روایت انقلاب| اسدالله مدنی؛ مجاهدی که سینهاش را سپر تانکها کرد + فیلم
تانکها صف کشیده بودند؛ سینهاش را سپر گلولهها کرد و ایستاد؛ نفسها به شماره افتاد، اما نفس قدسی سید کارساز شد: «ارتش برادر ما است»؛ معادله تغییر کرد؛ حالا این مردم بودند که سلاح از دست نظامیان میگرفتند؛ ارتشی قدرتمند که آماده سرکوب معترضان بود.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، سی و هشت سال از رفتنش گذشته است، اما هنوز یادش، نامش و خاطراتش زنده است. هنوز هستند افرادی که صدای مهربان و چهره آرامبخشش را به خاطر دارند و لبخندهای گرم «سید» را از یاد نبردهاند.
مبارزی بصیر بود که در روزگار خفقان، پرچم مبارزه با طاغوت را برافراشت و بساط بهائیت را برچید؛ مجاهدی خستگیناپذیر که مردم همدان هنوز هم خاطرات روزهای گرم حضورش را از یاد نبردهاند.
او که زاده روستای «دهخوارقان» تبریز بود در روزگاری که کسی جرئت رویارویی با طاغوت را نداشت؛ « یک تنه در برابر بیداد ایستادگی کرد و از پای ننشست و همین سبب شد که بارها بهوسیله ساواک دستگیر شود.
به همدان تبعیدش کردند تا به خیال باطل خود، منزویاش کنند، اما این کار سبب شهرت بیشترش شد که برای خدا قیام میکرد و برای رضای او فریاد میزد.
در سالهای 41 و 42 و پس از قیام 15 خرداد، مبارزه انقلابی بر رژیم پهلوی را در همدان قوت بخشید و در سالهای آخر منتهی به انقلاب به تشکیل گروههای انقلابی از بین مردم پرداخت.
در بهمن 57 وقتیکه رژیم در آستانه سقوط بود؛ «سید اسدالله» با هوشیاری و درایت توانست از یک فاجعه خونین جلوگیری کند. رژیم طاغوت که دیگر تحمل رویارویی با مبارزان نداشت برای سرکوبی مردم، لشکر زرهی را از کرمانشاه به سمت تهران حرکت داد تا در روز 22 بهمن مردم را به خاک و خون کشد؛ ارتشی که کسی جرئت ایستادگی در برابر آن را نداشت.
آیتالله شهید مدنی با شنیدن خبر پیشروی تانکها فرمان داد تا مردم در مسیر عبور آنها قرارگرفته و با تشکیل دیواره انسانی مانع حرکتشان شوند
مردم از مریانج تا چهارراه میدان بار کف جاده کرمانشاه ـ همدان خوابیدند تا نگذارند تانکها عبور کند و سید با نفس گرمش، فرمانده یگان و کادر ارتش را نصیحت کرد.
انتهای پیام/744/ ت