قصهگویی چه چیزی نیست؟
برخلاف تصور و با وجود تعامل همیشگی و وسیع قصهگویی با سایر هنرها، قصهگویی هنری مشخص و مستقل با تعاریف علمی و آکادمیک است که مرزهای روشن و تفکیکپذیری با سایر هنرها دارد که از قرون گذشته تا به امروز بارها در کتب تخصصی و دانشگاهی بیان شده است.
خبرگزاری تسنیم، سیدعلی کاشفی خوانساری:
پیشتر به ریشهها و خاستگاههای قصهگویی اشاره کردیم و دیدیم قصهگویی با فرهنگ عامه، سایر هنرها، ادبیات و همچنین ارتباطات (بلاغت و سخنوری)، پیوندهای دیرین و ناگسستنی دارد. این پیوستگی سبب میشود گاهی گمان رود قصهگویی هنر مستقلی نیست و مرزهای روشن و روشمندی ندارد و میتوان یک نمایش تکنفره و یا تکنوازی و آواز و یا ... را هم قصهگویی نماید.
برخلاف تصور و با وجود تعامل همیشگی و وسیع قصهگویی با سایر هنرها، قصهگویی هنری مشخص و مستقل با تعاریف علمی و آکادمیک است که مرزهای روشن و تفکیکپذیری با سایر هنرها دارد که از قرون گذشته تا به امروز بارها و بارها در کتب تخصصی و دانشگاهی بیان شده است و اگر چنین اختلاط و یا اشتباهی در جایی روی داده دلیلی به جز ضعف دانش و شناخت از این هنر نداشته است.
به زبان ساده قصهگویی بازگویی (روایت، محاکات و یا نقلی) یک ماجرای واقعی و یا تخیلی برای مخاطبان از زبان راوی و با استفاده از کلام انسانی به شکلی جذاب و هنرمندانه است.
اگر با اجرایی روبهرو شدید که نتوانستید تشخیص دهید که آیا میتوانید آن را قصهگویی بنامید و یا نه، از این چند مشخصه و ممیزه استفاده کنید:
1ـ قصهگویی هنری یک نفره است
در تمام جان و در طول تاریخ قصهگویی هنری یک نفره بوده است. ابراز و دکور قصهگویی کوچک و توسط یک نفر قابل حمل بوده است. هیچ نوازنده، نورپرداز، افکتور و صحنهگردانی با قصهگو همراه نبوده است و یک قصهگو همیشه به تنهایی قصه خود را نقل کرده است. اگر دستیار با نوخاستهای به عنوان کارآموز با قصهگو همراه بوده، نقشش به پیشپردهخوانی برای فراخواندن مردم و یا کلاهگردانی و کشکولچرخانی برای جمعآوری پول محدود بوده و در روند قصهگویی نقشی نداشته است. همینطور مخاطبان حرفهای و آموزشدیده (پامنبریها، پانقلیها و فَنز)که پای ثابت قصههای یک قصهگو بوده و بده بستانها میان قصهگو و قصه شنو را بلد بودهاند و ارتباط با تماشاگران را تسهیل و تکمیل کرده، بر گرمای مجلس میافزودند.
البته میدانیم که هنرهای یک نفره دیگر به جز قصهگویی نیز فراونند.
2ـ قصهگویی دیوار چهارم ندارد
اکثر نمایشهای جهان در هر قالب و مکتب و ژانری به دیوار چهارم متکیاند. هرچند که گونههای نمایشی که گهگاه در خلال اجرا دیوار چهارم را میشکنند نیز وجود دارند. منظور از دیوار چهارم، دیواری ذهنی و قراردادی است که میان هنرمند و تماشاگران در نظر گرفته میشود و دنیای صحنه از تماشاگران جدا میکند. هنگام دیدن نمایش، ما تماشاگران میدانیم که انگار از یک پنجره جادویی ویا به کمک یک دوربین مخفی در حال دیدن زمان و مکان دیگری هستیم. تماشاگران تئاتر میدانند که روی صحنه تمثیلی از یک جنگل، خانهای در کشور و یا سدهای دیگر و یا میدان جنگی تاریخی است. اما در قصهگویی به هیچ وجه چنین نیست. قصهگویی در زمان و مکان تماشاگران اتفاق میافتد. یک قصهگو به میان مردم در یک قهوهخانه، کتابخانه و یا میدانگاه میاید و همانجا از ماجرایی مربوط به زمان و مکانی دیگر صحبت میکند. قصهگو زمان و مکان دیگری را برای ما مجسم میکند اما خود در آن زمان و مکان قرار نمیگیرد، بلکه در کنار شنوندگان قصه میماند.
شنوندگان یک قصه هیچگاه گمان نمیکنند که قصهگو در کنار یک برکه یا زیارتگاه و یا بالای ابرهای ایستاده است و با آنها حرف میزند. قصهگو در همان زمان و مکان شنوندگان ایستاده است اما داستانی مربوط به گذشتههای دور و سرزمینهای دیگر را تعریف میکند.
3ـ قصهگو همان روای است
قصهگو روای یک قصه است و نه یکی از قهرمانان داستان. قصهگو در نقش شخص حقیقی خود باقی ماند و ماجرایی مربوط به دیگران را بازگو میکند. قصهگو هیچکدام از پرسوناژهای داستان نیست بلکه دانای کل و راوی سوم شخصی است که از آن شخصیتها صحبت میکند.
گرچه گهگاه در برخی نمایشنامهها هم شخصیت راوی پیشبینی میشود اما در هنر نمایش حتی نمایشهای یک نفره، بازیگر در نقش یک یا چند شخصیت ظاهر میشود و خود جزئی از قصه است.
البته قصهگو بارها در خلال قصهگویی در نقش شخصیتها فرو میرود، به جای آنها حرف میزند و حرکت میکند اما خیلی سریع دوباره به جایگاه خودش برمیگردد و همان راوی میشود.
گفتنی است قصهگوی با راوی اول شخص هم در جهان وجود دارد اما استثناست (مثل میخانهخوانی در آذربایجان و یا استندآپ کمدی)
4ـ بهرهوری قصهگو از سایر هنرها قاعدهمند است
اینکه قصهگو از قابلیتهای سایر هنرها در خلال قصهگوییش استفاده کند، نه تنها منعی ندارد، بلکه نشانگر توانایی اوست. اما استفاده قصهگو از این ظرفیتها و قابلیتها روشمند و مطابق دستور زبان قصهگویی است.
در یک قصهگویی گهگاه هنرهای مختلفی همچون نوازندگی، خوانندگی، بازیگری، عروسکگردانی، رقص، نقاشی، خوشنویسی، پانتومیم و ... نمود مییابند.
همچنین یک قصهگو میتوانند از مهارتهای بسیار متنوع دیگری همچون شعبدهبازی، آکروبات، ژیمناستیک، هنرهای رزمی نمایشی، کاردستی، اوریگامی، معماگویی، بدیههسرایی، ملمعخوانی (صحبت به زبانهای دیگر)، مرصعخوانی (استفاده از بحر طویل، ترکیب نظم و نثر، سجعگویی)، تقلید صدا، طالعبینی، تلاوت قرآن، و ... و ... متناسب کارش بهره بگیرد.
هیچکدام اینها ناقض چارچوب قصهگویی نیست؛ به شرط آن که دو اصل رعایت شود:
نخست آنکه شروع و پایان کار قصهگو، در فضای قصهگویی باشد و نه با هیچکدام از هنرها و مهارتهای دیگر.
دوم آنکه استفاده از این هنرها و مهارتها موردی، کوتاه و با برگشت سریع به جایگاه قصهگو و راوی صورت پذیرد.
قصهگویی هنری مستقل، فراگیر و دیرین در تاریخ تمدن بشر است که در همه اقوام و اقالیم در طول تاریخ به اشکال مختلف نمود داشته است. ایران بیشک یکی از مهمترین جلوهگاههای قصهگویی در تمام طول تاریخ بوده که چه در مباحث نظری و چه در گونههای عملی در بالندگی این هنر در سطح جهان نقش جدی و جایگاهی ویژه داشته است.
حیف است که در ایران تعاریف و چارچوبهای بدیهی قصهگویی شناخته شده نباشد و در جشنوارهها و رسانهها و رویدادها شاهد خطای فاحش در تعاریف و حدود قصهگویی باشیم.
انتهای پیام/