پرچمت بالاست، سردار
حسینعلی عظیمی، مظلوم و مهجور ماند؛ گرچه بسیاری از بزرگان، حتی دو وزیر، در رثای او بیانیه صادر کردند، اما مسیر او چنانکه شایسته بود شناخته نشد. ظاهراً «رسم جهادیها»ی روزگار این است.
آرامآرام پا به سن که میگذاری کمکمک جمعیت بزرگترها رو به کاهش میگذارد و بار دریغ دوستان و همراهان ازدسترفته سنگین و سنگینتر میشود. گاه و بیگاه میشنوی که "فلانی هم، پیش از ما، دار دنیا را گذاشت و رفت". دو روز پیشتر، یعنی یکشنبه، هاتف پیام دیگری رساند که «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون؛ حسینعلی عظیمی هم آسمانی شد».
پروندۀ جهادسازندگی در تسنیم، بهانهای بود که گهگاهی با او ارتباطی بگیریم و نظراتش را بشنویم. در حوزۀ مدیریت جهادی صاحبنظر و صاحبتحلیل بود. فکر بلند، عمل به وظیفه و سلامت نفسش موجب شده بود برای بسیاری از پیشکسوتهای جهاد قابل احترام باشد، جهادی بود و رسمش را میدانست، به همین خاطر «رسم جهاد» را منتشر کرد که در زمان کوتاهی به چاپهای بعدی رسید.
پیش از انقلاب، با اخذ درجۀ کارشناسی ارشد مهندسی عمران از دانشگاه شیراز، برای خودش برو و بیایی داشت، کمپانیدار بود و با چند کنسرسیوم خارجی، پروژههای بزرگ انجام میداد. با آمدن امام، دنیا و تعلقاتش را کنار گذاشت و به صف سربازان خمینی پیوست. در اولین مسئولیت، در دولت شهید رجایی استاندار هرمزگان شد؛ بعدتر هم به جهاد رفت و بهقول خودش الگوی فکری «پ.م.ج.ج.» (پشتیبانی مهندسی جنگ جهاد) را با کمک همقطاران جهادیاش رشد داد و بارور کرد. همیشه از این الگو، با یک شور خاص و عجیبی یاد میکرد، که حالا اینجا محل بحث ما نیست. بعد از جنگ هم در عداد کسانی بود که با حقنۀ بروکراسی سنتیِ غربپایه به دستگاه جهاد، و بعدتر با انحلالش تا میتوانست مبارزه کرد. بعد از انحلال جهاد هم از پا ننشست و همان مسیر گذشته را در قالبهای گوناگون ادامه داد.
شاید کمتر از یک ماه از آخرین تماس بیفرجام ما با او میگذرد. تماس گرفته بودیم که برای پروندۀ جهادسازندگی راهنمایی بگیریم. جواب تلفن را کس دیگری داد و گفت که "بیماری حاجی عود کرده و مانع پاسخ دادن او شده است."، سرطان داشت و این نوبت سوم بود که بهشدت عود میکرد؛ یحتمل عوارض ناشی از بمبهای شیمیایی، در این عارضه نقشی پررنگ داشت، امری که البته خیلی نمیشود دنبال اثباتش بروی.
یک نوبت، روز سیام تیرماه 98، خودش تماس گرفت؛ این روز را خاطرمان هست، چون بهخاطر انتشار یادداشتی در پروندۀ جهاد زنگ زده بود، که روز بیستونهم روی خط قرار گرفت. نوع نگاه ما در پروندۀ جهادسازندگی تسنیم این است که منطقِ این نهاد را میتوان بهعنوان یک الگوی خوشساخت و البته محدود از دولت اسلامی مورد بررسی قرار داد. بسیار با حرارت صحبت میکرد. از پشت تلفن احساس میکردی دارد بالا و پایین میپرد... «آفرین! آفرین! درود بر شما! احسنت به این قلم! چقدر عالی تبیین کردید! قلم خودتان است؟! خیر ببینید! کسی در این وانفسا نگاه اینطوری به جهاد ندارد. خیلی عالی بود! دعوای مدیریت جهادی و غربی، اصلاً مبنایش همین است. من همۀ کارهایم را بهخاطر بیماری تعطیل کردهام، اما یادداشتهای شما را حتماً میخوانم. این بحثهای اخیر که آوردهاید، از ابتدای انقلاب تا همین الآن موضوع دعوای ماست. مسئلۀ مدیریت جهادی بیش از هرچیز مسئلۀ نوع نگاه است. همین مسیر را ادامه بدهید...»، حسابی شرمنده شدیم. ما جوانها را چه که با مثل او هماوردی کنیم، اما عادتش بود که دست جوانها را بگیرد و راهشان بیندازد. کمی بعدتر هم یک فایل صوتی برای تکمیل یادداشت ما ارسال کرد، که مورد استفاده قرار گرفت.
مطلب مورد نظر او این بود:
حسینعلی عظیمی، مظلوم و مهجور ماند؛ گرچه بسیاری از بزرگان، حتی دو وزیر، در رثای او بیانیه صادر کردند، اما مسیر او چنانکه شایسته بود شناخته نشد. ظاهراً «رسم جهادیها»ی روزگار این است. دههها و سدهها از زمان خودشان پیشترند و کسی نمیفهمدشان، مانند ملاصدرا که در زمان خودش، ناچار شد به تبعیدی خودخواسته در روستایی دورافتاده ــ کهک قم ــ برود و بسیاری از آثارش را آنجا تدوین کند؛ و آرای او بماند تا سیصد سال بعد که خمینی بیاید و مسیر فکریِ او را به واقعیت جامعه نزدیک کند. شاید زمانی هم برسد که فکر بلند جهادیهایی مانند مهندس عظیمی به صحنۀ زندگی مردم وارد شود. ما البته در خبرگزاری، این خط را دنبال خواهیم کرد.
حدیـث حافــظ و سـاغــر که میزنــد پنـهان
چه جای محتسب و شحنه، پادشه دانست
کل پروندۀ جهادسازندگی در خبرگزاری تسنیم {اینــــــجا} در دسترس شماست
انتهای پیام/+