لایکها گاه شاعر آیینی را هم لائیک میکند/ برخی از مراکز شاعران را به سمت بیانیهنویسی سوق میدهند
محمدحسین انصارینژاد معتقد است شاعر آینه جامعه خود است و نباید نسبت به دردها و دغدغههای انسان امروز بیتفاوت باشد، اما تأکید دارد که کار شاعر بیانیهنویسی نیست.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، هنر متعالی همواره در طول تاریخ رسانهای برای انتقال مفاهیم و اندیشههای ناب معرفتی است و در میان تمام هنرها، شعر در جامعه ایرانی همواره بزگترین رسالت را در این زمینه بر دوش داشته است. گواه آن هم میتواند ابیاتی باشد که واقعهای را در دل تاریخ زنده نگاه میدارند و با ترسیم حقیقت، جبهه حق و باطل را مشخص میکنند. شاعرانی که اینگونه شعر را باور کردهاند، همواره میکوشند از قریحه خود در حساسترین مواقع به بهترین نحو بهره ببرند و آثاری خلق کنند که بجا و تأثیرگذار باشد. نمونهای از این دست از شاعران در خیل کاروان شعر و ادب این سرزمین کم نبوده و نیستند؛ شاعرانی که صداقت و حقیقت را به ثمن بخس معاوضه نکردند.
پس از انقلاب اسلامی نیز کم نبودند شاعرانی که با چنین هدفی در میدان حاضر شدند و با هنرشان از دین و میهن خود دفاع کردند. در خیل شاعران انقلاب اسلامی، بخش قابل توجهی از روشنگری بر عهده شاعران آیینی بوده که با الهام از مکتب حسینی، در راه احیای دین گام برداشتهاند. حجتالاسلام و المسلمین محمدحسین انصارینژاد، از جمله شاعران آیینی کشور است که در سالهای گذشته مجموعههای مختلفی از او مانند «یک باغ زخم تر»، «روی شانۀ اروند»، «از پشت سایهها»، «اجاق کوهپایه»، «ابرهای ساحلی» و «باغ سحرخیز» منتشر شده است. از جمله ویژگیهای شعرهای آیینی انصارینژاد توجه به مسائل روز جامعه و دغدغههای جهان اسلام است. «شرفالشمس» تازهترین اثر او در این حوزه است که قرار است با مقدمه غلامعلی حدادعادل از سوی نشر هاجر در دسترس دوستداران به ادبیات آیینی قرار گیرد.
کتاب مجموعهای از اشعار آیینی او در چند سال گذشته است که در قالبهای گوناگون و با موضوعات متنوع سروده شدهاند. خبرگزاری تسنیم به مناسبت انتشار این اثر با این شاعر دغدغهمند بوشهری به گفتوگو پرداخت. انصارینژاد معتقد است شاعر همچون دیدهبان است، همانطور که دیدهبان هرگز دکل را رها نمیکند، شاعر نیز چشم از دردها و دغدغههای جامعه خود برنمیدارد. بخش دیگر سخنان انصارینژاد به کیفیت شعرهای آیینی در چند سال گذشته اختصاص داشت. او میگوید: اصلیترین آفت شعر آیینی امروز این است که ما موضوع مذهبی بسیار داریم، مثلاً هزاران قطعه شعر در یک سال درباره عاشورا گفته شده است، اما از موضع مذهبی فربه نیست. این شاعر هرچند معتقد به پرداختن به مسائل روز جهان و واکنش شاعر به عنوان یک هنرمند به این مسائل است، اما تأکید دارد که ساحت شعر باید فاصلهای مشخص از بیانیهنویسی داشته باشد. او در اینباره میگوید: نظرم برخی از مراکز آموزشی ناخواسته دارند شاعران جوان را به سمت بازگشت ادبی، بیانیهنویسی و مانیفیستنویسی سوق میدهند؛ این در حالی است که کار شاعر، بیانیهنویسی و شعارنویسی نیست. مشروح گفتوگوی تسنیم با شاعر «شرفالشمس» را میتوانید در ادامه بخوانید:
*تسنیم: آقای انصارینژاد، یکی از مشخصههای شعرهای آیینی شما توجه به مسائل روز جامعه و برقرای پیوند میان بیان مفاهیم آیینی و دینی و معضلات و دغدغههای روز جامعه است. برخی از منتقدان بر این باورند که توجه به واقعهای خاص و بازنمایی آن در شعر ممکن است مانع ماندگاری آن شعر شود و به نوعی تاریخ انقضای شعر خواهد شد. نظر شما در این رابطه چیست؟
کولهبارسنگین رسالت هنر متعهد و آرمانخواه بر دوش شاعران دردمند و آگاه است که داغ و درد را تجربه کرده و پرواز را به خاطر سپردهاند. شاعر، دیدهبان است و هرگز نمیتواند از حوادث جامعه و حتی جهان بشری غافل بماند و از دردها و رنجهای انسان امروز الهام نگیرد. از رموز اصلی مانایی شعر شاعر هم همین است. شاعر اگر با این حوادث، برخوردی شاعرانه داشته باشد و شعرش از جوهرههای اصیل شاعرانگی آکنده باشد، هرگز به تاریخ مصرفزدگی دچار نمیشود.
تأثیر اشعار شاملو از سرودههای شاعران اروپایی
شاملو که رهبر و پرچمدار روشنفکران است، معتقد است که شاعران شاخهای از جنگل خلقاند. خودش هم سیاسیترین و اجتماعیترین شاعر بود. یکی از ویژگیهای برجسته او این بود که بیش از همه به انسان امروز و دردهای او پرداخت؛ البته در اشتهار شاملو مسائل زیادتری مانند روزنامهنگاری او، ترجمههای او و ستیز سرودههای او با مبانی انقلاب و ... نیز دخیل بود. در اشعار شاملو ما منابع متعددی را شاهد هستیم، از تورات و انجیل گرفته تا تاریخ بیهقی و ترجمههای اروپایی. من مدتی شعر شاعران اروپایی را مطالعه میکردم و متوجه شدم که بسیاری از تصاویر نابی که گمان میکردم آفریده احمد شاملو است، در این سرودهها دیده میشد و از آنجا نشأت گرفته است. به هر حال به نظرم، رسالت اصلی شاعر دیدهبانی است، دیدهبان هیچگاه دکل را رها نمیکند. او هیچگاه نمیتواند نسبت به دردها و دغدغههای انسان و جامعهاش بیتفاوت باشد. شاعران بزرگ ادب فارسی مانند حافظ و سعدی نیز این به این مهم توجه داشته و جزو اجتماعیترین شاعران بودند. حتی شاهنامه که از برترین آثار حماسی جهان است هم نسبت به این مسائل بیتفاوت نیست؛ البته توجه به مسائل اجتماعی گاه ممکن است آفت شعر هم شود.
برخی از مراکز شاعران را به سمت بیانیهنویسی سوق میدهند
این نقد را من پیش از این در برخی از دورههای آموزشی شعر هم مطرح کردم. به نظرم برخی از مراکز آموزشی ناخواسته دارند شاعران جوان را به سمت بازگشت ادبی، بیانیهنویسی و مانیفیستنویسی سوق میدهند؛ این در حالی است که کار شاعر، بیانیهنویسی و شعارنویسی نیست. اگر شاعری در شعر خود مسائل ابدی و ازلی مانند دوستی که همواره در طول تاریخ بوده، عشق به مادر، عشق به آزادی و عدالت و ... را با زبان شاعرانه و با استفاده از اصطلاحاتی که محدود به زمان نباشد، شعرش ماندگار میشود. در طول جنگ تحمیلی شعرهای بسیار زیادی گفته شد، تعدادی از این شعرها با وجود ارزشمند بودن، مانند اشیای درون موزه هستند، اما تعدادی دیگر مانند شعرهای قیصر امینپور همچنان ماندگار است و زمانپذیر نیست. حسین منزوی برای عاشورا فقط یک شعر گفته است: «ای خون اصیلت به شتکها ز غدیران/ افشانده شرفها به بلندای دلیران»؛ همین یک غزل کافی است تا او در این حوزه جاودان شود. در مقابل رهی معیری را داریم که شاعر خوبی است، اما بزرگترین نقد به شعرش این است که حوادث و انسانهای زمانش در شعرش زندگی نمیکنند. سهراب هم همینطور، من به سپهری علاقه بسیاری دارم، اما او زمانی که جنگ عراق علیه ایران بود، از جنگ انار و دندان میگفت. شعر او را با شعر اخوان مقایسه کنید، اخوان با استفاده از نماد، اسطوره و ... چنان شاعرانه شعر میسراید که انتظاراتی که یک جامعه از شاعر خود دارد، در شعر او تجلی مییابد. ما برخی از شاعران سبک هندی معاصر را میتوانیم حذف کنیم و به جای آنها شاعران سبک هندی قدیم را بیاوریم، اما جای اخوان را نمیتوانیم با کسی پر کنیم. او حس وطنپرستی قوی داشت و دستش از معلومات پر بود و اگر بخواهیم او را کنار بگذاریم، هیچ کس را نمیتوانیم به جای او بنشانیم.
میخواهم بگویم شاعر در درجه اول رسالتی نسبت به جامعه و محیط اطراف خود دارد و اگر این دغدغهها و دردها را با زبانی هنرمندانه بیان کند، ماندگار خواهد شد. نمونهای دیگر میزنم. شارحان برای بیت «عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت/ که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت»، عنوان کردهاند که این بیت ماحصل یک بگو مگو بین حافظ با یکی دیگر بوده است، اما حافظ این مسئله شخصی را چنان هنرمندانه بیان کرده که مسئله شخصی او به یک پرداخت جهانی رسیده است.
*تسنیم: نظر شما درباره جوششی یا کوششی بودن شعر آئینی یا اهلبیتی(ع) چیست؟ اینکه عدهای عنوان میکنند «شعر آئینی از بالا میآید» یعنی چه؟ آیا رسیدن به چنین مرحلهای نیازمند در نظر گرفتن آداب و مسائل خاصی است؟
بحث جوششی یا کوششی بودن شعر تنها منحصر به شعر آیینی نیست؛ یعنی این موضوع در حوزه شعر عاشقانه، شعر اجتماعی و... نیز دیده میشود. دو ضلع اصلی یک شعر مانا، جوشش و کوشش است. جوشش در شعر مانند روشن کردن کبریت در تاریکی است، نور این کبریت برای مدت کوتاهی فضا را روشن میکند و سپس خاموش میشود. مدت جوشش برای یک شاعر همین اندازه است. نکته یا واقعهای انسان را تکان میدهد و پس از آن، کار برعهده شاعر است تا از این لحظات ناب خود استفاده کند. به همین دلیل است که به گفته یک ضربالمثل چینی، مصرع اول هر شعر هدیه خدایان است.
کوشش بُعد مکانیکی شعر است که پس از لحظههای جوششی برای شاعر رخ میدهد. کوشش در واقع بعد مهندسی و مکانیکی شعر است که در کنار جوشش، سبب تکامل شعر میشود. به کار بردن هر یک از این دو بُعد، نیازمند ظرائف خاصی است؛ گاه توجه کردن به یک بخش سبب تصنعی شدن شعر خواهد شد و شعر را از آن و جان و صمیت زبانی و روح شاعرانه فاصله بگیرد و برود به سمت صنعت و آرایه. البته صنایع ادبی جزو زیور و زینت شعر هستند، در حالی که حالت تزئینی در شعر پیدا نکنند، بلکه تهنشین شوند و خود را به رخ نکشند.
شعر اصیل آیینی هدیهای از عالم بالا
در شعر آیینی هم به نوعی این موضوع قویتر است؛ چون شاعر در این دسته از اشعار گوش به آینه میسپارد. هرچه شاعر با منابع نور و معارف اهل بیت اتصال بیشتری داشته باشد، لحظههای ناب برای او بیشتر رخ خواهد داد. آنچه شعر آیینی را به تکلف و تصنع میاندازد، این است که شاعر گمان میکند که هر وقت که میلاد است، شعری برای ائمه(ع) بگوید یا اگر محرم است، حتماً شعری برای امام حسین(ع) بگوید. سایه شعر باید تا مدتها بر سر شاعر باشد، شاعر درباره آن بیندیشد تا بتواند به مرحله تراوش و ظهور برسد.
شعر اصیل آیینی هدیهای از جانب آسمان و عالم بالاست، اگر ریشهای در زمین دارد، شاخ و برگی هم در آسمان دارد. این نکته باید باور شاعر آیینی باشد تا بتواند شعر ناب علوی، ناب عاشورایی و آیینی بگوید.
*تسنیم: شما چند سالی است که در این حوزه فعالیت میکنید و از سوی دیگر، دورههای آموزشی نیز با حضور شما و شاعران جوان برگزار شده است. با توجه به تجربهای که در این زمینه دارید، فکر میکنید که چه میزان از شعرهای آیینی که در سالهای اخیر گفته میشود، به این اندازه اصیل است که شما توصیف کردید. ما در جریانهای مختلف شعری سستیهایی میبینیم که حتی از نظر برخی از منتقدان، شعر فارسی دارد کمکم دچار یک بحران و سردرگمی میشود. آیا شعر آیینی امروز هم دچار این مسائل شده است؟
شعر آیینی مانند دیگر شاخههای شعر از این مقوله مستثنی نیست، اما اینکه بگوییم شعر امروز دیگر شکوه گذشته را ندارد، ادعایی است که از واقعیت و انصاف به دور است. در شعر امروز یکی از آفتها، فضای مجازی است. هرچقدر فضای مجازی میتواند فرصت برای شاعر ایجاد کند، تهدیدی نیز برای او شمرده میشود. در گذشته امکان در دسترس قرار دادن شعرها به این سهولت وجود نداشت. شاعر در گذشته اثر خود را بیشتر به نقد عمیق و جراحی میسپرد، اما امروزه فضای مجازی خود زمینه را برای سستی شعر فراهم کرده است. به نظرم این لایکها گاه شاعر آیینی را هم لائیک میکند. شاعر شعری در فضای مجازی میگذارد، دیگر دوستان نیز به خاطر رودربایستی و رابطههای دوستانه، از آن شعر تعریف میکنند. این ارتباطها معمولاً شاعری که در آغاز راه است، فریب میدهد و شاعر گمان میکند که به جایی رسیده است. یا شاعری دو سه قطعه شعر میگوید و شعر توسط برخی از مداحان هم اجرا میشود، شاعر با همین اجراها گمان میکند که شعرش به کمال رسیده است. این روند باعث ایستایی شعر میشود.
لایکها گاه شاعر آیینی را هم لائیک میکند
اصلیترین آفت شعر آیینی امروز این است که ما موضوع مذهبی بسیار داریم، مثلاً هزاران قطعه شعر در یک سال درباره عاشورا گفته شده است، اما از موضع مذهبی فربه نیست. آنچه سبب میشود شعر آیینی از آموزهها و دستورالعملهای اهل بیت نشأت میگیرد، نمیتواند از دغدغهها و دردهای انسانی دور باشد، اما برخی از شعرهای ایینی تنها ستایش محض است. مثل اینکه به جای اینکه داروهای یک دکتر متخصص را مصرف کنیم، فقط ستایش دکتر را کنیم.
دیگر اینکه، طراوت زبانی لازمه شعر آیینی است؛ هرچند شاعر باید مراقب ادب کلام خود نیز باشد. هر نوع نوآوری نمیتواند به ساحت شعر آیینی وارد شود. نکته دیگر، ما شعرهای آیینی داریم که زبان سست و کوچه بازاری زیاد میبینیم. البته باید به ظرفیتهایی که در شعر جوان کشور وجود دارد نیز اشاره کرد. گاه سرودههایی از شاعران جوان که بعضاً در شهرستانها هم زندگی میکنند، به گوش میرسد که مایه امیدواری است. شعر آیینی درخت باروری هست که به شکوفایی و شکفتگی خود همچنان ادامه میدهد. این رودخانه جاری رو به جلو و جریان است.
*تسنیم: با این توصیف به نظر میرسد نسبت به دیگر جریانها قوت بیشتری هم دارد.
بله، به خصوص از حیث زبانی. نحلههایی امروز هست با عنوان غزل گفتار، غزل پستمدرن، شعر سپید و ... بسیاری اوقات میبینیم ما که سالیان سال است که در این حوزه کار میکنیم، گاه مراد و منظور شاعر را متوجه نمیشویم، چه بسا باعث گمراهی میشود و برخی شعر را با معما اشتباه میگیرند، گمان میکنند که هرچه شعر پیچیدهتر و معماگونهتر باشد، ارزشمندتر است. شعر رسالت پیغمبری دارد؛ به قول نظامی: «پیش و پسی بست صفت کبریا/ پس شعرا آمد و پیش انبیا». در قرآن کریم نیز تأکید شده که «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ»؛ یعنی هیچ پیغمبری فرستاده نشده مگر اینکه با زبان قومش سخن بگوید. زبان شعر باید از جنس شعر سعدی باشد، از جنس شعر صائب باشد ... در معاصران از جنس زبان شعر منزوی و دیگران باشد، سهل ممتنع باشد. اما برخی سهل ممتنع بودن شعر را با سستگویی و عوامگونه اشتباه گرفتهاند.
فقر اندیشه؛ آسیب اصلی شعر امروز
استحکام زبانی و قوت اندیشه در شعر آیینی بیش از دیگر جریانهای ادبی است. به عنوان مثال این مؤلفهها در شعر عاشقانه کمتر دیده میشود و شعر عاشقانه محدود است. امروز شاعر عاشقانهسرا فکر میکند که شعری که در آن قهوه و قطار و ... نباشد، شعر عاشقانه نیست. یک روز هر کس شعر عاشقانه بگوید، هنر بود اما امروز هر کس شعر عاشقانه نگوید، هنر کرده است؛ این در حالی است که در گذشته در تکبیتهای عاشقانه نیز فرصتی بود برای بیان مفاهیم حکمی. برخی از ناشران گاهی مجموعههای شاعران جوان خود را پیش از چاپ برای من ارسال میکنند. من هر وقت یکی دو مجموعه از این آثار را میخوانم، احساس میکنم که پیشتر خواندهام، از بس که اکثر این سرودهها در یک فضا و مشابه هم هستند. ذهن و زبان تکراری و حتی تشبیهات و استفاده از آرایههای ادبی هم تکراری است. این دسته از اشعار خلوت مخاطبی را که به دنبال نکات تازه و شعری متفاوت است، پر نمیکند.
آنچه در شعر امروز تکاندهنده و بارز است، فقر اندیشه است. با این حال عنصر اندیشه در شعر آیینی امروز ما بیش از دیگر حوزهها است، هرچند با دیگر عناصر در هم تنیده است، اما در بسیاری از مواقع جلوتر از دیگر عناصر حرکت میکند که به نظر من دلیل آن، الهام گرفتن شاعر از اندیشهها و معارف اهل بیت(ع) است.
انتهای پیام/