عکسهای ضعیف سلبریتیها جدی نقد شود/ برخی آموزشگاههای عکاسی چه چیزی به خورد هنرجویان میدهند؟
«مجید ناگهی» عکاس و مدرس رشته عکاسی معتقد است که آثار ضعیف سلبریتیها در حوزه عکاسی باید بهشکلی جدی مورد نقد قرار گیرد.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، چند سالی است که فعالیتهای هنرمندان عرصه سینما، تئاتر و تلویزیون به ویژه آن دسته از هنرمندانی که میتوان لفظ سلبریتی را بر آنها اطلاق کرد، ابعاد و زوایای تازهای پیدا کرده و از حیطه تخصصی آنها خارج شده است؛ این ابعاد و زوایای تازه را بهطور خاص در روی آوردن سلبریتیها به عرصه هنرهای تجسمی میتوان جستوجو کرد؛ موج برگزاری نمایشگاههای متعدد عکس و نقاشی از سوی برخی هنرمندان و سلبریتیها که طی سالهای اخیر آغاز شده و تاکنون نیز ادامه پیدا کرده است، از آن دست اتفاقاتی است که میتواند دستمایه مناسبی برای بررسی و تبادل نظر توسط کارشناسان و صاحبنظران عرصه فرهنگ و هنر قرار گیرد.
در همین راستا، به سراغ «مجید ناگهی»، عکاس باتجربه عرصه هنرهای تجسمی کشور رفتیم و برآن شدیم تا نظرات این مدرس عکاسی را درباره این پدیده نوظهور و تأثیر و تأثرات آن بر فضای عکاسی کشور جویا شویم.
در ادامه، مشروح گفتوگوی خبرنگار تجسمی تسنیم با «مجید ناگهی» را از نظر میگذرانید:
همانطور که مستحضرید، طی سالهای اخیر موج برگزاری نمایشگاههای متعدد هنری اعم از عکس و نقاشی از سوی برخی هنرمندان و سلبریتیها شدت پیدا کرده است؛ برخی این اتفاق را گامی مثبت و رو به جلو برای هنر عکاسی تلقی میکنند که باعث شده توجه عموم مخاطبان بیش از پیش به مدیوم عکس و هنر عکاسی جلب شود؛ در مقابل، گروهی دیگر نیز آن را امری منفی و نامطبوع میدانند که باعث افت کیفیت عمومی هنر عکاسی، نزول سطح کیفی نمایشگاههای عکس برگزار شده در گالریها و همچنین تنگ شدن عرصه بر سایر عکاسان شده است؛ تحلیل شما در اینباره چیست؟
تصور میکنم از زمانی که دوربین عکاسی به عنوان یک ابزار فراگیر در اختیار عموم افراد گرفت و به تبع آن در پرتو پیشرفتهای تکنولوژیک و برخورداری تلفنهای همراه از دوربینهای عکسبرداری، دیگر سخن گفتن درباره این موضوع که آیا ورود هنرپیشهها و سلبریتیها به فضای عکاسی درست یا غلط است، موضوعیتی ندارد؛ چراکه اکنون امکان عکاسی برای هر شخصی میسر و هرکسی مجاز است که این کار را انجام دهد؛ حال، ممکن است شما بخواهید سطح بحث را تخصصیتر و در این راستا مبحث اقتصاد عکاسی را مطرح کنید یا بگویید حضور سلبریتیها در این عرصه باعث تنگ شدن عرصه بر سایر عکاسان شده است؛ در اینصورت میتوان دقیقتر درباره این موضوع گفتوگو کرد.
ِاشکال کار اینجاست که وقتی یک هنرپیشه یا سلبریتی تصمیم به برگزاری نمایشگاه عکس میگیرد، ما بهواسطه نام و اعتباری که آن سلبریتی در فضای عمومی یا مجازی دارد، تصمیم میگیریم برای عکسهایش نیز جایگاه و شأن ویژهای قائل شویم و محصول کار او را بدون نقادی و ارزشیابیهای لازم، اثری هنری قلمداد کنیم؛ در حالیکه در فرایند ارزشگذاری هنری میتوان آثار آن سلبریتی را هم بدون ملاحظه و با صراحت نقد کرد؛ اینکه اثری توسط یک سلبریتی خلق شده است، دال بر ارزشمند بودن آن اثر نیست؛ به اعتقاد من اشکال کار اینجاست که ما به سراغ نقد صریح عکسهای هنرپیشگان نمیرویم و عیار هنری واقعی آثار آنها را مشخص نمیکنیم؛ وظیفه کارشناسان و منتقدین هنری این است که به وادی نقد و کارشناسی آثار؛ به ویژه آثار سلبریتیها ورود کنند و به تمیز سره از ناسره بپردازند.
طبیعتاً اگر شخصی اثری را تولید و آن را در معرض نمایش بگذارد، باید محصول کارش مورد نقد و ارزشگذاری قرار گیرد؛ مادامی که کسی کاری را به نمایش نگذاشته است، نقد آن نیز در دستور کار قرار نخواهد داشت؛ اما همین که اثری به نمایش گذاشته شد، باید نقد آن نیز در دستور کار قرار گیرد و تأثیراتی که ممکن است آن اثر بر جهان پیرامونش بگذارد، مورد بررسی و تبادل نظر واقع شود؛ هرچه میزان تأثیرگذاری یک اثر بیشتر باشد، آن اثر باید جدیتر نقد و داوری شود؛ بنابراین وقتی با آثار ضعیف یک هنرپیشه بر دیوارهای یک گالری مواجه میشویم، باید جدی کار او را نقد کنیم؛ این کار نهتنها اشکالی ندارد، بلکه حقی لازم و محفوظ برای منتقدان و کارشناسان است تا چراغ راه کسانی باشند که ممکن است از سر غفلت برای اثری ارزش و اعتبار زیادی را متصور شده باشند.
پس از نظر شما نباید منعی برای حضور سلبریتیها در عرصه عکاسی و برپایی نمایشگاههای عکس توسط آنها وجود داشته باشد؛ در عینحال، نقد کارهایشان ضروری است.
بله؛ اساساً لزومی ندارد که ما کسی را از عکاسی منع کنیم؛ اگر نمایشگاهی توسط یک سلبریتی برگزار شود و آثار نمایش یافته در آن ضعیف و بیکیفیت باشد، صِرف نمایش آثار ضعیف در نمایشگاه، سابقه و رزومه آن سلبریتی را خراب خواهد کرد. عکاسی ممکن است برای بسیاری از آدمها نوعی تفنن باشد؛ ما نمیتوانیم به زور این تفنن را از آنها بگیریم یا اینکه بخواهیم از سر چشمتنگی به هنرپیشگان بگوییم که به قلمروی عکاسی ورود نکنند؛ چراکه حضور آنها باعث میشود عکسهای ما به فروش نرسد؛ اینجا محل نزاع ما نیست؛ بلکه اگر آثار آنها به درستی نقد شود و متوجه شوند میدانی که به آن پا گذاشتهاند، میدان مناسبی نبوده است، در این صورت اتفاق درستتری رخ خواهد داد.
البته باید به این نکته نیز توجه کرد اقتصاد عکاسی اقتصاد بسیار ضعیف و لازم است از آن حراست شود؛ راهکار حراست از اقتصاد عکاسی این نیست که بگوییم سلبریتیها به این عرصه ورود نکنند؛ باید این آگاهی برای مخاطبان به وجود بیاید که هر اثری را اثر هنری ندانند و حاضر نباشند پول خود را صرف خرید هر عکسی بکنند؛ به زعم من مشکل عمده ما در این راستا مشکل فرهنگی و ضعف کار فرهنگی است. اقتضائات جهان سرمایهداری باعث شده است که در بسیاری از مواقع آثار ارزشمندی که درخور توجهاند، دیده نشوند و به جای آنها آثار دیگری که از اهمیت چندانی برخوردار نیستند اما میتوانند آورده مالی بهتری داشته باشند، در معرض دید عمومی قرار گیرند.
با این اوصاف، چرا عکسهای گرفته شده توسط هنرپیشگان و سلبریتیهای ما مورد نقد و ارزشگذاری اصولی کارشناسان و منتقدان هنری قرار نمیگیرد؟
این امر دلایل متعددی دارد؛ بخشی از آن به دلیل مسائل فرهنگی، نوع دغدغهها و درگیریهای آدمهاست؛ اساساً باید ببینید که درحال حاضر چه تعداد منتقد هنری به شکل حرفهای در فضای عکاسی کشور حضور دارند و چه تعداد از آثار هنری -بهویژه عکسها- در این فضا مورد نقد صحیح و حرفهای قرار میگیرد؛ اساساً چرخه نقد آثار هنری در کشور ما معیوب است و این چرخه به درستی شکل نمیگیرد؛ نقد صحیح آثار هنری به ندرت در نسبت برخی نمایشگاهها رخ میدهد که آن هم شکلی سازمانیافته و منظم ندارد. وقتی ما نظام درستی برای نقد آثار هنری نداریم، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که آثار سلبریتیها در چنین فضایی مورد نقد و ارزشیابی قرار گیرد. مسائل و مشکلات ما در حوزه عکاسی بسیار جدی و ریشهای است.
کمی درباره مسائل و مشکلات جدی و ریشهایتری که در فضای فعلی عکاسی کشور وجود دارند، صحبت کنیم؛ مهمترین مسائل و چالشهای کنونی هنر عکاسی در کشور را چه میدانید؟
آموزش عکاسی در کشور از مشکلات متعددی رنج میبرد؛ در حال حاضر راهاندازی مؤسسات آموزشی بسیاری را شاهدیم که ناگهان سر برآورده و مجوز فعالیت دریافت میکنند؛ بیآنکه نظارتی بر عملکرد آنها وجود داشته باشد؛ اصلاً معلوم نیست که در این آموزشگاهها چه چیزی به خورد هنرجویان داده میشود؛ چه بسیار خانوادههایی که هزینههای زیادی را صرف ثبتنام فرزندانشان در این کلاسها میکنند اما هنرجویان در جریان این آموزشها آنچه را که باید فرا نمیگیرند.
نکته دیگر این است که هرکس در کلاسهای آموزش عکاسی شرکت میکند، انتظار دارد که حتماً از قِبل این آموزشها درآمدی کسب کند؛ خود این تصور مشکل دیگری در فرایند آموزش عکاسی است؛ جالب است که وقتی شما فرزندتان را به مدت سه ماه به کلاس سنتور میفرستید، انتظار ندارید که پس از سه ماه بتواند از راه سنتورنوازی کسب درآمد کند؛ اما در ارتباط با عکاسی چنین توقعی وجود دارد.
مغشوش بودن مرزهای موجود میان عکاسی صنفی، صنعتی و هنری مشکل دیگری است که در این میان وجود دارد و متأسفانه در کلاسهای آموزش عکاسی نیز چنین تفکیک و مرزبندی صورت نمیگیرد؛ وقتی این فضاها از یکدیگر تفکیک نمیشود و از طرف دیگر نظارتی هم بر عملکرد آموزشگاههای عکاسی صورت نمیگیرد، این توهم برای برخی به وجود میآید که همینکه کار با دوربین را یاد گرفتند، میتوانند به همه حوزهها و شاخههای عکاسی ورود و درباره آنها اظهارنظر کنند؛ مثل این است که شما پزشک عمومی باشید و بخواهید در حوزههای تخصصی پزشکی اظهارنظر کنید. لازم است این مرزها از یکدیگر تفکیک شود؛ گرچه این کار ساده نیست اما باید مسیر برنامهریزیها و نظارتها به شکلی سازماندهی شود که این اتفاق به نحوی شایسته رخ دهد. بخشهای هنری و حرفهای نیز باید کار کارشناسی خود را به درستی انجام دهند و اجازه ورود هر اثر یا آویخته شدن هر عکسی را به دیوار گالریها ندهند. در حوزه عکاسی به دلیل اینکه فرایند رسیدن به اثر اولیه بسیار ساده است، مشکلات از همان ابتدا آغاز میشود و ممکن است پس از مدت کوتاهی در ذهن افراد تصورات و توقعاتی شکل بگیرد که با واقعیتهای موجود انطباقی ندارد.
خود گالریها مسائل و مشکلات مختص خود را دارند و بسیاری از آنها بدون اینکه از صلاحیت و تخصص لازم برای کارشناسی آثار حوزه عکاسی برخوردار باشند، به این حوزه ورود میکنند؛ بدین ترتیب، مجوز برگزاری نمایشگاه را به افرادی میدهند که فاقد معیارهای فنی و کیفی لازم و تنها در پی رزومهسازیهای واهیاند.
دانشگاههای علمی و کاربردی و فرایند پذیرش دانشجو در این دانشگاهها، چالش دیگری برای عکاسی امروز ما است که باید به آن اشاره کرد؛ اساساً درب این دانشگاهها به روی عموم علاقهمندان باز است و آموزشهای ارائه شده در این دانشگاهها عموماً سطح بسیار نازلی دارند؛ بنابراین دانشجویان در نهایت با سطح دانش بسیار پایینی از این مراکز دانشگاهی فارغالتحصیل میشوند؛ اینچنین است که ما در بسیاری از نمایشگاههای عکاسی با آثاری مواجه میشویم که تنها صورتی ظاهری دارند و در پس آنها هیچ ریشه و معرفتی وجود ندارد. اینها توصیفاتی مجمل از فضای مغشوش و بههمریختهای است که ما در فضای کنونی عکاسی کشور با آن مواجهیم.
------------------------------
گفتوگو و تنظیم: محمد خاجی
------------------------------
انتهای پیام/