امیرخانی: تلخترین خبر برایم این است که محمدرضا بایرامی دیگر رمان ننویسد
محمدرضا بایرامی در مراسم رونمایی از کتاب «درخت ابریشم بیحاصل» گفت: شاید دیگر رمانی چاپ نکنم اگرچه هزاران صفحه یادداشت و یک کتاب بزرگ تاریخی دارم.
به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، جلسه رونمایی از کتاب «درخت ابریشم بیحاصل» با حضور محمدرضا بایرامی، قاسمعلی فراست، رضا امیرخانی و جمعی از علاقهمندان شب گذشته برگزار شد. در این برنامه همچنین برگزیدگان پویش مطالعاتی اربعین اندوه معرفی شدند.
در ابتدای این بخش محمدرضا بایرامی صحبت کرد. او در پاسخ به سوال مجری برنامه مبنی بر چرایی نگارش این کتاب و انتخاب نام «درخت ابریشم بیحاصل» برای آن گفت: اگر بخواهم به این سوال جوابی بدهم باید به بحث فرهنگ و ادبیات اشاره کنم. مقوله ادبیات در انتها همین است و شبیه به عنوان همین کتاب است. گاهی اوقات در انتهای کار درنگ میکنیم و از خود میپرسیم که این همه زحمت به کجا میرسد؟ با خود فکر میکردم که با ادبیات میتوانم دنیا را متحول کنم، من واقعا به این مساله باور داشتم و بخش زیادی از زندگیام را برای این قضیه گذاشتم اما از دهه 80 فهمیدم که اشتباه کردم و آن اعتقاد و نقشه راهی که برای خودم ترسیم کرده بودم را رها نمودم. البته باری به هر جهت هم نیستم اما با جدیت گذشته خود نیز نمیباشم. در حقیقت این مسیر را ادامه دادم اگر چه جدیت گذشته وجود نداشت.
نوشتن «درخت ابریشم بیحاصل» تجربه جدید و منحصر به فردی بود
وی ادامه داد: به هر حال در همه جای دنیا اینگونه است که آن بخش عوامانه و پرمخاطب ادبیات خیلی راحت با مخاطب ارتباط برقرار کرده و جلو میرود اما کارهای دیگر، مخاطب کمی دارد و به نظر میرسد که وقت گذاشتن روی آن زحمت بیهوده است. البته بنده کارهای راحتتری هم دارم که در آن فقط یکی بود یکی نبود اصل بوده است. دوستان ما در انتشارات نیستان همه اینها را چاپ کردند و به روی خودشان هم نیاوردهاند. حتی کارهایی داشتهام که ممکن است نویسندگان هم به راحتی آن را نخوانند چرا که بعضا پیچیده است. اما در مقابل کارهای راحتتری نیز داشتهام. با این حال اگر قرار بود که یک بار دیگر بنویسم حتما از بین این دو سر طیف، وسط و معدل را میگرفتم. در مجموع، نوشتن این کتاب برای خودم تجربه منحصر به فردی بود و کاری از این دست را نداشتم.
در ادامه این جلسه، قاسمعلی فراست صحبت کرد و گفت: تعدادی نویسنده وجود دارد که آنان را پیگیری میکنیم و به نوعی مساله روزگار ما هستند. یکی از نویسندگانی که پیگیر کارهایش هستم و منتظرم ببینیم که کارهای بعدی او چیست و چه حرف جدیدی زده است، آقای محمدرضا بایرامی است. بر همین اساس هرگاه ایشان را میبینم از کار جدیدشان میپرسم. به نظرم کل آثار آقای بایرامی داستانهایی از خود اوست؛ این کتاب توضیح و پشت صحنهای راجع به کتابهای قبلی آقای بایرامی است. در این کتاب چند چیز روشن میشود؛ وقتی میبینیم که ایشان بیشتر راجع به روستا مینویسد در این کتاب مشخص میشود که علت رویکرد او به روستا چه چیزی است. البته بنده معتقدم که یکی از دلایل نویسنده شدن ایشان زیست بوم ایشان یعنی روستا است. این کتاب به من نشان میدهد که آقای بایرامی چگونه زیسته است و زیستگاه او چه بوده است. بگذارید یک مثال بزنم؛ سگ در داستانهای دیگر یک سگ معمولی است اما در داستانهای کوتاه و رمان آقای بایرامی، نگاهی را در پشت خود دارد که منِ روستایی میفهمم چه معنایی دارد. شکل خوابیدن او، ارتباط برقرارکردنش با چوپان و ... را تنها یک قلم قدرتمند، داستاننویس و در روستا زندگیکرده میتواند دریابد. به عبارت دیگر، خروجی داستانهای آقای بایرامی به خوبی و به عینه آن زیستگاه را برای منِ مخاطب تصویر کرده است.
تلخترین بخش کتاب جایی بود که احساس کردم بایرامی دیگر نمیخواهد رمان بنویسد
رضا امیرخانی سخنران دیگر این جلسه بود. او گفت: اگر بخواهم بگویم که کدام بخش این کتاب من را آزرد و ناراحتم کرد و حتی بهم برخورد بخشی از کتاب بود که آقای بایرامی اعلام کرده بودند دیگر نمیخواهم رمان بنویسم. تمام دعوای من در این جلسه بر روی همین موضوع است و میخواهم بهشان بگویم که مگر دست شما است که ننویسید؟ ما از شما میخواهیم که برای ما بنویسید. قرار نبوده است که شما برای ما تصمیم بگیرید بلکه ما به عنوان مخاطب که به خواندن کتابهای خوب و بینظیر عادت کردهایم از شما میخواهیم باز هم بنویسید. منظورم این نیست که آقای بایرامی بهترین کتابها را نوشته است؛ هیچ نویسندهای وجود ندارد که همه بهترین کتابها را نوشته باشد، اما بعضی کتابهایی که ایشان نوشته است بینظیر بوده است. مردگان باغ سبز روایتی از دوره سخت و پیچیده سیاسی، حکومتی و آرمانگرایی در تاریخ آذربایجان است. این روایت فقط مختص آقای بایرامی است و هیچ کدام از ما نمیتواند سمتش برود. هرکس هم رفته است نتوانسته آن را به زبان هنر به ما ارائه بدهد. روایتهایی که آقای بایرامی از روستا و جنگ دارد بینظیر است. به نظرم هر دو این روایت بینظیر است. هیچ رزمندهای در جنگ نوشتههای آقای بایرامی را ننوشته است.
هنوز هم مهمترین جایزه ادبی ایران در جهان را بایرامی گرفته است
وی ادامه داد: با این توضیحات میخواهم بگویم که دردناکترین قسمت این کتاب جایی است که از این کتاب میشد نتیجه گرفت که ایشان دیگر نمیخواهد رمان بنویسد. این بخش تلخترین جای کتاب برای من به عنوان یک شهروند ایرانی و یک کتابخوان بود. یک نویسندهای داریم که از جوانی شروع به نوشتن کرده است؛ در مجلات، روزنامهها و ... مینوشته و در حوزههای مختلف کتاب نوشته است. برای مثال، زمان جنگ به عنوان سرباز به جبهه رفته است و برایمان تمام دستاوردهای جنگش را نوشته است. جالب است بدانید که ایشان در جایی از کتاب اشاره میکند که معاف بوده است اما هیچ وقت به دنبال آن نرفته است و به جبهه میرود. ایشان همه این کارها را انجام داده است؛ حال چه کار دیگری باید انجام دهد؟ کتاب او ترجمه شده و به خارج از کشور رفته و به نظرم مهمترین جایزه ادبی ما تا به امروز را دریافت کرده است. من میخواهم بگویم که او همه کارهایی که یک نویسنده باید انجام میداده است تا به او نویسنده بگوییم انجام داده است و البته نکته مهمتر این است که در تمام طول عمر خود روی یک کار متمرکز بوده است و آن هم نویسندگی است. نه تصمیم گرفت نماینده مجلس شود، نه اهل سیاست شد و ... او هیچ کدام از این کارها را نکرد و تنها برای من و شما کتاب نوشت. این مساله خیلی مهم است و فکر میکنم شرمی برای من است که چنین نویسندهای اعلام میکند دیگر نمیخواهم بنویسم. من به ایشان میخواهم بگویم که شما نباید ما را شرمنده کنید. من به عنوان مخاطب شاید قدردان نبودم اما اگر آن کار را انجام بدهی بیشتر شرمنده میشوم.
قاسمعلی فراست در بخش دوم صحبتهای خود بیان داشت: من نگران نیستم که آقای بایرامی میگوید دیگر نمینویسم چرا که او نمیتواند نمینویسد. نویسنده دردی در درون دارد که نمیتوان آن را کتمان کرد چرا که بیرون میریزد. بعضی وقتها وجد است که بیرون میزند و دست خودش نیست. او دلگیر است، انگیزهاش کم شده است و البته حق دارد. جلال آل احمد میگوید که نوشتن برای من مانند نفس کشیدن است، مگر میشود نفس نکشیم. بعضی نویسنده ها هستند که کتابساز هستند و اگر کنار بکشند اتفاقی نمیافتد اما بایرامی اگر کنار بکشد دق میکند. برای این که درد تا گلویش بالا میآید و مگر میشود که درد و شور را بیرون نداد؟
خواندن درخت ابریشم بیحاصل برای چه کسانی مناسب است؟
رضا امیرخانی با اشاره به کتاب درخت ابریشم بیحاصل گفت: کتاب درخت ابریشم بیحاصل بیشترشبیه به جُنگ یا کشکول است و نباید انتظار یک کتاب پیوسته مثل سایر کارهای او را داشته باشیم. در کارنامه آقای بایرامی اصلا چنین کتابی را به یاد ندارم. اگر بخواهم این کتاب را توصیف کنم باید بگویم که این کتاب شبیه به عابس است که لباسهایش را میکند و وارد میدان میشود. آقای بایرامی در این کتاب چنین کاری کرده است و بدون لباسها، کت و شلوار و عبا که همه ما سعی میکنیم آن را داشته باشیم وارد بازی شده است. از این منظر کتاب خیلی جذاب است. برای کسانی که کارنامه کتابهای ایشان را خواندهاند. از این منظر این کتاب برای کسی که میخواهد برای اولین بار با او آشنا شود مناسب نیست و پیشنهاد نمیدهم. اما معتقدم کسی که قبلا دیگر کتابهای ایشان را خوانده باشد با خواندن آن خیلی از چیزها را به دست میآورد.
بایرامی در پاسخ به صحبتهای مطرح شده گفت: در راستای صحبتهای آقای فراست که گفتند سیاهنمایی است باید تفکیکی را انجام بدهم. ما چیزی به نام نوشتن داریم و در مقابل چیزی به نام چاپ کردن. بحث من بیشتر ناظر بر عدم چاپ است. واقعیت این است که از یکی دو سال پیش هزاران صفحه یادداشت دارم که باید آنها را به آقای سیدعلی شجاعی بسپارم و بگویم که این برای شما است. یک کار بسیار بزرگی را آغاز کردم که وقتی با دوست نزدیکم آقای امیرخانی مشورت میکردم میگفت که از منظر تابوشکنی و موضوع جدیدی که تاکنون کسی بدان نپرداخته است، این کار را نکن. این کار مربوط به یک فراز تاریخی است که خیلی شبیه به شرایط این روزهایمان است. یک جلد آن را نوشتهام و بقیهاش مانده است. به نظرم هنوز فرمش درنیامده است و فرم آن باید شبیه به مردگان میشد اگر چه نباید تکراری باشد. تمام فیشبرداریهای جلد دوم را دارم؛ کتابی که تاریخ است اما تاریخ نیست. مثل مردگان باغ سبز هم نیست که در مواردی آدرسهای دقیقی بدهم و بعدا دعواها را جمع کنم. میخواهم بگویم که چنین کارهایی دارم اما دست نگه داشتهام. یکی را میدانم که برای 10-20 سال دیگر است و دیگری هم حالا حالاها مانده است.
در بخش دیگر این جلسه، نوبت به معرفی برگزیدگان پویش مطالعاتی اربعین اندوه رسید. در این بخش سعیدیکیا نماینده کتاب پلاس صحبت کرد و گفت: یکی از کارهایی که انجام دادیم رویداد و پویش مطالعاتی اربعین اندوه بود که به مناسبت کتابهایی که متناسب با حماسه حسینی بود برگزار گشت. این پویش از یک ماه قبل از اربعین آغاز شده بود و افراد باید راجع به کتابهایی که درباره حماسه حسینی است نظراتشان را بیان میکردند. کار بسیار سختی بود و اصلا فکر نمیکردیم که افراد تا این اندازه انرژی و وقت بگذارند، راجع به کتابها و نظرات دیگران نظر بدهند و ...واقعیت این است که در حدود 1050 دیدگاه برای 7 کتاب در فضای مجازی بیان شد؛ کتابها «سقای آب و ادب»، «پدر، عشق، پسر»، «فصل شیدایی لیلاها»، «ماه به روایت آه»، «ازدحام بوسه»، «نامیرا» و «سه روایت از مردی که خدا او را دوست داشت کشته ببیند» بودند. علاوه بر این 956 نفر در پویشی شرکت کردند که برای اولین بار انتشارات نیستان برگزار کرد.
نفرات برگزیده این پویش مطالعاتی به شرح زیر است؛
نفر اول، سوسن اسلامیفر، 10 میلیون ریال کمک هزینه زیارت کربلا
نفر دوم، فرزاد رضاپور، 7 میلیون ریال کمک هزینه زیارت مشهد مقدس
نفر سوم، نعیمه محبی 5 میلیون ریال کمک هزینه اماکن مقدسه
نفر چهارم امیرحسین حسننژاد، 3 میلیون ریال بن خرید کتاب از انتشارات نیستان
نفر پنجم، الهه معمری، 2 میلیون ریال بن خرید کتاب از انتشارات نیستان
نفر ششم، ابوالفضل عبدلی، 1 میلیون ریال بن خرید کتاب از انتشارات نیستان
نفر هفتم، هانیه میرصانعی، 1 میلیون ریال بن خرید کتاب از انتشارات نیستان
نفر هشتم، مریم شیخ، 1 میلیون ریال بن خرید کتاب از انتشارات نیستان
نفر نهم، سپهر زیادبخش، 1 میلیون ریال بن خرید کتاب از انتشارات نیستان
نفر دهم، محمد عالم شکن، 1 میلیون ریال بن خرید کتاب از انتشارات نیستان
در پایان این مراسم، برنامه بعدی انتشارات نیستان اعلام شد. بر این اساس، نشست رونمایی از کتاب «با اعمال شاقه» نوشته محمد حنیف روز سهشنبه 1 بهمن ساعت 17:30 در فرهنگسرای رسانه برگزار خواهد شد.
انتهای پیام/