همدان| روایتی شیرین از زندگی شهید طالبیان؛ خائن کسی است که کار خودش را به دیگران بسپارد
شهید محمد طالبیان کسی است که اگر قرار باشد زندگی پر فراز و نشیب او را تبدیل به فیلم کنند قطعا تبدیل به فیلمی اکشن وپرفروش خواهد شد منتهانه از این فیلمهای اکشن هالیوودی که برای تولیدشان از هزار جلوه ویژه و دمودستگاه استفاده میکنند بلکه فیلمی واقعی.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، « خائن کسی است که کار خودش را به دیگران بسپارد. این جملهای بود که بارها از حاج آقا طالبیان شنیده بودیم. در منطقه جنگی بودیم که آب نداشتیم. برای آوردن آب به ارتفاع، مجبور بودیم یک مسیر طولانی را پیاده برویم. البته آب را بیشتر با قاطر میآوردند؛ اما حاج آقا طالبیان آرام آرام دبه را بالا میآورد.آن وقت بود که همه برادران وجدانشان ناراحت میشد.
میگفتیم: حاج آقا ما خودمان میرویم آب میآوریم چرا اینقدر به خودت زحمتی میدهی ؟!. جمله معروفش را میگفت و ادامه میداد: چون من زیاد وضو میگیرم، مصرف آب من از همه شما بیشتر است، پس دست کم باید مقداری از زحمت آب آوردن پای خودم باشد.....».
«.... عدهای از رزمندگان جمع شده و مشغول نرمش بودند. از بین جمعیت خودم را جلو کشیدم تا مربیشان را ببینم. دیدم حاج آقا طالبیان و محمد کرمی در حال ورزش زورخانهای هستند.
حاجی سبک تر و پر حرارتتر از جوانان میچرخید و نرمش میکرد. رفتم جلو و طوری که کسی نشنود گفتم: حاجی! این کاری که شما میکنید شاید عدهای از آن سوء تعبیر کنند. همانطور که میچرخید گفت: نمیبینی چقدر روحیهها پائین است؟ باید هر طور شده بچهها را با نشاط نگه داریم.
گفتم: شما با این وضعیت جسمیات!. با لبخند زیبایی چهرهاش شکفت و گفت: به حمدالله آرتروز گردن، دیسک کمر، مینیسک زانو همه در میکنند اما زورشان به من نمیرسد! الله اکبر!»
به گزارش تسنیم، شهید محمد طالبیان کسی است که اگر قرار باشد زندگی پر فراز و نشیب او را تبدیل به فیلم کنند قطعا تبدیل به فیلمی اکشن و پر فروش خواهد شد منتها نه از این فیلمهای اکشن هالیوودی که برای تولیدشان از هزار جلوه ویژه و دم و دستگاه استفاده میکنند فیلمی واقعیه واقعی.
این معلم مومن و انقلابی، کودکی خود را با مشقت و مشکلات فراوان پشت سر گذاشت و هنگام جوانی نیز مانند هزاران جوان دیگر به جمع یاران امام(ره) پیوست و از همانجابود که سرنوشتش با شهادت گره خورد.
معلم اهخلاق گروه ابوذر شد، با دستگیری آنها توسط ساواک او نیز دستگیر شده و مانند آنها به طرز وحشیانهای شکنجه شد و از همان زمان دردهای عاشقی جسم نحیفش را مزین کرد.
پس از پیروزی انقلاب فعالیتهای فرهنگی و سیاسی خود را ادامه داد و با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهههای نبرد حق علیه باطل شد. جنگ پایان یافت اما این کهنه سرباز میدان جهاد اکبر و اصغر باز هم از معرکه جنون جان سالم به در برده بود.
پس از پایان جنگ درست وقتیکه کسی فکر را نمیکرد همراه تعدادی از رزمندگان راهی قصر شیرین شد تا نقشه شوم منافقین، همانهایی که در زمان طاغوت، در زندان ساواک و قصر هم سلولشان بود و از همان موقع دستشان را خوانده بود که قصدشان جارو کردن زیر پای خدا در این مملکت است را، نقش برآب کند.
روزه بود، نماز را اقامه کرد و مانند سالهای جوانی همان قدر پر شور و حرارت، نیمه شب با دیگر رزمندگان به دل دشمن زدند و تا حماسهای دیگر بیافرییند، حماسهای که با ماندن پیکرهای مطهرشان در دست دشمن به ماجرایی غریب و خاموش تبدیل شد.
کتاب "آقای معلم" مجموعه خاطرات شهید محمد طالبیان بوده که به اهتمام نویسنده همدانی«مهین سمواتی» جمع آوری شده است. در این کتاب 365 صفحهای خاطراتی از دوران کودکی، جوانی، معلمی، مبارزات شهید در دوران طاغوت و جنگ تحمیلی از زبان همرزمان، فرزندان، همسر، دوستان و حتی خود شهید نقل شده است. لذت خواندن این کتاب پر ماجرا را از دست ندهید.
انتهای پیام/742/ ت