گزارش ــ بخش پایانی|کرونا٬ جنگ جهانی مدرن و کارنامه حکومتها
دولت ترامپ و مسئولین آمریکا مداوماً در حال سبک سنگین کردن دو مفهوم مهم اقتصاد و سلامت هستند؛ گروهی میگویند سلامت مهم است و گروه دیگر نیز بر این باورند که باید هر طوری شده٬ منافع اقتصادی را حفظ کرد.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم٬ در بخش نخست مصاحبه روزنامه قرار با پروفسور شُکری هانی اوغلو استاد ترک دانشگاه پرینستون آمریکا٬ به این اشاره شد که ویروس کرونا٬ پس از بیماری واگیردار مشهور تب اسپانیایی٬ مهمترین و بزرگترین بیماری اپیدمی در دنیای مدرن است. این استاد دانشگاه ترکیهای٬ معتقد است که مبارزه با کرونا٬ الزاماً ربطی به کیفیت دموکراسیها ندارد و این میزان آمادگی و قدرت نظامهای درمانی و بهداشتی است که باید مورد توجه قرار بگیرد.
او آمریکا را در برابر کرونا یک کشور شکستخورده دانست و این واقعه را به حمله غافلگیرانه ژاپنیها به پایگاه نظامی پرل هاربر آمریکا در هاوایی تشبیه کرد.
مشکل فقط ترامپ نیست٬ سیستم مشکل دارد
بهنظر شما آیا مشکل خود دونالد ترامپ است؟ شما تاریخ خواندهاید و تاریخ دو قرن نوزدهم و بیستم را تدریس میکنید، فکر میکنید بهعنوان مثال اگر روزولت همین امروز رئیسجمهور آمریکا بود چگونه با کرونا مبارزه میکرد؟
واقعیت این است که شخص رئیس جمهور٬ در نظام سیاسی و اجرایی آمریکا اقتدار و اختیارات فراوانی دارد. اما حتی رئیس جمهور هم نمیتواند در کوتاهمدت کاری کند که بهعنوان مثال سیستمهای لازم برای دستگاههای تنفسی بخش مراقبتهای ویژه٬ خیلی سریع چند برابر شوند و خیلی سریع٬ دهها هزار پزشک و پرستار استخدام و بهکارگیری شوند.
اما در عین حال٬ در مقام انتقاد از دونالد ترامپ٬ میتوانیم بگوییم در مقطع نخست٬ میبایستی خیلی زودتر واکنش نشان میداد و تدابیر لازم را اتخاذ میکرد.
این مسئله اصلاً ربطی به این ندارد که رئیس جمهور آمریکا دموکرات باشد یا جمهوریخواه، حتی به نگرشها و نحوه اولویتگذاری اقتصادی هم ربط ندارد و چنین موضوعی به این ربط دارد که یک رئیس جمهور٬ در میانمدت٬ تصمیمات و برنامههای روشن و هدفمند داشته باشد.
اما دیدیم که از آمادگی لازم برخوردار نیستند و حتی در مورد هزینهها با هم درگیر هستند.
بهعنوان مثال٬ چند روز پیش بین پتر ناوارو مشاور تجاری رئیس جمهور و دکتر آنتونی فاوسی از پزشکان مبارزه با کرونا٬ بحث شدیدی در گرفت، چراکه مشاور تجاری ترامپ معتقد بود که استفاده از داروی Hydroxychloroquine هزینه بالایی دارد! این نشان میدهد که علاوه بر شکاف٬ تنشهای جدی هم بین آنان وجود دارد.
شما میبینید که دونالد ترامپ٬ اختیارات ویژهای به فرمانداران ایالات داده و در همان حال٬ در مورد خدمات اجتماعی و بهداشتی از لفظ داروینیسم استفاده کرده است٬ تلفات را فقط یک آمار خالی میداند و معتقد است که در میانمدت همه چیز به روال عادی و نرمال بازمیگردد.
اما پزشکان معتقدند که چنین نیست و اتفاقاً امکان آن وجود دارد که مشکل کرونا در آمریکا بسیار بزرگتر شود، بنابراین لازم نیست حتماً کاهن و پیشگو باشیم تا ببینیم این دعوا ادامه خواهد داشت.
همه چیز واضح و روشن است و شواهد به ما میگوید که دولت ترامپ و مسئولین آمریکا٬ مداوماً در حال سبک سنگین کردن دو مفهوم مهم اقتصاد و سلامت هستند.
گروهی میگوید سلامت مهم است و گروه دیگر نیز بر این باور است که باید هر طوری شده٬ منافع اقتصادی را حفظ کرد. باید دید فاکتورهای سیاسی و اقتصادی تا چهاندازه نقش ایفا میکنند و کدام گروه٬ پیروز خواهد شد.
فاشیسم از نوع پستمدرن
کشورهای اروپایی هم در میدان مبارزه با کرونا٬ بسیار آشفته و ازهمپاشیده هستند، با توجه به ضعف دموکراسیهای غربی و تیپهای اجتماعی٬ ممکن است دوباره شاهد شکلگیری رژیمهای اقتدارگرا باشیم؟
در کشورهای اروپایی٬ حتی قبل از آمدن کرونا هم٬ رفته رفته زمینه آن فراهم شده بود که اقتدارطلبی٬ رخ نشان دهد.
دیدیم که در چند سال اخیر در اروپا٬ این نحلههای سیاسی و اجتماعی٬ باز هم در حال نمایش قدرت هستند: «پوپولیسم راست افراطی»٬ «راست رادیکال»٬ «پوپولیسم نوین» و«پوپولیسم ملیگرا».
این اندیشهها در چهارچوب احزاب و تشکیلات سیاسی و اجتماعی جدید٬ در اروپا تا حدی قدرت گرفتهاند. اگرچه این حرکتها را بیشتر در شرق اروپا میبینیم اما در غرب اروپا نیز میتوان بهخوبی تأثیر آن را مشاهده کرد.
چندی پیش مقالهای بهقلم آندره مامونه منتشر شد که در آن٬ به قدرت گرفتن یک جریان نئوفاشیستی جدید در فرانسه و ایتالیا پرداخته و معتقد است که مفاهیمی همچون «پوپولیسم راست جدید» و «پوپولیسم ملیگرا» بسیار فریبنده هستند و آنچه در بطن آنها قرار گرفته٬ خواست و تمنای نوع جدیدی از فاشیسم است که میتوانیم آن را فاشیسم پستمدرن نام بگذاریم.
پس صحبت از انواع مختلف پوپولیسم در میان نیست بلکه با خود فاشیسم روبهرو هستیم و آن هم از نوع و ورژن پستمدرن، بنابراین بسیار طبیعی است که در اثنای بروز بحران کرونا٬ شاهد این باشیم که فاشیستها و راستافراطیها در اروپا٬ بهراحتی مفاهیمی همچون دموکراسی و تنوع فرهنگی را زیر سؤال ببرند.
دیدیم که معاون سابق نخست وزیر ایتالیا اعلام کرد که سیاستهای دولت فعلی این کشور در راستای هماهنگی با اتحادیه اروپا بوده است و نتوانسته به وظایف ملی خود عمل کند.
در فرانسه، آلمان و اسپانیا هم افراد سرشناسی پیدا شدهاند که میگویند باید معاهده ویزای شنگن از میان برداشته شود، بنابراین ممکن است رهبرانی همچون ویکتور اوربان٬ هوس کنند یک بار دیگر نظام سیاسی را بر اساس خواستههای اقتدارطلبانه خود مهندسی کنند و احتمالاً در شرق اروپا٬ چنین چیزی محتملتر است.
واکنش امپراتوری عثمانی به بیماریهای واگیردار
مطالعات تاریخی ما نشان میدهد که در دوران عثمانی هم بارها بیماری واگیردار شیوع پیدا کرده است، تدابیر و واکنشهای عثمانی به آن بیماریها چگونه بوده است؟
در امپراتوری عثمانی٬ تلاش بر این بوده که ساختار حکومت بهشکل غیرمرکزی باشد و حکمرانیهای محلی٬ اختیارات داشته باشند، در نتیجه هم در سده نوزدهم و هم در سدههای پیش از آن نیز٬ حکمرانیهای محلی برای مبارزه با بیماری واگیردار از جمله وبا و بیماریهای دیگر٬ مبارزه کردهاند.
در نیمه اول قرن چهاردهم در اروپا٬ حدود 30 درصد از مردم بهخاطر وبا جان خود را از دست دادند و در نتیجه در نقاط ورود و خروج شهرهای اروپا٬ تدابیری همچون کنترل سختگیرانه اعمال شد و همچنین قرنطینه 40روزه برای کشتیها در نظر گرفته شد.
در امپراتوری عثمانی هم علاوه بر قرنطینه کشتیها٬ ایزولاسیون بیماران جذامی بهعنوان یک تدبیر در نظر گرفته شده بود، اما بهطورکلی٬ تمام این تدابیر در سالیان 1778 میلادی و 1812 میلادی در برابر شیوع گسترده وبا ناکارآمد و بیاثر بود و نتوانست کاری پیش ببرد.
اما بعد از واقعه 1812 میلادی٬ رفته رفته حکیمباشیهای عثمانی و حلقههای فکری نزدیکشده به غرب٬ مطالعات گستردهای انجام دادند و حتی توانستند برای مبارزه با وبا و بیماریهای دیگر٬ کتابهای مهمی بنویسند.
دنیای پساکرونا
میدانید که هم جنگهای عالمگیر و هم بیماریهای واگیردار در طول تاریخ٬ موجب تحولات مهمی شدهاند، از نظر شما کرونا نیز میتواند عامل تحول باشد؟ اساساً تصور شما از جهان پساکرونا چیست؟
برای توصیف موقعیت و ویژگیهای جهان پساکرونا باید دو ابزار مهم را در دست داشته باشیم:
1. طول مدت ماندگاری کرونا و نقطه پایان آن.
2. آمار نهایی تلفات و تخریبات.
خوب. در زمان حاضر٬ هیچکدام از این دو بسته اطلاعاتی مهم را در اختیار نداریم. اگر کرونا مانند تب اسپانیایی سالیان 1918 تا 1920 میلادی٬ شیوع گسترده پیدا کند و جان میلیونها نفر را بگیرد٬ قاعدتاً تأثیرات و تخریبات فراوانی بهدنبال خواهد آورد.
اما اگر فقط یک موج گذرا باشد و چند ماه بعد از دست آن راحت شویم٬ میزان لطمات اقتصادی در کوتاهمدت قابل جبران خواهد بود و خود کرونا هم پس از مدتی فراموش خواهد شد.
به همین خاطر فکر میکنم٬ این که در خیلی جاها مد شده و در یک چهارچوب پوپولیستی٬ همه میگویند «کرونا یک نقطه عطف و منشأ تحول تاریخی خواهد شد» فکر معقول و بجایی نیست و این نظریهها همواره ناقص است و مشکل دارد.
بگذارید این را هم بگویم: من شک دارم که بیماری کرونا٬ فلسفه زندگی انسانها را تغییر دهد، در عین حال شک دارم که کرونا باعث شود سیاستمداران پوپولیست٬ زمینه فعالیت و محبوبیت را از دست دهند.
ظاهراً شما متفاوت فکر میکنید.
دلیل دارم، ببینید بر اساس تخمینهای تاریخی٬ در نیمه اول قرن بیستم٬ بین 17 میلیون تا 100 میلیون نفر از انسانها بهخاطر تب اسپانیایی جان دادند.
آن وقتها کسی اطلاعات دقیقی در مورد ویروس نداشت٬ کارخانههای داروسازی نمیتوانستند در برابر ذات الریه و آنفلوآنزا کاری کنند و همه چیز به سرنوشت ربط داده میشد، اما روزگار ما چنین نیست.
الآن٬ ما در جهانی زندگی میکنیم که بهراحتی٬ عکس رنگی ویروس کرونا روی موبایلهایمان میبینیم و میتوانیم هر لحظه اطلاعات کسب کنیم و مثلاً بفهمیم که روند ساخت واکسن در چه حالی است.
ممکن است خیلیها ساخت واکسن را در حد یک معجزه توصیف کنند، اما قضیه از این سادهتر است، سرعت و شتاب در ساخت واکسن کرونا٬ به این ربط دارد که مثلاً فلان دولت٬ چهمیزان از بودجه را به این پروژه اختصاص خواهد داد، با این همه در جهان مدرن ما٬ باز هم ممکن نیست شرایط بهگونهای باشد که علم٬ از سیاست پیشی بگیرد.
حافظه اجتماعی کشورها چگونه از کرونا یاد خواهد کرد؟
این موضوع هم به همان دو نقطه مهم طول عمر کرونا و میزان تلفات ربط دارد، اما بهطورکلی٬ مسیر حرکت اجتماع و حافظه جوامع٬ بهسوی فراموشی حرکت میکند، همان گونه که تب اسپانیایی فراموش شد٬ کرونا هم فراموش خواهد شد، اما قاعدتاً در دنیای فرهنگ و هنر٬ در رمان و سینما و خیلی جاهای دیگر٬ از آن یاد خواهد شد.
پایان
انتهای پیام/+