فضائل آسمانی| شاخصههای مؤمن در بیان علوی
امیرالمؤمنین علیهالسلام طی حدیثی به شاخصههای ایمان و مؤمنین اشاره میکند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، توجه به فضائل آسمانی چهارده معصوم علیهمالسلام سبب اتصال بیشتر شیعیان به این انوار مقدس الهی میشود؛ چرا که نگاه تاریخی به زندگی و سیره این بزرگواران تفکر انسان مؤمن نسبت به ائمه اطهار را محدود در تاریخ میکند؛ یعنی در نگاه تاریخی، ائمه علیهمالسلام وجود مقدسیاند که چند صباحی در دنیا بودند، سعی در هدایت مردم داشتند و در نهایت به دست دشمنان به شهادت رسیدند. اما در معارف و فضائل قرآنی عترت (ع)، ایشان انوار مقدسیاند که از ازل بودهاند و تا ابد هستند؛ نه حضوری منفعل بلکه مجرای علم خداوند که در تمام دورانها نقش هدایتگری دارند و هر انسانی در هر کجای عالم و در هر زمانی به ایشان روی آورد، خداوند با نظر رحمت به او خواهد داشت.
از این جهت است که وقتی قرآن میخواهد به معارف عترت بپردازد، بیش از بیان تاریخ، به بیان معارف آسمانی آنها میپردازد. پیامبر و سایر ائمه نیز همین سیره را در زندگانی خویش داشتند. حجم زیادی از احادیثی که درباره توصیف اهل عترت است، ناظر به معارف آسمانی ایشان است. خطبه غدیر، زیارت جامعه کبیره و صلوات شعبانیه نمونهای از منابع مشهوری هستند که پر از فضائل عترتند؛ منابعی که چندین بار با مضمون آنها مواجه شدیم.
حدیث معرفت نورانیت امیرالمؤمنین (ع) (معرفة بالنورانیة) از جمله منبع موثقی است که خود آن حضرت در فضائل خویش لب به سخن گشودند و این فضائل را خطاب به برترین خوبان عصر خویش یعنی سلمان و ابوذر علیهما الرحمة بیان فرمودند.
حدیث مقام نورانیت، روایتی طولانی است که علامه مجلسی در بحار الانوار به نقل از «کتاب عتیق» آورده است. نویسنده «کتاب عتیق» یا «کتاب کهن»، أبو الحسین یا أبو جعفر محمد بن هارون بن موسى تَلَّعُکْبَری از حدیثشناسان قدیمی شیعه است که مورد قبول علمای رجال و حدیث است، چنانکه از این کتاب دعاها و روایاتی نقل میکنند. به هر حال؛ چون حدیث مقام نورانیت در این کتاب آمده است میتوان با این نگاه آن را از جهت سندی مورد پذیرش قرار داد.
قبل از مطالعه بخشهایی از این حدیث، بیان این نکته حائز اهمیت است که امیرالمؤمنین و سایر ائمه علیهمالسلام را مجراهای خداییِ خداوند بر پهنه عالم بدانیم؛ همان چیزی که خداوند در قرآن از آن به عنوان خلیفةالله یاد میکند؛ با این نگاه، ایشان محدود در زمان و مکان نیستند بلکه از ازل بودهاند و تا ابد خواهند بود و خداوند بر اساس سنت خویش، افعال خود را از مجرا یا باب برترین خوبان خویش اعمال میکند.
طی این حدیث میخوانیم:
ابوذر خدمت سلمان رسید و گفت به من از معرفت به نورانیت امیرالمؤمنین خبر بده. سلمان پاسخ داد نزد خود ایشان برویم و از زبان ایشان بشنویم. وقتی نزد ایشان حاضر شدند و سؤال خویش را پرسیدند، ابتدا با تشویق آن حضرت مواجه شدند و بعد فرمود:
ایمان شخص کامل نمیشود مگر مرا به کنه معرفت با نورانیت بشناسد. وقتی به این صورت شناخت، آنگاه دلش را خدا به ایمان آزمایش کرده و شرح صدر برای اسلام به او عنایت میکند و در این صورت است که عارف و بینا و مستبصر میشو و هر که از این شناخت کوتاهی کند، در حال شک و ارتیاب است؛ إِنَّهُ لَا یَسْتَکْمِلُ أَحَدٌ الْإِیمَانَ حَتَّى یَعْرِفَنِی کُنْهَ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ فَإِذَا عَرَفَنِی بِهَذِهِ الْمَعْرِفَةِ فَقَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ شَرَحَ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَ صَارَ عَارِفاً مُسْتَبْصِراً وَ مَنْ قَصَّرَ عَنْ مَعْرِفَةِ ذَلِکَ فَهُوَ شَاکٌّ وَ مُرْتَاب.
سلمان و اباذر! شناخت من با نورانیت، شناخت خدا است و شناخت خدا معرفت من است با نورانیت. این است همان دین خالص که خداوند میفرماید: «وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یؤْتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِک دِینُ الْقَیمَةِ؛ و فرمان نیافته بودند جز اینکه خدا را بپرستند، در حالی که دین [خود] را براى او حنیفانه خالص کنند و نماز برپا دارند و زکات بدهند؛ و دین قیّم همین است.» می فرماید: دستور داده نشده به آنها مگر اینکه ایمان به نبوت حضرت محمّد آورند که همان دین حنیف محمدی ساده است این قسمت آیه «وَ یقِیمُوا الصَّلاةَ» هر کس اقامه ولایت مرا کرده باشد، نماز را به پای داشته است به پا داشتن ولایت من دشوار و سنگین است که تاب آن را ندارد مگر فرشتۀ مقرّب یا پیامبر مرسل یا بندۀ مؤمنی که خدا دلش را به ایمان آزمایش کرده باشد فرشته اگر مقرّب نباشد تاب تحمل آن را ندارد و پیامبر نیز اگر مرسل نباشد تحمل ندارد و مؤمن هم اگر مورد آزمایش و اعتماد نباشد تاب آن را ندارد؛ قَالَ ع مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَعْرِفَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْرِفَتِی بِالنُّورَانِیَّةِ وَ هُوَ الدِّینُ الْخَالِصُ الَّذِی قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفاءَ وَ یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ یَقُولُ مَا أُمِرُوا إِلَّا بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ ص وَ هُوَ الدِّینُ الْحَنِیفِیَّةُ الْمُحَمَّدِیَّةُ السَّمْحَةُ وَ قَوْلُهُ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ فَمَنْ أَقَامَ وَلَایَتِی فَقَدْ أَقَامَ الصَّلَاةَ وَ إِقَامَةُ وَلَایَتِی صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ فَالْمَلَکُ إِذَا لَمْ یَکُنْ مُقَرَّباً لَمْ یَحْتَمِلْهُ وَ النَّبِیُّ إِذَا لَمْ یَکُنْ مُرْسَلًا لَمْ یَحْتَمِلْهُ وَ الْمُؤْمِنُ إِذَا لَمْ یَکُنْ مُمْتَحَناً لَمْ یَحْتَمِلْهُ
گفتم یا امیر المؤمنین مؤمن کیست و حدّ و نهایت ایمان چیست تا بتوان او را شناخت؟
فرمود: یا ابا عبد اللَّه (سلمان ). عرض کردم لبیک ای برادر پیامبر. فرمود: مؤمن امتحانشده کسی است که هر چه از جانب ما به او برسد دلش برای پذیرش وسعت دارد و شک و تردید در آن ندارد. یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ لَبَّیْکَ یَا أَخَا رَسُولِ اللَّهِ قَالَ الْمُؤْمِنُ الْمُمْتَحَنُ هُوَ الَّذِی لَا یُرَدُّ مِنْ أَمْرِنَا إِلَیْهِ شَیْءٌ إِلَّا شُرِحَ صَدْرُهُ لِقَبُولِهِ
بدان ابا ذر که من بندۀ خدا و خلیفه بر بندگانم ما را ( خدا ) قرار ندهید، اما در فضل ما هر چه میخواهید بگویید باز هم به کُنه فضل ما نخواهید رسید و نهایت ندارد. زیرا خداوند تبارک و تعالی به ما بیشتر و بزرگتر از آنچه ما میگوییم و شما میگویید یا خطور به قلب یکی از شما کند عنایت فرموده است؛ وقتی ما را اینطور شناختید آن وقت مؤمن هستید.قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَنِ الْمُؤْمِنُ وَ مَا نِهَایَتُهُ وَ مَا حَدُّهُ حَتَّى أَعْرِفَهُ قَالَ ع وَ لَمْ یَشُکَّ وَ لَمْ یَرْتَبْ اعْلَمْ یَا أَبَا ذَرٍّ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ خَلِیفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ لَا تَجْعَلُونَا أَرْبَاباً وَ قُولُوا فِی فَضْلِنَا مَا شِئْتُمْ فَإِنَّکُمْ لَا تَبْلُغُونَ کُنْهَ مَا فِینَا وَ لَا نِهَایَتَهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ أَعْطَانَا أَکْبَرَ وَ أَعْظَمَ مِمَّا یَصِفُهُ وَ أَصِفُکُمْ أَوْ یَخْطُرُ عَلَى قَلْبِ أَحَدِکُمْ فَإِذَا عَرَفْتُمُونَا هَکَذَا فَأَنْتُمُ الْمُؤْمِنُون ...