مصاحبه| شیوههای خشن آمریکا برای نفوذ در ساختار عراق/ گردهمآمدن ملت حول محور مرجعیت یک اصل ثابت است
یک تحلیلگر عرب تصریح کرد آمریکا با حضورش در عراق شیوههای خشنی را برای نفوذ در ساختار این کشور از حذف فیزیکی اندیشمندان و صاحبان علم گرفته تا بهراه انداختن جنگ بین عراق و ایران و جنگ دوم و سپس جنگ سوم خلیج فارس دنبال کرده است.
«عامر الربیعی» رئیس مرکز مطالعات راهبردی عربی ــ اروپایی در شهر پاریس در گفتوگو با خبرنگار گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم به تشریح تحولات عراق از زمان آغاز اعتراضات تا امروز پرداخت و گفت: رویدادهای جاری عرصه عراق در راستای کامل شدن تصویر اوضاع و شکل یافتن آن در زمینه استقلال تصمیمگیری عراق و شکل یافتن و قوام پروژههای مقاومت و پیشرفت آنها در بستر و محیط پرورشدهنده خودش و نیز پیشرفت آنها در عرصه سیاسی و مدیریتی است.
وی تصریح کرد: میتوان گفت که وضعیت عراق قبل از شهادت دو فرمانده (سرلشکر قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس) به مرحلهای رسید که بهاصطلاح نظم نوین جهانی با نمای سیاسی و جغرافیاییاش را از طریق پیروزی بر داعش در خاک عراق مختل و زمینگیر کرد.
رئیس مرکز مطالعات راهبردی عربی ــ اروپایی به وجود ارکان فساد سیاسی و تلاش آنها برای بقا با تداوم تفرقه و اختلافافکنی و تلاش برای برهم زدن خاستگاه و بستر مورد اتکای مقاومت و ارتباط برخی در ساختار سیاسی حاکم با رژیم اسرائیل و حمایت همچنان برخی دیگر از آنها از تکفیریها در راستای منافع خود با طرفهای عربی و امپریالیستی اشاره کرد و افزود: محور مقاوم و متکامل عراق در برابر اشغالگران آمریکایی مقاومت کرد و سپس با گروه تروریستی داعش به مبارزه برخاست و جنگید و پیروزیها براساس فتوای جهاد کفایی در بعد بینالمللی خود نیز باعث تأمین صلح و امنیت روحی در سطح جهان شد.
الربیعی با اشاره به وجود یک محور خصمانه در قبال محور مقاومت در عراق گفت که این محور خصمانه مسیر حرکتی مقاوم عراق را برنمیتایبد لذا متوقف کردن آن را برای خود ضروری میدید و میخواست شکلگیری این دکترین جدید جامعه عراق را متوقف کند و از این رو از نیازهای ضروری ملت عراق و مشکلات کشور عراق در زمینههای آب و برق و خدمات مختلف و تأخیر در اجرای پروژههای بهداشتی و آموزشی و نظایر آن که از نتایج طرحهای شکستخورده بنیان نهاد شده توسط نظام جدید و سلطه احزاب بود، بهرهبرداری کند. این کمبود خدمات بهسمت ضربه زدن به صفوف شیعیان سوق داده شد و اصلیترین هدف از این کار نیز دستاندازی به نهاد نخست وزیری عراق بود که سهم شیعیان بود، لذا تظاهرات تحت عنوان اصلاحات و با سوءاستفاده از نیازهای واقعی مردم آغاز شد و اهرمهای لیبرالیستی و عناصر وابسته به آنها زیر چتر شعار آزادی بیان و اندیشه با رویکردهای مختلف وارد عرصههای تظاهرات شدند و جای تعجب نبود که شما یک رویکرد داعش را ببینید که بیگناهان را بهبهانه مطالبه اصلاحات در میادین دار میزند و انقلاب نقابداران را مشاهده کنید.
هدف از همه اینها ضربه زدن به پایگاه مردمی مورد اتکای مقاومت عراق و الحشد الشعبی بود. این امر ما را به این برداشت میرساند که دو خواست و اراده در صحنههای تظاهرات وجود داشت؛ نخست اراده مردمی خواهان اصلاحات سیاسی و اقتصادی متناسب با پیروزی بر داعش بودند و دوم، اراده امپریالیستی با ابزارهای لیبرالیستی خود تحت چتر سفارت آمریکا تلاش کردند تا به عراق و اهالی جنوب نهفقط با محرومیت از اصلاحات بلکه با مصادره حق آنها در دولت فشار بیاورند و آنها تلاش کردند که این کار را با سلب حق این اقشار (شیعیان) از انتخاب دیدگاه سیاسی مورد نظر خودشان ــ همانطور که دیگران نیز از این حق برخوردارند ــ انجام دهند.
وی افزود: این فرایندی بود که هدف از آن رسیدن به مرحله کودتا علیه نهاد نخست وزیری بود و بعید نبود که از طریق خشونت تحرکات، به مرحله تغییر نظام حکومتی به ریاست جمهوری برسد.
الربیعی در پاسخ به سؤالی درباره علت تلاشهای آمریکا و عربستان برای خدشه وارد کردن به وجهه ایران بین قشری از ملت عراق و ضربه زدن به نفوذ معنوی ایران در عراق با وارد کردن اتهام دخالت در امور عراق بهویژه در تشکیل دولت و انتخاب نخست وزیر و ریشهها و ابزارهای این اتهامزنی گفت: این سؤال بسیار مهم است زیرا رژیم سابق عراق در زمان وقوع جنگ بین عراق و ایران بهدنبال ایجاد یک ایدئولوژی در جامعه عراق بر پایه خصومت و دشمنی با ایران رفت. باید در برابر تاریخ منصف باشیم. عراق و ایران بهخاطر وحدت عقیدتی هیچگاه شاهد حملهای نظیر آنچه صدام در آن زمان از طریق حمله به هویت عقیدتی انجام داد، نبوده است و این امر تا امروز هرچند در سطح پایینتری ادامه دارد.
وی سپس به خصومت بنیان اموی در شام در طول تاریخ با بنیان علوی در عراق و اختلاف بین آنها در مبانی روششناسی اسلامی خواه درباره ماهیت نظام حکومتی خلافت یا وراثت و خصومت بنیان وهابی سعودی با عنصر طایفهگری با بنیان علوی در عراق بهعنوان ریشههای تاریخی اشاره کرد و گفت: این بنیان وهابی در عربستان با بنیان علوی در عراق خصومت و دشمنی داشته است و تاریخ مملو از حملات این گروهها (ی وهابی) به مرکز تشیع نجف اشرف و کربلای معلی بوده است.
الربیعی گفت: وحدت عراق و ایران از نقطه نظر عقیده اسلامی و تاریخ و جغرافیا برپایه تشیع است لذا حرکت عراق و ایران با یکدیگر یک حرکت محوری و ضروری بهشمار میرود.
وی افزود: بازگشت به تاریخ معاصر عراق و کودتا علیه نظام احمد حسن البکر و روی کار آمدن صدام بهعنوان جایگزینی برای رژیم شاه در ایران، چهارمین مرحله از بنیان و ساخت فکری با برجسته کردن طائفهگری و مذهبگرایی با تمام وزن خود در جامعه آغاز شد. در بعد خارجی، رژیم عراق جنگ خود علیه همسایهاش را برای فشار به بنیان یکپارچه فکری مسلمانان بهراه انداخت. اما در بعد داخلی، چطور صدام توانست برای جنگ علیه ایران در جامعه عراق بهانه ایجاد کند و آن را به یک فتنه مداوم تبدیل کند که اهرمهای امپریالیستی موجود در عراق به آن دامن میزنند؟
الربیعی گفت: رژیم صدام این کار را از سه طریق ساختارسازی دوباره نهادهای عراق بهویژه نهادهای آموزشی و پرورشی و تلاش برای شکلدهی به نسلی با تغذیه افکار خصمانه علیه ایران و اجرایی کردن این خصومت در طول جنگ هشتساله و وارد کردن تدریخی تفکر مذهبی وهابی در بنیانهای آموزشی عراق از طریق تأسیس دانشگاه علوم اسلامی صدام برمبنای تدریس مذهب وهابی سلفی با افزودن شیوههای درسی تکفیری در این دانشگاه همراه با وارد کردن موارد جدیدی به مذهب اهلسنت در عراق و اهمال و بیتوجهی عمدی به اهالی جنوب عراق و استفاده از جوانان آنها بهعنوان هیزم این جنگ و ایجاد جوخههای اعدام برای مخالفان این جنگ انجام داد.
کنار اینها، یک ائتلاف بینالمللی کنار رژیم صدام در این جنگ علیه ایران وجود داشت. این جنگ بیشتر از اینکه تمایل یک رهبر احمق باشد، جنگی بینالمللی بود که همه رسانههای جهانی در حمایت از صدام بسیج شده بودند و در مقابل از حمایت بینظیر کشورهای عربی بهویژه عربستان برخوردار بود و از این رو، خط و خطوط امپریالیستی و خط و خطوط وهابی در این جنگ آشکار و نمایان بود؛ هرچند این امر در لوا و پوشش ملیگرایی عربی برای پاسداری از گامهای نظم جدید جهانی بود که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در منطقه متوقف شده بود.
این خصومت برنامهریزیشده علیه ایران اندک اندک بعد از فتوای جهاد کفایی آیت الله سیستانی ذوب میشود تا همه آنچه (بهنادرست) در طول تاریخ بنیان نهاده شد با نهضت ضد تروریسم و ضد تکفیری ــ صهیونیستی ــ سلفی از هم بپاشد و پیوند بین عراق و ایران برقرار شود و سوءظنهای ایجادشده در طول تحرکات چیزی جز تلاش برای تعمیق دوباره شکاف نبود که از اصلاحات بهعنوان بهانهای برای رسیدن به هدفش سوء استفاده کرد.
وی افزود: بیایید قدری دورتر برویم و نگاهی به ماهیت نظام حکومتی عراق و ارکان آن بیندازیم، همانطور که در مقالات زیادی گفتهام و امروز بازگو میکنم، برآیند فرایند سیاسی عراق بعد از سال 2003 میلادی، نظام حکومتی عراق را با نظم نوین جهانی پیوند داد. این نظم سرزمین عراق را با لیبرالیسم جدیدش دچار کرد و مرکزیت حزبی را بههمراه آورد. این وضعیت فضا را برای بسیاری از نهادهای وابسته به این تفکر ویرانگر جامعه و کشور عراق و شرکتهای چندملیتی باز میکند که حرکت خود را از فعالسازی قدرت سرمایه این احزاب و شرکتها بهزیان توسعه و آبادان عمومی میگیرد. این وضعیت در سایه عراق فدرالی به حرکت سرمایه ناشی از فروش نفت و وابستگی مالی و اقتصادی در پرتو نبود یک برنامهریزی عراقی مستقل خواه در زمینه کشاورزی یا صنعتی و حتی مصرفی منجر شد. مرکزیت و محوریت احزاب بار سنگینی بر دوش کشور شد.
این درحالی است که عراق دارای فاکتورهای تثبیت حکومت براساس مبانی متفاوتی است. این امر خود را بهروشنی در فتوای جهاد کفایی نشان داد و روش برآمده از این فتوا از مرکزیت احزاب کاست و مقاصد و اهداف نظم جهانی از طریق دنبالهروی ملت عراق را متوقف کرد. واقعیت دولت عمیق عراق همان گرد هم آمدن ملت حول محور مرجعیت بهعنوان یک اصل ثابت است.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا آمریکا در تلاش برای ایجاد داعش جدیدی بهمنظور توجیه بقای نیروهایش در عراق است، گفت: در واقع، حضور آمریکا در عراق برای یکسری اهداف است. این اهداف به دو فاکتور مهم و اساسی بازمیگردد؛ فاکتور نخست قرار داشتن عراق در چارچوب راهبردها و طرحهایی بر پایه موقعیت جغرافیایی یا بهعبارت دیگر، کنترل مسیرهای تجارت یا کنترل حریم هوایی بینقارهای در صورت بروز جنگ، زیرا عراق در قالب آنچه از آن به قلب جهان یاد میشود، قرار میگیرد. فاکتور دوم که مهمتر است و ممکن است مبنایی باشد که فاکتور نخست بر پایه آن ساخته شده باشد، همان منبع ایدئولوژیکی است که بر فرایند تصمیمگیری در آمریکا حاکم است، یعنی بر چه اساسی این کشور وارد جنگها میشود و ملتها را برای جمع کردن ثروت از هم میپاشد و چرا کشورهای خاصی را در خاورمیانه تاکنون از هم گسسته است.
لذا آمریکا با حضورش در عراق شیوههای خشنی را برای نفوذ در ساختار این کشور از حذف فیزیکی اندیشمندان و صاحبان علم گرفته تا بهراه انداختن جنگ بین عراق و ایران و جنگ دوم و سپس جنگ سوم خلیج (فارس) دنباله کرده است. آمریکا در طول این جنگها چند شیوه را بهکار بست؛ نخست به چالش کشیدن ساختار عراق در جنگ علیه ایران براساس یک سری محاسبات بهمنظور بسیج منطقه بهویژه اعراب برای حمایت از صدام و سپس جنگ علیه کویت و در نهایت یک جنگ براساس ائتلافی بینالمللی در سایه نظم نوین جهانی علیه عراق. به این مقدمه کوتاه پرداختم تا بگویم که سایه این حوادث تدریجی ثابت شد که آمریکا در این برهههای تاریخی منطقه ما که سرشار از خون است، هیچگاه به این فکر نیفتاده است که از عراق خارج شود. اگر اوضاع در دستانش بود؛ مجبور نمیشد که از تروریسم تکفیری استفاده کند که بهدنبال به قتل رساندن (پیروان) علوی است. این نمایش خونینی است که متأسفانه در خاک عراق اجرا شد. آمریکا در بازگرداندن دوباره توپ تحت نام و اسامی متعدد لحظهای دریغ نکرده است.
رئیس مرکز مطالعات راهبردی عربی ــ اروپایی در پاسخ به این سؤال که "اهمیت باقی ماندن نیروهای آمریکایی در پایگاه عین الاسد و سایر پایگاهها برای آمریکا و رژیم صهیونیستی بعد از مصوبه مجلس عراق مبنی بر لزوم خروج این نیروها چیست؟" گفت: اهمیت بقای نیروهای آمریکایی در عراق برای واشنگتن ناشی از چند تکیهگاه است که امپریالیسم بهروی آن استوار است. در قالب یک مثلث، من آن را زاویهای راهبردی برای هرگونه تحرک آمریکا در این منطقه میدانم.. اینها (پایگاهها) بازوی حمایتی تکفیریها و حلقه وصل بین آنها در عراق و سوریه و بین مراکز پشتیبانی و لجستیکی از اردن یا عربستان است. میتوانیم پایگاه الاسد در عراق و اکثر پایگاهها در این منطقه را یک پایگاه هجومی در دو سوی عراق و سوریه برای ضربه زدن به محور مقاومت توصیف کنیم. این پایگاه متکی به پایگاهی است که بسترسازی برای آن بهمنظور عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی انجام شده است. هدف دورتری که استقرار این پایگاهها دنبال میکند، ضربه زدن به همه ارکانی است که با نظم نوین جهانی مخالف است. حمله هوایی به فرودگاه بغداد و شهادت فرماندهانی که ساختار و سیستم نهادی مقاوم را در عراق پایهریزی کردند، از این منظر صورت گرفت، بنابراین این پایگاهها هیچ نفع و سودی برای عراق ندارد اما بهنفع آینده حضور صهیونیستی ــ آمریکایی و ایدئولوژی صهیونیستی در نزدیک مرکز و اصل تشیع و مرکز اتصال عربی ــ اسلامی است.
الربیعی در پاسخ به این سؤال که ایران و عراق چطور میتوانند روابطی بر پایه منافع دوجانبه بدون تأثیرپذیری از فشارهای خارجی بنیان بگذارند، گفت: در سایه تحولات، عراق از یک کشور دارای رهبری (متمرد و جنگافروز) به یک کشور عادی بر پایه همکاری و همیاری در منطقه تبدیل شد. در سایه نبرد علیه تروریسم تکفیری، معادلات بینالمللی بهسمت بسیج علیه داعش تغییر کرد. براساس این پیروزی، از مرکزیت احزاب مشکوک در راستای امنیت ملی عراق کاسته میشود و روابط حسن همجواری با همسایگان عراق از جمله ایران با ارادهای عراقی نشئتگرفته از دولتی که مسئولیت ایجاد تغییرات در بنیان آموزشی و تربیتی و نهادهای مختلف بهویژه آموزشی را بهعهده دارد، برقرار میشود.
وی افزود: امروز بعد از دوره اعتراضات و تلاش برای ایجاد شکاف بین عراق و ایران، لیستهای عراقی پیروز باید با قدرت خود در راستای اعمال اراده خود با وجود فشارها وارد عمل شوند و هر کسی را که مانعی در برابر اجرای قانون اساسی است، به دستگاه قضایی معرفی کنند. هر کسی که دستانش آلوده به تروریسم علیه عراق است و زیر چتر احزاب کار میکند، به دستگاه قضایی سپرده و حکم علیه او با هر جایگاهی که دارد، اجرا شود.
الربیعی در پاسخ به این سؤال که مرجعیت دینی در عراق بر خواستههای برحق مردم از جمله مبارزه با فساد و حل مشکلات اقتصادی تأکید کرده و راهکارهای تحقق آنها چیست، گفت: مرجعیت دینی در نجف اشرف همواره کنار خواستههای ملت عراق در مراحل مختلف بهویژه بعد از سال 2003 میلادی تاکنون بوده است. مرجعیت دینی هرگاه به فسادی ــ که ساختار نهادهای دولتیِ رسمیِ رسیدگی کنندهِ به امور مردم را تضعیف میکند- پرداخته است، ارشاد و راهنمایی کرده و راهکار ارایه داده است؛ چه برسد به فساد دولتی که چرخ پروژههای توسعه و آبادانی زیربنایی و صنعتی را متوقف کرده است.
امروز در عراق، فساد براساس ساختاری بحرانزا صورت میگیرد. این امر در قالب سیستم فدرالیسم متکی بر تقسیم کامل قدرت و اختیارات بین اقلیمها و قدرت مرکزی و مرکزیت احزاب اقلیمها است که تا مرحله برخورداری از اختیارات دولت مستقل میرسد.
براساس نظام عراق با چهره فدرالیسم خود که از رحم لیبرالیسم بیرون آمده است، فرایند استفاده از مفاهیم حقوق و آزادی و دموکراسی به اهدافی دوگانه و منفی در قبال حکومت عراق تبدیل میشود که یکی از آنها تعمیق بخشیدن به شکاف بین مرکز و اقلیمها و دیگری نگرش منفی در مسیر دولت مرکزی و مصوباتش است که براساس منافع عالی عراق آنها را اتخاذ میکند.
در چنین ساختاری فساد عرصه گستردهای برای خود مییابد و حکومت عراق باید گامهای مهمی بردارد اما این گامها بهنوبه خود نیازمند ارادهای قوی در گفتار و کردار است و دارای گامهای زیر است:
1 ــ عملاً مبارزه با مفسدان بهطور علنی در برابر مردم انجام شود.
2 ــ نهادها از جمله قوای سهگانه چابکسازی شود و حقوقها متناسب با وضعیت عراق و نه براساس بندهایی که خود آنها (کارگزاران) نوشتهاند، کاهش یابد چرا که عراق یک کشور نهادی است.
3 ــ این اصل که رژیم صهیونیستی دشمن عراق و موجودیت حکومت عراق است، فعالسازی مجدد شود و بهعنوان یک بند قانون اساسی افزوده شود که این بند، کردها یا هر طرف دیگر را از خلل وارد کردن در موازنه کشور عراق و متعاقب آن هدر دادن ثروتها براساس مقتضیات منافع منع کند.
4 ــ کمیتههای نظارت و بازرسی روی همه پروژههای توسعه و آبادانی مصوبشده کار کنند و با شخص نخست وزیر در ارتباط باشند و نشستهای دورهای برای بررسی نتایج همه مراحل پیشرفت هر یک از پروژهها برگزار شود.
5 ــ تسلیم نشدن در برابر فشارهای بینالمللی از جمله در پرونده تأمین برق. شرکتهای جهانی مسئولیت تأمین برق را بهعهده گرفته اما بنا به ملاحظاتی به وعدههای خود عمل نکردهاند، از این رو، شرکتهای جهانی مادر، برق عراق را تأمین نخواهند کرد و اجازه آن را هم نخواهند داد لذا دولت باید برای تأمین برق به طرفهای دیگری مراجعه کند که با ساختار جهانی یا زیرمجموعههای آن در ارتباط نیستند و به این صورت، در معرض فشاری در این زمینه قرار نگیرد.
6 ــ عراق باید از این دریچه وارد عرصه منطقهای و بینالمللی شود که یک کشور برخوردار از راهبرد است و بر این اساس، باید موازنهها در عرصه عراق ایجاد شود و خط تماس با چین و روسیه و ایران و در مرحله بعدی عرصه عربی ایجاد شود چرا که این امر یک مسئله عادی بهشمار میرود.
قبل از همه اینها، مسئولانی که اداره حکومت عراق به آنها واگذار شده است، باید مردان مراحل حساس عراق باشند و نه مردان منابع، زیرا تاریخ معاصر عراق و نتایج برآمده از آن منوط به اقدامات و سیاستهای آنها است.
گفتوگو از سعید شاوردی
انتهای پیام/+