گفتگو با شاداب عسگری|نهضت آزادی به دنبال حفظ ارتش شاهنشاهی بود/"ارتش خلقی" شعاری برای خارج ساختن ارتش از هدایت امام(ره) بود
شاداب عسگری پژوهشگر تاریخ انقلاب به بازخوانی مواضع گروههای سیاسی چپ و راست در خصوص بقا یا انحلال ارتش پس از انقلاب و چرایی آن مواضع پرداخت.
گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم – «بقا یا انحلال ارتش» یکی از بحث برانگیزترین موضوعات در چند ماه نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود. برخی از گروههای سیاسی با برگزاری تظاهراتهای مختلف به دنبال انحلال ارتش بودند؛ اما امام خمینی، مردم و بعضی از سازمانهای سیاسی بر پاکسازی و بقای ارتش تاکید داشتند.
موضوع «ارتش» در آن روزها به اتفاقاتی همچون غائله گنبد، حوادث کردستان، ناآرامیها در خوزستان و سیستان و بلوچستان و تجاوزهای مرزی عراق پیوند خورده بود.
در گزارش "موافقان و مخالفان انحلال ارتش در ابتدای انقلاب چه کسانی بودند؟" به بازخوانی مواضع گروهها و شخصیتها و چگونگی مخالفتها پرداختیم. آنچه در ادامه در گفتگو با شاداب عسگری پژوهشگر تاریخ انقلاب و ارتش ایران میخوانید، در خصوص چرایی مخالفتهاست.
تسنیم: گروههای چپ و التقاطی شعار «ارتش بیطبقه توحیدی» و «ارتش خلقی» را سر میدادند. به نظر شما آنها از سردادن این شعارها به دنبال چه چیزی بودند؟ آیا این شعارها ایدئولوژیک بود یا اینکه به دنبال سهمخواهی از انقلاب و افزایش قدرت نظامی و سیاسی خود بودند؟ (باتوجه به اینکه سازمان مجاهدین خلق در جریان ورود امام خمینی (ره) به ایران قرار بود، انتظامات را برعهده بگیرد که به دلیل شروطی که مطرح کرده بود، از آنان صرفنظر شد.)
و آیا اینان با حذف ارتش به دنبال این بودند تا در نهایت با کودتای نقاب و یا حمله نظامی رژیم بعث عراق، ضربه بزرگی به انقلاب اسلامی وارد شود؟
عسگری: نکته مهمی که در این رابطه وجود دارد این است که ابتدا مشخص گردد، فعالیت تمامی گروهها در ارتش قبل از پیروزی انقلاب اسلامی چقدر بوده است. بنا بر اسناد متقن موجود، اکثریت قاطع مبازانی که بعد از 15 خرداد 1342 در ارتش فعالیت داشتند، نیروهای مسلمان بودند. بیشتر نظامیان دستگیر شده در ارتباط با خط امام بودند و تنها تعداد بسیار معدودی از نیروهای سازمان و گروههای چپی و التقاطی بودند.
اما در خصوص اینکه قرار بوده انتظامات استقبال از امام خمینی (ره) به اعضای سازمان مجاهدین خلق سپرده شود، بنده چنین چیزی را نشنیدم و به نظر هم نمیرسد صحیح باشد؛ چرا که در بین نیروهای مبارز مسلمانان افراد بسیار زیادی بودند که توانائی برعهده گرفتن انتظامات این مراسم را داشتند. نمونه بارز این افراد شهید عراقی و مرحومه خانم دباغ بودند. پس نیازی به حضور آنان نبود، ضمن اینکه امام در قبل از سال 1355 صلاحیت و اسلامیت این سازمان را رد کرده بود. پس مطمئنا، این حرف پایه و اساسی نداشته و کذب می باشد.
در پاسخ به سوال اصلی یعنی هدف گروهها از انحلال ارتش باید گفت که باید به شرایط منطقهای در آن زمان توجه شود. در همان سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در افغانستان کودتایی شکل گرفت و حکومت کمونیستی نور محمد ترکی روی کار آمد. عراق نیز با ایران مشکل داشت و درگیریهایی بین دو کشور به وجود آمده بود. بعثیون وابسته به بلوک شرق نمی توانستند فراموش کنند که محمدرضا پهلوی، کردها را علیه دولت مرکزی عراق تحریک و آنان را وادار کرد که قرارداد الجزایر را امضا بکنند. از این رو عراق نیز دل خوشی از ایران نداشت و مترصد پیدا کردن فرصت بود.
اتحاد جماهیر شوروی هم به نوعی علاقهمند به فروپاشی ایران بود. از صحبتهای مسئولان آمریکایی هم در سالهای 57 و 58 مطالبی عنوان میداشتند که موید علاقمندی آنها به تجزیه ایران بود.
آنها به دنبال آن بودند که اگر چنین اتفاقی رخ داد، در مناطق نفتخیز حضور یافته و آنها را در اختیارشان بگیرند.
از سوی دیگر، قدرت در رژیم پهلوی بر مبنای قدرت نظامی بود و نظامیان قدرت اول بوده و حرف اول را آنها میزدند. این آموزه رضاخان بود که محمدرضا نیز به توصیه پدر عمل کرده بود. از این رو ارتش قدرت بلامنازع کشور محسوب میشد. به همین دلیل، در اختیار گرفتن ارتش، به معنای در اختیار گرفتن تمامی قدرتها در کشور بود. محمدرضا پهلوی در مرداد ماه سال 57 در مصاحبهای اعلام کرد که من و ارتش 700 هزار نفریم، اجازه نمیدهیم عنان کار از دستمان خارج شود.
با جمعبندی تمامی این مطالب، این نتیجه حاصل میشود که با فروپاشی کامل ارتش، فروپاشی کشور نیز نمیتوانست دور از انتظار باشد و گروهها تصور می نمودند که از آنطریق میتوانند قدرت را در دست بگیرند.
با فروپاشی کامل ارتش، فروپاشی کشور نیز نمیتوانست دور از انتظار باشد و گروهها تصور مینمودند که از آن طریق میتوانند قدرت را در دست بگیرند.
از همه مهمتر آنکه، باتوجه به اقدامات و حوادثی که در جریان انقلاب در حال روی دادن بودند و گروهها و احزابها نیز در جریان آن بوده و آن رفتارها را مورد تجزیه و تحلیل قرار میداند، به خوبی متوجه شده بودند که آحاد کارکنان ارتش در خصوص پیروزی انقلاب نظر کاملا موافقی داشته و از ان جلوگیری نمیکنند، بلکه نسبت به پیروزی آن تمکین نیز می نمایند.
ارتش 700 هزار نفری محمدرضا پهلوی در مرداد 57 به ارتش 700 نفری در 22 بهمن 57 رسیده بود. در شورای فرماندهی وقتی که ارتشبد قرهباغی رئیس ستاد ارتش از سپهبد بدرهای فرمانده نیروی زمینی ارتش، آمار تعداد نیروهای ارتش را خواست، بدرهای گفت تنها 700 نفر باقی ماندهاند.
** ارتش خلقی شعاری برای خارج ساختن ارتش از هدایت امام خمینی بود
ارتش به سمت انقلاب و امام خمینی میل پیدا کرده بود و نسبت به ایشان تمکین داشت. زمانی که امام خمینی وارد کشور شد، اولین جایی که پیام خوشآمدید را برای به امام(ره) ارسال داشت، سایت پدافند هوایی ارتش در تبریز بود. همچنین وقتی که امام خمینی وارد فرودگاه مهرآباد شدند، تیمسار سرتیپ حسین فرجی به احترام امام خمینی به عنوان فرمانده کل قوا، دستور ایست و خبرداد، داد.
در نتیجه گروههای سیاسی به خوبی میدانستند که ارتش تحت فرمان امام خمینی (ره) قرار دارد. در چنین وضعیتی، آنها فهمیده بودند که دیگر امکان تسلط و نفوذ بر ارتش وجود ندارد بنابراین، بهترین روش برای به آشوب کشاندن کشور، سردادن شعار و تلاش برای انحلال و نابودی ارتش بود.
از این رو شعارهای ضدخلقی و ضدمردمی بودن ارتش مطرح شد؛ اما امام خمینی (ره) که از سال 42 همواره در پیامهایشان به ارتشیان توجه داشتند، به خوبی متوجه شدند که این گروهها دلسوز مردم نیستند و میخواهند شرایطی را فراهم کنند تا ارتشیها را سرخورده و ناامید بکنند. اگر ارتشیها سرخورده و ناامید میشدند، پیش بینی رفتار آنها سخت می شد.
گروههای سیاسی به خوبی میدانستند که ارتش تحت فرمان امام خمینی (ره) قرار دارد. در چنین وضعیتی، آنها فهمیده بودند که دیگر امکان تسلط و نفوذ بر ارتش وجود ندارد بنابراین، بهترین روش برای به آشوب کشاندن کشور، سردادن شعار و تلاش برای انحلال و نابودی ارتش بود.
آنان میخواستند با فضاسازی مردم را نسبت به ارتش بدبین بکنند و شرایطی را به وجود بیاورند تا رهبران انقلاب دستور به نابودی و یا کوچک کردن ارتش بدهند.
ایجاد ارتش خلقی فقط به فقط جنبه شعاری داشت و در عمل قادر به انجام هیچکاری نبودند. در این خصوص، مصداق عینی وجود دارد.
سازمان منافقین از اوایل دهه 60 وارد خاک عراق شدند. از تمامی امکانات و تجهیزات کشور و ارتش عراق استفاده کردند و یک گروه کوچک تروریستی تحت عنوان ارتش آزادیبخش را به وجود آوردند. این به اصطلاح ارتش در عملیات فروغ جاویدان به صورت ستونی حرکت کرد که همین امر باعث شکست فضاحت بار آنها از جنبه نظامی گردید. شکست مجاهدین خلق در عملیات مرصاد نشان داد که آنان به هیچ وجه توانایی اداره یک گروه کوچک نظامی را هم ندارند.
** گروههای سیاسی به دنبال نفوذ در ارتش بودند
تسنیم: برخی از این گروهها همچون مجاهدین خلق و حزب توده که مستقیم یا غیرمستقیم شعار انحلال ارتش سر میدادند، تلاش داشتند در ارتش نفوذ داشته باشند. برخی از اعضای سازمان مجاهدین خلق که در نیروی هوایی ارتش بودند، در جریان جنگ، اقدام به هواپیماربایی کردند. برخی از اعضای حزب توده نیز که به سازمان نوید (شاخه نظامی حزب توده) معروف بودند در نیروهای زمینی و دریایی ارتش بودند.
به نظر شما هدف آنها از نفوذ در ارتشی که شعار انحلال آن را سر میدادند، چه بود؟
عسگری: اول اینکه منافقین در لباس نیروی هوایی اقدام به هواپیماربایی نکردند، بلکه تنها یک هواپیمای 707 سوخترسان توسط خلبان معزی ربوده شد. جالب است بدانید که معزی فرزند سپهبد خلبان معزی بود و سوال این است که چگونه در نیروی هوایی ارتش دوباره مشغول به خدمت شد و فرماندهی تیپ ترابری مهرآباد به او سپرده شد که این سوال باید در جای خود مورد بررسی قرار بگیرد.
دو سه فروند هواپیمای دیگری که توسط خلبان مرادی و قناعت پیشه از کشور خارج شدند، با تحریک عراقیها رفتند. منافقین ممکن است شرایط را برای آنان فراهم کرده باشند، اما خلبانان منافق نبودند. لیکن، در حوزه هواپیماهای مسافربری، منافقین چند فروند را ربوده و به عراق بودند.
اما، در رابطه با سازمان نوید هم باید گفت که حزب توده بزرگترین تشکیلات برای نفوذ در ارتش را تا سال 1332 در اختیار داشت. حزب توده اگر میتوانست همان خط را در ارتش پس از انقلاب ادامه بدهد، برایش بسیار ایدهآل بود؛ با توجه به اینکه دولت افغانستان هم کمونیست شده بود.
گروههای سیاسی در ظاهر به دنبال انحلال ارتش بودند، اما در پنهان هر کدام از گروهها به دنبال اهداف خود بودند. از این رو گروهها به سمت نیروهای ارتش میرفتند تا آنان را جذب خود بکنند. این ترفند تشکیلاتی بود که از خود بروز میدادند. جذب نیرو و نفوذ در واقع تاکتیکهای آنان برای دستیابی به اهدافشان بود که البته در این رابطه چندان موفق نبودند.
آنهایی که به سازمان نوید حزب توده پیوستند مانند ناخدا افضلی، افرادی بودند که از زمان جوانی تمایل به مارکسیسم و کمونیسم داشتند؛ اما ضداطلاعات رژیم پهلوی از آنان رفع ابهام نموده و آنان را به کار گرفته بود. تحت این شرایط، پیروزی انقلاب فرصت مناسبی بود تا حزب توده از طریق تشکیلات مخفی خود که نوید نام داشت، به کارگیری شوند.
تمام آن چیزهایی که گروههای علیه ارتش میگفتند، یک عملیات روانی و جنگ نرم برای تضعیف روحیه ارتشیان و ایجاد شرایطی بود تا انها قادر باشند تا در خفا نسبت به جذب احتمالی افراد سرخورده یا دچار توهم، اقدام کنند.
** گروههای چپ در راستای سیاستهای آمریکا گام برمیداشتند
تسنیم: هرچند بیشتر این گروهها چپ و التقاطی با چپ بودند، اما امام خمینی (ره) اینها را احتمالاً خط گرفته از سوی آمریکا میدانستند. به طور مثال چند روز پیش از روز 29 فروردین 58 (روز ارتش) امام در سخنانی، این موضوع را نسبت به چریکهای فدایی خلق مطرح کردند. با توجه به اینکه چریکها در ماجرای غائله گنبد و کردستان نقش داشتند، آیا در ادامه اسنادی از ارتباط این گروهها با آمریکا به دست آمد؟
عسگری: اول توضیح بدهم که در خصوص همکاری مستقیم این گروههابا آمریکایی من اطلاع چندانی ندارم، لیکن اگر امام(ره) فرمودند به طور حتم و یقین، مستندات متقنی وجود داشته است؛ اما آنچه که واضح است به عملکرد این گروه ها بر میگردد که به طور مستقیم در مسیر تامین اهداف آمریکاییها حرکت میکردند.
امام(ره) در وصیتنامه خودشان هم به این موضوع اشاره مستقیم فرمودند که برخی از گروههای چپ در مسیر اهداف آمریکا قدم برمیدارند. از این رو همواره اینان را چپ آمریکایی مینامیدند.
گروههای سیاسی بر این باور بودند به هر میزانی که دولت مرکزی را به چالش کشیده و آن را تضعیف کنند، در راستای تامین سیاستهای آمریکا یا شوروی قدم برمیدارند؛ چرا که یا هدف دو ابر قدرت جهانی از نابودی انقلاب تامین میشد یا اینکه انقلابیون مجبور میشدند، دست نیاز به سوی آمریکا یا شوروی دراز کنند که ظاهرا، احتمال نزدیکی به آمریکا محتمل تر بنظر می رسید.
پس نقشی که این گروهها ایفا کردند، ایجاد فضا برای آمریکاییها و از بین بردن امنیت و ثبات دولت مرکزی بود. استنباط بنده این است که آنچه امام فرمودند، بدین معناست که آنها برمبنای خواست آمریکا عمل میکنند.
** مدنی با هدف کسب رای، خدمت سربازی را کاهش داد
تسنیم: در جریان راست که برجستهترین آن نهضت آزادی بود و اعضای آن، مسئولیت دولت موقت را برعهده داشتند، در ظاهر از بقای ارتش حمایت کردند، اما مجموعه اقداماتی که در آن زمان انجام گرفت، موجب تضعیف ارتش شد. کاهش مدت خدمت سربازی و لغو قراردادهای تسلیحاتی از جمله این اقدامات بود.
عسگری: این دو مقولهی جدا از هم است. در خصوص تسلیحات باید گفت که اصلیترین ناقض قراردادهای ایران و آمریکا، شاپور بختیار بود. بختیار قراردادهایی را لغو کرد که بر مبنای آن 160 فروند اف 16، 80 فروند اف 14، چند فروند ناو، زیردریایی، موشکهای زمین به هوا و... لغو شد. علاوه بر اینها 10 میلیارد دلار برای لغو این قراردادها، به عنوان خسارت به آمریکا پرداخت شد. هرآنچه هم که تا آن زمان پرداخت کرده بودیم، به آنان تعلق گرفت.
یک مقدار جزئی قرارداد مانده بود که بخشی از آن را دریادار مدنی وزیر وقت دفاع و یک بخش از آن را ابراهیم یزدی لغو کرد. به عبارت دیگر باید گفت که بیش از 80 درصد قراردادها در زمان بختیار لغو شد.
جالب است در رابطه با لغو قراردادها بدانید که آیتالله خامنهای از مرداد سال1358 که به عنوان معاون انقلابی وزیر دفاع منصوب شدند، طی نامهای به ریاحی وزیر وقت دفاع در دولت موقت، تاکید کردند که از این تاریخ، نه قراردادی لغو شود و نه قرارداد جدیدی تدوین گردد.
دوم اینکه رفتارهای این افراد بیشتر تامینکننده منافع فردی خودشان بودند. موضوع کاهش خدمت سربازی بیشتر در راستای منافع شخصی دریادار مدنی بود. او به دنبال این بود تا با انجام کارهای تبلیغاتی در انتخابات ریاستجمهوری بالاترین آرای مردم را کسب نماید که البته پس از بنیصدر، بیشترین رای را نیز کسب کرد.
مدنی در سیزده روز اول سال 58 در زاهدان از کاهش خدمت سربازی خبر داد و گفت هر سربازی که تاکنون یک سال خدمت کرده است، میتواند برود. این اقدام مشکل بزرگی را برای ارتش ایجاد کرد، زیرا 56 درصد پادگانها از وجود سزبازان خالی شد. برای مدنی و امثالهم منافع ملی ایران مهم و مطرح نبود، بلکه آنان به دنبال کسب منافع شخصی خودشان بودند.
در خصوص همین فرد یعنی مدنی، شاهد بودیم که پس از شکست در انتخابات و اینکه متوجه شد در کانون قدرت ایران جایی ندارد، به آمریکا رفت و علیه ایران اسلامی موضع گرفت.
لیبرالها و نهضت آزادی نه تنها مخالف ارتش نبودند، بلکه مخالف تصفیه و پاکسازی ارتش هم بودند. نهضت آزادی و دولت موقت، به دنبال حفظ ارتش شاهنشاهی بود.
** نهضت آزادی به دنبال حفظ ارتش شاهنشاهی بود
اما در خصوص پاسخ به سوال اصلی باید گفت که لیبرالها و نهضت آزادی نه تنها مخالف ارتش نبودند، بلکه مخالف تصفیه و پاکسازی ارتش هم بودند. نهضت آزادی و دولت موقت، به دنبال حفظ ارتش شاهنشاهی بود.
نهضت آزادی تا سال 56 رژیم پهلوی را با شرایطی پذیرفته بود. آنها باورشان نمیشد که بتوان شاه را از کشور بیرون کرد. از مهر 57 نهضت آزادی با احتیاط در مورد رفتن شاه سخن میگفتند. آن قاطعیتی که امام و انقلابیها داشتند، نهضت آزادیها هیچگاه نداشتند.
ارتش شامل دو بخش بود. یک بخش آن سران و تعداد معدودی از هواداران محمدرضا پهلوی بود. تعداد این افراد را در بالاترین حالت، می توان حدود 15 درصد از کل ارتش محسوب نمود. اما بخش دوم را بدنه اصلی ارتش تشکیل می داد که عموماٌ انقلابی و همراه با امام خمینی (ره) و مردم مسلمان ایران بودند. این بخش هم 85 درصد بود.
نهضت آزادیها، آن 15 درصد را رد نمیکردند و به همین دلیل سرلشکر امیربهمن باقری که ژنرال آجودان رضا پهلوی بود، رئیس ستاد نیروی هوایی بعد از انقلاب شد. این تحت شرایطی است که اگر رضاپهلوی به قدرت میرسید، این فرد، اولین فرمانده نیروی هوایی ارتش میشد. چنین فردی توسط لیبرالها، فرمانده این نیرو شده بود.
نهضت آزادیها مشکلی با آمریکا نداشتند و آنها در راستای حفظ مستشاران آمریکایی در ایران از هیچ اقدامی فروگذاری نکردند و اگر آیتالله خامنهای و دکتر چمران به عنوان نمایندگان امام در شورای عالی دفاع با این خواسته آنان مخالفت نکرده بودند، مستشاران در ایران باقی میماندند.
پس نهضت آزادی ارتش را به همان صورت پذیرفته بودند. آن ارتش یعنی ارتشی که همچنان وفادار به شاه است و ماموریت دومش حفاظت از مرزهای ایران است؛ چراکه ماموریت اول ارتش شاهنشاهی تامین منافع آمریکا در منطقه بود.
واقعیت این است که چپ و راست برای ارتش نقشه شوم کشیده بودند و این بصیرت امام بود که ارتش و کشور را حفظ کرد.
تسنیم: از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید، بسیار متشکریم.
انتهای پیام/