محله‌ای که بوی شهادت می‌دهد؛ روایت یک کوچه و ۴ شهید + تصاویر

محله‌ای که بوی شهادت می‌دهد؛ روایت یک کوچه و 4 شهید + تصاویر

شهیدان «ابراهیم و اسماعیل طاهری» و «محمدرضا و علی محمد بابایی» از شهدای شهر الیگودرز ۴ شهید یک کوچه هستند که با شهادتشان افتخاری برای محله شدند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از الیگودرز،امروز عزت و سربلندیمان را از «شهدا» داریم، همان دلاورمردان بی‌مانندی که از خود گذشتند تا ما راه را گم نکنیم و بر رد گام‌های مقاومشان ایستاده پیش برویم.

و اما می‌خواهیم از کوچه‌ای بنویسیم که بوی شهادت می‌دهد و نام سرخ «چهار شهید» آن را آذین کرده است. کوچه‌ای که از شهید 17 ساله دارد تا 59 ساله و از شهید محصل دارد تا معلم و به حق می‌توان گفت اینجا کوچه عاشقی است، کوچه‌ای که پیر و جوان، دانش‌آموز و معلم، کاسب و نظامی آن جان بر کف رفتند تا ما خوب ماندن را دریابیم.

باید گفت محصل  17 ساله کوچه چهار شهید چه خوب مشقش را فرا گرفت که امروز وصیت‌نامه پر مسمایش برای ما تفسیرها در دل خود دارد.

از میان هیاهوی شهر الیگودرز که بگذریم به چهار راه شهرداری می‌رسیم و کوچه‌ای که بر روی تابلوی آن نام چهار شهید والامقام «ابراهیم و اسماعیل طاهری» و «محمد رضا و علی محمد بابایی» نقش بسته است.

کوچه‌ای به نام 4 شهید

کوچه چهار شهید را کسبه قدیم و اهل بازار خوب می‌شناسند، کوچه‌ای که تنش یک بار در سال 62، دو بار در سال 64 و یک بار در سال 66 به‌خاطر پرواز چهار مرد آسمانی سپاهپوش شد.

به احترام این کوچه باید تمام قد ایستاد، کوچه‌ گلگونی که حکایت‌ها در دل خود دارد، حکایت ابراهیم و اسماعیل. ابراهیمی که سر داد و اسماعیلی که ذبح شد آری اینجا پدر و پسر برای وصال کوی دوست از هم سبقت گرفتند و خاکریز به خاکریز به اوج آسمان رسیدند.

حکایت دیگر این کوچه عاشقی، حکایت دو پسر عموی شهیدی است که یکی در سن 17 سالگی و دیگری در سن 27 سالگی برای دفاع از این مرز و بوم در خون خود غلطیدند.

شهادت علی محمد در سن 17 سالگی

ابتدا از بزرگ مرد کوچک این کوچه می‌گوییم، شهید علی محمد بابایی که چه خوب در سن 17 سالگی آبروی کوچه و افتخار محله شد. پاسدار شهید علی محمد بابایی معروف به «صادق» یکی از دانش‌آموزان شهید شهرستان الیگودرز است که هفتم اسفندماه سال 62 برای دفاع از خاک وطن در تنگه چذابه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

وی در وصیت نامه‌ای که یک ماه قبل از شهادتش نگاشته بود نوشت «خون خود را در راه درخت تنومند اسلام هدیه می‌‌کنم. سفارش این برادر حقیر به شما ملت قهرمان و شهیدپرور این است که با نگه‌داشتن سنگرهای پشت جبهه و مبارزه پیروزمندانه خود از توطئه‌های منافقین داخلی و خارجی و فرصت فساد و کجروی در میان خودتان جلوگیری کنید. اطاعت از رهبری و ولایت فقیه که تمام پیروزی‌هایمان از اطاعت صحیح ایشان و تمام شکست‌ها و ناموفقیت‌های‌مان از نافرمانی او بوده را سر لوحه خود قرار دهید. قدر این امام را بدانید که واقعا همچون رهبری در تاریخ سابقه ندارد امیدوارم مسئله اطاعت و سلسله مراتب را رعایت کنید و از کلمات گهر بار رهبر حداکثر استفاده را ببرید».

شهید محمدرضا بابایی نیز که از فرماندهان دسته خط شکن بود ششم اسفندماه سال 64 در عملیات والفجر 9 و در جبهه هزار قله سلیمانیه آسمانی شد و به پسر عمومی شهیدش پیوست.

محمدناصر بابایی برادر شهید محمدرضا بابایی در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم اظهار داشت: شهید محمدرضا معلم و مجرد بود و در زمان خدمتش در آموزش و پرورش، سخت‌ترین ماموریت‌ها و مناطق دور دست و صعب‌العبور را برای خدمت انتخاب می‌کرد.

وی افزود: با وضعیت راه‌های روستایی آن زمان با موتوری که داشت روستاهایی مانند قرح خون، فرسش، جوزیر و باغ سکانه را برای تدریس انتخاب می‌کرد و از آنجایی که علاقه زیادی به نوجوانان روستایی داشت از هزینه شخصی خود امکاناتی از جمله وسایل ورزشی برای آنها فراهم می‌کرد.

برادر شهید محمدرضا بابایی عنوان کرد: شهید بابایی در کار خیر همیشه پیش‌قدم بود و به چیزی که فکر نمی‌کرد خودش بود و گویا می‌دانست که شهید می‌شود. محمدرضا زمانی که در شلمچه بوده هنگام اعزام به سلیمانیه، ساکی را که به انبار دار داده بود و گفته بود دیگر به‌دنبال وسایلم نخواهم آمد.

وی بیان کرد: برادرم وقتی برای آخرین بار به الیگودرز آمد موقع رفتن مقداری پول در جیبش گذاشتیم اما او پول را از جیبش بیرون آورد و گفت دیگر به درد من نمی‌خورد.

محمدناصر بابایی برادر شهید بابایی سپس از شجاعت و دلاوری برادر می‌گوید تا آنجا که در میدان رزم سخت‌ترین ماموریت‌ها به وی واگذار می‌شد و لقب شیر به او داده بودند به طوری که وقتی شهید والامقام سید جواد میرشاکی پس از شهادت محمدرضا برای تسلیت به منزلمان آمد چند بار اظهار کرد که رضا شیر بود.

گزیده‌ای از وصیت‌نامه معلم شهید محمدرضا بابایی

اطلاعات از رهبر کلید پیروزی و مخالفت با او ننگ همیشگی است. خدا مرا داده، اکنون مرا خوانده. پدرم درود بر تو باد که چون ابراهیم فرزند خویش را به فرمان خدای بزرگ به قربانگاه فرستادی. من همه چیزم را حتی جانم را با اطلاعات از فرمان امام معاوضه کردم. سفارشم به همه این است که از معصیت، دروغ، تهمت، برجسب زدن به دیگران، نان کسی را بریدن، آزار با دست و زبان، خرد کردن شخصیت دیگران و از حیف و میل کردن اموال بیت‌المال بپرهیزید و حافظ نظام مقدس جمهوری اسلامی باشید.

سرنوشت ابراهیم و اسماعیل هشت سال دفاع مقدس طوری رقم خورد که پدر دو سال بعد از قربانی شدن فرزندش به قتلگاه رفت. شهید ابراهیم طاهری 59 ساله بود که هفتم مهرماه سال 66 در منطقه بوکان کردستان به شهادت رسید.

شهادت در درگیری مستقیم با کردهای معارض

شهید ابراهیم طاهری حدود 6 بار به جبهه اعزام شد و در آخرین مرحله‌ای که رفت به دلیل درگیری مستقیم با کردهای معارض (کومله) که در مقابل جمهوری اسلامی ایستادند، مجروح و شهید شد.

شهید اسماعیل طاهری فرزند شهید ابراهیم طاهری نیز که متولد 20 آبان ماه سال 1333 بود پس از پایان تحصیلاتش در مقطع دبیرستان وارد ارتش شد و پس از گذراندن دوره آموزشی و همزمان به شروع جنگ تحمیلی از طریق لشگر 16 زرهی به جبهه اعزام شد و سرانجام در آذر ماه سال 64 در منطقه سردشت کردستان بر اثر انفجار مین به شهادت رسید.

عمو ابراهیم محله و علی محمد، نوجوان این کوچه که در یک قبرستان کنار هم آرامیده‌اند در بحبوحه جنگ رسالت بزرگ خود را به خوبی انجام دادند تا ما امروز با اقتدار و سربلند باشیم و پس وظیفه ماست که یاد و خاطر این شهدای والامقام را فراموش نکنیم و نام بلندشان را همانند تاج افتخاری بر سر در شهر و کوچه‌مان آذین کنیم. 

و چه خوب مقام معظم رهبری فرمودند «همه وظیفه داریم نام نورانی شهیدان را تکریم کنیم، عظمت جایگاه آنان را در یادها ماندگار سازیم. افتخاری است برای کوی و برزن‌ها که نام شهید و عنوان شهادت بر فراز آنها بدرخشد با این موهبت اکنون در سراسر کشور وجود دارد و باید ادامه یابد».

گزارش از سکینه بیرانوند

انتهای پیام/642/ح

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
میهن
گوشتیران
triboon
مدیران