سرنوشت ادبیات در ادغام مؤسسات معاونت فرهنگی چه خواهد شد؟
تجربه ۳۰ ساله به من میگوید که شعر یک خطه رشد نخواهد کرد، مگر این که در کنار استعداد و توانایی فطری شاعران، تشکلها و نهادهای نیرومندی هم وجود داشته باشند و به طور مستمر کار کنند.حالا مشخص نیست که سرنوشت ادبیات در ادغام مؤسسات فرهنگی چه خواهد شد؟
خبرگزاری تسنیم، محمدکاظم کاظمی
سالها پیش، مرحوم ابوالفضل زرویی نصرآباد در یکی از طنزهای مکتوب خویش، پرسشی به طنز مطرح کرده بود، با این مضمون که «آن چیست که خودش ضعیف است ولی بنیاد نیرومندی دارد؟» و سپس گفته بود که پاسخ، «مستضعفان» است. و حال اگر مرحوم زرویی در میان ما بود، یحتمل میشد از ایشان پرسید که «و حالا آن چیست که خودش نیرومند است، ولی دیگر بنیادی ندارد» و پاسخ البته «شعر و ادبیات داستانی» بود.
سخن مکرری است اگر از جایگاه ادبیات به عنوان ثروت ملی ملل، به خصوص ملل فارسیزبان بگوییم. ولی این پرسش قابل طرح است که ملل دیگری که در یکی از هنرها دست بلندی دارند و در جهان بدان هنر شهرهاند و چند چهره جهانی آن هنر هم از آنان است، چه رفتاری در این زمینه دارند و چگونه عمل میکنند.
من قریب به 30 سال است که گاه در متن و گاه در حاشیه فعالیتهای ادبی، به خصوص محافل و مجامع شعر و کانونهای آموزشی شعر فارسی در ایران سر و کار داشتهام و همواره دیدهام که چگونه در این فردیترین هنر که معمولاً نقش امکانات و سرمایهگذاری در آن غیرضروری تصور میشود (از آن روی که تصور میشود که بالأخره اینان شاعراناند دیگر و شعرشان را میگویند) این سرمایهگذاریها چقدر مؤثر بوده است؛ از آن زمان که در کانون شاعران و نویسندگان امور تربیتی آموزش و پرورش خراسان (که دیگر آن کانون هم وجود ندارد) در کنار مصطفی محدثی و دوستان دیگر حضور داشتیم و میدیدیم که از نقاط دوردست خراسان، از جایهایی که تا دیروز فقط چند شاعر پیشکسوت با سبک و سیاق شعر کهن داشتیم، به ناگاه چه شاعران و نویسندگان جوانی ظهور کردند که تا چند سال دیگر در کل کشور سرآمد شدند.
و به همین ترتیب از فعالیتهای شعری حوزۀ هنری، انجمن شاعران ایران، مؤسسه شهرستان ادب و بنیاد شعر و ادبیات داستانی که هر کدام به شکلی یک نهضت را شکل دادند، هم بیخبر نیستم.
و تجربه 30 ساله به من میگوید که شعر یک خطه رشد نخواهد کرد، مگر این که در کنار استعداد و توانایی فطری شاعران، تشکلها و نهادهای ادبی نیرومندی هم وجود داشته باشند و به طور مستمر کار کنند.
بنیاد شعر و ادبیات داستانی در طول دوره فعالیت خود از این نهادهای نیرومند بوده است، هرچند با نیروی انسانی کمشمار و امکاناتی که در قیاس با برنامههای این بنیاد بسیار نبوده است. برگزاری جشنوارههای شعر فجر و پروین، حمایت از انجمنهای ادبی و کارگاههای آموزشی در شهرهای مختلف و پایگاه بزرگ (مجازی) نقد شعر بخشی از فعالیتهای مؤثر آن در حوزه شعر بوده است که من خبر دارم و در حوزه داستان هم البته کارنامهاش را باید اهالی آن عرصه ارزیابی کنند.
اینک بنیاد قرار است دیگر به صورت مستقل وجود نداشته باشد، هرچند بارها در این سالها از سوی شاعران و نویسندگان دور از مرکز، مطالبهای برای تشکیل دفترهای نمایندگی بنیاد در شهرهای دیگر بیان میشده است و حالا برای کسانی که سالها نقش این نهادها در پرورش و ترقی شعر این مملکت و بلکه سراسر قلمرو زبان فارسی را دیدهاند و اثرات آنها را در نسلهای پیاپی قلمبهدستان جوان به خوبی حس کردهاند، میباید نگران این باشند که پس از ادغام بنیاد در مؤسسهای جدید که قرار است اتفاق بیفتد، جایگاه ادبیات در آن مجموعه چه خواهد بود؟
میتوانیم انتظار داشته باشیم که در آن صورت و با تمرکز فعالیتهای مرتبط با هم، میان این عرصهها داد و ستد بهتری صورت میگیرد و مثلاً میتوانیم انتظار داشته باشیم که «کتابهای شعر و داستان» از این پس حامیان نیرومند و متمرکزی خواهند داشت، یا باید این نگرانی را داشته باشیم که «بنیاد ادبیات» (در مفهوم کلی بنیاد) در کشور همچنان رو به تحلیل میرود؟ و البته این را باید گفت که ادبیات چیزی نیست که بدون این نهادها، بتواند نیرومند بماند.
انتهای پیام/