درسی که "کرونا" درباره ضرورت و اهمیت اقناع پیشینی مردم در مسائل فردی و اجتماعی داد
اقناع پیشینی مردم در مسائل فردی و اجتماعی ــ چه دینی باشد، چه غیر آن ــ حتی با اعمال اجبار و ممنوعیت شدید هم مانع همراهی آنها با فرصتطلبان خواهد شد؛ چون پیش از اجرا اکثریت مردم قانع شدهاند، اقلیت تنشآفرین نمیتواند سوءاستفاده گستردهای کند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم؛ این روزها که در پی فراگیر شدن ویروس کرونا همه جا سخن از تعطیلی مراکز آموزشی و تجاری، ممنوعیت مسافرت و محدودیت در خروج از خانه است، این پرسش بنیادین بیش از پیش رخ مینماید: «آیا روا است که مردم را به پذیرش این محدودیتها وادار کرد و آزادی را از آنان ستاند یا تنها و تنها میتوان با پند و اندرز آنان را تشویق کرد تا خود به این محدودیتها تن دهند؟».
روشن است که انسان عاقل و سالم تا دم پایانی زندگی، مختار است و این «امکان» را دارد که در محدوده قدرت خود، هرچه میخواهد انجام دهد اما حتی آسانگیرترین مکاتب فکری نیز بر این باور نیستند که او «مجاز» است هرچه میخواهد بکند و دستکم، آزادی انسان را قانوناً محدود به پایمال نکردن حقوق دیگران قلمداد میکنند، از همین رو، حتی در چنین مکاتبی نیز اعمال قوه قاهره را برای جلوگیری از دستاندازی به حقوق غیر روا میدارند، بهدیگر سخن، این اجبار دلیل بر سلب اختیار ذاتی انسان نیست بلکه بدان معنا است که تخطی از چارچوبها، کیفری را برای او در پی خواهد داشت.
این قاعده عقلائی بهکلّیت خود میان انسانها منکری ندارد اما شکافی عمیق میدان نظر را از ساحت عمل دور انداخته است؛ چه بسیار انسانها که با علم به آسیبزایی رفتارشان، زمینه صدمه به خود و جامعه را فراهم میآورند چرا که میخواهند طبق خوشایند خود عمل کنند!
بهنظر نمیرسد امروز کسی بهبهانه حفظ آزادی بر این باور باشد که نباید مانع رفتوآمد افراد مبتلا و مشکوک به ابتلای ویروس منحوس کرونا در سطح جامعه شد یا اعمال سختگیری در سفر را سالب آزادی بشر بهشمار آورد، گویی این ویروسِ نادیده، شاهدی است رسیده از غیب!
خب، ادیان الهی هم یکصدا همین را فریاد میزدند و میزنند؛ محدودیتهای دینی بعضاً همان خوشایندهایی است که ارتکاب آنها برای انسان «ممکن» است اما خالقِ انسان آنها را بهعنوان آسیبی برای انسان و برای جامعه معرفی کرده و «مجاز» ندانسته است، حال در چنین شرایطی از دوگانه فوق کدام را باید برگزید: اجبار یا اندرز؟
بیایید یک بار دیگر شاهد غیبی را مرور کنیم: در این ایام بارها و بارها از مردم «خواسته شد» یا بهتر است گفته شود «التماس شد» که با توجه به سرعت انتقال و شیوع این بیماری در حد ضرورت از خانه خارج شوند، به مسافرت نروند و در تجمعات حتی جمع خانوادگی شرکت نکنند اما برخی با وجود لمس و مشاهده عینی عواقب امر، بیتوجه به این التماسها به فعالیت روزمره خود ادامه دادند و بلکه به گشتوگذار رفتند!
عواقب این بیتوجهی که نیاز به استدلال عقلانی و فلسفی نداشت اما تا پلیس جادهها را نبست، مغازهها را تعطیل نکرد و تا مردم را خانهنشین نکرد، آن گروه را گوش شنوایی نبود که نبود، حال چگونه قابل تصور است در اموری که عواقب آن آنی، فوری، ملموس و قابل مشاهده نیست بتوان بدون هیچ الزامی همه انسانها را با صِرف پند و اندرز، تشویق به پیروی از قوانین و فرامین الهی یا بشری کرد؟
البته این بهمعنای تنشآفرینی و ایجاد تعارض در اجرای قوانین و محدودیتها نیست، شایسته است که هر محدودیتی برای اکثریت انسانها با زبانی اقناعآور تبیین و تشریح شود، باز هم همان شاهد غیبی؛ درست است که ممنوعیتهای اعمالشده ضررها و چالشهایی اقتصادی، فرهنگی، روانی و... ایجاد میکند اما چون پیش از اجرا اکثریت مردم قانع شدهاند، اقلیت تنشآفرین نمیتواند سوءاستفاده گستردهای کند و چونان برخی از وقایع گذشته مثل افزایش قیمت بنزین دست به تحریک عامه مردم بزند.
دلالت این تمایز رفتاری مردم روشن است؛ اقناع پیشینی مردم در مسائل فردی و اجتماعی ــ چه دینی باشد، چه غیر آن ــ حتی با اعمال اجبار و ممنوعیت شدید هم مانع همراهی آنها با فرصتطلبان خواهد شد.
دکتر صدیقه مهدوی کنی؛ عضو هیئت علمی پردیس خواهران دانشگاه امام صادق علیهالسّلام
انتهای پیام/+