گزارش| جدی نگرفتن کرونا از سوی مردم / اوقات فراغت با طعم خانهنشینی
امروز دقیقاً هفده روز است که تقویم زندگی ایرانیها بهویژه مردم قم به دو نیم قبل و بعد از کرونا تقسیمشده است، روزهایی که میتواند سیاه و یا سفید باشد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، یادش به خیر... انگار تقویم به دونیم تقسیمشده است، قبل از کرونا و بعد از کرونا و مبدأ جدیدی در ثبت تاریخ اتفاقات روزانهمان پیداشده است.
قبل از کرونا که چشمهایم را باز میکردم برنامه تنظیمی ذهنم بعد از بیدار شدن این بود: زدن دکمه چایی ساز، وسط مسواک و شستن بیخیالانه دست و صورتم و فکر کردن به اینکه امروز نوشیدنی چی درست کنم، رسیدن بالاسر چایی ساز و گفتن بیخیال همان چایی خوبه و ادامه ماجراهای روز.
اما بعد کرونا زندگی یکشکل دیگر شد، انگار یکی ذهنم را ریسِت کرد و دوباره برنامه نوشت: چشمهایم را که باز میکنم نخستین مکالمههای ذهنیم این شده: اااا امروز چندشنبه است؟، گوشیم کووو و چشمهای گردی که عددهای عجیبوغریبی که جلوی هر کانال سبز شده را میبینم و ترسی عمیق که در دلم ایجاد میشود، یعنی امروز چند نفر مبتلا شدهاند و چند نفر دیگر نیستند.
حالا دمنوشهای زنجبیل و دارچین و زردچوبهای هم که تا شب بدون اینکه نیاز به فکر کردن داشته باشد را دم میکنم، بماند.
امروز دقیقاً هفده روزاست که تقویم زندگی مردم ایران بهویژه مردم قم به دونیم قبل از کرونا و بعد از کرونا تقسیمشده است.
خانهنشینی این روزها ماجرایی دارد که میتواند هرروز برایش یک داستان نوشت اما چیزی که بیش از همه رنگ و بوی این روزها را سخت کرده سردرگمی است که تقریباً در همه خبرهایی که در شبکههای اجتماعی و گفتوگوهایی بین دوستان و فامیل ردوبدل میشود، قابل مشاهده است.
سردرگمی که شاید بخشی از آن را بتوانیم گردن بمباران خبری شبکههای اجتماعی و ویسهایی که برای پیشگیری، درمان و یا فرار از این مهمان ناخواندهای که آمد و ماند، بیندازیم.
سردرگمی که در بین قشر متوسط و تحصیلکرده جامعه شاهد آن هستیم و نیاز به توجه دارد و باید گفت نگرانکننده است.
سردرگمی که باعث شده حتی بعضی از افراد به توصیههای پزشکی مبنی بر خانهنشینی توجه نکنند و به خیابان رفته و خود را سرگرم خرید و بازار کنند.
شکلکهای جاندار
ریحانه که تاریخ فارغالتحصیلیاش به سال 86 برمیگردد و رشته ثبتشده در برگه مدرکش فیزیک است، میگوید: مگه میشه جایی نرفت، من که نمیتونم و چند شکلک تعجب ضمیمهاش میکند.
و دوست دیگرم که ادبیات انگلیسی خوانده و در روزهای معمولی به بچههایش کلمات انگلیسی یاد میداد، در جواب سؤالم که میگویم چرا رفتی بازار میگوید: زندگیام مختل شده بچهها لباس میخواستند و لحنش را میتوانم از چند شکلک طلبکارانه که ضمیمهاش کرده، بشنوم.
بهاره که کارشناس ارشد زیست دارد نیمهشب با چند شکلک بیحوصله پیام میدهد: حوصلهام سر رفته برنامه کوه بزارم.
و جالبترینش سمانه است که آمار خوانده و دیروز عکسهای شمالش را هم در اینستاگرام آپلود کرد و برای کپشناش هم نوشت: ما میتوانیم، هیچوقت یک ایرانی را تهدید نکنید.! و چند شکلک خنده هم ضمیمهاش.
کانالهای خانوادگی هم که دوباره رونق گرفته و جکها و توصیههای پزشکی مکرری که در آن ردوبدل میشود و ساعتها همه را سرگرم میکند، بماند. البته نکته مثبت این کانالها که حضور در جمع خانوادگی است را نباید نادیده گرفت.
و یا برنامههای پیکنیکی که پیامهایش برایم میآید و قرار است جمعه آفتابی را در بوستان الغدیر و یا علوی سپری کنند و ما نیز دعوت هستیم.
اوقات فراغت با طعم خانهنشینی
برای نوشتن این گزارش به هیچ کارشناس اجتماعی و یا فرهنگی زنگ نزدم، زیرا اگر کسانی که امروز عنوان کارشناس را یدک میکشند و حقوقش را میگیرند کارشان را بلد بودند حتماً الان مردم در خانهها نشسته بودند و جاده چالوس از ازدحام ماشین قفل نبود.
من بهعنوان یک شهروند که کرونا خانهنشینش کرده و در قرنطینه خانگی به سر میبرد جدا از دمنوشهایی که ناخودآگاه تا شب دم میکنم، حسرت هم میخورم.
یکی دیگر از دوستانم برایم پیام فرستاده که: ایکاش وسط آنهمه واحد درسی که از مدرسه تا دانشگاه برای پاس کردنش صبح را شب کرده بودیم واحدی برای خودمان داشتیم بهعنوان سپری کردن اوقات فراغت در خانه؛ و چندین شکلک گریه هم ضمیمهاش میکند.
شرکت در فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و تفریحی در این سالها تا حدودی وارد سبک زندگی خانوادهها شده اما باید بگوییم بخشی از جامعه حتی تحصیلکرده هنوز تعریفی برای گذراندن زمانی برای خود و توجه به خود در تنهایی ندارند و سپری کردن زمان را در خانه و بدون معاشرت بلد نیستند.
حالا میشود دید برای بخش زیادی از جامعه کتاب خواندن شوآف بوده و محدوده فیلم دیدن به چند برنامه و فیلم طنز خلاصه میشده که در کمتر از 17 روز تکراری شده است، ورزش هم که اصلاً در خانه معنایی ندارد چه برسد به اینکه برنامه مشخص و شخصی داشته باشد و دنبال کند تا در این فرصت، توانایی حتی در حوزه تخصصی و کاری خود کسب کند، حرف زدن بدون تنش بین اعضای خانواده و ساعتی شنیدن همدیگر هم که دیگر " تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل".
شاهد از غیب رسید؛ دانیال پیام داد: خاله امروز با بابام دعوام شد و حالا اعصابم خورده که دعوا کردم، من میخوام برم دانشگاه؛ و چند شکلک گریه هم ضمیمه آن میفرستد.
دیروز هم راضیه با کلی شکلک گریه پیام داده بود: یکی بیاد این بچهها رو ببره مدرسه، من خودم روزی دو بار مدرسه رو ضدعفونی میکنم.
روزهایی که میتواند سیاه و یا سفید باشد
حسرت این روزها زیاد است، شاید کرونا با همه ترسهایی که برایمان ایجاد کرده تا روزی 20 بار 20 دقیقه دستهایمان را بشوریم یادمان بیندازد آن چیزی که گمشده و امروز در ازدحام خیابانها و بازارها راه میرود و گاهی به دیگران هم تنه میزند و ترافیک جاده چالوس خطر ابتلا به کرونا را تاب میآورد، خودمان هستیم و باید یکی بلندبلند برایمان بخواند:
از تنهایی مگریز/ بهتنهایی مگریز/گهگاه آن را بجوی و تحملکن/ و به آرامش خاطر مجالی ده
چراکه:
رهآوردهای خاص زندگی/ همیشه در سکوت پیشکش میشوند:// دوستی و عشق،/ میلاد و مرگ،/ شادی و درد،/ گل و طلوع خورشید،/ و سکوت،/ بهمثابه فضای ژرف فرزانگی( مارگوت بیکل)
گزارش: راحله روشن
انتهای پیام/456/ش