گزارش| "هدفی"ها و ماجرای قتل آیتالله شمسآبادی؛ گروهی که ردپایش از تاریخ حذف شد!
حامیان سیدمهدی هاشمی و رسانههای ضدانقلاب ادعا میکنند که آیتالله شمسآبادی بهدلیل مخالفت با امام خمینی(ره) کشته شد، این در حالی است که رهبر فکری "هدفیها" از سوی امام خمینی و آیتالله خویی گمراه خوانده شده بود.
گروه تاریخ انقلابخبرگزاری تسنیم ـ 18 فروردین آیتالله سیدابوالحسن شمسآبادی از علمای معروف اصفهان یک روز پس از بازگشت از سفر حج در مسیر رفتن به مسجد برای اقامه نماز ربوده شد و به قتل رسید. پیکر او بعدها در اطراف اصفهان در شهر درچه پیدا و در تختفولاد اصفهان به خاک سپرده شد.
شهادت مرحوم شمسآبادی از سوی نزدیکان سیدمهدی هاشمی معدوم صورت گرفت و برخی طرفداران بیت آیتالله منتظری و مهدی هاشمی در سالهای اخیر ادعا میکنند که آیتالله شمسآبادی از مخالفان امام خمینی(ره) بود و هاشمی برای اجرای سخنان امام درباره روحانیون مخالف، اقدام به قتل آیتالله شمسآبادی کرد.
اما واقعیت ماجرا چیست؟ و چرا سیدمهدی هاشمی، آیتالله شمسآبادی را کُشت؟
گفته میشود که علمای اصفهان و نجفآباد در دو جناح بودند و با هم اختلاف نظرهایی داشتند. حوزه علمیه نجفآباد پیروی حاجآقا رحیم ارباب و حوزه علمیه اصفهان پیروی شمساردکانی، ابطحی و شمسآبادی بود.
علمای حوزه اصفهان بیشتر متمایل به حوزه نجف و تحتتأثیر آیتالله خویی در مسائل سیاسی کمتر دخالت میکردند، اما علمای حوزه نجفآباد متمایل به حوزه علمیه قم و پیرو اندیشههای امام خمینی(ره) بودند؛ البته این اختلافات بهمعنای درگیری نبود و بلکه در برخی موارد که بدان اشاره خواهد شد، علمای حوزه اصفهان از امام خمینی(ره) و نهضت اسلامی حمایت هم کردند.
اما میان این دو طیف گروهی بهنام «هدفیها» وجود داشت که مخالف حوزه علمیه اصفهان بود و از سوی حوزه علمیه نجف و قم هم طرد شده بود. این گروه تحتتأثیر افکار فردی بهنام محمدجواد غروی بود که امام او را یک فرد فاسد نامید. تفکرات این گروه که سیدمهدی هاشمی رهبر آن بود، وهابیمآبانه بود.
نزدیکان سیدمهدی هاشمی و برخی رسانههای ضدانقلاب تلاش کردهاند در بازنمایی تاریخ با حذف این گروه و برجسته کردن اختلافات حوزههای علمیه اصفهان و نجفآباد، قتل آیتالله شمسآبادی را نتیجه این اختلافات و در حمایت از امام خمینی(ره) و حوزه علمیه قم و نجفآباد عنوان کنند.
محمدجواد غروی رهبر فکری هدفیها بود. امام خمینی و آیتالله خویی او را منحرف و گمراه میدانستند.
محمدجواد غروی کیست؟
غروی در حوزه علمیه اصفهان تحصیل کرد و به اجتهاد رسید. ویژگی اصلی تفکرات غروی تأکید بر "عقلگرایی افراطی در دین" بود و در استنباط مسائل شرعی و احکام فقهی فقط سه رکن «کتاب، سنت و عقل» را قبول داشت و اجماع علما را رد میکرد.
تفکرات غروی در واقع انکار بخشی از مسلمات و مقدسات شیعی و حتی اسلامی و اطلاق خرافه به آنها بود، از جمله اعتقادات غروی انکار شفاعت اهلبیت(ع)، اطلاق گورپرستی و مردهپرستی به زیارت قبور اهلبیت، انکار وجود شیطان، جن و ابلیس و تفاسیر نمادین از آنها، انکار عوالم غیبی و زیرسؤال بردن عزاداری برای اهلبیت بهخصوص امام حسین(ع) بود.
نتیجه تفکرات غروی این بود که "روحانیت سنتی" دشمن اصلی تشیع و اسلام ناب است و هر بلایی بر سر دین و مذهب آمده است مقصر اصلی آن علما، فقها و روحانیون هستند.
هدفیها چهکسانی بودند؟
پس از مدتی افرادی در نایین پیرو تفکرات غروی شدند و "اتحادیه مسلمین نایین" را تشکیل دادند. اقدامات این گروه مورد اعتراض مردم و روحانیون قرار گرفت و در نتیجه آنان به اصفهان رفتند.
تفکرات او در قهدریجان هم طرفدارهایی پیدا کرد که سردسته آنان سیدمهدی هاشمی بود. سیدمهدی هاشمی و دوستانش، غروی را مرجع فکری خود میدانستند. سیدمهدی هاشمی در اعترافات خود بهصراحت قتل آیتالله شمسآبادی را نتیجه تفکرات برگرفته از غروی اعلام کرده است.
سیدمهدی هاشمی و دوستانش، غروی را به قهدریجان دعوت کردند و او چندین سال بهمناسبتهای مختلف در آنجا سخنرانی و هوادارانی پیدا کرد. هواداران غروی گروهی بهنام «هدفی» تشکیل دادند که رهبری آن با سیدمهدی هاشمی بود.
سیدمهدی هاشمی رهبر گروهی با نام «هدفیها» بود که تحت تأثیر افکار غروی شکل گرفته بود.
اقدامات این گروه خشونتآمیز بود. آنان یک بار به حسینیه محل برای تعطیلی آن بهدلیل برپایی مجلس عزای امام حسین(ع) که آن را مصداقی از خرافات میدانستند، حمله کردند.
شیخ قنبرعلی صفرزاده نماینده آیتالله شمسآبادی نزد برخی از علمای اصفهان رفت و قرار شد هرچند وقت یک بار یک روحانی به قهدریجان برود تا عقاید انحرافی هدفیها را برای مردم تشریح و رد کند.
چندین نفر با توصیه آیتالله شمسآبادی به قهدریجان رفتند. آیتالله شمسآبادی هم خودش چند بار به قهدریجان رفت. حضور آیتالله شمسآبادی در قهدریجان باعث ریزش شدید بدنه مردمی حامی طیف غروی شد و غروی دیگر به قهدریجان نرفت.
در سال 49 نیز استفتائی از امام خمینی و آیتالله خویی راجع به تفکرات غروی انجام گرفت که هر دو، غروی را مصداق گمراهی دانستند.
امام خمینی در جواب آن استفتاء نوشت: «چنین شخصی منحرف از مذهب اهلبیت است و لازم است مؤمنین از او احتراز کنند و حضور در جماعت و منبر این شخص حرام و در معرض گمراهی است. خداوند مسلمین را از شر این عناصر فاسده حفط فرماید، والسلام علی من اتبع الهدی»
آیتالله خوئی هم نوشت: «شخص مزبور از مصادیق واضحه ضالّ و مضلّ است و ترویج چنین شخصی به حضور منبرش یا غیر آن فضلا از اقتدا به او جایز نیست و بر مؤمنین لازم است که از ترویج عقاید فاسده او جلوگیری کنند.»
ماجرای کتاب شهید جاوید و قتل آیتالله شمسآبادی
با رفتن غروی از قهدریجان، سیدمهدی هاشمی خود عهدهدار تشکیل جلسات شد و به بیان دیدگاههای انحرافی وی پرداخت.
هدفیها در جمع خصوصی خود، برای تنبیه افرادی که بر اساس استنباط خود مصداق مفسد میدیدند نقشه میریختند و آنها را پیاده میکردند. قتل آیتالله شمسآبادی و صفرزاده، ضربوشتم افراد مخالف خود در منطقه و خانوادهشان، کشتن چند نفر بهبهانه مفسد بودن، تخریب مزارع مخالفین و... هم از اقدامات این گروه بود.
هدفیها هیچگونه اقدامی علیه رژیم شاه نداشتند و تنها به تبلیغ تفکرات خود و اقدامات خشن میپرداختند، این کار آنان نهتنها در مقابله با رژیم پهلوی نبود، بلکه چون به اختلافات مذهبیها دامن میزد، خوشایند رژیم هم بود، بهنظر میرسد به همین دلیل هم سیدمهدی هاشمی از قتل آیتالله شمسآبادی توسط رژیم پهلوی تبرئه و آزاد شد.
در سالهای ابتدایی دهه پنجاه کتابی با عنوان «شهید جاوید» توسط فردی بهنام صالحی نجفآبادی و بر مبنای تفکرات غروی نوشته شد. در آن کتاب علم امام معصوم(ع) انکار شده بود.
در پی چاپ این کتاب، موافقتها و مخالفتهایی صورت گرفت. آیتالله منتظری و آیتالله مشکینی آن را تأیید کردند که البته آیتالله مشکینی پس از مدتی تأیید خود را پس گرفت.
امام خمینی هم در سال 58 در این رابطه گفت: «ما دیدیم که دو سال، سه سال ـ حالا هم تتمهاش هست ـ کتاب شهید جاوید؛ چه بساطی درست کردند برای کتاب شهید جاوید! با هم اختلافات؛ اهل منبر و اهل محراب و اهل بازار و اهل کذا. یکی از آن طرف کشید و یکی از آن طرف کشید؛ و یک ماه مبارک، یک ماه محرّم، و سایر ایام خودشان را صرف کردند و قوا را هدر بردند، و «اعلیحضرت» با کمال آرامش اموال این ملت را خورد و سلطۀ خودش را تحکیم کرد بر آنها! آقایان هم، همه متحفِّظند که کجای کتاب شهید جاوید چیچی نوشته، کجایش چیچی نوشته، مقصودش این است، مقصودش آن است! دعوا کردند سر این مطلب و اختلافات؛ و منبرهایی که باید صرف این بشود که این سدی که سد برای اسلام، برای پیشرفت اسلام، برای پیشرفت مملکت است بشکنند، این سد محمدرضاشاهی را بشکنند، همۀ قوا صرف کتاب شهید جاوید شد و اختلافات سر کتاب شهید جاوید! هدر دادند قوای خودشان را چند سال، الآن هم دنبالهاش هست.»
هدفیها بهبهانه انتشار کتاب شهید جاوید، دوقطبی مخالفین و موافقان کتاب بهوجود آوردند و به تسویه حساب با مخالفان خود پرداختند و آیتالله شمسآبادی را به قتل رساندند.
هدفیها به حمایت حداکثری از این کتاب پرداختند و همه را با دوگانه مخالفین و موافقین شهید جاوید تقسیمبندی کردند. شدت حمایتهای آنان از این کتاب بهحدی بود که پس از آن بین مردم به "شهیدجاویدیها" معروف شدند.
اقدام دیگری که توسط آنها صورت گرفت ایجاد یک دوگانه جعلی بود که موافقین شهید جاوید را انقلابی و حامی نهضت و مخالفین آن را مرتجع و مخالف نهضت دانستند. جالب این است که خود این گروه هیچگونه سابقه مبارزه علیه رژیم شاه نداشت و تا پیش از آن، با پررنگ کردن دشمنی با روحانیت باعث تضعیف جریان مبارزه با رژیم بود.
یکی از کسانی که هم نماد روحانیت سنتی فقهی و هم پیشانی مبارزه با تفکرات انحرافی غروی و هم مخالف کتاب شهید جاوید بود، آیتالله شمسآبادی بود. بهخلاف ادعای سیدمهدی هاشمی او نهتنها حامی رژیم شاه و مخالف نهضت امام نبود بلکه پای چندین اعلامیه را که در حمایت از مبارزه و مخالفت با رژیم شاه بود امضا کرده بود.
در نهایت محمدحسین جعفرزاده و اسدالله شفیعزاده از مریدان و یاران سیدمهدی هاشمی مسئول قتل آیتالله شمسآبادی شدند، او را سوار بر ماشین خود کردند و خفه کردند و جنازهاش را در جادههای اطراف رها کردند.
انتهای پیام/+