینترین زبانها است. ما در آن مقطع این تذکر اخلاقی را به دولتمردان دادیم که آمریکا قابل اعتماد نیست اما آنها چنین برخورد سانسورمأبانهای با آثار ما کردند! اینها لطیفههایی است که در تاریخ معاصر ما باقی خواهد ماند و قطعاً فرزندان ما در آینده به این روزهای تاریخ کشور خواهند خندید؛ روزهایی که در آن دولتمردان ما با مسئولین آمریکایی نامهنگاری میکردند و برای یکدیگر کارتپوستالهای تبریک عید میفرستادند! هیچ کاریکاتوری مضحکتر از وضعیتی که سیاست خارجی ما در طول این سالها داشته است، نیست. توصیهام به دولتمردان این است که قدری تحملشان را بالا ببرند و روحیه دیالوگ را در خود ایجاد کنند.
------------------------------
گفتوگو و تنظیم: محمد خاجی
------------------------------
انتهای پیام/