گزارش| نقش انگلیس در تجزیه ایران و کشتن امیرکبیر و قائممقام فراهانی
ستیز بریتانیا با تمامیت ارضی ایران، رجال میهندوست و مردم ایران سابقهای بیش از دو قرن دارد؛ انگلیس در جدایی بخشهای مهمی از کشور، کشتن امیرکبیر و قائم مقام فراهانی، کشتار مردم ایران و غارت نفت کشورمان نقش داشته است.
به گزارش گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم - رحیم نیکبخت پژوهشگر تاریخ معاصر در گزارشی به واکاوی ستیز انگلیس با تمامیت ارضی، مردم و رجال میهندوست ایران پرداخته که در ادامه آن را میخوانید:
** انگلیس و تجزیه ایران
موقعیت استراتژیک و ژئوپلتیکی ایران در طول تاریخ موجب توجه قدرتهای بزرگ به آن شده است. در ابتدای قرن 19 میلادی/13 هجری قمری ایران بدون آنکه خود بخواهد وارد گردونه سیاست استعماری شد. حاکمان وقت ایران که درک درستی از سیاستهای جهانی و دسیسههای بیگانگان نداشتند به جای تکیه بر توان ملی بر حمایت کشورهای بیگانه (فرانسه و انگلیس) امیدوار بودند تا بلکه به کمک آنها به مقابله با تعرضات روسیه تزاری بپردازند. در بررسی تاریخ مناسبات ایران و بیگانگان خصوصاً انگلیس در دو قرن اخیر به خوبی میتوان نقش انگلستان در تجزیه مناطق مختلف ایران را مشاهده کرد. تحمیل قرارداد ننگین گلستان و ترکمانچای به ایران که به جدایی 17 شهر ایرانی قفقاز منجر شد از جمله نقشآفرینیهای این کشور در در تاریخ ایران است.
باید به صراحت اعلام شود که دولت ایران در جریان جنگهای ایران و روسیه تزاری، نه در میدان جنگ، بلکه در میدان سیاست شکست خورد. چنین پیداست که دولت انگلستان در تسلیم کردن قفقاز و به ویژه گرجستان به روسیهی تزاری، نتیجهی اقتصادی مهمی را هم در نظر داشته است؛ و آن اینکه نزدیکترین راه بازرگانی مستقیم ایران را از راه دریای سیاه با اروپا قطع کند و تجارت ایران را به انحصار خود درآورد. در واقع، جدایی گرجستان از ایران- که روسها پس از چندی واردات کالاهای اروپایی را نیز از آن راه به ایران ممنوع ساختند- سبب شد که بازرگانان از راه عثمانی (ترکیه)، سوریه و عراق کنونی با اروپا رابطه داشته باشند و در نتیجه هزینه حمل و نقل افزایش بیابد.
این تغییر مسیر ضمن اینکه صادرات و در نتیجه تولیدات کشور را با رکود قابل توجهی مواجه ساخت باعث تشدید فقر و بیکاری شد و از رقابت با واردات روسیه و انگلستان، که کشتیهایشان به طور منظم به اقیانوس هند و خلیج فارس رفت و آمد میکرد، به دور افتاد. از آنجا که روسیه کالای زیادی برای صدور نداشت و بیشتر واردکننده کالا از ایران بود، انگلستان با پرداخت حق گمرکی پنج درصد که ناچیز بود، یکّهتاز بازار تجارت ایران شد.
ورود بیوقفهی منسوجات انگلیس به بازار ایران که بخش اعظم صادرات آن کشور را تشکیل میداد و در ابتدا با بهایی کم و ناچیز به فروش میرسید، سبب شد که صنایع پارچهبافی کشور ما که در سراسر ماوراءالنهر و قفقاز و حتی اروپا شهرت داشت، از بین برود. از طرف دیگر، ناتوانی کشورهای دیگر اروپایی در رقابت با تجارت انگلیس، به تدریج، باعث افزایش قیمت کالاهای وارداتی شد. ایران به ویژه پس از نابودی تولیدات داخلی دچار گرانی و تورم و کاهش نقدینگی شد. این عوامل در اواخر دوران حکومت قاجار و پیش از انقلاب مشروطیت، از مشخصات بارز اقتصاد ایران است. (1)
در ادامه مداخلات انگلیس میتوان به تحمیل قرارداد پاریس و جدایی افغانستان از ایران که با لشکرکشی نظامی انگلستان به وقوع پیوست، اشاره کرد. (2) تجزیه بلوچستان هم با صحنهگردانی کارگزاران انگلیسی اتفاق افتاد. (3) در جدایی بحرین از مام میهن هم انگلستان نقش داشت. (4) موضوع مهم دیگری که در مناسبات مرزی قابل بررسی است نقش این کشور در تقسیمات مرزی ایران با کشورهای همجوار است که بصورت هوشمندانه مسائلی را برای تنشها لحاظ شده است. (5)
انگلستان همواره به دنبال تجزیه ایران بوده و است. زیرا ایران بزرگ در منطقهای که بر شاهراه حیاتی جهان تسلط دارد بنیان یافته است. در قرار داد 1907 که با روسیه تزاری منعقد کرد ایران را به سه منطقه تحت نفوذ خود و روسیه و بیطرف تقسیم کرد و در قرار داد 1915 به دو منطقه تحت نفوذ انگلیسی و روسی در قرارداد وثوق الدوله، ایران را کاملاً تحت الحمایه خود نمود. در جریان جنگ جهانی دوم هم این کشور به همراهی اتحاد جماهیر شوروی درصدد تجزیه ایران بر آمد. طبق این طرح، انگلستان تصرف استانهای شمالی ایران را توسط روسیۀ شوروی (که در قرارداد 1907 ـ 1286 ش ـ به عنوان منطقۀ نفوذ روسیه شوروی شناخته شده بود) با این شرایط مورد موافقت قرار داد: «1.انگلستان مناطق نفتی ایران را به تصرف کامل خود درآورد. 2. روسیه شوروی متعهد شود که بعد از اشغال استانهای شمالی سعی در ادامه پیشروی به سمت جنوب ایران نکند.» (6)
** انگلیس دشمن مردم و رجال ایرانگرا
انگلستان برای پیشبرد اهداف استعماری خود راه نفوذ در میان رجال و نخبگان سیاسی را در دستور خود داشته و دارد. همچنانکه از مهرههای خود حمایت کرده است، در مقابلِ نخبگان میهندوست و ایرانگرا ایستاده و موجبات گرفتاری و حتی تبعبد و شهادت آنها را فراهم آورده است. آنچه با بررسی منابع برای محققان آشکار گشته (چه بسا موارد دیگری هم باشد که هنوز مورد بررسی قرار نگرفته) دو تن از شخصیتهای مهم تاریخی ایران یعنی قائم مقام فراهانی و میرزا تقی خان امیرکبیر با دسیسه انگلستان و عاملیت حاکمان خودکامه قاجاری به شهادت رسیدهاند.
در وطندوستی و میهنپرستی ﻗﺎﺋﻢ ﻣﻘﺎﻡ ﻓﺮﺍﻫﺎﻧﯽ شکی نیست. سِر جان کمپبل، سفیر انگلیس، با اخذ بودجه و خرج آن در جهت بدنام کردن میرزا موفق شد باعث بدبینی مردم و حکومت به وی شود. محمدشاه قاجارهم ابتدا او را خلع و سپس در سال دوم سلطنت خود دستور داد او را در باغ نگارستان زندانی و پس از چند روز خفه کردند و بدین قرار به زندگانی قائم مقام در سال 1214 هجری شمسی پایان داده شد.
قائم مقام فراهانی
میرزا تقی خان قبل از صدارت منشی دستگاه قائم مقام بود و در این مدت به سه ماموریت مهم سیاسی به روسیه، ایروان و عثمانی رفت. مسئولیت وی در قضیه ارزنه الروم بود و درایتش از وی دیپلماتی کارکشته ساخت. چنانچه در این قرارداد که روس و انگلیس همواره به دنبال زیان ایران و نفع عثمانی بودند کوتاه نیامد. سرسپردگی و علاقه امیر به کشور تا به آنجا بود که وقتی به زیان ایران بود از محمدشاه هم پیروی نمیکرد تا برسد به روس و انگلیس و همه اقداماتش برای سربلندی ایران بود. امیرکبیر، دستگاه وزارت امور خارجه را توسعه داد. تأسیس سفارتخانههای دائمی در لندن و سنپترزبورگ، ایجاد کنسولگری در بمبئی، عثمانی و قفقاز؛ تربیت کادر برای وزارت امور خارجه و تنظیم دفتر اسناد سیاسی از کارهای اوست. محور سیاست خارجی امیرکبیر عزت ایران بود و خواستار قطع حضور و دخالت بیگانگان در امور ایران بود و شاید مهمترین دلیل قتل و شهادت وی همین موضوع بود.
امیرکبیر قبل از صدارت، استقلال فکری خود را به نمایندگان خارجیها نشان داد چنان که برای آوردن ولیعهد به تهران، برخلاف معمول از بیگانگان پول قرض نگرفت و با کمکهای دیگر آنان نیز موافق نبود. قبل از وی استعمارگران اروپایی خصوصا انگلیس در امور داخلی ایران مداخله میکردند. بسیاری از اتباع بیگانه با استفاده از کاپیتولاسیون، مصونیتهایی در خاک ایران داشتند، اما امیرکبیر در مقابل گستاخیها و لجاجت سفیران انگلیس میایستاد و آنجا که به نفع و صلاح ممکت بود با زیرکی و متانت و یا با شدت و حدت با آنها برخورد میکرد.
گرنت واتسون انگلیسی درباره امیرکبیر نوشته است امیر نظام دشمن فساد اخلاقی بوده و بر ضد این دشمن بزرگ جامعه ایرانی شروع به مبارزه میکند. او تصمیم داشت که اخلاق ناپسند را به کلی از میان برده و از اشاعه فساد اخلاق جلوگیری نماید یکی از عادات بد ایرانیها موضوع رشوه است و این کلمه به گوش ایرانی خوشایند است مواجب و مقرری آنها چندان مورد توجه نیست. میرزاتقی خان خود کسی نبود که اسم مدخل یا رشوه را پیش او برده شود، این مرد بی طمع تمام اصول و رشتههای مذموم رشوه را برهم زد و از میان برد واتسون در جای دیگری مینویسد چیزی که پیش از همه اسباب تعجب خود ایرانیها بود بیطمعی امیرکبیر بود که نه تعارف قبول میکرد و نه رشوه میگرفت و نه اعتنایی به تجملات داشت و همین مساله باعث زوال او شد.
پر واضح است اگر اصلاحات امیرکبیر با عزل و سپس شهادت وی ناتمام نمیماند ایران به سرعت در مدار ترقی و توسعه وارد میشد و بنیانهای قدرت اقتصادی و سیاسی نظامی ایران مستحکم میشد. برای درک نقش امیر کبیر و خصومت ماموران دولت انگلیس با وی گزارش یکی از ماموران این کشور به خوبی گویاست. جیمز فریزر، مأمور انگلستان در ایران که به صورت جهانگرد وارد کشور شد، در مورد امیرکبیر و مانع بودن او در مقابل سیاستهای انگلیس گزارشی نوشت که در نهایت منجر به کشته شدن قائم مقام شد: بدیهی است در مرحله اول باید از دست وزیری که باعث اصلی همه این بدبختیهاست خلاص شد، کسی که پادشاه خود را در بردگی مطلق نگاه میدارد، کسی که در هر مورد، فقط نقش خود را ایفا میکند و به پیشبرد نظرات خویش توجه دارد، درحالی که با روش معینی به نظر میآید هر پیشنهاد انگلیس را خنثی میسازد و با آن مخالفت میکند. چنین کسی هرگز نمیتواند در راه اصلاحات اساسی گام بردارد...کسان دیگری هم هستند؛ اشخاصی که اهمیت و ارتقای خودشان را مدیون نفوذ انگلیس میدانند و در نتیجه نسبت به قدرت انگلیس حساسیت دارند و در دست دولت انگلیس آلت و وسیله مطلوبی خواهند بود شاه خوشحال خواهد شد که از این بردگی نجات پیدا کند و اگر مطمئن به پشتیبانی موثری باشد، در این زمینه همکاری خواهد کرد. قائم مقام، دوستان بسیار کمی دارد و دشمنان خیلی زیاد، به طوری که کار اگر با مهارت انجام شود، سقوط او را یک مسأله سادهای میکند. (7)
** کشتار مردم ایران و قحطی بزرگ
انگلستان نه تنها دشمن رجال میهن دوست و ایرانگرا بوده (که اطلاعات ما فقط از دو شخصیت برجسته است آن هم نه به صورت کامل) این کشور در بروز قحطی و مرگ و میر دهشتناک در ایران هم سابقه ننگینی دارد:
در سال 1914 تا پایان 1915 میلادی انگلیسیها، روسها و ترکها بیطرفی ایران را در جنگ جهانی اول نقض کردند و بریتانیا و روسیه برای تقسیم جدید ایران به توافقی پنهانی رسیدند. با وقوع انقلاب روسیه ارتش این کشور در ایران از هم پاشید و نیروهای روسی خاک ایران را ترک کردند. به این ترتیب مجال تسلط بر تمام ایران برای انگلستان مهیا شد. انگلیسیها تا ژوئیه 1918م ایران را به اشغال خود درآوردند و بعد از سه سال و نیم با بر تخت نشاندن ارثیه شوم خود (رضاخان پهلوی) سالهای ننگین و سیاه حضور خود را به درازا کشیدند.
یکی از مصائبی که به دلیل حضور نیروهای انگلیسی بر ایرانیان میرود، فاجعه قحطی سالهای (1919-1917م) مقارن با (1298-1296 هجری شمسی) است، که در سراسر کشور به وقوع میپیوندد و به تاوان آن بیش از 10 میلیون ایرانی به کام مرگ کشیده میشوند. قحطی، زمانی اتفاق میافتد که سراسر ایران در اشغال نظامیان انگلستان است، اما آنها نه تنها هیچ کاری برای مبارزه با قحطی و کمک به مردم ایران نکردند، بلکه عملکردشان اوضاع را وخیمتر کرده و سبب مرگ میلیونها نفر میشود. درست زمانی که مردم ایران به دلیل قحطی نابود میشدند، ارتش بریتانیا مشغول خرید مقادیر عظیمی غله و مواد غذایی از بازار ایران بود و با این کار هم افزایش شدید قیمت مواد غذایی را سبب میشد و هم مردم ایران را از این آذوقه محروم میکرد.
جالبتر این که انگلیسیها حتی مانع واردات مواد غذایی از آمریکا، هند و بین النهرین به ایران میشدند. به علاوه در زمان قحطی، انگلیسیها از پرداخت پول درآمدهای نفتی ایران استنکاف ورزیدند. به این ترتیب مردم نگونبخت ایران بزرگترین قربانیان بینشان جنگ جهانی اول میشوند. اما متاسفانه تا امروز آنگونه که شایسته است به بازخوانی آن دوران و کشف حقایقی که منجر به بروز آن شد، پرداخته نشده است. (8)
** انگلستان و سفره نفت ایران
ایران برای انگلستان علاوه بر اهمیت استراتژیک، اهمیت اقتصادی هم داشت. کشف نفت در خوزستان موجب شد تا انگلیس بیش از پیش بر سلطه و سیطره خود بر ایران مصمم شود. انگلستان برای از دست ندادن درآمدهای سرشار نفت ایران به محاصره نظامی و تحریم همهجانبه ایران در دوره دولت ملی دکتر مصدق اقدام کرد. پس از کارشکنیهای مداوم و شگردهای توطئهآمیز عوامل وابسته به انگلیس رهبران نهضت ملیشدن نفت به این نتیجه رسیدند که در این برهه، مانع اصلی، شخص رزمآرا است. نوابصفوی و فداییان اسلام تصمیم گرفتند تا با یک اقدام انقلابی، سد راه نهضت ملی، یعنی رزمآرا را از میان بردارند. (9)
پس از رزمآرا دیگر هیچ یک از نمایندگان وابسته به انگلیس را یارای مقابلهی با نهضت ملیشدن نفت نبود؛ از اینرو کمیسیون نفت، پیشنهاد ملیشدن صنعت نفت در سراسر کشور را پذیرفت و طرح زیر را به مجلس تقدیم کرد. نظر به اینکه ضمن پیشنهادهای واصله به کمیسیون نفت مبنی بر ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور مورد توجه و قبول کمیسیون قرار گرفته و از آنجایی که وقت کافی برای مطالعه در اطراف اجرای این اصل باقی نیست، کمیسیون مخصوص نفت از مجلس شورای ملی تقاضای دو ماه تمدید مینماید. (10)
بدین ترتیب در فضای سیاسی– اجتماعی بسیار حساس آن روزگار و نهایتا در روز 24 اسفند 1329 ماده واحدهای راجع به ملیشدن صنعت نفت ایران از تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی گذشت و چند روزبعد، در آخرین روز سال 1329 مجلس سنا مصوبهی مجلس شورای ملی را تأیید کرد. بدین ترتیب روز 29 اسفند 1329 بهعنوان روز تاریخی ملیشدن صنعت نفت ایران در حافظهی ملت ایران باقی ماند. دکتر محمد مصدق سکاندار اجرای این مصوبه شد.
در 8 فروردین1330 دولت انگلستان اعلام کرد که برای حفظ امنیت صنایع بریتانیا در مناطق اعتصابزده، کشتیهای فلامینگو و ایلوگوس را به آبادان فرستاده است. این دو کشتی جنگی، قسمتی از نیروی دریایی انگلستان در خلیج فارس را تشکیل میدادند و پایگاه آنها در بحرین بود.در همین ایام شپرد سفیر انگلستان در تهران رسما از حسین علاء نخستوزیر وقت سؤال کرد که برای حمایت از افراد انگلیسی در مناطق نفتخیز خوزستان چه اقداماتی انجام داده است. بنابراین در تاریخ 9 فروردین1330 نیروهای نظامی در آبادان مردم را به آتش بستند و سه نفر را به قتل رساندند.روز بعد نزدیک به هزارنفر از کارگران لولهی نفت به اعتصابکنندگان پیوستند. یکهفته بعد وضع آرام گرفت و تا روز 18فروردین نزدیک به یک سوم اعتصابکنندگان به سر کار خود بازگشتند.لیکن در 23 فروردین کارگران بندر معشور و آبادان دست به شورش زدند و این امر منجر به کشته و زخمیشدن چند تن از کارگران شرکت نفت شد. در پی آن، سومین کشتی جنگی انگلستان وارد خلیج فارس شد و ناو جنگی یویالوس هم از مدیترانه به سمت خلیج فارس حرکت کرد. سفیر انگلستان بار دیگر با علاء ملاقات کرد و او را در جریان اقدامات دولت متبوعش قرار داد.
نمایی از فیلم معمای شاه
در تاریخ 27فروردین1330، آیتالله کاشانی بیانیهای منتشر ساخت و از کارگران شرکت خواست تا به شورش خود خاتمه دهند و به کارگران اطمینان داد که انگلیسیها بهزودی ایران را ترک خواهند گفت و دولت ایران خسارتهای وارده به آنها را جبران خواهد کرد. دکتر مصدق نیز در جلسهی 27فروردین مجلس شورای ملی در مخالفت با اعلام حکومت نظامی در خوزستان اظهار داشت، دلیل اینکه نمایندگان جبههی ملی از دادن رای به پیشنهاد دولت مبنی بر اعلام حکومت نظامی، خودداری کردند، جز این نبود که دولت بدون تحقیق و بدون رسیدگی به این موضوع که آیا این اعتصاب بهجاست یا بیجاست آن را اعلام کرد. مصدق سپس بیانیهی جبههی ملی را خطاب به کارگران و نصیحتدادن به آنها مبنی بر اینکه دست از اعتصاب کشیده بر سر کار خود برگردند، ایراد کرد. به هر ترتیب با دستگیری تعدادی از سران اعتصاب و سرکوبی شورش کارگران، امنیت نسبی برقرار شد و تا روز 12اردیبهشت 1330آبادان تنها جایی بود که هنوز اعتصاب در آن ادامه داشت اما به تدریج تعدادی از کارگران به سر کار خود بازگشتند. اعتصاب کارگران شرکت نفت اگرچه با تلاش بسیار دولت ایران پایان پذیرفت اما دولت انگلستان همچنان در پی دسیسه و تحریک کارمندان ایرانی شرکت نفت بود بهطوریکه در تاریخ 18اردیبهشت 1330 سپهبد شاهبختی در تلگراف خود از استان ششم (خوزستان) به دکتر مصدق نخستوزیر وقت اعلام داشت: طبق اطلاع واصله کارمندان عالیرتبهی ایرانی شرکت نفت به تصور اینکه در موقع اجرای قانون ملیشدن صنعت نفت ممکن است بیکار شوند اظهار نگرانی نمودهاند، گفته میشود که این شایعات از ناحیه کارمندان خارجی شرکت نفت میباشد. (11)
دکتر مصدق فکر میکرد با استفاده از نیروی سوم یعنی آمریکا میتواند نفت ایران را ملی کند اما، این کشور رفیق دزد بود و شریک قافله! همراهی ظاهری آمریکا نه از روی ایران دوستی بلکه برای بازکردن جای پا در سفره نفت ایران بود. از این رو با کمک انگلیس و درباریان وابسته کودتای 28 مرداد 1332 را به راه انداخت و دولت قانونی و ملی دکتر مصدق را ساقط کرد. از سال 1332 تا 1357 آمریکا صاحب اقتدار و نفوذ در ایران گردید. در این دوره انگلستان با تکیه بر سابقه وابستگان قدیمی خود همچنان نقش و جایگاه مهمی در ایران و سهمی بزرگ از منابع سرشار ایران داشت و شاه نیز گوش به فرمان سفیر انگلیس و آمریکا ....
** انگلیس و جمهوری اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی انگلستان در کنار آمریکا یکی از حامیان اصلی گروههای ضد انقلاب محسوب میشود. زیرا با پیروزی انقلاب دست آنها از منابع سرشار ایران قطع شده بود. با این که انگلستان در طول تاریخ معاصر خصمانه ترین اقدامات علیه ایران را انجام داده است سیاست آن بعد از پیروزی انقلاب بر قطع نشدن روابط سیاسی و تعطیل نشدن سفارتش درتهران بوده است. علی الخصوص بعد از 13 آبان 1358 و تصرف سفارت آمریکا، وظایف سفارت آمریکا در حوزههای خاصی به سفارت انگلیس محول شده است در حقیقت سفارت انگلیس در تهران به دلیل ارتباطات تنگاتنگ بریتانیا و آمریکا، شعبه سفارت آمریکا محسوب می شود از این رو گزارشات سفارت برای دولتمردان آمریکا نیز ارسال میشود حضور سفیر انگلیس در تجمع غیر قانونی مورد حمایت آمریکا که منجر به دستگیری وی شد نمونه و مصداق بارز این ارتباط است. (12)
از سوی دیگر اقدام دیگر سفارت انگلیس بهکارگیری گسترده کارمندان محلی از سوی سفارت انگلیس در امر جمعآوری اطلاعات از سطح شهر و فعالین سیاسی و شرایط اجتماعی بود در این راستا با استخدام و به کارگیری کارمندان محلی با تحصیلات عالی (دکتری) و بینش سیاسی بالا و گسیل آنها جهت ارتباط گیری با عناصر دارای دسترسی اطلاعاتی و دریافت تحلیلهای اختصاصی ایشان همراه با اطلاعات باارزش آنان در زمان انتخابات، بخشی از تلاشهای سفارت انگلیس میباشد.
اقدام مهم دیگر سفارت انگلیس که برای ارائه گزارش به دولت مردان آمریکایی صورت می گیرد فعالیت گسترده اطلاعاتی در جمعآوری اطلاعات از ناآرامیها و اغتشاشات در مقاطه مختلف و بصوت مداوم بوده است. سفارت انگلیس بعد از حوادث انتخابات سال 1388 بهگونهای که تقریباً بهطور دائم کارمندان محلی خود را به صحنههای درگیری گسیل مینمودند و بهدنبال جمعآوری اطلاعات بودند ضمن اینکه به کارمندان محلی دستور داده شده بود تا با احزاب سیاسی تماس گرفته و تحلیلها و نقطه نظرات آنان را گردآوری و گزارش نمایند. شبکه دولتی بی بی سی فارسی هم در راستای دشمنی با ایران علاوه بر پوشش اقدامات آشوب طلبانه با تولید مطالب تحلیلی نقش مهمی در عملیات روانی علیه جمهوی اسلامی برعهده دارد.
1. برای اطلاع رک به: مقاله«نقش امپریالیسم انگلیس در جدا شدن سرزمینهای قفقاز از ایران»ن. نجمآزاد (فقاهتی) پرویز ورجاوند، ایران و قفقاز (آران و شروان) ، تهران، قطره، 1378.
2. رک به: مرتضی دهقان نژاد،زینب جلالیان، انگلیس و معاهده پاریس، فصلنامه تاریخ و روابط خارجی،شماره 37، صص78-95
3. رک به: شجاعی، جواد؛ بلوچستان بزرگ و نقش انگلستان در تجزیه آن، راهنما: نشریه مطالعات بینالمللی تروریسم تاریخ: 31 شهریور 1393 سال چهارم، شماره 11،صص 18-21
4. رک به: محمد علی بهمنی قاجار، تمامیت رضی ایران در دوران پهلوی( بحرین)، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1397
5. نقش میرزا معصوم خان انصاری در کمیسیون تعیین حدود مرزی ایران در بلوچستانعبدالودود سپاهی،فصلنامه تاریخ روابط خارجی1385 شماره 26-27
6. اهمیت استراتژیک ایران در جنگ جهانی دوم، 6
7. برای اطلاع بیشتر رک به: فائقی، ابراهیم، آشنایی با قائم مقام فراهانی بزرگمرد تاریخ ایران، تبریز، انتشارات زر قلم، چاپ اول، 1373، خان ملک ساسانی، سیاستگران دوره قاجار، تهران، انتشارات هدایت، 1338
8. رک به: محمدقلی مجد، قحطی بزرگ (1296 - 1298ش/1917 - 1919 م.)، ترجمه محمد کریمی، تهران: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، مقدمه
9. خوشنیت، حسین؛ سیدمجتبی نواب صفوی، اندیشهها و مبارزات و شهادت او، تهران، منشور برادری، 1360، ص 51
10.کاتوزیان، همایون؛ مصدق و نبرد قدرت، ترجمهی احمد تدین، تهران، رسا، 1371، ص 233
11. مرتضی اشرافی انگلستان و ملی شدن صنعت نفت ایران، سایت پژوهشگاه باقر العلوم
12. نقش این کشور در حمایت از رژیم بعثی عراق هم موضوعی مستقل برای بررسی است.
انتهای پیام/