صبور و آرمانخواه در «سیاره رنج»
شهید آوینی در مدت فعالیت فرهنگی و هنری خود آماج تیرهای تندگوهای متحجر و متجدد بود؛ همانها که روزی به افراط بودند و امروز به تفریط.
خبرگزاری تسنیم-حمید صنیعی منش
قلم زدن علامه حکیمی چون حضرت آیت الله جوادی آملی درباره مستندساز و روزنامهنگاری حقیقت بین مانند شهید سیدمرتضی آوینی و تشریف فرمایی رهبر گرانقدر کشور در تشییع پیکر این شهید سعید نشان از آن جایگاه والای او دارد.
حضور رهبر در مزار شهید آوینی
حضرت استاد جوادی در وصف آوینی بعد از تبیین منازل هنر حقیقی و اسلامی از معقول تا محسوس ضمن پیراسته کردن هنر از تخیلات نفسانی و «سه عالم عقل و مثال و طبیعت را به هم مرتبط جلوه دادن و کاروان دلباختهی جمال محبوب را از تنگنای طبیعت بهدرآوردن و از منزل مثال رهایی بخشیدن و به حرم امن عقل رساندن که عناصر اصلی هنر اسلامی را تشکیل میدهند» مینویسند که این مقام و درک در وجود «سلاله سلسله سادات و دوده شجرهی طوبای شهادت یعنی شهید سعید سیدمرتضی آوینی(ره) و دیگر هنرمندان متعهد دینی تبلور یافت و مییابد.»
آیت الله جوادی آملی
فهم چیستی مراحل فوق جز توسط دانشمندان حکمت و دین و رهروان واقعی تشیع محقق نخواهد شد و شرح آن جای این مقال نیست اما همین بس که این فرزانه حوزههای عملیه که وجودش چون خورشید گرمابخش مدارس دینی ما است اینچنین درباره سید مرتضی آوینی میگوید.
این اوصاف نشان میدهد که به قول رضا امیرخانی در شعری که در نوجوانی درباره سیّدِ ما گفته است باید در وصفش گفت: «خلیفه روی زمین او اگر نهاده، تویی/ بهل که ساده بگویم امامزاده، تویی»
آوینی امّا یکباره و یکشبه آوینی نشد که ما میشناسیم اولاً او به قول خود از مسیری آمده بود که راه طی شده نامش داده بود و آن مسیر روشنفکری و عالم آن بوده است. او که به تعبیر خود روزگاری سبیل نیچهای میگذاشته و کتابهای روشنفکری را طوری دستش میگرفته است که همه ببینند مدام آماج حملات همین رشنفکران و حتی تندوهای زمان خود بود.
آوینی در دوران روشنفکری
او «با صبر در این سیاره رنج زیست» و یاد داد که برای ظفر باید رنجها را تحمل کرد. رنجهایی از جانب افرادی چون «مسیح مهاجری» که روزگاری نوک پیکان حمله به آوینی به دلیل یادداشتهایش در مجله سوره بودند و برای امت حزب الله کاسه داغتر از آش، بعدها با حمایت از جناح اعتدال و میانهروی نشان دادند که از ابتدای أمر هم روزگاری به افراطند و روزگاری به تفریط.
مسعود فراستی در خاطرهای میگوید: در همان زمان به خاطر تمجید «سوره» از فیلم «بدوک» (مجید مجیدی) در «جمهوری اسلامی» نوشتند: «با سرمایه مردم فیلم «بدوک» ساخته میشود و در فستیوالهای دنیا پخش میگردد و با دست خودمان خودمان را متهم میکنیم که در ایران تجارت دختر رواج دارد و آنگاه مجله «لیبراسیون» رندانه این فیلم را افشاگر سیستم اجتماعی ایران قلمداد میکند... مواضعی که در مقاله یاد شده (به قلم «سید مرتضی») آمده، ممکن است برای یک مؤسسه فیلمسازی و هنری که با اتکا بر سرمایه شخصی فعالیت میکند، بی اشکال به نظر برسد، اما از یک مؤسسه دولتی که تمام هزینهها و مخارجش از بیت المال تأمین میشود و وظیفهاش تبلیغ انقلاب است نه چیز دیگر، تخطی از وظایف محسوب میگردد.»
آوینی در این میان اما صبورانه حقیقت را فقط میدید و در مسیر فعالیت فرهنگی جدی و دقیق و هوشمندانه خود لحظهای توقف نکرد. او متفکر بود و متفکر بدون درگیری با هیاهوهای بیمبنا تنها با عالم عقل، تفکر و نور زیست میکند. در این زمینه دکتر داوری اردکانی فیلسوف معاصر مینویسد که «او کسی بود که هرچه به او نزدیکتر میشدی بزرگیاش بیشتر ظاهر میشد؛ زیرا اهل تظاهر و روی و ریا و خودنمایی نبود. او برای مزد کار نمیکرد و طالب تحسین و آفرین نبود. با اینکه تواضع بسیار داشت با نظر سرد و بیاعتنا به رنگهای تعلق مینگریست و به این جهت آرام و باوقار بود. و عجبا که دشمنان دانا و دوستان نادان با او با توطئهٔ سکوت مقابله کردند...یکی از خوشبختیهای من این بوده است که دوستانی هرچند اندک مثل آوینی داشتهام و دارم و با او در غربت و مظلومیت زیستهام. آخر آوینی خیلی غریب بود. و اگر امروز بعد از شهادتش مفخر مدینه هنر و مجاهده شده است از آنجاست که مرگ و بهخصوص شهادت، جوهر آدمی را آشکار میسازد.»
دکتر داوری
یار و هم بحث دیگر آوینی که جای او نیز بسیار در روزهای نمکشیده سواد هنری و اندیشه خالی است، یعنی دکتر مددپور درباره صبر آوینی و شجاعت او برای بیان حقیقت حتی از قول غربی و شرقی به جهت تبیین باطن پلید عصر جدید و نیاز بشر به معنویت میگوید که «آخرین بار روز سه شنبه او را در دفتر مجله دیدم. چهره ای مشحون از بارقه های نور و لبریز از بهجت مواجهه سکرآمیز با روح قدسی و انکشاف حقیقت. چند کلمه ای درباره مقاله «دفاع از تفکر و شاعری» که به عنوان مدخل گفت وگوی «اشپیگل» با «هیدگر» نوشته بودم و قرار بود در شماره ی اردیبهشت چاپ شود، با او سخن گفتم. او نگران بود که با آوردن تصویر «هیدگر» بر روی جلد مجله از سوی اغیار متهم به هیدگری بودن شود و من گفتم که دفاع از تفکر و شاعری معنوی به معنی پرستش «هیدگر» نیست. همه متفکران بزرگ معاصر شرق با او هم دردی و هم سخنی داشتهاند. آنها که باید تفکر را نفی کنند، نفی خواهند کرد. حال تصویر او را در هر جایی از نشریه بگذارید ابلهان و آنهایی که از تفکر معافند بر ضد «تفکر معنوی» جدل خواهند کرد. (یادداشت مرحوم دکتر محمد مددپور درباره ی شهید آوینی منتشره در مجله سوره تحریریه ی چهارم شماره 16 ص 19)
مرحوم دکتر مددپور
این آوینی است...نویسنده و هنرمندی که ایزوله و بسته نبود و در عین حال آرمانگرا و وفادار به اصول هنری و فرهنگی انقلاب اسلامی بود. بنابراین زلال باطن و وجود آوینی و پای در وادی رضای الهی و تسلیم أمر او بودن رازی است که او را در میانه تحجر و تجدد ثابت قدم در راه واقعی اسلام و قرآن نهاد و سرباز حقیقی خمینی کبیر و زعیم او تا پایان عمر پربرکت خود قرار داد.
استاد جوادی آملی وی را الگوی همه هنرمندان متعهد و حقیقی دانست و گفت «هنر در بازشناسی مجدد عالم و آدم و جهان را وسیعتر از منظر محدود طبیعیون شناختن و انسان را همتای فرشتگان بلکه بالاتر دیدن است و راه نیل به این هدف سامی از عقبههای کئود گذشتن و میدانهای مین را با ایثار نفیس و بذل نفس پشت سر گذاشتن و برای همه راهیان کوی هنر و سوی ظفر رهآوردی چون رهتوشه شهید فقید سیدمرتضی آوینی(ره) آوردن است.»
نتیجه و ثمره این زیست الهی میشود جمله نورانی رهبر انقلاب درباره سید مرتضی آوینی در قرآن اهدایی به خانواده ایشان: "به یاد شهید عزیز، سید شهیدان اهل قلم، آقای سیدمرتضی آوینی که یادش غالباً با من است..."
تصویر دست خط رهبر انقلاب در صفحه اول قرآن اهدایی به خانواده شهید آوینی
انتهای پیام/