نگاهی به «سینماشهرقصه»|حکایت یکطرفه آپاراتچی
فیلم سینمایی «سینماشهرقصه» داستان و ادای دینی است به سینمای قبل از انقلاب اما بدون رعایت انصاف و تحقیقات تاریخی کامل.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، فیلم سینمایی «سینما شهرقصه» نوعی عقده گشایی نسبت به انقلاب و انقلابیون نسبت به سینما است. انقلابیونی که در سیاره مریخ زندگی میکنند و به هیچ عنوان سخنان امام خمینی را در بهشت زهرا درباره سینما نشنیدند که فرمود ما با سینما مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم و سینما از مظاهر تمدن است. متحجرینی که کاسه داغتر از آش هستند!
زمانی که داروخانهچی سلطنتطلب فیلم به داخل حیاط خانه میدود انقلابیون را حتی بدتر از ساواک معرفی میکند. آیا میتوان از تأثیر فرامتنی این دیالوگ بر ذهن و روح مخاطب غافل شد یا میخواهیم که جنبه رسانهای سینما را به کل منکر شویم.
اگر در تحلیل محتوا و پیام فیلم در نشست خبری آن شرکت نکرده بودم از گفتن این جملات ابا داشتم تا مبادا به توهم توطئه دچار نشویم. اما کارگردان محترم فیلم در نشست خبری خود از برخوردهای تلخ و تندی که از سوی برخی از مدعیان انقلاب در سالهای اول انقلاب نسبت به برخی سینماگران شده است چنان گفت که انگار تمام انقلاب اسلامی درسالهای ابتدایی خود بسیج شده بوده است برای نابودی سینما و انگار نه انگار که از همان سالهای ابتدایی انقلاب و با راه اندازی جشنواره فیلم فجر در سال 1361 این انقلاب اسلامی بوده است که جمع زیادی از سینماگران جوان و کهنه کار را دور خود جمع کرده است تا سینما را متحول کنند و راه تازهای برای سینمای ایران باز کنند.
فیلم بسیار یک طرفه است و نه تنها ادای دینی به خود سینما نیست بلکه ادای دین به سینمای ایران هم نیست بلکه ادای دینی است به فیلمهای قبل از انقلاب چه از نوع لالهزاری و چه از نوع روشنفکری! شاهدی بر این مدعا تمام مدت فیلم است که در آن سینمای قبل از انقلاب در این دو سبک ستایش میشود و به صورت بسیار گذرا نیم نگاهی تخت و سطحی دارد به سینمای بعد از انقلاب و دفاع مقدس.
کارگردان فیلم در نشست خبری بارها اشاره کرد که قصد خطکشی میان قبل از انقلاب و بعد از آن را نداشته است. اما در فیلم وی شاهد این مرزبندی هستیم خصوصاً در سکانس اول فیلم که به مثابه ویترین میباشد.
فیلم برای رعایت انصاف بسیار لکنت دارد و معلوم نیست که چه میخواهد بگوید اینکه در خانواده مذهبی فیلم یکباره معلوم میشود که محمود که شهید هم شده خود نقد فیلم مینوشته است و از آن به سرعت رد میشود یا زمانی که سکانسهایی از بوی پیراهن یوسف برای اردشیر نمایش داده میشود، هیچ مفهوم روشنی ندارد و شاید تنها تلاش بیهوده حامد کمیلی برای مجاب کردن پدرزنش برای متمایل شدن نسبت به سینما است. البته کنایه فیلم به مذهبیهای متحجری که در خانواده و خانه خود خبر از فرزندان خود ندارند که سینما دوستند نیز غیرقابل انکار است.
سینماشهر قصه اگرچه جذاب و سینمایی است و قصهگو چون محتوا محور و تاریخی است باید برای بیان آنچه که میخواهد بیان کند بدون جانبداری با تحقیق حرف بزند و اگر نه ساختن فیلمی که در آن فرار هنرمندان بعد از انقلاب و تبلیغ برای نظام ستمشاهی را نشان بدهیم و یا ماندگاری هنرمندان قبل از انقلاب در ایران بعد از انقلاب و نمایش رشد و تعالی بیش از پیش آنان و محبوبیت روزافزون آنان کار سختی نیست اما باید چه علیه و چه له سینمای قبل از انقلاب جانب انصاف را رعایت کنیم.
فیلم حتی ضدجشنواره فیلم فجر است اما در عین حال در این جشنواره شرکت کرده است. سکانسی که دختر اردشیر با بازی آناهیتادرگاهی درباره رفتن به جشنواره فیلم فجر میگوید با تمسخر همسرش روبرو میشود و او را بیشتر به ماندن و تماشای فیلمهای دعوت میکند. این نشان میدهد که رویکرد کارگردان و فیلم با خودش نیز صادق نیست که برای نمایش و تظاهر خود به همین جشنواره آمده است و در همانجا علیه آن صحبت میکند!
شهرقصه بدون هیچ توجهی به رشد سینمای ایران از بعد انقلاب که خود این فیلم نیز شاهدی دیگر بر همین مدعا است یکسره به فراموشی سینمای قبل از انقلاب توسط جریان دولتی و حکومتی و مذهبی میگوید و هیچ اشارهای به سینمای بعد از انقلاب بعد از 40 سال با تمام فرار و نشیبهای آن نمیکند. سینمایی که در همین جشنواره از حیث سبک، گونه، محتوا و استعدادهای درخشانش جداً «پوست» انداخته است اما سینماشهرقصه با همه آنها قهر است.
انتهای پیام/