یادداشت|برگی از درخت تنومند بیداری انسانی در قلب آمریکا
اعتراضات اخیر مردم آمریکا و دیگر کشورهای جهان به ویژه کشورهای غربی علیه سیاستهای نژادپرستانۀ غرب علیه سیاهپوستان به خوبی مبیّن بیداری انسانی جوامع غربی و ارتقای شعور عمومی مردم در مقابله با نژادپرستی است.
خبرگزاری تسنیم ـ
مرگ جورج فلوید مرد سیاهپوست به دست پلیس آمریکا اعتراضات سراسری مردم این کشور به ویژه سیاهپوستان را علیه سیاستهای نژادپرستانۀ دولت آمریکا رقم زده و افکار عمومی جهان را نیز به شدت جریحهدار کرده است. بیشک تحلیلهای متفاوت و متعددی میتوان نسبت به سیاستهای نژادپرستانۀ دولت آمریکا بیان کرد، اما ضرورت واکاوی خاستگاه فکری نژادپرستی در غرب میتواند بیش از پیش در باز شدن گره کور نژادپرستی مدرن آمریکا موثر واقع شود.
برای بازشناسی غرب نوین باید به عصر رنسانس بازگشت، کلیسا در قرون وسطی در سایۀ حمایتهای بیدریغ پادشاهان و بهرهگیری فراگیر از شریعت در راستای کسب قدرت و ثروت به نوعی بر کل اروپا سیطرۀ پیدا کرد، در این میان سلطۀ کلیسا در قرون وسطی با اشتباهات نابخشودنی پاپها توأم شد که روی آوردن به مقام و ثروت، فساد اخلاقی شدید روحانیون مسیحی و خودبرتربینی و تحقیر مردم از جمله مهمترین عواملی است که دینگریزی و دینزدگی مسیحیان را رقم زد.
در این میان ارائه تفکر جهانگشایی در آئین مسیحیت، جنگهای صلیبی را پدید آورد که مهمترین و اثرگذارترین آن، تصرف 83 سالۀ بیتالمقدس به دست مسیحیان بود؛ چرا که کلیسا برای مسیحیسازی جهان در گام نخست به زعم خود در پی مسیحیسازی بیتالمقدس به عنوان محل تولد و زندگى حضرت عیسى(علیهالسلام) بود.
از دیگر طرحهای کلیسا برای مسیحیسازی جهان باید به طرح جهانگردی و بازشناسی جهان و کشف سرزمینهای جدید و تصرف و استعمار آن ممالک اشاره کرد، در این بین کریستف کلمب از سوی کلیسا به این امر گماشته شد که کشف قارۀ آمریکا ارمغانی جز نسلکشی بومیان آن منطقه به ویژه امحای سرخپوستان آمریکایی به همراه نداشت.
سفیران ناخلف کلیسا در مواجهه با انسانهای بومی آمریکا که بعضاً برهنه و نیمهبرهنه بودند آنان را از آن جهت که مسیحی نبودند حیوان محسوب کردند. کلمب در خاطراتش در توصیف بومیان آمریکا میگوید:
نوکران خوبی هستند...تنها پنج نفر کافی بود که آنها را مطیع خود کنیم تا هرچه میخواستیم انجام دهند.»
تأمل در این جملات به خوبی از فرومایگی و خوی استثمارگری کلمب و همراهانش حکایت دارد. به گواهی تاریخ، مسیحیت با بیرحمیهای متعدد و نسل کشیهای گسترده که در قالب جهانگشایی از خود به جای گذاشت؛ در نهایت به انسانشناسی مسیحی ملتزم شد که اروپایی و مسیحی بودن شرط اصلی انسانیت انسان به شمار میرفت و هر کس غیر از این بود انسانیتش خدشهدار میشد.
لذا وقتی به سیاهپوستان رسیدند بر حیوانیت آنان حکم دادند؛ در نتیجه گستردهترین بردهداری را در جهان رقم زدند؛ چراکه رابطه با سیاهان برای آنان رابطه با حیوانات بود؛ البته برخی متفکران قرون 17 و 18 هم چون ژان ژاک روسو و جان لاک، سیاهان را نیز در زمرۀ انسانها تعریف کردند اما به تعبیر روسو «وحشی نجیب!»
در نتیجه بحران معرفتی عظیم در انسانشناسی مسیحیت اتفاق افتاد، چراکه رنگ پوست و نژادپرستی، اصلی بدیهی انسانشناسی مسیحیت را در بر میگرفت؛ لذا حتی تصاویری که از حضرت عیسی(ع) در کلیساها ترسیم شد آن حضرت را بر خلاف شواهد متقن تاریخی، سفید پوست، بلند قد، چشم آبی و با موهایی طلایی به تصویر کشید! که این رویکرد از نژادپرستی مدرن غرب حکایت دارد.
بیان این مطالب به خوبی نشان میدهد که بحران نژادپرستی در غرب منبعث از ریشههای تلخ تاریخی در قرن 17 و 18 میلادی است که تاکنون به روشهای مختلف استمرار داشته است، لذا اعتراضات اخیر مردم آمریکا و دیگر کشورهای جهان به ویژه کشورهای غربی علیه سیاستهای نژادپرستانۀ غرب علیه سیاهپوستان به خوبی مبیّن بیداری انسانی جوامع غربی و ارتقای شعور عمومی مردم در مقابله با نژادپرستی است که پایین کشیده شدن ادوارد کلستون مجسمۀ نماد نژادپرستی در لندن که در قرن 17 میلادی یکی از تاجران برده در غرب آفریقا بوده، به نوبۀ خود موید این مدعاست.
* حجتالاسلام محمدحسین مختاری رئیس دانشگاه مذاهب اسلامی و استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم
انتهای پیام/