"شمس جان" موسیقی قرار و بیقراری
اجرای گوشه روح الارواح بیات ترک که تداعیگر اذان مرحوم موذن زاده است فضای معنوی خاصی در قطعه ایجاد میکند و به لحاظ نام گوشه و مایه،کنایه ظریفی به شمس تبریزی میزند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، جدیدترین اثر عماد توحیدی با آواز داوود آزاد و روایت عبدالجبار کاکایی با حکایت "پادشاه و کنیزک" از مثنوی معنوی مولانا، توسط مرکز موسیقی حوزه هنری منتشر شد.
روایت با موسیقی خیال انگیز بخش نخست (قطعه آتش) به شنونده میفهماند که با اثری متفاوت روبروست که مرزبندی سرزمینی ندارد و شبیه سفری صوتی و رویاگونه به آناتولی قرن هفتم است و تکثر فرهنگ موسیقایی آن دوره تاریخی در جای جای اثر شنیده میشود. در عین حال فضای موسیقی "مؤلف" و "محقق" است و نه "مقلد"!
ملودیهای آزاد در فضا و آواهای بدیع موازی و ریتمهای ناب همه و همه در راستای رهایی از بند و بستها و قراردادهای مستعمل موسیقایی امروز هستند. نوای نی و آرشههای آزاد قیچک فضای مناسبی را برای آغاز حکایت زمینه سازی میکنند و سپس عبدالجبار کاکایی در نقش راوی، داستان را آغاز میکند و در همان ابیات ابتدایی تسلط بر متن و همه ویژگیهای خوانش شایسته حکایت را از خود بروز میدهد. صحیح میخواند. ریتم او با ریتم موسیقی همسان است. اسرارآمیز بودن موسیقی در لحن و صدای او نیز نمودی خاص دارد. در بیان احساسات شخصیتها و گفتگوهایشان تواناست و دچار سستی و یا اغراق نمیشود.
مکثها، تند و کندخوانی و تعلیقی خواندنش متناسب با روایت و معناست و در خوانش دشوارترین ابیات و مصرعهای عربی نیز عملکردی قابل توجه دارد. او معانی پیچیده و غامض حکایت و اشارات قرآنی و روایات دینی مستتر در اشعار را بواسطه مطالعات جدی و تدریس احوال و شعر مولانا بخوبی میشناسد و در این اثر اجرایی بیاد ماندنی، تحسین برانگیز و غیر قابل جایگزین ارائه میدهد. داوود آزاد از قطعه دوم (خیال) بعد از موسیقی موثر رویای پادشاه در مسجد و در هنگامه درخشان دیدار پادشاه با طبیب در قامت و قواره موسیقایی جدیدی به اجرا ملحق میشود و در گرماگرم این ملاقات پرشور و سرشار از وجد و سماع، آوازی گرم و قلندر وار میخواند. ریتم شور انگیز دفها و نوای کمانچه ای در دور دست و ذکرهای متکی بر دم و بازدم، فضای توصیفی منحصر به فردی به قطعه داده است و داوود آزاد ملاقات سرخوشانه طبیب و پادشاه "هر دو بحری آشنا آموخته/هر دو جان بی دوختن بر دوخته" را بر اساس ملودی زیبای عماد توحیدی اجرا میکند. تحریرهای خاص خلاف آمد عادت و شنیده نشده از او در ساختار رها و بی خودانه این قطعه از بخشهای ناب و شنیدنی آلبوم است.
قطعه سوم آلبوم "ادب" نام دارد و در آن مولانا تحت تاثیر تنوع تداعیهای جوّال و افکار سیّال خود به مقوله "ادب" میپردازد. در واقع مولانا موقعیت پادشاه در قبال طبیب را بهانهای برای یادآوری مراتب ادب میداند و به قول استاد زرین کوب از سنت "بلاغت منبری" تبعیت میکند و درگیر وعظ میشود.
آهنگساز اثر با استفاده از اشارات تاریخی شعر به دوران موسی(ع) و عیسی(ع)، فضایی لایه لایه و مه آلود را با افکتهای خاص صوتی، آواهای بدوی و همچنین برخی اشارات به فیگورهای موسیقی کلیسایی ترسیم میکند و داوود آزاد با آوازی ویژه در گوشه نهفت دستگاه نوا قطعه را همراهی میکند.
قطعه چهارم "لقا" کوتاه است و تنها با نغمه نی و اجرای شفاف کاکایی داستان را به پیش میبرد. قطعه پنجم که "شمس" نام دارد از قطعات شاخص حکایت است و محملی برای طرح احوال و افکار و هیجانات مولانا در قبال مرادش "شمس تبریزی" است. مولانا با ابیاتی در مورد یافتن علت اصلی بیماری کنیزک از سوی طبیب که "عشق" است دامن از کف میدهد و به بازگویی عمیقترین ذخایر عاطفی خود در قبال شمس میپردازد. با اولین اشاره به نام شمس ذکر و شکوه صدای دفها جان میگیرد و خواننده به میدان میآید.
اجرای گوشه روح الارواح بیات ترک که تداعیگر اذان مرحوم موذن زاده است فضای معنوی خاصی در قطعه ایجاد میکند و به لحاظ نام گوشه و مایه،کنایه ظریفی به شمس تبریزی میزند. قطعه شش (راز) در فضایی رازآلود با آواهای کنیزک و مضرابهای عود اجرا گشته و نعل به نعل فحوا و حس حاکم بر اشعار حرکت میکند. فاش شدن راز کنیزک و جهیدن نبض او، موسیقی را هشیارانه به تحرک وا میدارد و آواز داوود آزاد در گوشه "عشاق"( باز هم کنایه ای به اشخاص حکایت) همراه با زخمههای عود، رباب و سازهای کوبه ای هنگامهای زیبا و عاشقانه پدید میآورد.
عماد توحیدی که در ساخت سه گانه آلبومهای "کولی کوبی"، " ذوالجناح" و "قلندروار" مهارت فوق العاده و یا به قولی جنون خود را در بکارگیری سازهای کوبه ای به شکلی معنادار نشان داده در این قطعه آگاهانه از سازهای کوبه ای بزمی با رده زیرخوان ( داربوکا، بندیر، کاسوره،کوزک و سنجک) استفاده میکند و سطح بندی معنایی صدا را بنا بر تداعیها، اقتضائات و کاربرد و پیشینه این رده سازها بکار میگیرد.
نکته دیگر در این قطعه روایت کاکایی در نیمه اول قطعه و همچنین اواخر قطعه است. آهنگساز بخوبی حضور او و خواننده و نوای سازها و آواهای همسرایان را کارگردانی میکند و در کمند اسلوبی تکراری گرفتار نمیشود و خواندن ابیات را مطابق با نقش محتوایی به راوی یا خواننده و گاه هر دو میسپارد. این قطعه با چند میزان از عود نوازی داوود آزاد در همراهی گروه کوبه ای به پایان میرسد.
قطعه هفتم آلبوم "ندا" نام دارد و به لحاظ دراماتیک و طراحی موسیقی از احساسیترین و دشوارترین قطعات اثرست. موسیقی این پاره از حکایت هم دل انگیزست و هم هراس انگیز و با دقتی ویژه رخدادهای این بخش را توصیف و تصویر میکند. عزیمت کسانی برای احضار زرگر سمرقندی با سازهای کوبه ای که هم از ویژگی ریتم نوازی و هم امکانات افکتیو بودن صوتی این سازها استفاده شده بخش آغازین قطعه است. وصال کنیزک و زرگر با ملودی زیبایی در بستر ریتم رخ مینماید و اندکی بعد همراه با ریتم محو میشود و با مسموم شدن زرگر از بین صداهای سازهای کوبهای تنها صدای طبل با تداعی ضربان نامنظم قلب باقی میماند. طبلی که انگار در تعزیت قربانی، نالههای او و نی را در هنگامه مرگ همراهی میکند و در جایی با مرگ زرگر قطع میشود. نغمه وارستن کنیزک از عشق مجازی همان ملودی وصال کنیزک و زرگر سمرقندی است اما این بار کنیزک بدون آوای زرگر و به تنهایی نغمه را زمزمه میکند و به قول مولانا :" آن کنیزک شد ز عشق و رنج پاک ".
داوود آزاد با بیت "عشق زنده در روان و در بصر / هر دمی باشد ز غنچه تازه تر" آواز خود را آغاز و با تکرار بیت " تو مگو ما را بدان شه بار نیست/ با کریمان کارها دشوار نیست، به پایان میرساند. بسیاری از مولانا پژوهان این بیت را جانمایه و مهمترین بیت مثنوی میدانند و آهنگساز تعمداً این بیت را بارها در پایان قطعه تکرار میکند. قطعه هشتم یا "وصال" واپسین بخش حکایت است که آگاهانه با ساختاری شبیه به قطعه اول آغاز میگردد. طراحی و جمله پردازیهای قدرتمند و بسط پذیر آهنگساز و بیان روشنگر و فارغ از سرّ مداری راوی در قطعات پیشین و لحن وارسته خواننده در اجرای ملودی شیرین پایانی پایان دلنشین و موفقی برای حکایت رقم میزنند. در انتها آهنگساز مصرع "دور دور افتادهای بنگر تو نیک" را به ذکر بدل میکند و غوغای پرشور رده بم خوان کوبهایها شامل دف، دپ، دهل، تاس و قدوم و همچنین آواهای متکثر این سفر ذهنی_صوتی را به ناکجاآبادی در سکوت پیوند میدهند.
انتهای پیام/