شبکه نمایش خانگی| سینمای ایران در نمایش فقر ضعیف است/ سبک زندگی لوکس برای جوانان حسرت ایجاد کرده است
دکتر کرمی استاد دانشگاه علامه گفت: ترسیم طبقات ضعیف و فقیر جامعه بهعنوان بخش ضد فرهنگ و اخلاق شهر، از نتایج خطرناک و بد سریالهای شبکه نمایش خانگی است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، محتوا CONTENT بهعنوان بخش کاملاً مهم و جداییناپذیر هنرهای نمایشی خصوصاً سینما و سریال است، حتی برخی از منتقدین و نظریهپردازان سینما فرم را کاملاً در خدمت محتوا میدانند و اصل در سینما و هنرهای نمایشی را محتوا میدانند.
در هر حال فارغ از بحث مهم و تئوریک نسبت میان محتوا و فرم، در اینکه هر اثر هنری دارای مضامینی است که مخاطب با آن ارتباط برقرار میکند نمیتوان شک کرد. سریالهای شبکه نمایش خانگی نیز بهعنوان دیگر مدیومهای رسانهای و هنری، شامل همین مسأله میشوند و دارای محتوا و تمهای گوناگونیاند.
سریالهایی مانند «عاشقانه» «همگناه» «کرگدن» «شهرزاد» «دل» و... همگی در نسبت میان خود و جامعه دارای رویکرد و مؤلفههاییاند که میتوان مورد به مورد بررسی کرد. اما آنچه بهنظر میرسد نسبت به دیگر مباحث دارای اهمیت بیشتری باید باشد، اثرگذاری سریالهای نمایش خانگی بر جامعه و خانواده است؛ آیا این سریالها اثرات خوبی دارند یا مخربند؟ تا چهحد سریالهای نمایش خانگی توانسته است تحلیل و بازنمایی درستی از جامعه و خانواده داشته باشد؟
از سوی دیگر با تصمیمات تازهای که گرفته شده است، تصدی و تصمیمات ساخت سریالهای شبکه نمایش خانگی بهزودی دست سازمان صداوسیما میافتد و باید شاهد آن باشیم که بعد از فراز و نشیبهای فراوانی که گریبانگیر این مدیوم رسانهای و هنری شده است، در سازمان صداوسیما چه اتفاقات خوشایند و ناخوشایندی برای آن رخ خواهد داد.
اساتید علوم انسانی نیز بهعنوان معلمین جوانان در دانشگاهها و نخبگان فرهنگی و علمی کشور دارای نظراتی در این خصوصند که باید از تحلیلهای علمی آنان برای بهتر شدن وضعیت فرهنگ و هنر جامعه مدد گرفت، خصوصاً اساتیدی که با تماشای فیلمها و سریالهای روز ایرانی و خارجی در صدد بروزرسانی خود با صنعت سینمایی کشورند و حتی این موضوعات را در پایاننامهها و رسالههای دکتری مورد سنجش و نقادی قرار میدهند.
از میان اساتید عزیز کشور، این بار بعد از مصاحبههایی که با دکتر احمد نادری و خانم دکتر قاسمپور داشتیم، با آقای دکتر محمدتقی کرمی استاد جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی(ره) به بررسی تأثیرات سریالهای شبکه نمایش خانگی بر جامعه و بازنمایی آنها از این دو حوزه پرداختیم.
دکتر کرمی استاد دانشگاه علامه طباطبایی(ره)
کمکاری تلویزیون و بحران سریالسازی جذاب
کرمی در ابتدا و بهعنوان مقدمه درباره چرایی توجه زیاد و چشمگیر شبکه نمایش خانگی برای مردم ایران بیان کرد: علت اینکه نمایش خانگی و سریالهای آن مورد توجه زیاد مردم قرار گرفت و رواج پیدا کرد، برمیگردد به کمکاری صداوسیما در سالهای اخیر. بهنظرم واقعیت این است که صداوسیما با بحران تولید مواجه شده است و این بحران هم در شبکههای اصلی آن معلوم است زیرا شبکههایی مانند آیفیلم و شبکه نسیم و بعضاً شبکههای دیگر دارند با نمایش تولیدات دهه 80 و 70 مخاطب را پای تلویزیون نگه میدارند و برای نمونه میتوان به آمار بالای مخاطب برای سریالهای این دو دهه توجه کرد. این بحران باعث شده است که رقبایی ایجاد بشود و در نتیجه شبکههای ماهوارهای و سریالهای ترکیهای و سریالهای ایرانی که همعرض آنها تولید شدهاند بهخوبی دیده شوند.
نمایی از برخی از سریالهای نمایش خانگی
وی ادامه داد: همانطور که میدانیم نمایش خانگی دو حوزه جدی برای پخش دارد؛ یکی فیلمهایی است که قبلاً اکران بودهاند و آنها را پخش میکند و دیگری سریالهای تولیدی آن است که بیشتر از جنبه حوزه دوم است که مورد توجه قرار دارد.
کرمی مؤلفههایی را که باعث شده است سریالهای نمایش خانگی بیشتر مورد توجه قرار بگیرد به این صورت بیان کرد: از جمله عناصری که باعث شد سریالهای آن بیشتر دیده بشود کنار گذاشتن مؤلفههای نظارتی بود که در صداوسیما وجود داشت؛ مانند ممیزی در پوشش و حجاب که کمتر دیده میشود و محدودیتهای خلق داستان؛ اینها باعث میشوند که مضامینی که کمتر در تلویزیون دیده میشود آنجا پرمخاطب باشد، مانند سریالهای همگناه یا حتی سریالهای قبلتر از آن که بهنظرم در زمینهساز بودن نمایش و توجه امروز مردم ما تأثیر بسزایی داشتند.
البته بعضی از این سریالها مانند «قلب یخی» که حتی ناقص ماندند و به نقطه پایانی مورد نظر هم نرسیدند در جریانسازی موفقتر بودند. امثال این سریال در خلق تیپ و موقعیت کارهای جدیدی کردند که حتی توانستند بهسمت چهره کردن افراد هم بروند. الآن هم نمایش خانگی عمر نزدیک به یک دهه را پشتسر میگذارد و میشود گفت که تبار تاریخی 10ساله دارد. مجموع اینها سریالهای نمایش خانگی را جذاب کرده است. اما درباره اینکه چه تأثیری میتواند بگذارد باید بگویم که در چنین تحلیلهایی باید از نشانههای تأثیر صحبت کرد، اینکه بهعنوان مثال فرزند ما درباره شخصیتهای آن حرف میزند یا مثلاً تکهکلامهای آنان را دنبال میکند یا اقبال و توجه به شبیه شدن یک کاراکتر دارد یا خیر؟
اتفاقاً در مصاحبهای که منوچهر هادی در گفتگو با فریدون جیرانی داشت، از یکسری نشانههای تأثیرات اجتماعی بحث میکرد حتی بهنظرم خود این بحث تلاش داشت تا اکت اجتماعی داشته باشد و تأثیرات سریال را توسعه دهد و در یک کلام خود این برنامهها بهقصد تماشای سریالها ساخته میشود در هر حال سطح تأثیر بالا است، خصوصاً بهنظرم اینکه زیر نظر صداوسیما قرار است تشکیل شود بیشتر من را نگران کرده است که حلقه دور زدن دیگری، در جای دیگری شکل بگیرد و گامهای رادیکالتری بردارد.
این استاد دانشگاه در پاسخ به سؤال خبرنگار تسنیم درباره سبک زندگی لوکس و لاکچری در سریالهای نمایش خانگی مانند دل گفت که اینها تا حدی به علایق شخصی کارگردان برمیگردد، مثلاً آقای هادی در فیلم «آینه بغل» هم چنین فضایی را خلق میکند مثل آن پنت هاوس عجیب با آن ماشین و خریدهای آنچنانی. البته این موضوع اختصاص به نمایش خانگی ندارد بلکه اساساً سینمای ما در روایت فقر ناتوان است. بهنظرم غیر از «بیپولی» حمید نعمتالله و «سنتوری» داریوش مهرجویی که تا حدی کارگردان در نشان دادن فقر توانمندتر از باقی بود در بیشتر فیلمها و سریالها چندان اتفاق خاصی نیفتاده است.
نمایی از آینه بغل
باید اعتراف کرد که دوربین سینمای ما ناتوان است؛ دوربین سینمای ایران در نمایش فقر پرت و خسته است. از سوی دیگر باید گفت که زیست لاکچری هم جزو جاذبههای سینما شده است. زمانی که بخواهید در سینما جذابیت داشته باشید، سینماگر طنز و اکشن بهکار میگیرد، دوربین هم علاقه دارد که تجملات را به تصویر بکشد، اما این موضوع نباید باعث شود که ما از تأثیرات مخرب آن غافل شویم. متأسفانه هرچقدر جامعه فقیرتر میشود اقبال به این فیلمها و سریالها بیشتر میشود، چون آدمها بخشی از تخیلات خود را همپای آنها پیش میبرند و این مسأله کنار آن پیامدهای بلندمدت خیلی خطرناکی خواهد داشت. صرف نظر از اینکه اساساً قناعت از ارزشهای بنیادین جامعه ما است متأسفانه جامعه ما از این نظر دچار آسیب ضدفرهنگی شده است و گویا تجملگرایی از محسنات جامعه دارد میشود.
سریالهای لاکچری جوانان را در آینده عصیانگر میکند
کرمی ابراز کرد: این رویه باعث میشود که در آینده با یک موج واگرایی جوانان نسبت به زندگی مواجه خواهیم شویم؛ جوانی که خیلی از تخیلات و علاقههای ذهنی را میخواهد داشته باشد اما بهدلیل آنکه نمیتواند دچار عصیان و خوی خشن میشود. وقتی جوانی ببیند که فلان شخصیت در زندگی خود چیزهایی دارد که او در خواب هم نمیبیند، و او هم همان را دوست دارد داشته باشد اما نمیتواند، دچار عصیان میشود و دست به سرقت و اغتشاش میزند.
رویه عام سینمای ما این شده است هرکس که فقیر باشد از سرمایه فرهنگی و اخلاقی بدی نیز برخوردار است و طبقه بالاشهری جامعه که ثروت زیادی دارد از سرمایه فرهنگی و اخلاقی بیشتری برخوردار است. میزان خطر و نقصان این تفکر بهحدی بالا است که تبعات فاجعهبار آن بهمرور خود را نشان خواهد داد. زمانی که یک جوان پایینشهری برای پیشرفت فرهنگی خود فکر میکند که باید ثروتمند باشد و زندگی لوکس داشته باشد؛ این یعنی برساخت غیراخلاقی فقرا در سینمای ایران.
پوستر سریال دل
بهعنوان مثال در همان فیلم «آینه بغل» کاراکتر جوان فیلم که در شرف ازدواج است، آدم ابله فریبخوردهای است که به هرچیزی تن میدهد یا در سریال عاشقانه زنی برای رسیدن به مقاصدش زن صیغهای یک مرد مسن ثروتمند میشود، درست است که بهنوعی قهرمان بود اما قهرمانی که سرمایه فرهنگی و اجتماعی بسیار کمی داشت و بهجای آن از سرمایه جنسی خود بهره میگیرد.
این موضع را با یکی از دانشجوها بهصورت پایاننامه کار کردیم و با موضوع «دوگانه فقیر و غنی در سینمای ایران» تحولات سینمای ایران را بررسی کردیم.
به سینمای 70 سال قبل از انقلاب (ارتجاع) برگشتیم
هیچ خطری بالاتر از این نیست که شما نگاه غیراخلاقی به طبقات پایین شهر داشته باشید و طبقه فقیر جامعه را بیاخلاق نمایش دهیم بهصورتی که سرمایه فرهنگی و اجتماعی و ارزشهایشان را بفروشند، در نهایت خطر بالایی است که حسرت زندگی لاکچری را بخوریم.
دکتر کرمی در پایان تحلیل جالبی از این مسأله با نگاهی به تاریخ سینمای پهلوی داشت، او در این باره بیان کرد که در دورهای از سینمای زمان قبل از انقلاب و در دوره پهلوی، قهرمانها و توجه سینما بیشتر به ثروتمندان و طبقه غنی جامعه بود اما بعد از دورهای با چرخشی جای این دو طبقه در فیلم عوض شد و قهرمانان از طبقات پایین جامعه بودند. اما ما گویا به دوره اول سینمای پهلوی برگشتیم و هرچه را غنی است قهرمان نشان میدهیم و تمام فقرا را بهعنوان شخصیتهای منفی و بیفرهنگ نمایش میدهیم.
انتهای پیام/+