لنزهای بیباک|پسری که جنازه پدر کروناییاش را تحویل نگرفت و «ظریف تراکتور» را شوکه کرد
خاطرات تلخ فراوان بود و در برخی مواقع حالمان را بهشدت خراب میکرد؛ برای مثال، در ورامین، با طیف وسیعی از جانباختگان مواجه میشدیم که در میان آنها افراد پیر و جوان وجود داشتند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یکی ارکان مهم رسانهای در مبارزه با ویروس شوم کرونا عکاسان خبریاند که از آغاز فراگیری این ویروس منحوس تا به حال در خط مقدم مبارزه با آن قرار داشتهاند؛ با وجود این، به نظر میرسد تاکنون آنگونه که باید به فعالیتهای این قشر زحمتکش و پرتلاش رسانهای و نقش کلیدی آنها در انتقال امید و انگیزه به آحاد جامعه توجه نشده است؛ به ویژه در دوران شیوع ویروس کرونا، مجاهدتهای این عکاسان در خط مقدم مبارزه با این ویروس نامبارک، چشمگیر و قابل توجه بوده است.
به همین بهانه تصمیم گرفتیم در قالب پرونده خبری ویژه دوران کرونا موسوم به «لنزهای بیباک»، به سراغ این عکاسان پرتلاش عرصه خبر برویم و به ثبت تجربیات و خاطرات آنها از عکاسی در عصر فراگیری کرونا بپردازیم.
در نخستین بخش از این پرونده، به سراغ «سعید سجادی» عکاس خبرگزاری آنا رفتیم و در دومین بخش از این پرونده نیز با «حسین یاراحمدی» عکاس باشگاه خبرنگاران جوان همصحبت شدیم و به ثبت تجربیات این دو عکاس خبری در مواجهه با کرونا پرداختیم؛ در سومین بخش از این پرونده نیز با «ساسان مؤیدی» عکاس شناخته شده سالهای دفاع مقدس درباره اهمیت عکاسی و قدر کار عکاسان خبری در دوران کرونا به گفتوگو نشستیم؛ در چهارمین بخش از این پرونده ویژه با «احمد ظهرابی» عکاس خبرگزاری ایسنا در قم همکلام شدیم؛ در پنجمین بخش از پرونده «لنزهای بیباک» به سراغ «سیدعباس میرهاشمی» عکاس شناخته شده سالهای دفاع مقدس رفتیم و با او درباب ارزش کار عکاسان خبری در عصر فراگیری کرونا به گفتوگو نشستیم و سرانجام در ششمین قسمت از این پرونده ویژه خبری به سراغ «محسن عطایی» عکاس خبرگزاری فارس رفتیم و به مستندنگاری تجارب این عکاس خبری در مواجهه با کرونا پرداختیم؛ مشروح این 6 گفتوگو در لینکهای زیر قابل مشاهده است:
اکنون در هفتمین بخش از پرونده ویژه «لنزهای بیباک» با «محمدحسن ظریفمنش» عکاس خبرگزاری تسنیم همکلام شدیم و به ثبت تجارب و خاطرات تلخ و شیرین این عکاس خبری در رویارویی با شرایط فراگیری کرونا پرداختیم.
این عکاس خبری در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، درباره نحوه آغاز عکاسیاش از شرایط شیوع کرونا گفت: عکاسی از شرایط کرونایی را از بیمارستان بقیةالله آغاز کردم؛ نخستین تجربهام همزمان با ولادت امام علی(ع) و روز پدر بود که برنامهای توسط یک گروه جهادی بهمنظور شادسازی بیماران و اهدای هدیه روز پدر در بیمارستان برپا شده بود؛ البته تا قبل از حضور در این برنامه تقلای زیادی برای عکاسی از شرایط کرونایی داشتم اما هربار به ما میگفتند که عکاسی از این شرایط خطرناک است و ریسک بالایی دارد؛ تااینکه سرانجام این اتفاق رخ داد و توانستم برای عکاسی از شرایط کرونا به بیمارستان بقیةالله بروم.
وی افزود: هنگامی که برای اولین بار در بیمارستان بقیةالله حاضر شدیم، باید گان به تن میکردیم؛ وقتی در حال پوشیدن گان بودم، دلهره و استرس عجیبی داشتم اما بحمدالله این استرس مانع کارم نشد. آن روز، تصوری که در ذهن داشتم این بود که ممکن است دیگر نتوانم برای عکاسی از شرایط کرونا به بیمارستان بیایم؛ ازاینرو فرصت را مغتنم شمردم و به جای یک گزارش، دو گزارش تصویری ثبت کردم؛ یک گزارش مربوط به پوشش خبری فعالیت آن گروه جهادی بود و دیگری به ثبت حالات و لحظههایی از بیماران کرونایی اختصاص داشت؛ این شروع ماجرای مواجهه من با کرونا بود و پس از این تجربه ترسم از عکاسی در شرایط کرونایی فروریخت.
ظریفمنش در ادامه به تفاوتهای عکاسی خبری از کرونا با عکاسی از سوژههای خبری عادی اشاره کرد و گفت: یکی از سختیهای متفاوت عکاسی از کرونا، الزام همیشگی پوشیدن گان بود؛ ما از طرفی مجبور بودیم که این گانها را به تن کنیم و از سوی دیگر به دلیل تحرک زیادی که باید هنگام عکاسی خبری داشت، دچار تعریق و گرمای شدید میشدیم که تحمل این وضعیت در نوع خود بسیار دشوار بود.
وی ادامه داد: یکی دیگر از تفاوتهای عکاسی خبری از شرایط کرونا با عکاسی از شرایط عادی، این بود که در برنامههای خبری عادی شما توسط خبرگزاری برای شرکت در برنامه آفیش میشوید اما برای عکاسی از کرونا شرایط اینگونه نبود و ما به صورت داوطلبانه به خبرگزاری سوژه پیشنهاد میدادیم و از دبیرمان میخواستیم تا آفیشمان کند.
این عکاس خبری تصریح کرد: موارد زیادی وجود داشت که باوجود درخواست و پافشاری زیاد ما عکاسان، در نهایت اجازه عکاسی از سوی مسئولین برخی نهادها و سازمانها برایمان صادر نشد.
وی در ادامه به بیان خاطرات تلخ و شیرین عکاسی از شرایط کرونایی پرداخت و افزود: خاطرات تلخ عکاسی از کرونا فراوان بود و در برخی مواقع حالمان را بهشدت خراب میکرد؛ برای مثال، در لحظه عکاسی از تیمم و تدفین جانباختگان در ورامین، با طیف وسیعی از جانباختگان مواجه میشدیم که در میان آنها افراد پیر و جوان وجود داشتند. اتفاق تلخ دیگری که در آنجا شاهدش بودم، پسری بود که حاضر نشد جسم بیجان پدر کروناییاش را از غسالخانه تحویل بگیرد! دیدن این لحظه برایم بسیار تلخ و غیرقابل درک بود و شوک سنگینی را بر من وارد کرد.
ظریفمنش ادامه داد: تجربه تلخ دیگری که در طول عکاسی از شرایط کرونایی برایم رقم خورد، دیدن دختر خانم هجده، نوزده ساله بود که در بخش ICU بیمارستان بعثت بستری بود و پزشکان به خانوادهاش گفته بودند دیگر امیدی به زنده ماندنش نیست و هماکنون نیز بهواسطه دستگاه زنده است؛ متأسفانه دفعه بعد که به بیمارستان بعثت رفتم متوجه شدم که آن دختر فوت کرده است.
وی در ادامه به ذکر خاطرات شیرین عکاسی از کرونا پرداخت و گفت: یکی از لحظات شیرین عکاسی از کرونا به روزی بازمیگشت که برای عکاسی به بیمارستان بقیةالله رفته بودم؛ یکی از پرستاران در حال چک کردن عکسهای ریه یکی از پرسنل دانشگاه بقیةالله که بیمار شده و سن بالایی هم داشت، بود؛ در همین حین، پرستار، بیمار را صدا زد و گفت: فلانی بیا عکسهای ریهات را ببین؛ آن بیمار هم آمد و به اتفاق پرستار، مشغول دیدن عکسهای ریهاش شدند؛ پرستار، با ذوق، جزئیات دو عکسی که در دست داشت را به آن بیمار نشان داد و گفت که عکس اول مربوط به 10 روز پیش توست و عکس دوم برای دو ساعت پیش است؛ سطح بهبودیات باورکردنی نیست! تو مصداق بارز شعار «به یاری خدا کرونا را شکست میدهیم» هستی! جالب بود که آن پرستار قبل از اینکه آن عکسها را چک کند، حال خوبی نداشت و بسیار ناراحت بود؛ به حدی که وقتی داشتم از او عکس میگرفتم، خطاب به من گفت: «از من عکاسی نکن! حوصله ندارم!» اما در ادامه با دیدن بهبودی آن بیمار که پیشتر دکترها گفته بودند امیدی به زنده ماندنش نیست، حالش دگرگون شد؛ تاجایی که مرا صدا زد و گفت: «بیا از ما عکس یادگاری بگیر! فلانی دیگر کرونا ندارد!» تماشا و ثبت این لحظه برایم بسیار شیرین بود.
این عکاس خبرگزاری تسنیم یادآور شد: یکی دیگر از اتفاقاتی که امید و انگیزه زیادی به من داد، این بود که روزی یکی از عکاسان تسنیم به من گفت تو که از بسیاری از سوژههای خبری مربوط به دوران فراگیری کرونا اعم از ضدعفونی کردن معابر، بیمارستانها و... عکاسی کردهای، به این فکرکن که عکسهایت ماندگار باشد؛ صرفاً به تهیه گزارش خبری فکر نکن؛ به این فکر کن که بتوانی عکسهایت را به یک مجموعه ماندگار تبدیل کنی و بعدها به عنوان برشی از تاریخ آنها را به نمایش بگذاری؛ این حرف به من قوت قلب زیادی داد؛ گرچه من خود را در چنین سطحی نمیدیدم اما در آن لحظه با خود فکر کردم در شرایطی که بسیاری از عکاسان خوب ما عکاسی نمیکنند (باید به آنها هم حق داد) وظیفه من که در حال عکاسی کردن از این شرایطم این است که عکسهای خوبی بگیرم؛ این نگاه به من کمک زیادی کرد و باعث شد در بسیاری از مواقع بر ترسهایم فائق شوم.
ظریفمنش در ادامه به بیان جزئیات ثبت خاطرهانگیزترین عکسی که در دوران فراگیری کرونا ثبت کرده است، پرداخت و در اینباره گفت: خاطرهانگیزترین عکسی که در این دوران ثبت کردم، به اولین برخوردم با کرونا و همزمانی آن با سالروز ولادت امام علی(ع) و جشن روز پدر بازمیگشت که در بیمارستان بقیةالله رقم خورد؛ این عکس مربوط به لحظهای بود که یکی از پزشکان بیمارستان (دکتر نیکپور) که بیش از 20 روز به خانه نرفته بود، از درب آسانسور بیرون آمد و ناگهان با دخترش که با بیقراری منتظر حضور پدرش بود و اشک شوق میریخت، مواجه شد؛ دختر، دستهگلی که در دست داشت را به پدرش تقدیم کرد و آن دو به گرمی یکدیگر را در آغوش گرفتند؛ ثبت این لحظه برایم بسیار دلچسب بود.
وی در ادامه به بیان خاطره لقبی که برخی عکاسان خبری به دلیل حجم انبوه فعالیتهایش در دوران فراگیری کرونا برایش انتخاب کردهاند، اشاره کرد و گفت: برخی از دوستان عکاس به دلیل فعالیتهای زیادی که در دوران فراگیری کرونا داشتم، به من میگفتند ظریف برای خود تراکتوری است و به تنهایی یک خبرگزاری را کفاف میدهد. من از انجام کارهایی که برایم دلنشین باشد خسته نمیشوم؛ حتی اگر در سختترین شرایط هم قرار بگیرم باز هم برای انجام آن کار انرژی دارم؛ عکاسی از کرونا نیز برایم چنین حسی داشت؛ کار ما در اوج ایام کرونا این بود که از ساعت 8 صبح به اتفاق یکی دیگر از بچههای عکاس از خانه بیرون بزنیم و آخر شب به خانه بازگردیم؛ به نوعی روز و شب نداشتیم؛ اینگونه شد که برخی از بچههای عکاس به من لقب «ظریف تراکتور» را دادند (میخندد).
وی در پایان ضمن انتقاد از برخی ناملایمات و سنگاندازیها گفت: گلایهای هم از دوستان شاغل در روابط عمومی برخی سازمانها دارم که با وجود پیگیریهای مکرری که داشتیم، به ما اجازه عکاسی و مستندسازی اخبارشان را نمیدادند اما در کمال تحیر برای عکاسان خارجی این اجازه را صادر میکردند! مسئول روابط عمومی یکی از همین سازمانها در پاسخ به مطالبه من که چرا از عکاسان داخلی برای پوشش اخبارتان دعوت نمیکنید؟ در کمال ناباوری گفت که ما به رسانههای داخلی نیازی نداریم! نمیدانم چنین تبعیضی چگونه ممکن است رخ دهد که برخی مسئولین ما به خبرگزاریهای خارجی بها دهند و نسبت به خبرگزاریهای داخلی اینقدر بیتوجه باشند!
انتهای پیام/