"۲۳ نفر" تاریخ مصرف ندارد/ حاج قاسم هم به آنها میگفت "جنگ جای بچهها نیست"/ "گروه قهرمان"، فراتر از انتظار فرماندهان
فیلم سینمایی «۲۳ نفر» سهم مهم نوجوانان در سینمای دفاع مقدس را پررنگکرد اما نامهربانی سینمای ایران با آن باعث شد تا فیلم به خوبی دیده نشود.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، فیلم سینمایی «23 نفر» به کارگردانی "مهدی جعفری" و تهیهکنندگی "مجتبی فرآورده" یکی از پرافتخارترین فیلمهای سینمایی دفاع مقدس است که موفق شد در جشنواره سیوهفتم فیلم فجر موفق به کسب جایزه بهترین فیلم از نگاه ملی شود. فیلمی که هنگام تقدیر آن تمام حضار در سالن اختتامیه برای آن ایستادند و آن را تشویق ممتد کردند.
داستان این فیلم درباره گروه بیستوسه نفرهای از نوجوانانی است که برای دفاع از وطن خود در به جبهههای نبرد حق علیه باطل پیوستند و بعد از عملیاتی توسط نیروهای دشمن اسیر و راهی اسارتگاه شدند.
فیلم در حقیقت راوی رشادت و پایمردی این نوجوانان عزیزی است که در زندان هوشمندانه از بازیهای رسانهای دشمن غافل نشدند و اجازه ندادند که از آنان برای پیشبرد اهداف سیاسیشان سواستفاده شود.
نوجوانانی که بعد از اصرار برای انتقال به اردوگاه اسرا، نهایتاً رژیم بعث صدام را مجبور به پذیرش و تسلیم کردند. این گروه سالهای بعد از اسارت آزاد شدند و به میهن اسلامی خود بازگشتند.
در ادامه با «مهدی جعفری» کارگردان این فیلم به گفتوگو نشستیم تا ابعاد این فیلم به خوبی برای مخاطبین و علاقهمندان آن تبیین شود.
قهرمانان جنگ فقط چهرههای مطرح نیستند
آقای جعفری علت اینکه این سوژه را به عنوان کار خود انتخاب کردید بگویید؟ در میان سوژههایی که درباره دفاع مقدس در کتب و خاطرات باشد موضوعات فراوانی وجود دارد اما شما 23 نفر را انتخاب کردید.
بعضی وقتها در عالم هنر ما سوژههایمان را انتخاب نمیکنیم. گاهی احساس میکنید که انگار خود آن موضوع شما را انتخاب کرده است. در مورد "23 نفر" هم نمیتوانم منکر نقش تقدیر و خواست خداوند بشوم که این فرصت و لیاقت را به من عطا کرد تا راوی این داستان باشم.
سال 1384 که این موضوع برای ساخت مجموعه مستند به من پیشنهاد شد از شنیدن آن شگفت زده شدم و از همان موقع با خود اندیشیدهام که اگر چه پوسته داستان را 23 نفر انسان معمولی و حقیقی شکل دادهاند اما قصه از عمق معنوی و حال حماسی و اسطورهای برخوردار است، از قدرت عجیبی که شما را به وجد میآورد؛ از اینکه گاهی قلم خداوند برای نگارش برخی وقایع چه زیبا و تأثیرگذار است احساس بزرگی و وجد میکنید. تصویری که از مقام صبر و ایمان در این داستان منعکس میشود تصویر منحصر به فرد و یکهای است که مطمئناً تماشای آن برای هر شنونده و بینندهای خالی از لطف نیست.
با حفظ احترام به همه فیلمهایی که تاکنون در حوزه سینمای دفاع مقدس ساخته شده است، حقیقت این است که ما در این سالها بیشتر به لایههای بیرونی و تا حدودی هم به اشخاص شناخته شده در دوران دفاع پرداختهایم (اگر چه آن هم بسیار اندک و بسیار الکن) در حالی که همه میدانیم گستره موضوعات و قهرمانان جنگ بسیار بسیار وسیعتر از اینها است.
راستش در این سالها ادبیات دفاع مقدس دین خود را بیشتر از سینما به رخدادها و قهرمانان این دوران ادا کرده است. وظیفه خود میدانستم که با توجه به شناخت و همنشینی اندکی که با این نسل به یادماندنی داشتهام، مخاطبان و تماشاگران امروز و فردا را با گوشههای نادیدهتر این دوران آشنا کنم و دیگر اینکه اعتقاد دارم داستان 23 نفر به راستی حکایت نمادین یک نسل است. فرصتی است تا مخاطبان امروز ما کمی بیشتر با جنس آدمهای آن دوران و باورها و اعتقاداتشان آشنا شوند.
حاج قاسم گفت جنگ جای بچهها نیست
سهم کودکان از دفاع مقدس در سینمای ما سهم زیادی نیست. البته نباید فراموش کنیم که سهم نفس موضوع دفاع مقدس از سینما خود چندان زیاد نیست. اصلیترین مشکلی که بر سر راه نمایش حضور نوجوانان در سینمای دفاع مقدس است این است که جنگ نسبتی با نوجوانان و کودکان ندارد و ترسیم حضور آنان در جبهه برای کودکان و نوجوانان امروز ایران و جهان شاید مقبول واقع نشود. فیلم شما به طور مشخص به بخش حساستر آن یعنی اسارت نوجوانان در جنگ اشاره دارد؛ اما با این حال این فضا را به نمایش درآوردید.
از دیرباز موضوع حضور کودکان و نوجوانان در جنگ یک مسئله چالش برانگیز بوده است. پس طبعاً نمایش و انعکاس این مسئله در سینما هم از حساسیت و اهمیت بالاتری برخوردار خواهد بود. اینکه سینما چه موضعی قرار است در قبال این موضوع بگیرد و چگونه امر به ظاهر نکوهیده و از منظر حقوقی غیرقابل قبولی را به گونهای به تصویر بکشد که منجر به توضیح و تأیید مسئله شود و نه تقبیح و نکوهش آن کار بسیار دشواری است. البته گذشته از نمایش روح حماسی و شور انقلابی این نوجوانان، ما در آثار تصویری و نمایشی خود در جهت توضیح و بررسی ریشهها و خاستگاه این حضور پر شور تلاش چندانی نکردهایم.
ماجرای 23 نفر جزو آن معدود داستانهایی بود که به گمان من خودش از خودش در برابر انواع این اتهامات و نقدها دفاع میکرد و نه تنها از خود بلکه از حضور نسل نوجوان و فراگیرتر از خود در جبهههای جنگ. واقعیت آن است که توضیح و تأیید این مسئله برای فرماندهان و مسئولان سیاسی کشور هم همواره دشوار بوده است چرا که اغلب این فرماندهان و مسئولان هم جزو مخالفان حضور افرادی از این دست در میادین جنگ بودهاند، کسانی همچون سردار شهیدحاج قاسم سلیمانی عزیز هم که فرمانده مستقیم بچههای 23 نفر بودند بارها پیش از اعزام با حضور برخی از این بچههای کم سن وسال مخالفت کردهاند. اما چه میتوان کرد که نمیشد جلوی این سیل خروشان را به این راحتیها گرفت. جملهای که به نوعی به شعار تبلیغاتی فیلم ما تبدیل شد از دل دیالوگهای فیلم میآید و یادآور حرف حاج قاسم به اغلب این بچهها است که میگفت: جنگ جای بچهها نیست...
قهرمانان 23 نفر کاری فراتر از انتظار فرماندهان خود میکنند
از این رو شاید بهترین روش توضیح این حضور شنیدن آن از زبان خود این افراد کم سن و سال باشد. در خود فیلم هم از زبان قهرمانان نوجوان به این موضوع اشاره میشود که فرماندهان ما نگران حضور و اسارت ما به دست دشمن بودند و گمان میکردند که ما توان مقاومت و همراهی با مواضع کشورمان را نداشته باشیم اما قهرمانان داستان 23 نفر کاری فراتر از انتظار فرماندهان خود میکنند و شاید واکنش آنها و رفتارهایی مشابه همین مقاومت دلیرانه سربازان نوجوان در اسارات باعث میشود تا حضور این نسل حتی تا روزهای پایانی جنگ هم در جبههها تداوم داشته باشد، رفتاری مشابه مصاحبه آقایان مهدی طاحانیان و علیرضا رحیمی با آن خبرنگار هندی و از این دست. ما هم در این فیلم تلاش کردیم تا بدون هیچگونه پیشداوری و یا تحلیل خاصی با روایت صادقانه داستان، خودِ قهرمانان اصلی با رفتارشان پاسخ این شبهه را بدهند که آیا میشود به نسل جوانتر در بحبوحه حساس اعتماد کرد یا نه؟... طبعاً قضاوت در مورد درستی و نادرستی حضور این نوجوانان با خود تماشاگران فیلم خواهد بود و آنچه ما تاکنون شاهدش بودهایم نشان از رضایت و تأیید و تمجید از این قهرمانان ملی بوده است.
تنها به تماشاگران ایرانی فکر نکردهام
متأسفانه این فیلم با وجود اینکه در جشنواره فجر مورد تقدیر واقع شد و مخاطبان جدی سینما به آن واکنش مثبت نشان دادند، از فروش پایینی برخوردار است. چرا چنین وضعیتی بر سر فیلمهای خوب و پرمحتوایی مانند «23نفر» باید بیاید و فیلمهای سطحی از فروش بالایی برخوردار باشند؟
واقعیت آن است که هر وقت در مورد اکران این فیلم سخن به میان میآید تلاش میکنم تا با وجود دلخوریها از پاسخ به سؤالاتی از این دست پرهیز کنم. به خود یادآور میشوم که یادم باشد ما این فیلم را فقط به قصد نمایش در یک دوره 2 ماهه به نام اکران سینمای ایران نساختهایم و بلکه به تماشاگری بسیار فراگیرتر به نام مردم ایران اندیشیدهایم. کسانی که شاید هنوز به دنیا هم نیامدهاند!... پس چرا من باید شأن چنین فیلمی را با وارد شدن به بحثهایی حاشیهای از این دست پایین بیاورم و تاریخ مصرف برای آن در نظر بگیرم. این توضیح من البته توجیهکننده رفتار نامهربانانه سینمای ایران با این فیلم نیست (منظورم همه افراد مؤثر در تولید و پخش و نظارت بر آن است.)
واقعیت آن است که سینمای ایران بیشتر سینمای غوغا سالار است. فیلمها اغلب در باتلاق حاشیهها زندگی میکنند تا در متنِ خود سینما . متأسفانه انگار برای برخی این تبدیل به اصل شده است که آدمها و فیلمها برای آنکه بیشتر دیده شوند به هیاهو و غوغا متوصل میشوند. با حفظ احترام به آن دسته از هنرمندان و فیلمهایی که بهواسطه عیار هنری و محتوایی آثارشان با اقبال عمومی در اکران سینما مواجه میشوند باید بگویم که این رویه تلخ و نهچندان اخلاقی برای دیده شدن، در قاموس دستاندرکاران این فیلم نبوده و نیست. این که چه شد که چنین فیلمی که تماشاگران سال گذشته جشنواره فجر به آن امتیاز بالایی داده بودند و چه شد که فیلمی با این همه جایزه و آبرو واعتبار ملی باید در یکی از بدترین فصول سال و به حقیرانهترین شکل ممکن به نمایش عمومی درآید سؤالی است که امیدوارم روزی خود من هم پاسخ مناسبی برای آن بیابم اما خدا را شکر میکنم که در همین فاصله اندک با تأیید و رضایت قلبی تماشاگرانش همراه بوده است.
قهرمان گروهی در تاریخ سینمای ایران بیسابقه است
نکته جالب توجه دیگری که وجود دارد این است که «23نفر» قهرمان گروهی دارد تا فردی؛ یعنی ما 23 تا قهرمان داریم و این نه تنها در سینمای ایران بلکه در سینمای جهان نیز نادر است. از طرفی پرداخت به همه این 23 نفر به عنوان قهرمان هم عملاً غیر ممکن است. بنابراین شاید روی دو یا سه نفر از جمع به عنوان پیشانی قهرمانان این گروه میشد متمرکز شد تا مخاطب فیلم بیشتر جذب شود و در کل فیلم از موفقیت بیشتری برخوردار باشد. ایده خودتان برای این قهرمانسازی چه بوده است؟
راستش از سال گذشته تا کنون نظرات متفاوتی درباره این موضوع از سوی دوستان و منتقدان و تماشاگران مطرح شده است. برخی مانند شما معتقد بودند که ایکاش به جای خلق قهرمان گروهی ما میتوانستیم با یکی دو نفر یا چند نفر از این بچهها از نزدیک و بیشتر همراه شویم و برخی همین فرم موجود یعنی یک قهرمان گروهی را میپسندند. برای من سخت است که بخواهم درباره فرمی که الان وجود خارجی ندارد قضاوت کنم. اگر چه بارها تصورش را کردهام و یکی دو بار هم در بازنویسیها آن را تست زدهام که مثلاً با یک نفر و یا چند نفر همراه شویم اما هربار به اشکالات زیادی نسبت به آن شاکله کلی از داستان که در ذهن داشتم بر میخوردم.
من به دنبال آن بودم تا به هر روشی میتوانم آن قهرمان گروهی را خلق کنم. با برجسته کردن چهره یا کاراکتر یکی دو نفر مطمئنم که نسبت و سهم ارزش وجودی آدمهای دیگر به هم میخورد و کار خلق کردن این پرتره 23 نفره برای من حداقل مشکل میشد. تنها دفاعی که از شکل فعلی شخصیتپردازی دارم این است که ظاهراً چنین شکلی چون در سینمای ما رایج نیست از طرف برخی اهالی سینما و منتقدان مورد نقد است اما تا حالا از هیچ بینندهای نشنیدهام که با چنین ضعفی مواجه بوده باشد یا جای خالی یکی دو شخصیت برجستهتر و اصلیتر در این داستان او را آزار داده باشد. به نظرم گاهی بد نیست که الگوهای تثبیت شده در سینما را با احتیاط و آگاهی کنار بگذاریم و به شکل دیگری عمل کنیم. این موضوع در فیلم «23 نفر» فقط هم مختص به شخصیتپردازی نیست.
مثلاً بازسازی سینمایی –مستند صحنه ملاقات با صدام و یا سکانس مستند-تجربی پایانی فیلم هم نوعی جسارت در فرم خود دارد که با واکنشهای مثبت تماشاگران همراه بوده است. در این دو مورد هم اگر موارد اندکی از مخالفت وجود داشته از طرف برخی دوستان منتقد بوده است وگرنه تماشاگران زیادی را دیدهام که اتفاقاً از تأثیر عمیق این دو صحنه در فیلم یاد کردهاند. به نظر من مهم اثرگذاری و رسیدن به نتیجه مطلوب نهایی است، اینکه الزاماً برای رسیدن به این نتیجه باید راههای رفته را پیمود چندان از اهمیت بالایی برخوردار نیست.
زندگی «ملا صالح» یک فیلم سینمایی کامل بود
نقش خردهداستانهای فرعی در فیلم چه میتوانست باشد؟
من در فیلم از برخی خرده داستانهای کوچک و کمرنگ استفاده کردهام که برخی از آنها ریشه در واقعیت جنگ دارند و برخی هم زائیده خیال مناند اما مهمترین داستان فرعی فیلم که هم آن را جذابتر کرده و هم به کشش درام تا پایان کمک میکند و هم ریشه در واقعیت دارد، داستان زندگی "ملاصالح قاری" است.
خود زندگی صالح یک فیلم سینمایی کامل بود که دلم نیامد به دلیل تلاقی قصه او با قصه 23 نفر در واقعیت، در این فیلم سهم آن را به راحتی نادیده بگیرم. بنابراین تصمیم گرفتم برای غنای بیشتر فیلم از او به عنوان قصه فرعی پررنگ بهره ببرم. در جواب اینکه چرا تا این حد به واقعیت وفادار بودم باید بگویم که به جز دلیل اصلی که اشراف من به اصل موضوع بود و شناخت دقیق از قابلیتهای پنهان و آشکار موجود در آن، باید بگویم خلاصه دو خطی داستان واقعی «23 نفر» به قدری از جنبههای دراماتیک برخوردار است که هرگونه تلاش برای مخدوش کردن آن و یا بیدلیل افزودن بر آن بیهوده مینمود. حیف بود که ساختار خدادادیِ چنین داستان نابی را برای ایجاد اکشن بیشتر یا غلظت بیشتر درام به هم بریزم. من در خلال فیلم و بخصوص پایان آن فاکتهایی از واقعیت میدهم که تماشاگر از من بپذیرد که در حال تماشای یکی فیلم سینمایی واقعی است!
به نظرم سالها است که ذائقه تماشاگران دنیا چنین اقتباسهایی را در سینما بیشتر میپذیرد و تأثیر این فیلمها به روی آنها با آثار کاملاً تخیلی غیر قابل مقایسه است.
انتهای پیام/