نگاهی به «قصیده گاو سفید»| مرثیه‌ تیره‌ای برای عدالت، قصاص و انقلاب اسلامی!

«قصیده گاو سفید» فیلمی است که کل نظام قضایی و حقوقی جمهوری اسلامی را به باد طعنه و انتقاد می‌گیرد و تحقق عدالت در کشور را به سان رویایی پوچ و غیرممکن ترسیم می‌کند!

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، «قصیده گاو سفید» دومین ساخته بلند سینمایی بهتاش صناعی‌ها در جایگاه کارگردان است. وی پس از ساخت فیلم «احتمال باران اسیدی» که سوژه‌ای خنثی و فضایی هنر و تجربه‌ای داشت، این بار به سراغ موضوعی ملهتب، حساس و اجتماعی رفته است.

«قصیده گاو سفید» روایتگر داستان زنی به نام مینا است که همسرش به واسطه صدور حکم اشتباه قصاص، اعدام شده است و وی اکنون پس از آگاهی از این موضوع، سودای دادخواهی و استیفای حقوق از دست رفته خود و همسرش را از قوه قضاییه کشور در سر دارد.

آنچه در نیمه نخست «قصیده گاو سفید» و با گذشت 20 دقیقه از فیلم مشخص و قابل پیش‌بینی می‌شود این است که فیلمساز موضعی تند و تیز نسبت به نظام حقوقی و سیستم قضایی کشور دارد و قرار است در ادامه نیز اقسام انتقادات و چه بسا اتهامات روا و ناروا را متوجه عملکرد سیستم و فرایند دادرسی کیفری در کشور کند؛ پیش‌بینی‌ای که در ادامه خیلی زود به واقعیت می‌پیوندد.

«قصیده گاو سفید» در وهله نخست نوک پیکان تهاجم خود را متوجه صدور حکم قصاص در فرایند دادرسی کیفری کشور می‌کند؛ فیلم با بهره‌گیری از صغری و کبری‌های هدفمند و مهندسی شده، تلاش می‌کند بنیان‌های مشروع این حکم را با پرسش‌ها و تردیدهای جدی مواجه سازد. سیر حوادث و اتفاقات حادث شده در فیلمنامه به گونه‌ای طرح ریزی و سازماندهی شده است که در نهایت منجر به ایجاد تصوری از این جنس در ذهن مخاطبان شود که قصاص عملی غیر انسانی و ضد حقوق بشری است و اساساً دادگاه‌های کشور فاقد صلاحیت لازم برای رسیدگی به پرونده‌های کیفری و صدور احکام مقتضی از جمله حکم قصاص برای مجرمان هستند.

فیلم البته در بیان موضع فوق‌الذکر خود به شیوه‌ای یک جانبه و غیرمنصفانه متوسل می‌شود؛ بدین ترتیب، با تأکید بر نمایش عجز مینا در تظلم‌خواهی از محاکم قضایی کشور، مخاطب را در وضعیتی سمپات‌گونه نسبت به مینا و همچنین وضعیتی منزجرانه نسبت به محاکم قضایی کشور قرار می‌دهد.



در یکی از سکانس‌های فیلم وقتی مینا با یکی از قاضیان پرونده شوهرش که می‌خواهد خبر بروز اشتباه در صدور حکم قصاص برای همسرش را به او بدهد مواجه می‌شود، قاضی در توجیه صدور حکم اشتباه به مینا می‌گوید که "حتما خواست خدا بوده که ما شوهرت را اعدام کرده‌ایم؛ دیه‌اش را می‌دهیم!" اتخاذ چنین موضع کژی که در قالب چنین دیالوگ بدی از سوی قاضی رسمی قوه قضاییه کشور ابراز می‌شود، چه معنایی جز این دارد که مخاطب را نسبت به قوه قضاییه منزجر، بدبین و مأیوس کند؟ آیا خلق چنین وضعیتی پیامی جز عجز قوه قضاییه در تحقق عدالت در کشور دارد؟

از طرف دیگر، مینا که سودای دادخواهی خون به ناحق ریخته شده شوهرش در سر دارد، مدام در چرخه بوروکراتیک محاکم قضایی کشور پاسکاری و دوانده می‌شود و تداوم این وضعیت نیز بیش از پیش بر یأس ناشی از عدم پاسخگویی محاکم قضایی و بی‌ثمر بودن فرایند استیفای حقوق شهروندان در نظام حقوقی کشور دامن می‌زند!

اما فیلمساز به آنچه تاکنون شرح آن رفت، بسنده نمی‌کند؛ او در ادامه نوک تهاجمات تند و تیز خود را به سمت مذهب نشانه می‌رود و با ارائه‌ تصویری معوج، نامتعادل و منزجرکننده  از کاراکتر پیرمرد به اصطلاح مذهبی‌ای که صاحبخانه میناست، تیپ اقشار مذهبی جامعه را به چالشی جدی می‌کشد.



در نیمه دوم فیلم، با قاضی نادم و مغمومی مواجهیم که پس از صدور حکم اشتباه قصاص، دچار عذاب وجدان شده و اکنون مترصد دستیابی به فرصتی برای جبران است؛ قاضی به بهانه همین اشتباه، برای همیشه از پیشه قضاوت استعفا داده و عطای قاضی بودن را به لقایش بخشیده است؛ استعفای او اما با مخالفت و تهدید(!) مدیران بالادستی‌اش در قوه قضاییه روبه‌رو می‌شود تا بار دیگر مخاطب نسبت به عدالت، قضاوت و کارکرد قوه قضاییه در کشور احساس انزجار پیدا کند!

قاضی برای جبران اشتباه خود تلاش می‌کند تا به مینا نزدیک شود و در ادامه نیز با بذل الطاف گوناگون به مینا و فرزندش، سعی می‌کند دل او را با خود صاف کند. مینا اما در همه این مدت از هویت حقیقی قاضی بی‌اطلاع است و همدلی‌های او را در قامت انسانی خیرخواه و مهربان به فال نیک می‌گیرد.



اما فاجعه اصلی هنگامی رخ می‌دهد که رابطه قاضی و مینا رو به صمیمت مضاعف پیش می‌رود؛ این رابطه به قدری نزدیک و صمیمی می‌شود که کار این دو به همباشی و همبستری نیز کشیده می‌شود! مینا در یک تابوشکنی فاحش و غیرقابل باور، برای نخستین بار در تاریخ سینمای بعداز انقلاب، در حالی که پیشتر خود را بزک و آرایش کرده، روسری از سر برمی‌دارد و به قصد همبستری وارد اتاق خواب قاضی می‌شود...

در تحلیل نهایی باید گفت که «قصیده گاو سفید» فیلمی ضد قصاص، تابو شکن و شدیدا مأیوس کننده است که کام مخاطب را تلخ کرده و او را نسبت به فرایند دادرسی در کشور بی اعتماد می‌کند و در نهایت هر بیننده‌ای را از تحقق عدالت در محاکم قضایی کشور سخت ناامید‌ و دلسرد می‌سازد!

در پایان باید گفت که چشم مسئولین و سیاستگذاران سی‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر انقلاب اسلامی روشن! انتخاب و نمایش فیلمی که سر تا پای نظام قضایی و حقوقی جمهوری اسلامی را به باد طعنه و انتقاد بگیرد و تحقق عدالت در کشور را به سان رویایی پوچ و غیرممکن ترسیم کند، در جشن چهل و یک سالگی انقلاب اسلامی حقیقتاً کار آسانی نیست؛ اما بحمدا... آقای داروغه‌زاده و دوستان به خوبی از عهده آن برآمده‌اند! خدا قوت برادران! خسته نباشید! روسفیدمان کردید!

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط