صلحجو: رژیم پهلوی نسبت به فعالیتهای قرآنی رویکردی منفعلانه داشت/حضور بانوان در عرصههای قرآنی از افتخارات انقلاب است
انقلاب اسلامی اساساً یک انقلاب فرهنگی بود و انگیزههای اقتصادی، سیاسی و غیره در اولویت اول آن قرار نداشت و تشکیل انقلاب دینی و فرهنگی، جوهره اصلی آن را دربر میگرفت.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یکی از اقدامات خصمانه در دوره پهلوی، کمرنگ کردن رابطه مردم با نمادها و باورهای دینی و مذهبی بود. سیاستهای آموزشی و فرهنگی پهلویها بهگونهای بود که بچههای مدرسهای به جای آشنایی با آوای قرآن و حضور در مساجد و محفلهای مذهبی و قرآنی، بیشتر اوقات خود را در کاخهای جوانان میگذراندند.
«دوری ما از قرآن، رژیم کافر ملحد معاند پهلوی را بهوجود آورد. لذا وقتی که من میگویم اگر ما پنجاه میلیون نفر هستیم، غیر از چند میلیون بچههای کوچکِ زیر پنج سال، بقیه باید بتوانند قرآن را از رو تلاوت کنند، شما تعجب میکنید؛ در حالی که تعجب ندارد. مگر این طوری نبود؟ قبل از دوران رژیم گذشته، تقریباً اینگونه بود. بیسوادها اکثریت قاطع بودند، اما غالب آنها قرآن را بلد بودند. شما جوانان ندیدهاید، امّا من و کسانی که در سنین من هستند، به تکرار و تکرار کسانی را دیدهایم که سواد روخوانی نداشتند و حروف فارسی را نمیشناختند، لیکن میتوانستند قرآن را از رو بخوانند.» مقام معظم رهبری/ سوم شهریور 1388
اهمیت نقش پیروزی انقلاب اسلامی در توسعه فعالیتهای قرآنی را در گفتوگو با "محمدرضا صلحجو" از پیشکسوتان قرآنی در میان گذاشتهایم که در ادامه میخوانید.
* شاید این سؤال را بارها در برخی مجالس، ادارات، تاکسیها و اتوبوسها شنیدهایم که قبل از انقلاب وضع فرهنگی و اقتصادی مردم بهتر بود. آیا واقعاً این جمله به خصوص در حوز های مختلف فرهنگی و بهویژه در موضوع فعالیتهای قرآنی واقعیت دارد؟
رژیم پهلوی با نظام جمهوری اسلامی ایران، تفاوتهای ماهیتی دارند و نباید در مقایسه آنها، نگاه روبنایی داشته باشیم و به مسائل اقتصادی، رفاهی و غیره بهصورت سطحی و غیرعمیق بنگریم. رویکرد رژیم پهلوی بهویژه در مسائل فرهنگی، رویکردی منفعلانه بود. اولاً شخص محمدرضا پهلوی با کودتای 28 مرداد و توسط آمریکا روی کار آمده بود و خودش را سخت مدیون غرب میدانست و ثانیاً او فردی غیرمذهبی بود و تمام تلاشش را میکرد تا فرهنگ غربی در جامعه حکمفرما شود تا مردم ایران به تدریج از فرهنگ دینی و آموزههای اسلامی فاصله بگیرند و به فرهنگ و ارزشهای غربی نزدیکتر شوند.
اگر بخواهیم به مصادیق آن اشارهای داشته باشم، میتوانم به ساخت فیلمها و محتوای روزنامهها و وجود هنرمندانی اشاره کنم که رویکرد غربی داشتند و یا اینکه مراسم و جشنوارهها مثل جشن هنر شیراز و یا کاخهای جوانان که امروز به فرهنگسراها تبدیل شده است، همهشان مروج فرهنگ غربی بودند. البته در دوران طاغوت، اغلب مردم سعی میکردند تا فرهنگ دینیشان را حفظ کنند امّا بالأخره زمانیکه رژیم حاکم، رویکرد غیردینی داشته باشد و آن رویکرد را در تمام مدارس، رسانهها و کتب درسی تزریق کند، طبیعی است که درون جامعه اثر سوء میگذارد و طبیعتاً بخشی از مردم به سمت آنها سوق پیدا میکنند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رویکرد فرهنگی کاملاً متفاوت شد. ما معتقدیم که انقلاب اسلامی اساساً یک انقلاب فرهنگی بود و انگیزههای اقتصادی، سیاسی و غیره در اولویت اول آن قرار نداشت و تشکیل انقلاب دینی و فرهنگی، جوهره اصلی آن را دربر میگرفت و این چیزی نیست که فقط انقلابیون بگویند، بلکه افرادی در خارج از کشور، انقلاب را تحلیل میکنند همانند "میشل فوکو" که کتابی را درباره انقلاب اسلامی نوشته است و در آن کتاب به این نکته اشاره میکند که انقلاب اسلامی اولین انقلابی است که شعار اصلیاش دین و دینگرایی است. انقلاب اسلامی با دید باز به مقوله فرهنگ نگاه کرده است و تلاش میکند که مردم، ارزشهای فرهنگی و دینیِ برخواسته از اسلام را بگیرند و در وجود خودشان حل کنند و از ارزشهای غربی دور شوند.
* تفاوت رویکرد انقلاب اسلامی با رژیم پهلوی در توسعه و ترویج فعالیتهای قرآنی در چیست؟
در مسأله قرائت و مجموع فعالیتهای قرآنی اگر بخواهیم دو دوره پیش از انقلاب و پس از انقلاب را مقایسه کنیم باید بگوییم، رژیم گذشته اصلاً به مقوله قرائت قرآن و فعالیتهای قرآنی توجهی نمیکرد چراکه مسأله قرآن برایش اهمیتی نداشت و اگر رژیم پهلوی در اواخر عمر حکومتش به میدان آمد و به مسئله مسابقات قرآن پرداخت، دلایل متعدد داشت. در اواخر رژیم پهلوی، مسابقاتی در مالزی بهصورت بینالمللی کلید خورد که پیش از آن، مشابه و نظیر نداشت. دلیلش هم این بود که کشور مالزی، کشوری کمجمعیت بود و 60 درصد آن را قوم "ملایو" تشکیل میدادند و درصد زیادی از چینیها و هندیها در مالزی سکونت داشتند که آنها غالباً بودایی، هندو و پیروان کنفوسیوس بودند و دولت مالزی برای اینکه هویت دینی و ملی خود را حفظ کند، در برابر اقلیتی بزرگ، دست به این اقدام زد تا آنها در حکومت، مدعی نشوند. آنها مجبور بودند که به مسأله هویت اسلامی برای تقویت هویت ملی خود بیشتر اهمیت دهد. به همین دلیل بود که مسابقاتی را با هزینه بالایی برگزار کردند تا نمایش قدرتی داشته باشند برای اینکه بتوانند مسلمانان را با یکدیگر متحد کنند.
کشور مالزی هم برای اینکه به مسابقاتش اعتبار دهد، به کشورهای اسلامی دعوتنامه فرستاد و درخواست کرد تا قاریان برترشان به این مسابقه اعزام شوند. این نامهها به اداره اوقاف میآمد که آن زمان، تنها دستگاه حکومتی با محوریت مسائل دینی بود. رژیم در سالهای اول، توجه خاصی به اعزام نماینده نکرد امّا بعدها به این نتیجه رسید که اگر نمایندهای اعزام نکند شاید برچسب غیراسلامی به ایران داده شود. همین بود که بدون هیچ ملاحظه و ارزیابی، قاریانی را به این مسابقات اعزام کرد که آنها مقامی هم به دست نیاوردند امّا در حدود سال 1352، قاریان و اساتید قرآن، به میدان آمدند و در نهایت، حکومت مجبور شد برای افرادی که اعزام میکند، مسابقهای برگزار کند؛ البته مسابقات بهصورت سراسری و کشوری نبود و از میان تعداد اندکی از قاریان اغلب تهرانی برگزار شد و 4 دوره هم بیشتر نبود. مرحوم محمدتقی مروت یکی از قاریانی بود که چند دفعهای به این مسابقات اعزام شد و در آخرین مرتبه، مقام اول را برای نخستینبار برای ایران بدست آورد. افراد دیگری نیز همچون مرحوم استاد اوحدی، استاد سید محسن خدام حسینی و سید کاظم موسوی اعزام شدند.
بعد از انقلاب، رویکرد قرآنی در سطح حاکمیتی تغییر یافت و در همان اوائل دهه 60 بود که نخستین مسابقات بینالمللی قرآن در جمهوری اسلامی ایران برگزار شد و از آن به بعد، نظام جمهوری اسلامی ایران به مسابقات بهعنوان فعالیتی فرهنگی و قرآنی مهم و اساسی نگاه میکند و نهادهای مختلفی با رویکرد قرآنی راهاندازی شد. اهتمام به مسابقات آنقدر زیاد شده است که هر سال جامعه قرآنی و دست اندرکاران مسابقات به دیدار رهبر انقلاب می روند و این نشانگر این است، نظام اهمیت ویژهای به حوزه قرآن دارد.
مردم ایران پیش از انقلاب، علاقه زیادی به قرآن داشتند و از گذشتههای دور، به قرائت قرآن اهمیت ویژهای میدادند البته توجه آنها بیشتر به جلسات سنتی بود نه جلسات حرفهای و تخصصی. همان جلسات سنتی هم در همه اقصینقاط کشور نبود. پیش از انقلاب، جلسات حرفهای قرائت قرآن بسیار اندک بود و فقط در تهران و مشهد و آن هم سه و یا چهار جلسه تخصصی قرائت محدود میشد. در دیگر استانها که فقط جلسات و محافل سنتی بود و اصول قرائت هم درآنجا رعایت نمیشد تا اینکه چند سال آخر رژیم پهلوی، اساتیدی آمدند که تجوید و صوت و لحنشان خوب بود و کرسی آموزش دایر کردند و از همان موقع، قاریان ما با روشهای قرائت مصری آشنا شدند و به وسیله اعزامهایی که به مسابقات مالزی داشتند با اساتید نامآشنای مصری مثل خلیلالحصری و مصطفی اسماعیل آشنا شدند.
پس از پیروی انقلاب اسلامی به لطف انقلاب و حضور یکپارچه ملت و منویات داعیانه رهبر کبیر انقلاب، فرهنگ قرآن و ارزشهای قرآنی بهصورت گسترده در کشور رایج شد. بهطوریکه دستگاههایی تشکل شدند تا در راستای ترویج فرهنگ قرآنی فعالیت کنند. سازمان اوقاف و سازمان تبلیغات از جمله آنها بودند و بعدها هم نهادهایی به تدریج پا به عرصههای قرآنی گذاشتند و آموزش عمومی و تخصصی قرآن را به صورت راهبردی دنبال کردند.
امروز به هر استانی که سفر کنید، چندین استاد مبرّزِ آشنا به روشهای قرائت و تجوید هستند که کرسیهای آموزش تخصصی دارند و شاگردان نمونهای را تربیت کردهاند. گسترش جلسات تخصصی در دو دهه پیش بهویژه در میان بانوان مثال زدنی است و از این جهت نمیتوان این دوره با دوره پهلوی مقایسه کرد.
* وضعیت امروز فعالیتهای قرآنی را چگونه ارزیابی میکنید. تفاوتش با دهه 50 و 60 که دوران طلایی فعالیتهای قرآنی بود در چیست؟
وقتی که ایرانیان با قرائت قاریان مصری آشنا شدند، شوق و علاقه وافری در میان علاقهمندان بهوجود آمد. آن زمان همه تشنه بودند و با جان و دل سعی میکردند تا تجوید و صوت و لحن را یاد بگیرند و جسلات قرائت قرآن، خیلی شور و حال عجیبی داشت. جلساتی داشتیم که بیش از 4 ساعت به طول میانجامید. گاهی بعد از اینکه جلسه به پایان میرسید، گعدههای خودمانی تا دو ساعت ادامه داشت. این انگیزهها به مرور کاسته شد و چون چیزهایی همچون مسابقه و مطرحشدن و اجرا در رادیو و تلویزیون و غیره به میدان آمد، تا حدودی انگیزههای دینی و معنوی جایگزین دیگری پیدا کرد. البته معتقدم برگزاری مسابقات و مطرحشدن در رادیو و تلویزیون فرصت خوبی است تا نوجوانان و جوانان به فعالیتهای قرآنی جذب شوند.
انتهای پیام/