گزارش| آمریکا؛ سرمایهداری علیه سیاه و سفید
تظاهراتهای این روزها در آمریکا با آنکه بهبهانه اعتراض به یک قتل تبعیضآمیز و نژادپرستانه دیگر در این کشور آغاز شدهاند معنایی فراتر از صرف اعتراض به نژادپرستی دارند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، اعتراضاتی که بهبهانه مرگ یک مرد سیاهپوست در جریان بازداشت او توسط پلیس در شهرهای مختلف آمریکا آغاز شدهاند هنوز ادامه دارند و اکنون از شهر «میناپولیس» بهعنوان کانون اعتراضات به سایر شهرهای بزرگ کشیده شدهاند.
جورج فلوید، مرد سیاهپوست 46ساله روز دوشنبه در جریان بازداشت در شهر مینیاپولیس در ایالت مینهسوتا جان خود را از دست داد. تصاویر ویدیویی منتشرشده نشان میدهد که چهار افسر پلیس در بازداشت جورج فلوید مشارکت داشتند و یکی از این افسران زنوای خود را روی گردن او گذاشته بود.
واشنگتن، پایتخت آمریکا، نیویورک، لسآنجلس٬ دیترویت، آتلانتا، دالاس، سنخوزه و مینیاپولیس از جمله شهرهایی بودند که جمعه صحنه تظاهراتهای اعتراضی بودند.
اعتراضی فراتر از حرکت ضدنژادپرستی
رسانههای آمریکا در پوشش خود از این تظاهراتها در روزهای گذشته عمدتاً روی اعتراض مردم به خشونت پلیس علیه سیاهپوستان متمرکز شده و مطالبات عمومی را به همین موضوع یا وجود تبعیضهای نژادی نهادینهشده در رفتار پلیس با اعضای جامعه سیاهپوستان محدود کرده و تقلیل دادهاند.
با نگاهی حتی اجمالی به فیلمها و تصاویر منتشرشده از این تظاهراتها میتوان بهراحتی متوجه شد که حاضران در این تجمعات اعتراضی را تنها جامعه سیاهپوستان تشکیل نمیدهند و شمار زیادی از سفیدپوستان هم کنار آنها در حال اعتراض به تبعیضهای نهادینهشده در ساختار جامعه آمریکا هستند.
با آنکه هنوز برای قضاوت درباره اینکه آیا دامنه این اعتراضات از مسئله تبعیضهای نژادی فراتر خواهند رفت یا خیر کمی زود است، اما میتوان گفت که نظم تبعیضساز و ضدفطری نظام سیاسی ــ اقتصادی آمریکا نه این اعتراض, بلکه هر اعتراض دیگری را آماده خیزشی گسترده علیه کل ساختار سیاسی این کشور میکند.
تا به حال، دستکم بر اساس میزان استقبالی که از این اعتراضات بهعمل آمده، گسترش سریع دامنه تظاهرات به سایر شهرهای آمریکا، حضور تمامی اقشار جامعه غیر از سیاهپوستان در آن و میزان خشم معترضان میتوان نخستین نشانههای به تنگ آمدن عموم جامعه از انواع تبعیضهای (علاوه بر تبعیض نژادی) مکنون و درهمبافتهشده در ذات جامعه سرمایهداری آمریکا را مشاهده کرد و باید منتظر ماند و دید همگرا شدن این نیروهای بنیانکن، چهزمانی دودمان تبعیضآمیزترین نظم اجتماعی و اقتصادی آن را به باد خواهد داد.
🔴 ذات تبعیضزای سرمایهداری
چرا سرمایهداری ناگزیر، تبعیض به ارمغان میآورد؟ سرمایهداری یک نظام پیچیده اجتماعی است که در آن حق ویژه انباشت ثروت، بر تمامی شئون حیات شغلی و همچنین جوانب مختلف زندگی اجتماعی اعم از دسترسی به خدمات سایه میافکند.
در نظم اجتماعی بنا شده بر اساس این ایدئولوژی، آن دسته از گروههای اجتماعی که قادر به ایفای نقش در انباشت سرمایه نیستند مثل سالمندان، معلولان، کارگران آسیبدیده یا اجتماعات سنتی مورد غفلت قرار میگیرند و یا مجبور به برخورداری از کمترین خدمات و مزایا هستند. بهزیستی انسان در نظام سرمایهداری یک دغدغه ثانویه است و اجحاف در حق گروههای مختلف، ماحصل ناگریز آن.
بهترین مصداق چنین جامعهای را میتوان در انواع تبعیضهای حاضر در جامعه آمریکا مشاهده کرد. در زیر به برخی از این موارد اشاره شده است.
🔴 تبعیضهای نژادی
تبعیض نژادی در رفتار پلیس آمریکا با شهروندان رنگینپوست که این روزها نقش پررنگتری در مباحثات عمومی به خود گرفته، تنها یکی از بیشمار گونههای تبعیض در آمریکا است که البته مسئلهای پراهمیت است و به طور متوسط سالانه حداقل یک بار رنگ و لعابها را از چهره بزککرده واشنگتن زدوده و کنار میزند.
◼️ سفیدبرترانگاری
گروههایی مانند «کوکلاکس کلانها» که به برتری سفیدپوستان بر سایر گروهها اعتقاد دارند و افکار «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور آمریکا آنها را نمایندگی میکند را میتوان به عنوان یکی از نمادهای بارز ماندگاری اولیهترین اشکال نژادپرستی در جامعه آمریکا در نظر گرفت.
از نظر طرفداران برتری نژادی سفیدپوستان، دنیا در حال حرکت به سمت جنگی نهایی میان سفیدپوستها و غیرسفیدپوستها است. رمان «اردوگاه قدیسان» که در سال 1973 توسط نویسنده فرانسوی «ژان راسپای» به رشته تحریر درآمد مرامنامه بسیاری از راستگرایان نژادپرست تبدیل شده است. راسپای در آن کتاب روایتی از چنین جنگی ارایه کرده و تلاش میکند درباره نابودی سفیدپوستان به دست مهاجرانی از منطقه غرب آسیا هشدار دهد.
گروه کوکلاکس کلان به عنوان یکی از مشهورترین این گروهها ائتلافی از سه جنبش افراطگرایی در آمریکا است که بر تفوق و برتری نژاد سفید، ملیگرایی سفید و دیدگاههای ضد مهاجرت تاکید دارند و حتی در تاریخ خود سوابقی از اقدامات ضد کاتولیک و ضد اسلامی هم داشتهاند.
◼️نژادپرستی پلیس
آمارهایی که وزارت دادگستری ایالتی کالیفرنیا برای سال 2018 منتشر کرده نشان میدهند در حالی که میان آمارهای ارتکاب جرم میان سفیدپوستان و سیاهپوستان تفاوت معناداری وجود ندارد پلیس آمریکا سه برابر بیشتر احتمال دارد رانندگان سیاهپوست را در مقایسه با رانندگان سفیدپوست متوقف کرده و مورد تجسس قرار دهد.
این آمارها هنگامی معنای بیشتری پیدا میکنند که دادهها را از لحاظ تناسب جمعیتی هم تعدیل کنیم: سیاهپوستان تنها 6 درصد از جمعیت کالیفرنیا را تشکیل میدهند، با این حال در سال 2018 حدود 15 درصد از کل بازرسیهای انجامشده به انها اختصاص یافته است.
یک تحلیل اماری که در سال 2015 انجام شده نشان میدهد قتل نابرابر سیاهپوستها توسط افسران پلیس ارتباطی به دلیل ارتکاب بیشتر جرم از سوی سیاهپوستها نیست و ارتباطی به این مسئله ندارد؛ یا در مطالعهای دیگر مشخص شد که افسران پلیس عموماً با سیاهپوستها با احترام کمتری نسبت به سفیدپوستها برخورد میکنند.
◼️خدمات درمانی نژادپرستانه
جدا از مسئله رفتارهای پلیس، نتایج تحقیق مؤسسه سلامت در سال 2003 نشان میدهد که آمریکایی ها با توجه به نژاد و مذهبی که دارند، خدمات متفاوتی دریافت میکنند. تقریبا دو سوم هیسپانیکها یعنی حدود 15 میلیون نفر در آمریکا بیمه نیستند. دو سوم سیاهپوستان یعنی حدود شش میلیون نیز از بیمه سلامتی برخوردار نیستند.
◼️نژادپرستی در آموزش
نابرابری نژادی در آمریکا در زمینههای آموزشی نیز مشهود است. در آمریکا نرخ مرگ و میر کودکان سیاه دو برابر کودکان سفید است.براساس آمار از هر هزار کودک سیاهپوست، سالانه 11.3 کودک میمیرند که تقریبا چهار هزار کودک در سال هستند. اما از هر هزار کودک سفیدپوست، 4.9 درصد می میرند. جان مادران سیاه نیز سه تا چهار برابر جان مادران سفیدپوست در خطر است.
◼️نژادپرستی مذهبی
مهاجران شرق آسیا و لاتین تبارها نیز از اقوامی هستند که با نژادپرستی سیستماتیک در آمریکا مواجه هستند. از لحاظ مذهبی نیز مسلمانان و بودایی ها با رفتارهای تبعیض آمیز مواجه هستند. اروپاییهای غیرپروتستان هم با تبعیض سیستماتیک در آمریکا مواجه هستند. کاتولیکهایی که در قرن نوزدهم وارد آمریکا شدند، با اذیت و آزارهای شدید هم در میان مردم و هم از سوی نهادهای اجرایی مواجه شدند.
آمارهای بسیار فراوانی درباره رفتار نژادپرستانه پلیس با سیاهپوستها یا حتی اعضای سایر اقلیتها وجود دارند و با یک جستجوی مختصر میتوان به انبوهی از اطلاعات در این باره دست پیدا کرد. اما داستان تبعیض در آمریکا در همینجا پایان نمییابد.
🔴 تبعیضهای اقتصادی
تبعیض اقتصادی را شاید بتوان طبیعیترین و غیرقابل انکارترین نتیجه جامعه سرمایهداری دانست و در اینجا دیگر سخن از سفیدپوست یا سیاهپوست یا لاتینتبار و آسیاییتبار نیست و بخش اعظم جامعه قربانی محسوب میشوند.
در آمریکا نخستین بار شاید این جنبش گروه موسوم به «اشغال والاستریت» معروف به «جنبش 99 درصدیها» بود که توجه افکار عمومی دنیا را به مسئله وضعیت وخیم نابرابریهای نامتعارف اقتصادی در جامعه جلب کرد. این جنبش از آن جهت به 99 درصدیها معروف شده بود که معترضان آن میگفتند که سرمایهداری کار را به جایی رسانده که ثروت عموم جامعه در دستان 1 درصد جامعه انباشته شده و 99 درصد دیگر استثمار میشوند.
این ادعاها البته مستنداتی بیش از افکار موجود در ذهن معترضان به تنگآمده از تبعیض دارد. چندی پیش سازمان ملل متحد در گزارشی آشکار کرد که حدود 40 میلیون نفر در آمریکا در شرایط فقر، 18 میلیون و 500 هزار نفر در فقر شدید و پنج میلیون و 300 هزار نفر در شرایط فقر مطلق زندگی میکنند.
در بخشی از گزارش سازمان ملل در سال 2018 آمده بود: «آمریکا بیشترین آمار بیکاری جوانان را میان کشورهای عضو "سازمان همکاری و توسعه اقتصادی" و بالاترین نرخ مرگومیر نوزادان را میان کشورهای عضو این سازمان دارد. شهروندانش، عمر کوتاهتری نسبت به ساکنان سایر دموکراسیهای ثروتمند دارند، بیماری میان آنها بیشتر است و بیماریهای گرمسیری قابل درمان میان آنها رو به فزونی است. آمریکا بهعلاوه بالاترین نرخ زندانی را دارد، میان کشورهای "سازمان همکاری و توسعه اقتصادی" کمترین نرخ مشارکت در انتخابات را دارد و با بیشترین نرخ چاقی میان کشورهای توسعهیافته مواجه است.»
سازمان ملل در آن گزارش تأکید کرده است: «ایالات متحده میان کشورهای غربی از بالاترین نرخ نابرابری برخوردار است. 1/5 تریلیون دلار کاهش مالیات در سال 2017 عمدتاً بهنفع ثروتمندان تمام شد و وضعیت نابرابری را وخیمتر کرد.»
چند ماه قبلتر از این گزارش، «مرکز مطالعات سیاسی» تحقیقی انجام داده و به این نتیجه رسیده بود که مجموع ثروت تنها 3 ثروتمند آمریکایی از کل داراییهای 50 درصد جامعه آمریکا بیشتر است. طبق این تحقیق، مجموع ثروت «بیل گیتس»، موسس شرکت مایکروسافت، «جف بیزوس»، موسس شرکت آمازون و «وارن بافت»، سرمایهگذار آمریکایی رقمی معادل 263 میلیارد دلار است در حالی که جمع داراییهای 160 میلیون نفر از مردم آمریکا از این رقم کمتر است.
نتیجه وجود چنین شکافهایی هویتی-نژادی و اقتصادی-اجتماعی انباشت خشم در جامعه آمریکا است و چه بسا که رخدادی کوچک در شهری دورافتاده، پایان این جنون را رقم بزند.
انتهای پیام/