«دموکراسی» داستان ما و دموقراضه
مستند «دموکراسی» با زبان طنز و بدون جانبداری درباره رقابت سه کاندید برای رسیدن به میز خدمت است.
خبرگزاری تسنیم-حمید صنیعی:
مستند در نقد ماهیت سیاستزدگی بیمار امروز ما، کمتر ساخته شده است. مستندی که بتواند نشان دهد ریشه عشق به خدمت نمایشی برخی از مسئولین سیاسی برای رسیدن به جایگاههای رفیعتر و مستمر تقریباً بسیار کم است. خصوصاً آنکه این معضل مهم که مانند آفتی گریبانگیر نظام ما شده است بهتر آنکه با زبان طنز و مانند فکاهیهای گلآقا که جداً سالها است جایش خالی است ساخته شود.
سیاست را با زبان طنز که نقد کنیم شرمندگی و سیاهی به روی همانها که باید بماند خواهند ماند و مستند «دموکراسی» به خوبی همین کار را کرده است. داستان تبلیغات و عشق به خدمت سه نماینده شورای شهر در یکی از شهرستانها برای رسیدن به مقام و پست. هرکدام برای آنکه بتوانند از دیگری سبقت بگیرند در میتینگها با تبلیغاتی دون شأن یک کاندید و با رفتاری تعجببرانگیز نسبت به مردم و از همه مهمتر آبرو ریزی آنان در مقابل مردمی که به وعدههای خود عمل نکردهاند داستانی است که دنیای سیاستزدگی امروز ما با آن به خوبی آشنا است.
زمانی طنز کار گُل میکند که این رقابت «نفسگیر» ! میان چند نماینده معدود آنهم برای سه نفر مانند یک المپیک شهر را درهم پیچانده است. در شهر کوچکی که کلا سه نماینده در شورای شهر بیشتر نمیتواند داشته باشد این فشار بالا برای رسیدن به میز خدمت! بسیار خندهدار است. تمام شهری که زشتی و بیتناسبی در زیباسازی و ظاهر شهر از سر و روی آن میبارد پر شده است از پوستر و بنرهای تبلیغاتی کاندیدها و حتی شما نمیتوانید مغازهها را ببینید؛ پوستر و بنر فوران کرده است! آیا این نمایندگان در ادوار قبلی کاری کردهاند؟
نگاهی به مستند «راویج» | همسفری با کاروان عشق و تلاش
مستند در سه اپیزود به سراغ سه نماینده میرود و بدون تعارف هرچه از خوب و بد آنان است را نشان میدهد. از ندادن پول کارگر برای تبلیغات تا دادزدن کد انتخاباتی خودشان برای آنکه در مغز مردم ثبت شود. حالا در کنار این همه تبلیغات آنهم در گرانی و وضعیت بداقتصادی، این سه کاندید در چهار سال مدیریت شهری این شهرستان یک درخت سر کوچه که مزاحم ورود اورژانس و آتشنشانی است را هم برنداشتهاند و در جواب مردم معترض وعده سر خرمن میدهند.
آنچه که مستند در روایتگری خود امتیاز دارد چیست؟ اول بدون جانبداری از آنان فیلم ساخته شده است؛ مستقل و بدون نظر به موضوع یا شخص خاصی. دوم آنکه مستند مانند فیلمی است که یک پشتصحنه دارد و یک صحنه. صحنه همان مبارزات انتخاباتی نمایندگان با یکدیگر در میان مردم و تلاش برای رسیدن به میز خدمت است و اما پشت صحنه روی دیگر کاندیدها در این رقابت نفسگیر است. بیحوله و بیاعصاب، بریز و بپاش، احساس تملک نسبت به شهر و مردم. چیزی که درد را بیشتر میکند آنجایی است که میبینیم مردم با تمام وجود حتی با اینهمه مشکلات باز از کار و زندگی خود میزنند و پرشور به انتخابات میروند، در میتینگها حاضر میشوند، تقاضاهای خود را بیان میکنند و چشم انتظار مسئولینند برای عمل به وعدههایشان.
ابتدای مستند با انتهای آن مانند یک پرانتز هوشمند است. در ابتدا بچههایی آفتاب سوخته با لباسهای ساده که در خیابانهای آشفته شهر که حداقل وظیفه شواری شهر است را میبینیم که چشمانتظار آمدن نمایندههایی قدرتمندند که یکی در خیابان پایینی حسینه ساخته و دیگری در خیابان بالایی ورزشگاه برای زنان و در پایان فیلم همان مردم پاک که ذوقزده از بوی خوش تغییر جشن گرفتهاند. اما مشکل میان این پرانتز است که نماینده دور قبلی که بار دیگر کاندید شده است، 4 سال خدمت را برای تغییراتی ولو بسیار اندک، کوتاه میداند.
این است که این مستند، داستان همان دموکراسی است که «سیدمهدی شجاعی» برایمان با زبان طنز و داستانی گفته است؛ دموکراسی که قراضه و یا بهتر است بگوییم دموقراضه شده است.
انتهای پیام/