روایتی از زندگی داعشیها در ایران/ آدمهایی که عروسک خیمهشببازی شدند
مینا شاییلوزاده، نویسنده «تسخیرشدگان»، میگوید: در منابع مختلفی که برای نوشتن این کتاب خواندم، سازمان منافقین همانند داعش عمل میکرد.میتوان گفت که سازمان منافقین، داعش دهه ۶۰ بود که در ایران فعالیت میکرد و به اسم خلق، به مردم رحم نمیکرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، رمان «تسخیرشدگان»، نوشته مینا شاییلوزاده، ماجرای دختری نوجوان است که در دهه 60 و بحبوحه حملات تروریستی سازمان مجاهدین زندگی میکند. این اثر با نگاهی داستانی و با زبانی ساده و روان، به حقایقی در رابطه با سازمان مجاهدین میپردازد. نویسنده در خلال داستان، تلاش کرده است تا با ارائه اطلاعاتی درباره چند و چون این سازمان، اهداف و کارکرد واقعی آن را به نسل جوان و نوجوان امروز که به نظر میرسد اطلاعات مبهم و ناقصی از این سازمان دارند، نشان دهد.
ماجرای اصلی «تسخیرشدگان» از آنجایی شروع میشود که «بهار»، شخصیت اصلی این داستان، به واسطه نامهای متوجه میشود که برادرش عضو سازمان مجاهدین شده است و برای نجات زندگی برادرش دست به اقداماتی میزند که باعث به خطر افتادن جان خودش میشود. موازی با این اتفاقات، به شبهات و تردیدهایی که درباره انقلاب و سازمان مجاهدین در ذهن «بهار» شکل گرفته است، طی داستان پاسخ داده میشود.
هرچند که مخاطب اصلی رمان نوجوانانند، اما جنس دغدغه شخصیت اول داستان و ماجراهایی که در طی آن اتفاق میافتد، طیف مخاطبان را گسترش میدهد. خواندن داستان و بیشتر از آن، عنوان کتاب حاضر، مخاطب را به یاد داستان «تسخیرشدگان» فئودور داستایفسکی میاندازد. هر دو اثر روایتی داستانیاند از مردمانی که زندانی قدرتی مرموزند و همچون عروسکهای خیمهشببازی به جنب و جوش درمیآیند و از خود ارادهای ندارند. این اثر حول محور جنایتهای سازمان منافقین و نگاه فرقهای آنها به اعضای خود نوشته شده است.
خبرگزاری تسنیم بهمناسبت انتشار این اثر از سوی نشر معارف، با نویسنده کتاب به گفتگو پرداخت. شاییلوزاده میگوید این اثر با الهام از حوادث دهه 60 و با بهره گرفتن از منابع مکتوب و فیلمهایی در رابطه با سازمان منافقین و کارکرد آن، به نحوه جذب این سازمان با زبانی داستانی پرداخته است. به گفته نویسنده، سازمان منافقین در دهه 60 و پس از پیروزی انقلاب، همانند داعش رفتار میکرد. او به نام خلق و با ادعای مبارزه برای آزادی مردم، آنها را در کوچه و خیابان به رگبار میبست. او همچنین در این گفتوگو از سختی کار نوشتن از این سازمان و خشونتهای آنها برای گروه سنی نوجوان گفت. مشروح گفتوگوی تسنیم با نویسنده «تسخیرشدگان» به این شرح است:
* سازمان منافقین و کارکردن آن در کتاب «تسخیرشدگان» نقطه محوری است. کتاب با نثری مشابه زبان نوجوانان امروز، سعی دارد که آنها را با روایت یک داستان جذاب، با این سازمان و نقش آن در تاریخ دهه 60 کشور آشنا کند. چطور شد که از میان ماجراهای مختلف در دهه 60، به این موضوع پرداختید؟ آیا داستان الهام گرفته از یک ماجرای واقعی است؟
من به عنوان جوانی که در این دوران زندگی میکردم و سالهای پیش و پس از پیروزی انقلاب را درک نکرده بودم، اطلاعات کافی درباره این گروه نداشتم. به صورت اتفاقی داشتم مطلبی را راجع به منافقین میخواندم و به این فکر افتادم که چقدر اطلاعات من راجع به این گروه کم است. نوشتن رمان «تسخیرشدگان» از همان زمان در ذهنم جرقه زد. تصمیم گرفتم تا در قالب یک اثر ادبی و با زبان داستانی، درباره این سازمان و کارکرد آن برای گروه سنی نوجوان و جوان بنویسم.
اما اینکه این داستان برپایه یک ماجرای واقعی است یا خیر، باید بگویم نه. «تسخیرشدگان» حاصل تخیل من نویسنده است و سوژه آن خلق شده اما برای نوشتن این اثر و فضاسازی مشابه دهه 60، آثار زیادی را در این رابطه خواندم.
*در دهه 60 گروههای مختلف سیاسی فعالیت میکردند. چطور شد که از میان این گروهها، سازمان منافقین را انتخاب کردید؟
من برای تحقیق راجع به این گروه علاوه بر استفاده از منابع مکتوب مانند کتابهای خاطره، داستان و... در فضای مجازی هم تحقیق کردم. حتی به سایتهایی که این گروه را تبلیغ میکردند، سر زدم. در این تحقیقات متوجه شدم که این سازمان با وجود همه جنایتهایی که انجام داده، سعی در تبلیغ و جذب آدمهای جدید دارد و این برای من عجیب بود. به همین دلیل تلاش کردم تا با نوشتن این داستان، اطلاعات درستی راجع به این سازمان و کارکرد آن به مخاطب امروز بدهم و واقعیت پنهان شده این سازمان را به مخاطب جوان امروز معرفی کنم.
* منظورتان از واقعیت پنهان شده چیست؟
سازمان منافقین تبلیغات جذابی دارد و تلاش میکند از طریق اعتقادات مردم، خود را مسلمان نشان دهد. تلاش دارد که مردم را از این طریق جذب خود کند؛ این در حالی است که آنها از این اعتقادات سوء استفاده میکنند و حقیقت و ماهیت این سازمان پشت این تبلیغات پنهان شده است. «تسخیرشدگان» تلاشی است برای نشان دادن این ماهیت پنهان شده به نوجوان امروز.
* اشاره کردید که برای نوشتن این اثر تحقیق و منابع متعددی را مطالعه کردهاید. بیشتر از چه منابعی استفاده کردید؟
مطالعه من ابتدا از یکسری منابع در دسترس و ساده مانند تعدادی از آثار و فیلمهای ساخته شده در این زمینه آغاز شد. در ادامه با مراجعه به افرادی که در دهه 60 بودند و گاه فعالیت سیاسی داشتند و از این سازمان مطلع بودند، سعی کردم تا از این دست از اطلاعات که به اصطلاح خاطرات شفاهی گفته میشود هم بهره ببرم.
در خاطراتی که راجع به این سازمان منتشر شده بود، به خصوص در میان خاطرات توابینی که از این سازمان جدا شده بودند، متوجه شدم که بسیاری از این افراد با پیشزمینه اعتقادی وارد سازمان شدند، اما پس از مدتی با ماهیت و چهره دیگری از سازمان مواجه شدند. سازمان به آنها میگفت که ما برای خلق میجنگیم، برای آزادی خلق مبارزه میکنیم، اما در عمل علیه مردم بودند و به افراد عادی رحم نمیکردند. این موضوع برای بسیاری از اعضای این سازمان تعجبآور و شوکآور بود. سازمان به رغم آنکه اعلام میکرد برای خلق میجنگد، اما در عمل علیه خلق بود. به نظرم این نکته خیلی جالب و قابل تأمل بود.
خاطرات مختلفی در این زمینه روایت شده است. از جمله خاطراتی که در کتاب عزتشاهی آمده است. در این خاطرات سازمان همانند داعش عمل میکرد. به عبارت دیگر میتوان گفت که سازمان منافقین، داعش دهه 60 بود که در ایران فعالیت میکرد و به اسم خلق، به مردم رحم نمیکرد. کشتار مردم در خیابانها، اماکن عمومی و ... موضوع پرتکراری است که در ذهن اغلب افرادی که دهه 60 و حوادث آن زمان را پشت سر گذاشتند، نقش بسته است. تعداد خاطراتی که از جنایتهای آنها نقل شده، بسیار است. با وجود این، به نظرم هنوز هستند افرادی که راجع به این قضایا اطلاعات کمی دارند و همین موضوع، اهمیت اطلاعرسانی در این زمینه را پررنگ میکند.
*ممکن است ذهن مخاطب بعد از مطالعه کتاب شما به شباهتهایی با «تسخیرشدگان» داستایوفسکی برسد. اثر شما از هم جهت عنوان و هم از جهت ماهیت شخصیتها بسیار به داستان داستایوفسکی نزدیک است. در هر دو اثر از انسانهایی یاد میشود که از خود اراده ندارند. در نوشتن داستانتان به اثر داستایوفسکی نیز نظر داشتید؟
ارتباط مستقیمی دارند. البته این را بگویم که زمانی که اسم کتابم را انتخاب کردم، حضور ذهنیتی راجع به اثر داستایوفسکی نداشتم. هنگام انتخاب عنوان اثر، به ماهیت شخصیتهای داستان فکر میکردم و به نظرم، این بهترین اسم متناسب با شخصیتهای کتابم بود. بعداً کتاب داستایوفسکی را خواندم و متوجه شدم که چقدر شخصیتهای داستان من با شخصیتهای داستان داستایوفسکی شباهت دارند. این شخصیتها نماد انسانهایی هستند که روح و اندیشه آنها را گرفتهاند و دیگر آدم سابق نیستند. آنها قدرت فکر کردن را ندارند و مانند عروسکهای خیمه شببازی رفتار میکنند.
* اشاره کردید که «تسخیرشدگان» برای گروه سنی نوجوان نوشته شده است. یک داستان سیاسی و پرکشش که البته جای خالی این نوع آثار در میان کتابهای داستانی برای گروه سنی نوجوان بسیار احساس میشود.
متأسفانه در شرایطی که بازار کتاب نوجوان پر است از کتابهای ترجمه شده، جای خالی آثاری که به صورت خلاق سعی کنند اطلاعاتی راجع به دنیای امروز به آنها بدهند، خالی است. من میتوانستم «تسخیرشدگان» را برای گروه سنی بزرگسال بنویسم، اما با در نظر گرفتن این کمبودها و خلأها تصمیم گرفتم تا داستان را برای گروه سنی نوجوان روایت کنم.
اگرچه در حوزه ادبیات دفاع مقدس آثار داستانی متعددی داریم، اما اثر داستانی خوب و چشمگیر درباره سازمان منافقین برای گروه سنی نوجوان نداریم. در چند سال گذشته تلاشهایی برای معرفی این سازمان به زبان هنری صورت گرفته، اما عمده کارها چه در حوزه کتاب و چه در حوزه سینما مربوط به گروه سنی بزرگسال است. با توجه به این ضعف، داستان را برای گروه سنی نوجوان روایت کردم؛ به همین دلیل میتوانم ادعا کنم که «تسخیرشدگان» جزو اولین آثاری است که برای این گروه سنی درباره سازمان منافقین نوشته شده است. زبانی که برای کتاب انتخاب شده نیز زبان نزدیک به نوجوانان است.
* بازخوردی از مخاطبان کتاب هم دریافت کردهاید؟
بله، همان ابتد بعد از بازنویسی و قبل از چاپ کتاب را به نوجوانان با سلایق مختلف سپردم و بازخوردها راجع به داستان را سنجیدم. استقبال آنها از این اثر انگیزهام را برای چاپ «تسخیرشدگان» مصممتر کرد.
* به نظر شما خالی بودن این موضوعات چه تأثیری بر نسل آینده خواهد گذاشت؟
تاریخ مهم و عبرتانگیز است. یکی از راههای انتخاب مسیر درست در زندگی براساس مطالعه تاریخ صورت میگیرد. ما هر لحظه و مدام مورد تهاجم فرهنگی هستیم. در کشورهای غربی رسانهها در مورد کوچکترین مسائل و جزئیترین موضوعات برای کودک و نوجوان خود برنامه تهیه میکنند و از این طریق اطلاعرسانی میکنند، اما ما این عرصه را خالی کرده و باز گذاشتهایم. عمده افراد به حوزه گروه سنی کودک و نوجوان اهمیت نمیدهند؛ در صورتی که برخی از اعتقادات باید از دوران کودکی در فرد شکل بگیرد تا وقتی به بزرگسالی میرسند، این اعتقادات شکوفا شوند و به مرحله عمل برسد.
* یکی از مسائلی که در مورد منافقین برجسته است، خشونت این گروه در قبال مردم و در قبال دیگر گروههای سیاسی است که به نوعی رقیب آنها بودند. پرداختن به این حجم از خشونت در کتابی که برای گروه سنی نوجوان نوشته شده، چه سختیهایی داشت؟ از چه راهکاری بهره بردید تا هم مطلب را به نوجوان منتقل کنید و هم میزان خشونتی را که روایت میشود، کنترل کنید؟
به نکته مهمی اشاره کردید. سن نوجوان، سنی نیست که نویسنده بتواند خیلی راحت همه موضوع را تشریح کند و همه چیز را بگوید. از این جهت تصمیم گرفتم که از دریچه دیگری به موضوع سازمان منافقین بپردازم. به همین دلیل به موضوع نحوه جذب سازمان پرداختم. خشونت جزو جداییناپذیر این گروه است، سعی کردم با اشارهای مختصر و کوچک این قضیه را بیان کنم.
«تسخیرشدگان» بر پایه دو داستان و یک ماجراجویی شکل گرفت. تمام تلاشم این بود که موضوعاتی از قبیل خشونتی که در این سازمان وجود داشت، مخاطب نوجوان را آزار ندهد.
انتهای پیام/