کارنامه ۴۰ ساله عفاف و حجاب (۱)| یوسف نبی چرا گرفتار گناه نشد؟ / برای اصلاح عفاف و حجاب مردم را تکریم کنیم
خبرگزاری تسنیم طی میزگردی با حضور این دو پژوهشگر، ضمن بررسی کارنامه ۴۰ ساله انقلاب در حوزه عفاف و حجاب، این دو امر را از منظری قرآنی و روایی مورد واکاوی قرار داد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، این روزها به دلیل وجود چالشها و مسائل مختلف درباره عفاف و حجاب، این امر بیش از گذشته مورد توجه مردم و نخبگان جامعه قرار گرفته است؛ در این بین، عدهای آن را عامل محدودیت زنان معرفی میکنند که سبب سلب آزادی آنان میشود و عدهای با پذیرش اصل حجاب، صحبت از حد و حدود شرعی آن میکنند؛ چرا که این عده معتقدند مسئله حجاب ریشه در تمام ادیان الهی دارد و فقط باید درباره حد و حدود شرعی آن سخن گفت.
اما عدهای از محققان بر این باورند که موضوع عفاف و حجاب آنطور که بایسته است به صورت مفهومی مورد مطالعه و ارزیابی قرار نگرفته است و بیش از آنکه در این زمینه کار فکری و محتوایی صورت گیرد و بعد در این راستا مهندسی فرهنگی شود، کارهای اجرایی آن هم به صورت نامطلوب صورت گرفته است، نشان به اینکه باید دید چه حجمی از آموزشهای ما اختصاص به ترویج ارزشهایی همچون عفاف و حجاب دارد.
خانم نیره قوی مدیر گروه مطالعات علوم سیاسی و انقلاب اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی در این باره میگوید متأسفانه قوانین و ضوابط ما گاهی صحیح نیست. کاری که گشت ارشاد انجام میدهد، گاهی نتیجه عکس میدهد. فرهنگ حجاب با برخورد کریمانه نهادینه میشود.
نویسنده کتاب "ضوابط پوشش در دانشگاههای جهان" همچنین معتقد است باید بازتعریف جدیدی از مفهوم عفاف و حجاب داشته باشیم همچنان که شهید مطهری اصطلاح حجاب را مفهوم جامع و شاملی برای این مفهوم نمیدانند.
ابراهیم زالی، پژوهشگر دینی و عضو پژوهشی مؤسسه تصویرسازان صبح صادق نیز اعتقاد دارد در بحث حجاب، از نوع نامگذاری برای این ارزش گرفته تا مواردی مثل شناخت مقدمات ورود به حجاب و آداب و نحوه پرداختن به آن و یا آثار فردی و اجتماعی و نیز ابعاد دیگر بحث حجاب دچار اشکالیم؛ اصل این اشکالات سطحینگری نسبت به مقوله دین و بعد عدم شناخت ارزشها از جمله حجاب در منظومه دینیات است، در حالی که با مطالعه درباره مبانی آن متوجه خواهیم شد که این امر جایگاه بسیار راهبردی و استراتژیک در رشد فرد و جامعه اسلامی دارد.
سرگروه تیم پژوهشی مستند "حجاب، راه رستگاری" میگوید نیاز به بازتعریف جدیدی از مفهوم عفاف و حجاب داریم و در این باره مفهوم جدیدی از این دو مقوله را ارائه داد.
خبرگزاری تسنیم طی میزگردی با حضور این دو پژوهشگر، ضمن بررسی کارنامه 40 ساله انقلاب در حوزه عفاف و حجاب، این دو امر را از منظر قرآنی و روایی مورد واکاوی قرار داد.
بخش اول این میزگرد را در ادامه میخوانید
متأسفانه در صدا و سیما بین پژوهش و تولیدات شکاف عجیبی وجود دارد؛ زیرا پژوهشها متناسب با شرایط فرهنگی موجود نیست و به شهادت کسانی که در این سازمان فعالیت میکنند، عمده پژوهشها بایگانی میشود.
* اکنون چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی ایران میگذرد؛ یکی از مسائلی که همواره مورد توجه مردم و نخبگان جامعه بوده است، مسئله عفاف و حجاب است. ابتدا میخواستیم مهمترین چالشهای فراروی این دو مقوله را مورد ارزیابی قرار دهیم. در این باره توضیح میدهید؟
زالی: درباره عفاف و حجاب مجبوریم بازخوانی جدیدی داشته باشیم. خداوند با اعطای انقلاب اسلامی به ما، در واقع میزان درک و فهممان از دین را به ما نشان داد؛ زیرا تا وقتی که حکومت نباشد، آن هم حکومتی بر مبنای اسلام، مشخص نمیشود چه مقدار از دین فهم شده است. اگر شاهد پسرفت در امر حجابیم، علتش در عدم فهم صحیح نسبت به مقوله دین و جایگاه حجاب در منظومه دینیات است که در ادامه این گفتوگو درباره همین موضوع یعنی ارتباط حجاب با برخی گزارههای دینی مطالبی عرض خواهم کرد.
در بحث حجاب، از نوع نامگذاری برای این ارزش گرفته تا مواردی مثل شناخت مقدمات ورود به حجاب و آداب و نحوه پرداختن به آن و یا آثار فردی و اجتماعی و نیز ابعاد دیگر بحث حجاب دچار اشکالیم؛ اصل این اشکالات سطحینگری نسبت به مقوله دین و بعد عدم شناخت ارزشها از جمله حجاب در منظومه دینیات است، در حالی که با مطالعه درباره مبانی آن متوجه خواهیم شد که این امر جایگاه بسیار راهبردی و استراتژیک در رشد فرد و جامعه اسلامی دارد. حجم آیات و روایاتی که در این باره وجود دارد، تأییدی بر این ماجرا است.
دشمنی شیطان را فراموش کردیم
زالی: شیطان نیز در نقطه مقابل، به دلیل آثار عجیب و منحصر به فرد حجاب تأکید خاص بر تخریب این ارزش دارد؛ نکتهای که متأسفانه در دشمنشناسی مورد توجه قرار نمیدهیم؛ آیات متعددی از قرآن حاکی از دشمنی شیطان نسبت به انسان است؛ به عنوان مثال در آیه 5 سوره یوسف (ع) میخوانیم: «إِنَّ الشَّیْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبین؛ قطعاً شیطان برای انسان دشمن آشکاری است.» در حدود 11 آیه از آیات قرآن، خداوند به همین شکل شیطان را دشمن انسان معرفی کرده است.
زالی: چالش دیگری که در بحث عفاف و حجاب داریم، آن است که هیچگاه آثار فردی حجاب را مورد مطالعه قرار نمیدهیم. نزدیک به 80 درصد آثار حجاب به همین امر یعنی رشد فرد اختصاص دارد، در حالی که وقتی شما به آثار مختلف نگاه میکنید، بیشتر به آثار اجتماعی آن توجه دارند.
چالش دیگر که جای توجه بسیار دارد، این است که معمولاً این ارزش ناظر به زنان معرفی و یا به عبارت دقیقتر حجاب، محدود به پوشش زن معرفی میشود؛ چرا در کنار پوشش، رفتار زنان محجبه جزو مقوله حجاب معرفی نشده و چرا مردان مقید به مقوله حجاب نیستند؟ یکی از علتهای مهم آن، در بحث نامگذاری برای این موضوع است.
نیره قوی: برای عفاف و حجاب باید فرهنگسازی کرد
نیره قوی: در آسیبشناسی عفاف و حجاب باید کارهای فراوانی بکنیم. متأسفانه قوانین و ضوابط ما گاهی صحیح نیست. کاری که گشت ارشاد میکند، گاهی نتیجه عکس میدهد. فرهنگ حجاب با برخورد کریمانه نهادینه میشود نه با بگیر و ببند. من کسیام که حداقل 20 سال است که در رسانههای مختلف درباره حجاب مصاحبه کردهام، منتها نگاه فصلی و تقویمی به این مسئله داریم. فیلمهایی که تولید و از تلویزیون و سینما اکران میکنیم، ضد عفاف و حجابند. خانمی را نشان میدهیم که با شکل و شمایل خاص جلوی دوربین حاضر میشود، اما اگر شخص دیگری را با همان مدل در خیابان ببینند، برخورد خشنی با او میکنند. در واقع فرهنگسازی سالمی نداریم، اما توقع داریم فرهنگ مردم اصلاح شود. شما که سعی دارید حجاب کامل را برای بانوان تبیین کنید، با رفتار مسئولان فرهنگی ما در تعارض است.
زالی: مسئله دیگری که در رسانهای مثل صدا و سیما دیده میشود، اینچنین است که متأسفانه در صدا و سیما بین پژوهش و تولیدات گسل عجیبی وجود دارد؛ زیرا پژوهشها ناظر بر شرایط فرهنگی موجود نیست و به شهادت کسانی که در این سازمان فعالیت میکنند، عمده پژوهشها نیز بایگانی میشود.
خداوند مقدم بر پوشش زنان، بر حفظ ضوابط محرم و نامحرم تأکید دارد
* آقای زالی یکی از تأکیدات شما در این باره بود که معمولاً عفاف و حجاب برای بانوان بیشتر پررنگ است تا مردان؛ اشکال آن را هم در تعریف این موضوع معرفی کردید. در این باره بیشتر توضیح میدهید؟
زالی: با رجوع به آیات قرآن درمییابیم لفظ حجاب، به معنای «ستر و پوشش» ناظر بر ویژگیهای حداقلی این ارزش محسوب میشود. اگر پوشش را برابر با مفهوم حجاب در نظر بگیریم، در واقع به حداقلها بسنده کردیم و مشکل اینچنین است که با این تلقی، مقوله حجاب دیگر به مردان ارتباطی نخواهد داشت.
برای توضیح بیشتر این بحث و یافتن نامی مناسبتر برای مفهوم حجاب، باید به آیات 30 و 31 سوره نور رجوع کنیم.
قبل از ورود به این دو آیه، باید تعریفی کلی از مفهوم حجاب داشته باشیم که البته بر گرفته از همین آیات است و آن اینکه مفهوم حجاب در واقع تعیین ضوابطی بین محرم و نامحرم است. در این راستا خداوند در آیه 30 در ابتدا مردان را خطاب قرار داده است و دو ارزش "غضّ بصر یا چشمپوشی از حرام" و "حفظ فرج" را به ایشان توصیه میفرماید که این موضوع در جای خود بسیار حائز اهمیت و نشاندهنده این مطلب است که مردان در عمل به این ضوابط باید نسبت به زنان پیشقدم باشند. مقدم شمردن مردان در حفظ ضوابط بین محرم و نامحرم نسبت به زنان، مقدمهای است برای آنکه اثبات کنیم بهکارگیری مفهوم حجاب برای این آیات که صرفاً برای زنان بهکار گرفته میشود، محل اشکال است.
خداوند در آیه 31 سوره نور، زنان مؤمن را خطاب قرار داده و علاوه بر این دو توصیه، به موضوع سومی که همان پوشش است اشاره میفرماید. حال قضاوت کنیم آیا عنوان «حجاب» نام مناسبی برای این ارزش است؟ نامی که علاوه بر بار منفیاش، نهایتاً بر ستر و پوشش دلالت دارد؛ همان عنوانی که خداوند آن را مخصوص زنان قرار داده؛ به ویژه آنکه پوشش را به عنوان موضوع سوم به ایشان توصیه میکند.
این نکته نیز در اینجا بسیار قابل تأمل است که رعایت ضوابط بین محرم و نامحرم از رعایت نگاه و رفتار شروع میشود، سپس پوشش. در واقع، چه درباره مردان و چه درباره زنان نوع نگاه و رفتار، زیربنا و تعیینکننده نحوه تعامل بین ایشان است. وقتی شما میگویید خانم باید پوشش داشته باشد و اشاره به این فراز از آیه 31 میکنید که «وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِن؛ باید روسرى خود را بر گردنِ خویش [فرو] اندازند.» قبل از آن خداوند به دو مفهوم مهمتر اشاره میکند و نشان از اهمیت آنها دارد که شامل (غض بصر یا چشمپوشی و حفظ فرج) است؛ مجموع اینها در جامعه ایجاد ضوابط میکند.
بکارگیری مفهوم "تحفظ" به جای حجاب رساتر است
زنان محجبهای را میبینیم که نگاه و رفتارشان کاملاً ضد پوشش آنها است و شکی نیست که پیامی که از نوع نگاه و رفتارشان به گونهای است که افراد مریضالقلب نسبت به ایشان طمع مییابندو چه بسیار زنانی که با وجود داشتن نیمی از پوشش افراد محجبه، کسی جرأت تعرض نسبت به ایشان را ندارد. البته منظور من به هیچ وجه این نیست که پوشش اهمیتی ندارد بلکه موضوع، توجه به رفتارهای اصلیتر است که اولاً ناظر به هر دو جنس مرد و زن است و ثانیاً با رعایت این رفتارها ارزش پوشش و جایگاه آن نمایان و اثربخشی آن دو چندان میشود.
این ارزشی که با عنوان اصطلاحی «حجاب» معرفی شده است، ضمن بازتعریف باید به نام مناسبتری تغییر داده شود؛ در این باره به عنوانی مانند «تحفّظ» میرسیم که در برگیرنده تعریفی عام از آن چیزی است که به نام حجاب مینامیم.
اگر فقط همین عنوان اصلاح شود، بخشی از اشکالات و آسیبها اصلاح میشود؛ از جمله آنکه دیگر رعایت این ضوابط به عنوان مانع تلقی نمیشود. ضمن آنکه جلوی بسیاری از مفاسد از مبادی آن گرفته خواهد شد. اینها به کنار ـ با تقید به این روشی که خداوند در آیات قرآن و معصومین (ع) در روایات فرمودهاند، برکات و رشد زیادی برای مؤمنین حاصل خواهد شد؛ البته برای ارائه این بحث باید نگاه دیگری به ارزشهای دینی داشت، سپس به این آثار و برکات مفهوم حجاب یا به عبارت مناسبتر «تحفظ» پرداخت.
نیاز به بازتعریف درباره مفهوم حجاب داریم
* خانم قوی نظر شما درباره تعریف اصطلاح عفاف و حجاب چیست؟
نیره قوی: من هم این جسارت را مانند آقای زالی به خود میدهم که بگویم نیاز است درباره ابعاد مختلف حجاب بازتولید داشته باشیم و با این نظر موافقم که حجاب مفهوم جامعی نیست. شهید مطهری میفرماید فقها در کتاب صلاة و نکاح کلمه "ستر" را به کار میبردند و بهتر این بود که هیچگاه تغییر نمیکرد. معنای حجاب، پرده است. حداقل چهار کتابی که در این زمینه نوشتم، هیچگاه از واژه حجاب استفاده نکردم.
چیزی که به نظرم میرسد از لحاظ علمی و فرهنگی کار کنیم، اصالتبخشی به واژه حجاب را تجدید نظر کنیم. در فرهنگ قرآنیِ مفسران متقدم ما، هیچگاه این مفهوم را به کار نگرفتند. متأسفانه با نامگذاری حجاب بر نوع پوشش، نگاه حداقلی به عفاف میکنیم؛ یعنی عفاف را در حجاب خلاصه میکنیم؛ در حالی که مطالبه ما از جامعه دینی عفاف است. نیاز است تعدادی نشست تخصصی در این زمینه شکل بگیرد.
درباره عفاف باید عرض کنم در وهله اول در آموزههای دینی خود، وجوب عفاف را داریم؛ همانگونه که وجوب حجاب را داریم. در مبانی ما که توحیدمحور است، شارع مقدس برای ما تکلیف را مشخص میکند. درباره خاص عفاف، وجوب را داریم و درباره مصداق بیرونی آن یعنی حجاب، مسئله وجوب را داریم.
ابعاد عفاف، بُعد فردی، اجتماعی و خانوادگی دارد. بعد فردی آن، خویشتنداری است که هر فردی اعم از زن و مرد را در بر میگیرد. در بُعد خانوادگی، حفظ حریم خانواده مطرح است؛ انسانی که هرچیزی را میشنود و بیپروا بازگو میکند و یا به هر منظرهای نگاه میکند و پرهیزی درباره هیچ یک از اینها ندارد، میتوانیم اذعان کنیم پایبند عفاف نیست. در حیطه اجتماعی، خویشتندار بودن اهمیت مییابد.
اگر بخواهیم بین عفاف و حجاب تفکیک قائل شویم، عفاف را حالتی نفسانی یا خویشتنداری میدانیم که سبب پرهیز انسان از رذائل اخلاقی میشود و به سوی فضایل روی میآورد؛ از این رو مشاهده میکنیم اکثر علمای اخلاق به تعریف عفاف پرداختهاند.
حجاب، مصداقی بیرونی برای عفاف است
نیره قوی: نسبتی که بین عفاف و حجاب وجود دارد، به این شکل است که حجاب، مصداقی بیرونی برای عفاف است. علمای علم اخلاق، ایجاد تعادل بین قوه عقل و شهوت انسان را به عنوان تعریف عفاف در نظر میگیرند؛ زیرا تسلیم شدن و راه اعتدال پیش گرفتن را عفاف تعریف میکنند. در نهایت قلمرو گستردهای در نگاه، رفتار، کلام و نیز خطورات فکری و قلبی دارد.
بارزترین مصداق عفاف، پوشش انسان است. حالا این پوشش معنای عام دارد، اما حجاب را معمولاً به عنوان مفهومی دینی از آن یاد میکنیم که ویژه زنان است؛ در صورتی که دامنه عفاف و حجاب، زن و مرد را در بر میگیرد. وقتی در جامعه، روابط مرد و زن را مشاهده میکنیم، میگوییم باید در روابط افراد، عفاف رعایت شود؛ از این رو مرد و زن را شامل میشود.
شهید مطهری بهکارگیری مفهوم حجاب را کامل نمیداند
نیره قوی: وقتی از واژه عفاف یاد میکنیم، قلمرو آن شامل پوششی مناسب بر اساس شاخصههای دینی میشود. حال در اینکه واژه حجاب چگونه وارد ادبیات دینی ما شده است، از نظریات شهید مطهری استفاده میکنم. همان طور که اشاره کردم، ایشان میفرماید تا 200 سال اخیر در ادبیات دینی خود، پوشاندن یا سِتر را درباره پوشش زنان داشتیم، اما در گذشته از عنوان پرده برای پوشش استفاده میشود و گفته میشود «مِنْ وَراءِ حِجاب». بعد ادامه میدهند که ایکاش این اتفاق رخ نمیداد و همان واژه "ستر" برای لزوم پوشاندن اعضاء و جوارحی که برای زن واجب است، باقی میماند. نظر شهید مطهری این است که شاید استفاده از واژه «ستر» قلمرو بیشتری از آنچه که مدنظرمان است، در بر گیرد.
الگوهای قرآنی ما درباره خانمها، حضرت مریم سلامالله علیها و برای مردان، یوسف علیهالسلام معرفی میشود. این مسائل نشان میدهد که مسئله عفاف و حجاب دارای پیشینهای تاریخی به وسعت تاریخ انبیا است. وقتی عفاف را با مفهوم خویشتنداری تعریف کنیم؛ یعنی امری فطری است.
مفهوم عفاف یعنی حفظ عزت و کرامت نفس
* تا اینجا خانم قوی به تعریف حجاب و عفاف و رابطه بین این دو مفهوم پرداختند. جناب زالی شما چه رابطهای بین این دو امر میبینید؟
زالی: در بحث عفاف، فضا گسترده است. عفاف ناظر بر صفت است و مسئلهای رفتاری نیست، اما «تحفّظ» یا آنچه به عنوان حجاب میشناسیم، بیشتر ناظر بر یکسری رفتارها و صادرههای عینی است که دیگران میبینند. انسانی که دارای تحفّظ است، در نظر همگان مشهود است. فرو انداختن چشم، رعایت مرزها یا پوشش افراد قابل مشاهده است؛ لااقل بخش قابل توجهی از مفهوم حجاب یا «تحفظ» قابل دیدن است، اما عفاف صفتی است که بروزاتی دارد. این بروزات ممکن است مشابه بروزات متأثر از صفات دیگر مانند تقوا و ترس یا مثلاً حیا باشد؛ بنابراین از دیدن یکسری از بروزات رفتاری نمیتوان گفت که شخص حتماً اهل عفاف یا اهل احتیاط یا اهل تقوا است. اینها نقاط مشترک و متفاوتی با هم دارند.
اما نسبتِ بین عفاف و حجاب، نسبت بین صفت و رفتار است و تحفّظ یا حجاب یکی از ابعاد بروزات عفاف است. عفاف بروزات متعددی دارد که مهمترین ابعاد و حیطههایی که عفاف در آن مطرح است، طبق آیات قرآن دو حیطه است.
در واقع خداوند در چهار آیه موضوع عفاف را مطرح میکند؛ دو آیه مربوط به مسائل مالی و دو آیه مربوط به نوع روابط بین محرم و نامحرم.
وارد تعریف عفاف که میشوید، صفتی بسیار فراگیر است. مهمترین جلوههای آن درباره روابط بین محرم و نامحرم و مسائل مالی است. حال چه تعریفی کنیم که جامع تعاریف عفاف هم در موضوعات جنسی باشد و هم مالی؟
خداوند در یکی از این آیات به وضوح مفهوم عفاف را مطرح میکند. این مفهوم را که متوجه میشوید، خیلی بهتر میتوانید اهمیت عفاف را دریافت کنید و آن را به بدنه جامعه بکشانید. این تعریف به ما میگوید که افراد یک جامعه چه مؤلفههایی را باید دریافت کنند تا به عفاف کشیده شوند.
در بحث عفاف اوج تعریفی که از آن مطرح میشود، خویشتنداری است. در حالی که حیا و تقوا نوعی خویشتنداری است. پس معنای «خویشتنداری» درست است، اما کافی نیست. مفهوم «خویشتنداری» مفهومی مشترک است که در برخی رفتارها مطرح است. حالا باید پرسید تفاوت عفاف با حیا و تقوا چیست؟
خداوند در آیه 273 سوره بقره صحبت از فقرایی میکند که تنگدستند.کسانی که نسبت به این افراد شناختی ندارند، تصور میکنند آنها اشخاصی ثروتمندند و تصریح میفرماید که این رفتار به دلیل عفافی است که این انسانهای فقیر دارند. «لِلْفُقَراءِ الَّذینَ أُحْصِرُوا فی سَبیلِ اللَّهِ لا یَسْتَطیعُونَ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّف تَعْرِفُهُمْ بِسیماهُمْ لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً...؛ [این صدقات] براى آن [دسته از] نیازمندانى است که در راه خدا فروماندهاند، و نمیتوانند [براى تأمین هزینه زندگى] در زمین سفر کنند. از شدت خویشتندارى، فرد بىاطلاع، آنان را توانگر مىپندارد. آنها را از سیمایشان مىشناسى. با اصرار، [چیزى] از مردم نمىخواهند.» طبق این آیه، عفت صفتی است که چنین بروزاتی دارد. فردی دچار فقر است، اما طوری رفتار میکند که دیگران نه تنها به فقر او پی نمیبرند بلکه تصور میکنند او ثروتمند است.
رمز تعریف عفاف در همین آیه 273 نهفته است. یعنی انسانهایی که به دلیل «عزت نفس» خود، درخواستی از دیگران ندارند و بلکه خود را غنی نشان میدهند. در واقع عفیف کسی است که به دلیل حفظ عزت نفس خود، سعی میکند یکسری از بایدها و نبایدها را رعایت کند. البته این مفهوم باید در مثالهایی تبیین شود. وقتی تبیین شد، خواهیم دید که صفت عفاف چقدر پرکاربرد است و حیطه آن چقدر وسیع است.
متأسفانه به جامعه به گونهای عفت القاء شده که گویا این صفت مخصوص بانوان است و بروز اصلی آن هم پوشش است. اتفاقاً عفت به مصداق پوشش، دارای کاربرد کمتری نسبت به رفتارها است.
در واقع بروز اصلی عفاف در دایره رفتارهاست نه صرفاً پوشش. نشان به این نشان که در برخی بانوان چادری گاهی رفتارهایی را شاهدیم که شأن منزلت ایشان را نزد دیگران و نزد خودش پایین میآورد. در عوض خانمهایی در جامعهاند که پوشش برتر را ندارند. مانتوی سادهای به تن دارند، اما نوع رفتارشان با نامحرم حکایت از شخصیت عفیفانه ایشان دارد.
پس در مفهوم عفاف، خاستگاه تقید به برخی باید و نبایدها و نیز خاستگاه خویشتنداری، حفظ شأن و عزتی است که خداوند به انسان عطا فرموده است. موضوع ترس از آتش جهنم و یا بحث پاداش و عقاب نیست بلکه موضوع اصلی، حفظ کرامت شخص توسط خود اوست. اما در تقوا، انگیزه و خاستگاه تقیدات، حس حرمتی است که شخص متقی برای قوانین نظام خداوند قائل است، همچنان که در «ترس» و «حیا»، انگیزه متفاوت میشود، هر چند در برخی بروزات با مفهوم عفاف و یا تقوا تشابه داشته باشد.
جهت روشن شدن مفهوم «عزت نفس» برای تعریف عفاف، ماجرای مربوط به یوسف نبی (ع) مثال مناسبی است. در واقع شما زیباترین جلوه عفاف را در یوسف نبی (ع) میبینید. نه به این دلیل که از یکسری گناهان دوری کرد بلکه به علت حفظ کرامت و عزتی که به او عطا کرده بود.
ماجرا از این قرار است که در آیه23 یوسف علیهالسلام میخوانیم که زلیخا پس از آنکه درهای کاخ را بست، از یوسف نبی درخواستی نامشروع کرد. در این لحظه این پیامبر الهی چکار کرد؟ خداوند این رفتار را اینگونه گزارش میدهد: یوسف گفت "به خداوند پناه میبرم؛ قالَ مَعاذَ اللَّه" ایشان به خداوند پناه برده است. حال خداوند چگونه به ایشان پناه میدهد؟ برهانش را به او نشان میدهد؛ این برهان چیست؟ همان کلامیست که یوسف نبی علیهالسلام در مواجهه با زلیخا مطرح میکند؛ عبارتی که شما چیزی جز «توجه یوسف ع به کرامت و عزتی که خداوند به او اعطا کرده» برداشت نمیکنید. میفرماید: «إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوای»؛ او رب من است و جایگاه نیکویی به من عطا کرده است.
شما ببینید رسول الهی در قبال گناه چه منطق رفتاری دارد؟! چگونه فکر میکند؟ چگونه استدلال میکند؟ چگونه آن تفکر را تبدیل به رفتار خود میکند و در جوانی از چنین گناهی آن هم در آن شرایط دوری میکند؟ یوسف نبی میفرماید او (خداوند) پرورش دهنده من است. او مرا پرورش داده و این جایگاه رسانده است. حرفش چیست؟ «إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُون». من حاضر نیستم در یک لحظه و با گناه آن عزت را از دست بدهم. این منطق و شگرد یک رسول الهی در مواجهه با گناه است.
او کاری به عذاب و عقاب پروردگار ندارد، از ترس جهنم و یا به شوق بهشت خویشتنداری نمیکند، بلکه موضوع اصلی، حس عاشقانه نسبت به پروردگار و جایگاه و منزلتی است که خداوند به او عطا فرموده است. برای حفظ آن جلوی خودش را میگیرد. پس این منطق بلندی است؛ زیرا شگرد یک رسول است نه فردی معمولی. این واقعاً همان برهان رب است که باید همه ما به آن توجه کنیم. باید آن را برای خودمان و جامعهمان پررنگ کنیم. این همان مفهوم مطرح در آیه 273 سوره بقره است که مطرح کردیم.
همین مفهوم را در روایات سراغ داریم. امیرالمؤمنین در روایتی میفرماید «أَهْلُ الْعَفَافِ أَشْرَفُ الْأَشْرَافِ». چرا امیرالمؤمنین شریفترین شریفان را اهل عفاف معرفی میکنند؟ به دلیل عزت نفسشان. این افراد تمرکزشان روی شأنی است که خداوند به آنها عطا کرده است. همان تعبیر یوسف نبی که فرمود «احسن مثوای.»
فرهنگسازی باید مبتنی بر تکریم و عزت نفس مردم باشد
* قرآن چه الگویی برای فرهنگسازی انجام میدهد؟
زالی: ما نگاه قرآنی و روایی نداریم. معمولاً گریزی به آیات و روایات میزنیم اما چارچوبه تفکرمان نسبت موضوع «تحفظ»، یا از خودمان است یا از غرب و از این و آن؟ با خواندن چند آیه و روایت تفکرمان قرآنی نمیشود. باید چارچوبه را در درجه اول از آیات گرفت و بعد هر آیه را در جای خودش قرار داد. ما آیات را مطرح میکنیم، اما جسته و گریخته و دقیق و بهجا استفاده نمیکنیم.
خب حال اگر بخواهید در جامعهای عفاف را افزایش دهید، چه باید بکنید؟ نوع سیاستگذاری چه باید باشد؟ جواب با توجه به نوع تعریفی که ارائه شد تا حدود زیادی روشن میشود.
باید از پایینترین مقاطع سنی، یعنی از همان دوران کودکی، عزت نفس به افراد جامعه القاء شود. باید در رأس سیاستگذاریها و برنامههای فرهنگی این موضوع باشد یا لااقل از موضوعات اصلیاش عزت نفس به افراد جامعه القاء باشد. همان عزتی که خداوند به انسان داد. خداوند این عزت نفس را به انسان اعطا کرده آنجا که فرمود «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً؛ و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم، و آنان را در خشکى و دریا [بر مرکبها] برنشاندیم و از چیزهاى پاکیزه به ایشان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از آفریدههاى خود برترى آشکار دادیم.» اما شیطان برای آنکه این مسئله را کمرنگ کند، چکار میکند؟ اول القاء میکند تو فقیر و بیچارهای، بعد او را به فحشا میکشاند «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ؛ شیطان شما را از تهیدستى بیم مىدهد و شما را به زشتى وامىدارد.»
متأسفانه پیام بعضی فیلمها و سریالها درست در راستای القائات شیطان است. اثر بعضی تولیدات تلویزیونی، القای حس بدبختی و بیچارگی به جامعه است. احساساتی که طبق آیه 268 بقره منشاء و زیرساخت فساد و فحشاست. زیرساخت ضد عفاف است. پس اگر کسی بخواهد عفاف را در جامعهای نهادینه کند، باید به فراخور سنین مختلف جامعه، عزتی را که خداوند عطا کرده است، به آنها القاء کند و به زیباترین شکل ممکن تذکر دهد.
ببینید، خداوند درباره انسان چه میفرماید؟! میفرماید همه چیز را برای شما خلق کردم؛ به شما کرامت بخشیدم. بنابراین در شأن تو نیست که به من کافر باشی و بت بپرستی. در شأن تو نیست که خطا و گناه کنی. وقتی هم که انسانها در جرگه مؤمنین در میآیند، خداوند برای آنها شأن و عزت بیشتری قائل است. آیا تا به حال شنیدهاید که خداوند و ملائکه بر مؤمنان صلوات و درود بفرستند؟ در آیه43 سوره احزاب میخوانیم: «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماً؛ اوست کسى که با فرشتگان خود بر شما درود مىفرستد تا شما را از تاریکیها به سوى روشنایى خارج کند و به مؤمنان همواره مهربان است.»
متأسفانه ما با این دست آیات سر و کار نداریم و فقط مطالعه میکنیم و نمیتوانیم استفاده کاربردی و اجرایی از آنها داشته باشیم. کسی که بخواهد کار فرهنگی کند، اینگونه آیات و روایاتی که ناظر بر تکریم انسانها است، به ویژه ناظر به تکریم مؤمنین است، به شدت مورد توجه قرار میدهد و به صورتهای مختلف استفاده میکند.
انتهایپیام/