سروده‌هایی به مناسبت مبعث|کم ناز کن دو آیه از این سوره را بخوان/ اصلاً خدا برای تو قرآن نوشته است

سروده‌هایی به مناسبت مبعث|کم ناز کن دو آیه از این سوره را بخوان/ اصلاً خدا برای تو قرآن نوشته است

اشعار آیینی ویژه بعثت پیامبر مهربانی (ص) منتشر شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ 27 رجب بعثت پیامبر اسلام است که حادثه‌ای بس بزرگ در سرنوشت، هدایت بشری بوده و عظمت این امر عاملی بود که خداوند متعال به عنوان مقدمه این امر بزرگ، تربیت و پرورش آن حضرت را به عهده داشته و ایشان را برای آینده دشواری که در پیش رو داشتند، آماده سازد. بعثت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) منشا بزرگ‌ترین تحولات فکری عقیدتی جوامع بشری به شمار می‌رود.

به همین مناسبت در ادامه تعدادی از اشعار آیینی را باهم می‌خوانیم:

علی اکبر لطیفیان

عشقت مرا اسیر بیابان نوشته است
مجنون‌ترین صحابی دوران نوشته است
این هم ز مشکلات و مکافات عاشقی است
دست مرا برای گریبان نوشته است
از دست اختیار تو راه فرار نیست
این جبر را خدات به پامان نوشته است
مانند تو امیر فقط یک نفر ولی
مانند من اسیر فراوان نوشته است
شکر خدا که نام مرا اعتبار تو
سلمان نوشته است، مسلمان نوشته است
نام تو را به آب طلا دستِ کردگار
بالای تخت و تاج سلیمان نوشته است
کم ناز کن دو آیه از این سوره را بخوان
اصلاً خدا برای تو قرآن نوشته است
امشب قلم زدند پریشانی مرا
با تو رقم زدند مسلمانی مرا

قرآن بخوان و راه خدا را نشان بده
توحید را نشان زمین و زمان بده
قرآن بخوان و با نفس آسمانی ات
این مرده های روی زمین را تکان بده
قرآن بخوان و بال مرا از قفس بگیر
اندازه شعور پرم آسمان بده
آخر چه قدر قوم پسر دار می شوند
دختر به دست دامن این مادران بده
جز با صدای عشق مسلمان نمی شوم
پس لطف کن خودت در ِگوشم اذان بده
قرآن بخوان بگو که خدا واحد است و بس
هر که ادلّه خواست علی را نشان بده
تو آسمان مکه ای و ماه تو علی ست
تنها دلیل روشنیِ راه تو علی ست

مکه گرفته بوی خدا از دعای تو
پیچیده در زمانِ همیشه صدای تو
پایین بیا ز کوه دخیلی بیاورند
دست توسل همگان بر عبای تو
امشب فرشته ها همه پرواز می کنند
اطراف آستانه غار حرای تو
از این به بعد چشم تمام قنوت ها
ایمان می آورند به یا ربّنای تو
از این به بعد شمس و قمر روی دست تو
از این به بعد مُلک و مکان زیر پای تو
پرواز با دو بال میسر شود، بلی
قرآن برای توست، علی هم برای تو
احمد شدی کتاب شدی مصطفی شدی
حالا تمام دار و ندار خدا شدی

امشب که تاج نور نشاندند بر سرت
خالی است ای نبیِّ خدا جای مادرت
آن بانویی که زحمت بسیار می کشید
تا این که این زمانه ببیند پیمبرت
ای زیر سقف فاطمه ات عرش دومت
دیدار روی فاطمه معراج دیگرت
غیر از کلام حق سخنی بر لبت نبود
هر ظهر جمعه وقف علی بود منبرت
هر جا که پا نهادی و هر جا که سر زدی
دیدی علی امیر نجف را برابرت
فکر برادری؟! چه کسی بهتر از علی
از این به بعد شاه ولایت برادرت
از این به بعد شیر خدا آفتاب توست
مهر علی تمامی دین کتاب توست

شصت و سه سال زندگی ات مهربان گذشت
با کیسه های وصله ایِ آب و نان گذشت
شصت و سه سال زندگی ات بین کوچه ها
در بندۀ خدا شدن این و آن گذشت
گاهی میان دورترین خانه¬ی زمین
گاهی میان دورترین آسمان گذشت
گاهی کنار سفره بیوه زنان شهر
گاهی کنار خاطرۀ کودکان گذشت
وقت نزول حضرت خاکی نشین شدی
وقت صعود ردّ تو از بی کران گذشت
آن روزها که شعب ابی طالبی شدی
ایام درد بود ولی همچنان گذشت
ای آن که زندگی تو خرج نجات شد
ای آن که زندگی تو با مردمان گذشت
برگرد رنج و درد بشر را نگاه کن
این زندگیِ سرد بشر را نگاه کن

یک عده ای به عشق تو دور از وطن شدند
یک عده ای ندیده اویس قرن شدند
از خانواده ام همه عبدالله شما
از خانواده ات همه آقای من شدند
تو پیر خانواده بزرگ قبیله ای
محصول زندگی تو پنج تن شدند
یک عده زینب و علی و فاطمه شدند
یک عده ای حسین شدند و حسن شدند
بعد تو دختر تو و زینب کنار هم
مشغول کار بافتن پیرهن شدند
یک عده بچه های تو پاره جگر ولی
یک عده بچه های تو پاره بدن شدند
این کشته ها تمام جگر گوشۀ تواند
یا ایها الرسول ببین بی کفن شدند
«یا مصطفاه» این تن پامال را ببین
این کشته فتاده به گودال را ببین

مرضیه عاطفی

تو را برگزیده خدا در چهل سالگی
شدی خاتم الأنبیا در چهل سالگی

چه پیغمبرانه برای هدایت تو را-
به بعثت رسانده خدا در چهل سالگی

نجات عموم ِ بشر شد محوّل به تو
شدی حضرتِ ناخدا در چهل سالگی

رسید و گرفته در آغوش ِ خود جبرئیل-
تو را کنج غار حرا در چهل سالگی

به تو وحی شد توبه و فاطر و فصلّت...
علَق! کوثر و أنبیا در چهل سالگی

جهالت سریعاً سرافکنده شد سجده کرد
به پای تو بی انتها در چهل سالگی

لبالب چشیدی پس از بندگی لذّتِ-
نبوّت وَ توحید را در چهل سالگی

مودّت به نامت شد و آمدم بینوا...
شدی دستگیرِ گدا در چهل سالگی!

محمود ژولیده

بی مهر علی این ، دل در دام نمی آید
جز وِردِ علی ما را ، در کام نمی آید

شد حُبّ علی ما را  از روز ازل روزی
ساقی بسوی مستان  بی جام نمی آید

آدم که شده مسجود  حق را به علی بشناخت
وَر نَه ز هبوطش این  اکرام نمی آید

نوح از کرَم مولا  شد ناجیِ قوم خویش
وَرنَه نظرِ لطفی  مادام نمی آید

آتش که گلستان شد  بر حضرت ابراهیم
دانست که بی مولا  فرجام نمی آید

عیسی دمِ گرم خود  از ذکر علی دارد
وَر نَه به دعای او  الزام نمی آید

موسی دل دریا را  بشکافت بنام او
ورنه مددی در آن  هنگام نمی آید

همراهِ پیمبرها  مخفی است علی، اما
همراه نبی جز با  اندام نمی آید

در فلسفه ی بعثت  سِرّیست نهان حق را
بی حبِّ علی دینِ  اسلام نمی آید

اسلامِ پیمبر جز  ابلاغِ ولایت نیست
جز امر علی امری  اعلام نمی آید

رمزیست در این نکته  رازیست در این جمله
جز سِرّ علی در گوش  پیغام نمی آید

در قلب محمد حق  تمثالِ علی بنهاد
زین رو به لبش غیر از  این نام نمی آید

فرمود: سخن با تو  با صوت علی گویم
چون جانِ تو جز با او  آرام نمی آید

آیاتِ خداوندی  با لحنِ علی زیباست
بی صوت علی این کار  انجام نمی آید

هر سوره امینِ وحی  با ذکر علی آورد
جبریل که بی اِذنش  اعزام نمی آید

چون ختم رسل هر بار  تا غار حرا میرفت
میدید که جز مولا  همگام نمی آید

هر جا که رود احمد  آنجاست علی قبله
از هیچ مصلّایی  ناکام نمی آید

بی یادِ علی هرگز  قرآن نشده نازل
در ذهنِ نبی هرگز  اوهام نمی آید

در منطقِ پیغمبر  شک نیست علی مولاست
در گفتنِ این مطلب  ابهام نمی آید

این هست نبی الله  او هست ولی الله
بی همرهیِ مولا  یک گام نمی آید

از یک شجرند این دو  یک ریشه و یک ساقه
دین بی شجرِ طوبی  تا بام نمی آید

این دین نبوی، اما  ذاتی علوی دارد
بی ذات کسی در هیچ  اِفهام نمی آید

او کاشفِ کرب است و  از یار زُداید غم
تا هست علی او را  آلام نمی آید

این قصرِ مَشید است و  آن بِئرِ مُعَطَّل شد
بی عدل که اجرای  احکام نمی آید

او تیغ دو دم دارد  در پنجه علَم دارد
دین جز به علی تا این  ایام نمی آید

شد جانِ نبی حیدر  جانانِ نبی حیدر
جز او شبِ جانبازی  در دام نمی آید
□  □  □
بس دور و برِ احمد  او شد سپرِ احمد
فرمود ترا غیر از  زهرام نمی آید

زهرا سپرِ او شد  دفعِ خطرِ او شد
فرمود که یاری بر  مولام نمی آید

بانو چه تلافی کرد  در کوچه طوافی کرد
میگفت دگر وقتِ  اقدام نمی آید

بهتر که بمیرم در  مظلومیَت ای حیدر
جز این به تلافی از  بابام نمی آید

از سینه و از پهلو  خون ریخت و میفرمود:
هرگز به برِ ظالم  آرام نمی آید
□  □  □
با خویش مگو از چه  آقام نمی آید
تا  کس نکند سعیی  اَنعام  نمی آید

هر قافله در هر راه  گردید اگر آگاه  
در گوشِ دل از دشمن  پیغام نمی آید

ما امتِ زهراییم  ما شیعه ی مولاییم
دشمن نکند تهدید  کس رام نمی آید

ایران ز دوصد تحریم  هیهات شود تسلیم
آنروز نخواهد دید  آن شام نمی آید

دستِ طمعِ دشمن  کن قطع از این کشور
خیر و برکت از این  برجام نمی آید

دستِ طمعِ مفسد کن قطع ز بیت المال
ای شیخ تو را خیر از اقوام نمی آید

مسئول قضا باید بر دار کِشد فاسد
فریادِ عدالت بی اعدام نمی آید

یاریِ علی باید  تا منتقمَش آید
تا شیعه مهیا نیست  صَمصام نمی آید

ما یار علی هستیم  غمخوار علی هستیم
کس در دو جهان چون ما  خوشنام نمی آید

عباس احمدی

و آنشب از شمیم عطر نامش گلستان پر شد
تمام خانه از بوی خوش این میهمان پرشد

شگفتا "یوسفی در کاروان حسن پیدا شد"
که از نور جمالش صحن جان عاشقان پرشد

گریبان چاک کرد از مقدم او طاق کسرایی
زمان خالی شد و دریاچه های باستان پر شد

سماع لحظه ها از چشم صحرا سرخ می بارید
فرشته بس! دگر میخانه پیر مغان پر شد

خبر دادند سیمرغی ز کوه طور باز آمد
که از آوای سرشارش تمام آشیان پر شد

چنان مضمون صفت بود آن دو چشمان غزل گونش
که تا یک پلک زد دیوان جان شاعران پر شد

طواف لاله گرد کعبۀ آیینه دیدن داشت
شبی که مکه از نام محمد(ص) ناگهان پرش

محسن ناصحی

چنان که خوانده خداوندت بخوان تو نیز خدایت را
چنان که بشنودت تاریخ که آیه آیه صدایت را

اراده کرده برانگیزد خدا صدای تکامل را
در انعکاس خودت ریزد طنین غار حرایت را

و ما محمدٌ الّا تو که گل نکرده مگر با تو
ازل خروش تو را در خود  ابد صدای رسایت را

جهان هرآینه می سوزد اگر که سایه نیندازی
بگیر بر سر این عالم تو سایه سارعبایت را

به راه مانده قیامت را سه سال شعب ابیطالب
زمان رسیده که بگذاری درون حادثه پایت را

بنای کفر  براندازی  به فتح مکه بپردازی
و تا همیشه برافرازی به روی کعبه لوایت را

هزار لات و هبل از رو هزار بولهب از یک سو
نشسته اند چه فرعونها که بشکنند عصایت را

چقدر مثل اباذرها  نشسته دور تو سلمانها
بلالها   قَرنی هایت  رها نکرده ردایت را

الا مدینه ی دانایی !  نشسته پشت دریم  امّا
اجازه ای که درون آئیم ، اجازه ای که ولایت را...!

سید رضا مؤید

دمید ماه رجب رویتش مبارک باد
به دوستان خدا نعمتش مبارک باد
نزول بارقه ی رحمتش مبارک باد
محمد آمده و بعثتش مبارک باد
که بعثتش حرکت داد چرخ هستی را
که هجرتش برکت بود حق پرستی را

سپیده دم ز حرا آفتاب برخیزد
فروغ رحمت حق بی حجاب برخیزد
ز صخره صخره ی آن عطرناب برخیزد
سحر که شهر خدایان ز خواب برخیزد
امین مکه رهایی ز مستیش بدهد
نوید مذهب یکتاپرستیش بدهد

الا چو کعبه سرافراز ای ابوطالب
به شکر سفره بیانداز ای ابوطالب
به نظم شهر بپرداز ای ابوطالب
به خیل طایفه کن ناز ای ابوطالب
که پروریده ی دستت پیامبرشده است
یتیم مکه بر مکیان پدر شده است

بزرگ مرد چهل ساله بارخی چون ماه
رسیده است و به راز پیمبری آگاه
دهند تهنیتش زآنچه بگذرد در راه
به این ندا که محمد تویی رسول الله
بشارتی که عموزاده ی خدیجه دهد
امید بر دل آزاده ی خدیجه دهد

نفس کشیدن او نکهت خدایی داشت
برای خسته دلان مژده رهایی داشت
به درد مردم محروم آشنایی داشت
که در جهان عرب اینهمه فدایی داشت
خلوص و صبر و رضا را زبس به کار گرفت
به نیم قرن جهان را در اختیار گرفت

خلیل نیست ولی برخلیل ناز کند
بروی عالم درهای علم باز کند
کلیم پیش رخش سجده ی نیاز کند
مسیح پشت سر مهدیش نماز کند
نظر زآمدن انبیاء والا اوست
بزرگ معجزه ی نون والقلم بااوست

کسیکه عالم ایجاد بی قرارش بود
جوامع بشریت درانتظارش بود
رسیدو وحدت و آزادگی شعارش بود
چو حسن خلق سلاحی دراختیارش بود
محمدآمد و آورد هرچه خوبی بود
کتاب او در حکمت به روی خلق گشود

کجاست غیرت عمار و عزم سلمانش
که زنده گشت مدائن ز عدل و ایمانش
کجاست منطق بوذر علیه عثمانش
که کشت دشمن دین را به تیغ برهانش
اگر به راه بزرگان دین برآمده ایم
به کاخ های مجلل چرا در آمده ایم

مدینه ازتو به بیت الحرام می‌نازد
حرم ز فیض تو بر هر مقام می‌نازد
خدا ز بندگیت بر انام می‌نازد
عرب ز نام تو بر خاص و عام می‌نازد
ولی دریغ که این افتخار پوشالی است
تمام دعوی اهل حجاز تو خالی است

ازاین قبیله که بر خاص و عام حمله کنند
گهی به کوفه وگاهی به شام حمله کنند
به مسلمین یمن صبح وشام حمله کنند
بعید نیست به بیت الحرام حمله کنند
خدای قدرت خودرا کشیده بر رخشان
مدافعان حرم می دهند پاسخشان

مدافعان حرم باور علی دارند
به پیش دیده ی خود خیبرعلی دارند
جهاد نامه ای از دختر علی دارند
امید مرحمت از همسر علی دارند
قسم به فاطمه محبوب قلب فاطمه اند
مدافعان حرم زینبی تر از همه اند

دلم شکست وشداشکم ستاره ی شب من
چو نام اطهر زهرا گذشت برلب من
به نام او که بود افتخار مکتب من
به مهر او که بود روح دین و مذهب من
من ازتو نور دل و سوز سینه میخواهم
برات  کرببلا  و  مدینه  میخواهم

ولی الله کلامی زنجانی

یگانه گوهر گنجینۀ طریقت اوست
امیر کشور عشق است و دولتش نیکوست
شکوه معجزه را بنگر و مگو جادوست
«بصدر مِصطَبَه ام می کشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد»

به بام عرش، ملائک زدند پرچم نور
شد از تجلّی او چشم بت پرستان کور
بگو به غصّه و غم دور باش از ما دور
«طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منَش مهندس شد»

دهد منادی غیب از فراز عرش ندا
رسید مظهر حق رکن دین و میر هدا
به پاس مقدمش ای جرعه نوش پاک ردا
«لب از ترشّح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد»

بیا بنازمت ای شهسوار عرصه ی جود
بخوان ترانه ی پرشور حمد یا محمود
تو در قیام و ملائک به سجده اند و قعود
«کرشمه ی تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد»

فرشته آمد و بگریخت دیو با خواری
به جمع دلشدگان مژده داد و دلداری
شدم به رغم رقیبان غلام درباری
«چو زر عزیز وجودست نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد»

به عاشقان خبر وصل دوست برسانید
سرود گرم محبت ز نای جان خوانید
به مقدمش چو «کلامی» گلی بیفشانید
«ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که «حافظ» از این راه رفت و مُفلس شد»

وحید قاسمی

آسمونیا غزل خوون توی این شبِ همایون
جای ذکرحق ببینید صلواتِ رو لباشون

شدن عاشق نگاهت پراشونه فرش راهت
می خونن نمازُ زیر طاق ابروی سیاهت

عید مبعث دوباره هیئتا چه حالی داره !
عیدی کربلا می گیره هر کسی که کم نذاره

شب جشن حق پرستی شب کف زدن با مستی
دعوت خداست که امشب بین نوکراش نشستی

عید مبعثِ می دونید سرودُ با من بخونید
براتِ مدینه می دن، بگیرید همه می تونید

بارون غزل می باره از لبای هر ستاره
تو دلای شیعیانش غم دیگه جایی نداره

شب عید پس چه بهتر لبی تر کنیم ز ساغر
روی خمره ها نوشته می بزن به عشق حیدر

شب عید مبعث باز شب جام و باده و ساز
ساقی از تموم هیئت عکس دستِ جمعی بنداز

روز محشر ای جماعت پیش چشم اهل بدعت
فاطمه می شه به اذنش همه کاره ی قیامت

رحمتش حساب نداره هوامون رو خیلی داره
بیش تر از همه قیامت به ماها محل می ذاره

قیامت روز نویده دل شیعه پُر امیده
حضرت نبی به حیدر کلید بهشتُ می ده

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
triboon
گوشتیران