گزارش تاریخ|ماجرای تشییع رضاشاه؛ مخالفت مراجع در قم، استقبال سرد در تهران + عکس

محمدرضا پهلوی در حالی اصرار به برگزاری تشییع باشکوه جسد پدرش را داشت که مردم تلخی‌ خودکامگی رضاشاه و مراجع تقلید ضدّیت او با دین را فراموش نکرده بودند که همین موجب شد سردترین تشییع جنازه سیاسی تاریخ معاصر در اردیبهشت‌ماه ۱۳۲۹ رخ دهد.

گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم ــ در شهریور سال 1320 و با حمله نظامی متفقین به ایران، رضاشاه مجبور به استعفا و فرار از ایران شد.

سرنوشت جنگ به مقاومت شوروی در برابر آلمان نازی گره خورده بود. شوروی باید از لحاظ نظامی و لجستیکی پشتیبانی می‌شد. ایران بهترین راه برای پشتیبانی از شوروی بود، از این رو کشورمان مورد حمله متفقین قرار گرفت تا شوروی نجات پیدا کند.

چرا رضاشاه مجبور به استعفا شد؟

انگلیسی‌ها به خاک ایران و راه‌آهن سراسری نیاز داشتند. بهره‌برداری از این‌ها نیازمند برقراری وضعیت آرام سیاسی و اجتماعی در کشور بود، در حالی که به‌دلیل خودکامگی‌های رضاشاه و غارت اموال مردم توسط وی و همچنین وضعیت بد اقتصادی کشور، نارضایتی‌ها افزایش پیدا کرده و ایران در آستانه یک نابسامانی اجتماعی و سیاسی بزرگ بود.

وضعیت ایران در آستانه حمله متفقین به‌گونه‌ای بود که رضاشاه نمی‌توانست در ایران بماند. اگر متفقین هم وارد ایران نمی‌شدند، حکومت پهلوی اول با تکانه‌ای فرومی‌پاشید.

از این رو انگلیسی‌ها که خود رضاشاه را روی کار آورده بودند، او را مجبور به استعفا و فرار از ایران کردند. انگلیسی‌ها نه‌تنها به رضاشاه اعتماد نداشتند، بلکه او را از ایران بیرون هم کردند. بیرون کردن رضاشاه از ایران، فراری دادن و نجات جان او توسط انگلیسی‌ها بود؛ چراکه مردم ایران به‌شدت از رضاشاه ناراضی و خواهان قتل او بودند.

وضعیت ایران در آستانه حمله متفقین به‌گونه‌ای بود که رضاشاه نمی‌توانست در ایران بماند. اگر متفقین هم وارد ایران نمی‌شدند، حکومت پهلوی اول با تکانه‌ای فرومی‌پاشید.

 

 

نارضایتی مردم ایران از حکومت پهلوی اول در رسانه‌های خارجی نیز انعکاس پیدا کرده بود. در یکی از گزارش‌ها آمده بود: «احساسات مردمی ضدشاه و همین‌طور ضد رژیم سلطنتی در تهران مشهود است. با وجود حکومت نظامی و گشت‌های پلیس در تلاش برای جلوگیری از تجمع‌های خیابانی، شعارنویسی با گچ و رنگ بر دیوارهای کاخ شاه و ساختمان‌های جنوب شهر یا منطقه کارگرنشین پایتخت افزایش یافته است.»

شعارنویسی مهم‌ترین وسیله برای ابراز احساسات و اطلاع‌رسانی بود و مردم بر در و دیوار تهران مرگ بر شاه می‌نوشتند. "شاه قاتل است عزلش کنید" و "مرگ بر شاه" مهمترین شعارهایی بود که به‌روی دیوارها در مناطق  کارگرنشین پایتخت نوشته شده بود.

به همین دلیل انگلیسی‌ها به‌خوبی می‌دانستند که اگر کشور در اختیار رضاشاه باقی بماند، او توان امن نگه داشتن ایران را ندارد و ممکن است با یک حرکت، امنیت ایران که در آن زمان برای آنان حیاتی بود، به هم ریخته شود. متفقین می‌خواستند جنگ به‌طور کامل به‌نفع‌شان تمام شود و هیچ احتمال کوچکی خلاف این را قبول نمی‌کردند، به همین دلیل تصمیم گرفتند ایران را خود به‌طور کامل در دست بگیرند و به دست‌نشانده‌ای به‌نام رضاشاه کارشان را واگذار نکنند.

شادی مردم پس از فرار رضاشاه

با حمله متفقین به ایران، رضاشاه به‌خلاف میل باطنی در روز 25 شهریور استعفا داد. در متن استعفای او آمده بود: «نظر به اینکه من همه قوای خود را در این چندسال مصروف امور کشور کرده و ناتوان شده‌ام! حس می‌کنم که اینک وقت آن رسیده است که یک قوه و بنیه جوان‌تر به کارهای کشور که مراقبت دائم لازم دارد بپردازد... بنابراین امور سلطنت را به ولیعهد و جانشین خود تفویض کردم.»

محمدعلی فروغی متن استعفای رضاشاه را در مجلس قرائت کرد. در همان جلسه نمایندگان خواستار رسیدگی به اشیای گران‌بها و جواهرات سلطنتی، باز گرفتن املاک غصب‌شده، الغای قوانین سلب آزادی، تخفیف مالیات‌ها، آزادی زندانیان بی‌گناه و برقراری مجدد مشروطیت شدند.

بیشتر بخوانید

 

بسیاری درصدد بودند به‌اتهام صدها مورد زجر و شکنجه، قتل و حبس آزادی‌خواهان و غصب اموال عمومی رضاشاه را محاکمه کنند؛ اما فروغی که نقش مؤثری در به قدرت رسیدن رضاخان داشت، سعی کرد فضای عمومی کشور را با روی کار آمدن سریع ولیعهد آرام کند و رضاشاه از کشور خارج شود.

با وجود استعفای رضا شاه، ارتش روسیه و انگلیس در 26 شهریور، تهران را اشغال کردند. رضاشاه و خانواده‌اش از اصفهان به یزد و از آنجا به کرمان و بندرعباس منتقل شدند، سپس با کشتی از ایران خارج شدند. ابتدا او را به‌سمت هند بردند، بعد به جزیره بدآب‌وهوای موریس در جنوب غربی اقیانوس هند منتقل کردند. رضاشاه چند ماهی را به‌سختی در آنجا سپری کرد و پیگیر انتقال به کانادا بود، اما انگلیسی‌ها با انتقالش به پایتخت آفریقای جنوبی موافقت کردند.

خروج رضاشاه از ایران موجب خوشحالی مردم ایران شد. خبرنگار اعزامی روزنامه نیویورک تایمز به ایران در گزارشی از خوشحالی مردم ایران پس از رفتن رضاشاه خبر داده است.

امام خمینی(ره) در سال 57 در این رابطه فرمودند: «وقتی که رضاشاه را اطلاع دادند که بردند، مردم شادی می‌کردند!»، ایشان همچنین در سال 42 به این موضوع پرداختند که هرچند ارتش‌های بیگانه به تهران آمده بود، لیکن مردم خوشحال بودند که رضاشاه رفته است.

مرگ شاه ایران در تبعید انگلیسی‌ها

رضاخان در نهایت پس از حدود 3 سال زندگی در تبعید در سن 68سالگی در 4 مرداد 1323 به‌علت حمله قلبی در ژوهانسبورگ درگذشت. جنازه رضاخان پس از مرگ وی به مصر منتقل و در آنجا مومیایی و به‌مدت 6 سال در مسجد رفاعی نگهداری شد.

محمدرضا پهلوی پس از به دست گرفتن قدرت و آرام شدن نسبی اوضاع کشور تصمیم گرفت جسد پدرش را به ایران بازگرداند.

حسین علاء وزیر دربار شاهنشاهی در نامه‌ای خطاب به تقی‌زاده سفیر ایران در لندن، عنوان کرد: «پس از فوت اعلی‌حضرت فقید قریب به یک ماه است که بر حسب امر مطاع مبارک با سفارت کبرای انگلیس مذاکره در میان است که وسیله حمل جنازه را با طیاره فراهم آورند. متأسفانه تا کنون نتیجه مثبتی حاصل نشده و حتی امروز کاردار سفارت با بنده مذاکره و اظهار می‌دارد به‌واسطه مشکلات فنی و احتیاجات جنگی این عمل انجام‌پذیر نیست. البته جای آن دارد که این عدم توجه مقامات انگلیسی در امری جزئی که برای آن‌ها وسائل آن از هر حیث فراهم است خاطر مبارک ملوکانه را آزرده نماید.

و مخصوصاً با علاقه‌ای که به‌سرعت حمل جنازه و تعیین تکلیف دفن و غیره دارند روش عادی که حضرات در قبال این موضوع اتخاذ کرده‌اند موجب تأسف می‌باشد، فعلاً تصمیم گرفته شد جنازه را با کشتی به اسکندریه و از آنجا با طیاره‌های ایرانی به تهران بیاورند، ولی در عین حال ضرورت دارد به‌نحوی که مقتضی بدانید گله‌مندی خاطر مبارک را از این عدم توجه به حضرات گوشزد فرمایید.»

تشییع رضاشاه در حرم حضرت عبدالعظیم با حضور محمدرضا پهلوی

پس از انتقال پیکر رضاشاه به مصر، سفیر ایران در مصر در نامه‌ای در سال 23 خطاب به علا از مومیایی کردن جنازه رضاشاه خبر داد و عنوان کرد: «در تاریخ 17 نوامبر (26 آبان ماه 23) با حضور والاحضرت شاهپورها و نماینده دربار و اینجانب با احترامات لازمه در سرداب مقبره خاندان سلطنتی در مسجد رفاعی امانت گذارده شد تا دستور حمل جنازه به ایران یا عتبات صادر گردد.»

استقبال سرد مردم ایران از جسد دیکتاتور

بالاخره محمدرضا پهلوی در سال 1329 توانست جسد پدرش را در حالی که مردم ایران همچنان خاطرات تلخ سال‌های حکومت پهلوی اول را در ذهن داشتند، به ایران بازگرداند.

محمدرضا پهلوی به‌دنبال این بود تا مراسم باشکوهی در تهران و قم برای پدرش برگزار کند، اما مراجع و علما هیچ استقبالی از جسد او نکردند و طلاب را از حضور در مراسم تشییع برحذر داشتند. در تهران نیز علی‌رغم تبلیغات وسیع و گسترده حکومتی، مردم استقبالی از جسد دیکتاتور نکردند و حاضران در مراسم تشییع بیشتر نظامیان و کارمندان دولتی بودند.

بیشتر بخوانید

 

 

شاه برای اینکه مراسم آبرومندانه‌ای در قم برگزار کند، قائم‌مقام الملک رفیع، صدرالاشراف و تولیت قم را عازم بیوت مراجع کرد تا با آیت‌الله بروجردی و دیگر مراجع دیدار کنند.

به‌خلاف برخی که ادعا می‌کنند آیت‌الله بروجردی و دیگر مجتهدین واکنشی نسبت به بردن پیکر رضاشاه به قم نداشتند، آیت‌الله سید عبدالجواد علم‌الهدی به‌نقل از آمیرزا ابوالحسن که همه‌کاره بیت آیت‌الله بروجردی بود در گفتگو با تسنیم گفت: «فرستادگان شاه گفتند "اعلی‌حضرت همایونی سلام رساندند و گفتند که «فردا جنازه پدرم از جزیره موریس می‌آید و شما بر او نماز بخوانید!»، آقا اول نشنیدند اما این 5، 6 نفر از طرف شاه دوباره این پیغام را دادند و بلندتر گفتند. آقا فرمودند "تشریف ببرید، من کارهای او را هیچ‌وقت فراموش نکردم؛ می‌گویم بلند شوید و تشریف ببرید"، آن‌ها عقب عقب رفتند و یکی از آن‌ها که تولیت آستان حضرت معصومه را داشت، گفت: "حضرت آیت‌الله؛ ما به اعلی‌حضرت قول دادیم که شما نماز می‌خوانید." آقا فرمودند: "من به شما گفتم تشریف ببرید، تشریف ببرید."

همچنین آیت‌الله بروجردی دستور دادند که در روز تشییع جنازه رضاشاه حوزه و مدرسه تعطیل شود. درهای مدرسه فیضیه بسته شود و اجازه خروج به هیچ کس داده نشود. گفته می‌شود خود او نیز از شهر قم خارج شد.

آن فرستادگان سپس به منزل آیت‌الله حجت رفتند و تقاضای شاه را مطرح کردند. آیت‌الله حجت وقتی که می‌خواست به حرف گوینده‌ای اعتنا نکند می‌گفت "نمی‌شنوم"، قائم‌مقام‌الملک رفیع هرچی می‌رود می‌گوید آقا، جنازه اعلی‌حضرت رضاشاه می‌آید، اعلی‌حضرت نظرشان این است که یکی از مراجع بر او نماز بخوانند. آیت‌الله حجت با دست اشاره می‌کند که "نمی‌شنوم."

بعد نزد آیت‌الله صدر رفتند. آیت‌الله صدر که شاهد فجایع رضاشاه در ماجرای مسجد گوهرشاد بود با صدای بلند گفت: "کسی کارهای او (رضاشاه) را فراموش نکرده است. من نماز نخواهم آمد و اول مخالف هم من هستم و مخالفت هم خواهیم کرد."

رفیع نزد آیت‌الله سید محمدتقی خوانساری هم رفت. آیت‌الله خوانساری پیشکارش را صدا کرد و گفت که "بیا به این آقا بگو برود بیرون!"

بیشتر بخوانید

 

همچنین نواب صفوی با شنیدن خبر بازگشت جسد رضاشاه به ایران بلافاصله خود را به قم رساند. آن روزها فدائیان اسلام در قم به‌رهبری سید عبدالحسین واحدی ــ مرد شماره دو فدائیان اسلام ــ نفوذ و قدرت بسیاری داشت. نواب ابتدا پس از درس آیت‌الله بروجردی در مدرسه فیضیه شروع به صحبت کرد و از مظالم رضاخان برای طلبه‌ها گفت: «ارواح شهدای ما منتظر آن روزی هستند که بتوانیم انتقام خون آن‌ها را حداقل از بازمانده­ او بگیریم این کار را نکردیم هیچ، ناظر آوردن جنازه او هم باشیم!»

ضمن آن که سید عبدالحسین واحدی با سخنان آتشین خود در مدرسه فیضیه و صحن مطهر حضرت معصومه(س) مردم را به مخالفت با تشییع جسد رضاخان در قم دعوت می‌کرد، فدائیان اسلام فعالانه در کوشش بودند و اعلامیه‌ها پخش می‌کردند.

تشییع جنازه رضاشاه در قم

در نهایت دربار مجبور شد در اقدامی نمایشی عده‌ای از خدام آستانه را به لباس روحانیت ملبس کند تا به‌عنوان روحانیون و علمای قم به جنازه احترام رسمی کنند. جسد رضاشاه را در حضور تعدادی از نظامی‌ها به حرم بردند. کسی بر آن نماز نخواند و جنازه را سوار ماشین کردند و به تهران بردند.

در تهران نیز مردم با سردی از جسد او استقبال کردند. مردمی که دیکتاتوری، خشونت‌ها و غارت‌های رضاخان را همچنان در خاطر داشتند، علیرغم تبلیغات زیاد حکومتی به تشییع جسد رضاشاه نرفتند. خیابان‌های شهر خلوت بود و بیشتر نظامیان و کارمندان دولتی پشت‌سر جنازه حضور داشتند.

انتهای پیام/+

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط