جایگاه تکریم بدون تبعیض انسان‌ها در حکمرانی امام علی(ع) / انسان‌هایی که خدا روزی آنها را تنگ می‌کند

شارح نهج‌البلاغه و شاگرد سالهای دور آیت‌الله طالقانی ضمن شرح تفسیر استادش، ۴ علتِ بحران‌های اقتصادی و اجتماعی را معرفی می‌کند و می‌گوید سیاست امیرالمؤمنین (ع) بر تکریم افراد جامعه بنا نهاده شده بود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، اساس رفتار خداوند با انسان‌ها مبتنی بر تکریم آنها است، مسئله‌ای که عمده افراد در تعاملات اجتماعی خویش به آن توجهی ندارند و در برخی قوانینمان نادیده گرفته شده است. باید دید چه حجمی از اخلاقیات خانوادگی و نیز قوانین جامعه اسلامی ما مبتنی بر تکریم است؟!

تکریم در لغت به معنای گرامی داشتن، احترام کردن و نیکویی رساندن به انسان است و در اصطلاح، برخوردها، رفتارها و روابط مبتنی بر ارج نهادن انسان‌ها به یکدیگر را گویند؛ این خصلت، همان گزاره‌ای است که خداوند انسان را به آن آراست، آنجا که فرمود «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً؛  به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا نشاندیم و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از آفریده‌های خویش برتری دادیم.» (اسراء70)

با این توضیح باید دید مقوله "تکریم" تا چه مقدار در روابط سیاسی و اجتماعی و نیز قوانین مدنی و مدیریت شهری ما دیده شده است. آیا وضعیت به شکلی است که انسان مؤمن و با انصاف به این نتیجه برسد که با مردم جامعه با تکریم برخورد می‌شود؟

طرح این بحث ما را بر آن داشت تا با محمد مهدی جعفری، مترجم و شارح کتاب شریف نهج‌البلاغه گفت‌وگویی باعنوان «جلوه تکریم در سیره و حکومت امیرالمؤمنین» ترتیب دهیم و از این طریق با جایگاه تکریم در حکومت علوی آشنا شویم.

* یکی از چالش‌های همیشگی حکومت‌ها به ویژه حکومت‌های پادشاهی و سکولار، عدم ارج نهادن به مردم جوامع و عدم تکریم آنها است؛ یعنی مسئولان جوامع همواره نگاه فرودستی به مردم داشته و از موضع قدرت با آنها برخورد داشتند. امیرالمؤمنین (ع) چه قواعدی را برای "تکریم" مردم در نظر گرفته بود؟

اولاً عرض کنم معیار ارزش‌گذاری در اسلام، تقواپیشگی است. تقوا، ایمان و جهاد چیزی نیست که بتوان به طور محسوس ارزش آن را تعیین کرد بلکه تنها خداوند است که در روز حساب با میزانِ عدالتی که دارد، پاداش آنها را می‌دهد. از این جهت امیرالمؤمنین علیه‌السلام که به خلافت رسید، بر خلاف خلیفه دوم و سوم اهل سنت که در دادن غنائم از بیت‌المال به مردم، به سابقه در اسلام، هجرت، جهاد و ... توجه داشتند،  مسیر عدالت را معرفی کردند و تبعیض‌ها را برداشتند. از نظر امیرالمؤمنین علیه‌السلام تمام مردم در تقسیم غنائم با یکدیگر مساوی‌اند و هیچ تفاوتی بین مهاجر و انصار، سردار و سرباز، سیاه و سفید، برده و آزاد و زن و مرد وجود نداشت. در جایی می‌فرمایند «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَصَّکُمْ بِالْإِسْلَامِ وَ اسْتَخْلَصَکُمْ لَهُ‏ وَ ذَلِکَ لِأَنَّهُ اسْمُ سَلَامَةٍ وَ جِمَاعُ کَرَامَة؛ خداوند شما را به اسلام مخصوص داشت و براى اسلام انتخاب کرد، زیرا اسلام نامى از سلامت و جامع کرامت است.»

امیرالمؤمنین کرامت را در نفس انسان می‎دید؛ همان‌طور که خداوند می‎فرماید وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ، تمام انسانها را تکریم می‌کرد. امام به همگان به مثابه انسانی می‌نگریست که کرامت ذاتی دارند. از این جهت وقتی مالک اشتر را به مصر می‌فرستد، در آن عهدنامه می‌فرماید مردم دو دسته‌اند: یا در دین برادر تواند و یا در خلقت شبیه تو؛ إِمَّا أَخٌ‏ لَکَ‏ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْق‏ برخی توجه ندارند و تصور می‌کنند امیرالمؤمنین ممکن است برای برادر دینی نسبت به شباهت در انسانیت، امتیازی قائل شده باشد. بلکه در عربی دو عبارت «إِمَّا» و «أو» هر دو به معنای «یا» هستند؛ با این تفاوت که «إِمَّا» حرف تقسیم مساوی است. بنابراین نمی‌فرماید «یا این یا آن» بلکه از «إِمَّا» استفاده می‌کند به این معنا که از نظر حقوق اجتماعی، چه مسلمان و چه غیر مسلمان برابرند؛ حقوق آنها را باید یکسان بدهید. البته با این تفاوت که برخی چیزها اختصاص به اسلام و مسلمانان دارد. شخص مسلمان مثلاً‌ باید زکات بپردازد، اما غیر مسلمان آزاد است منتها صرفاً مالیات سرانه می‌دهد.

بنابراین امیرالمؤمنین از جهت حقوق اجتماعی، هیچ امتیازی برای کسی و در هیچ شرایطی قائل نبود. هیچ انسانی را از بیان حق و عدالت توبیخ نمی‌کرد؛ یعنی در انتقاد کردن و در بیان عدالت و حق‌گویی، همگان اجازه دارند ورود کنند؛ در حکومت ایشان همه مسئولان با تمام سوابقشان،‌ نیازمندند که کارهایشان از نظر مردم زیر نظر و مورد انتقاد قرار گیرد. این مسئله گویای ارج نهادن به مقام انسانها بود و در واقع کرامت اجتماعی را بین مردم به مساوی تقسیم می‌کرد؛ مگر کسی که به دست خودش، سبب محرومیت خویش شده باشد. در واقع امیرالمؤمنین به عنوان مجرای کرامت خداوند بر خلق است؛ چرا که خواست خدا، همان خواست عترت و خواست عترت، خواست خداوند متعال است.

امیرالمؤمنین از جهت حقوق اجتماعی، هیچ امتیازی برای کسی و در هیچ شرایطی قائل نبود. هیچ انسانی را از بیان حق و عدالت توبیخ نمی‌کرد؛ یعنی در انتقاد کردن و در بیان عدالت و حق‌گویی، همگان اجازه دارند ورود کنند؛ این مسئله گویای ارج نهادن به مقام انسانها بود و در واقع کرامت اجتماعی را بین مردم به مساوی تقسیم می‌کرد

 

 

 

* جالب است که تمام شعارهای امیرالمؤمنین علیه‌السلام در عدالت‌گستری و رفع تبعیض را در عمل می‌بینیم.

ایشان در تمام شرایط سخت بر سر عهد خود ایستاد و ذره‌ای به ایمان ایشان و یقینشان نسبت به مسیری که انتخاب کردند، افزوده نشد. (کنایه از اینکه در اوج ایمان و یقین بودند) در نامه 43 به فرمانده‌ی «کوره اردشیر» که منطقه‌ای از بوشهر تا فیروزآباد را در بر می‌گرفت، می‌نویسد «أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَکَ‏ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ فِی قِسْمَةِ هَذَا الْفَیْ‏ءِ سَوَاءٌ» توجه داشته باشید حق مسلمانانی که نزد تو و نزد ما به سر می‌برند،‌ در بهره از آن غنیمت، یکسان است. ماجرا از این قرار است که وقتی مسلمانان به جنگ می‌روند، به طور طبیعی غنیمت‌هایی به دست می‌آورند. این غنیمت باید بین آنها که در جنگ شرکت کردند و آن عده که در منطقه دیگری هستند برابر تقسیم شود. حضرت می‌فرماید اینها با هم برابرند و هیچ فردی امتیازی نسبت به دیگری ندارد. در نامه 59 نیز می‌فرماید «وَ النَّاسُ فِی الْحَقِ‏ سَوَاء؛ پس باید امور مردم نزد تو از جهت حق، برابر باشد» یعنی حقّ هر فردی از مردم با حق دیگری هیچ تفاوتی ندارد.

* اکنون در غرب به ویژه آمریکا مسئله تبعیض نژادی مطرح است که سبب شده مردم این‌طور به خیابان‌ها بریزند و اعتراضات خود را نمایان کنند. آنها که سالها دم از حقوق بشر می‌زدند، اکنون کمترین ارزش را به افراد قائل‌اند؛ تحلیل شما چیست؟

ریشه تمام اینها ناشی از قدرت‌طلبی، ریاست‌طلبی و منفعت‌های شخصی است. شما می‌بینید در همین بدنه اسلام و با همه تعالیم نابش، شخص فاسقی مثل معاویه که تظاهر به مسلمانی می‌کند،‌ به شدت تبعیض نژادی را إعمال می‌کند.

بیشتر بخوانید

 

 

در بستر قدرت‌طلبانه و نظام سکولار غرب، هر آن کس که برای او فایده داشته باشد، انسان با ارزشی است،‌ اما اگر فایده‌ای نداشته باشد،‌ خنثی است. اگر ضرر داشته باشد که خب دشمن محسوب می‌شود. معیار ارزش‌گذاری غرب برای انسانها،‌ مصالح و منافع خودشان و حزبشان است؛ یعنی آنها کاری به انسانیت ندارند. البته با شعارهای رنگینی همچون «اگزیستانسیالیسم» انسان را در سطح بالایی قرار می‌دهند، اما در عمل، غیر از این نشان می‌دهند.

 تبعیض نژادی در آمریکا ریشه در تاریخ سیاه آنها دارد

در آمریکا قضیه فراتر از اینهاست. این تبعیض ناشی از تاریخچه سیاهشان است. سیاهانی که آنجا بردند، بردگان آفریقایی بودند که آمریکایی‌ها به آنجا هجوم می‌بردند و بعد می‌ربودند و به بردگی می‌گرفتند. هرچند «آبراهام لینکون» موضوع آزادی را تبدیل به قانون کرد و نظام بردگی را برچید، اما باز عملاً اتفاقی نیفتاد. حتی «اوباما» که یک سناتور دموکرات است، وقتی قصد دارد کاندیدای ریاست جمهوری شود، اگر خوب توجه کنید رقیب او، در تبلیغات خود، اوباما را تحقیر می‌کرد که سیاهپوست است. بنابراین هنوز روح نژادپرستانه و سیاست تبعیض‌نژادی بر آمریکا حاکم است. «سیاهِ‌ گند بدبو» اصطلاح رایجی در آمریکا است. 

در فرانسه که مثلاً مهد دموکراسی است و بنده حدود یک سال آنجا فرصت تحقیقاتی داشتم، یهودی‌هایی که در تمام شهرهای فرانسه کنیسه دارند و صاحب نفوذند،‌ نسبت به اعراب (چه مسلمان و چه غیر مسلمان) تبعیض شدیدی قائل‌اند. اینها همگی ناشی از عدم دیانت آنهاست.

از آن دست از یهودیانی که تورات را کنار گذاشته‌اند بیش از این توقعی نیست. خداوند بارها در قرآن خطاب به بنی اسرائیل و یهود می‌فرماید شما اگر راست می‌گویید به همان احکام تورات خود عمل کنید؛ آنها ید طولایی در تعطیلیِ احکام خدا داشتند تا حدی که بر اساس قرآن، خداوند در مقطعی از تاریخ آنها را مسخ و به بوزینه تبدیل کرد. آنها برتری‌طلبانی هستند که خودشان را تافته‌ای جدا بافته و لایق امتیازات بیشتری می‌دانند چه برسد به نژادپرستی.

4 علت بحران‌ اقتصادی و اجتماعی

* مرحوم طالقانی در کتاب «پرتوی از قرآن» موضوعی را با عنوان کرامت اجتماعی مطرح می‌کند و بعد مطرح می‌کند افراد انسان از جهت زندگی اجتماعی وابسته و متکی به همکاری و قدرت اجتماع است. در یک اجتماع اگر کرامت انسانی حفظ نشود، کارکرد خود را از دست می‌دهد. در این باره بیشتر توضیح می‌دهید؟

مرحوم طالقانی این موضوع را ذیل آیه سوره والفجر مطرح می‌کند، آنجا که خداوند می‌فرماید «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَن‏؛ امّا انسان، هنگامى که پروردگارش وى را مى‌‏آزماید، و عزیزش مى‏‌دارد و نعمت فراوان به او مى‌‏دهد، مى‏‌گوید: «پروردگارم مرا گرامى داشته است.» و در آیه بعد می‌فرماید «وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ‏؛ و امّا چون وى را مى‌‏آزماید و روزى‌‏اش را بر او تنگ می‌کند، مى‏‌گوید: «پروردگارم مرا خوار کرده است.» پس از این آیه خداوند با تأکید می‌فرماید «کَلّا» این‌طور نیست که شما تصور کنید شما را خوار کردم. و بعد علت این تنگیِ روزی را در چند گزاره معرفی می‌کند:

* عدم تکریم یتیمان «بَلْ لا تُکْرِمُونَ‏ الْیَتیمَ»
* عدم انگیزه دادن نسبت به خوراک دادن به بینوا «وَ لا تَحَاضُّونَ‏ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْکینِ»
* خوردن و چپاولِ میراث ضعیفان «وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ‏ أَکْلاً لَمًّا»
* مال‌دوستی «وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا»

یعنی دلیل بحران‌های اقتصادی و اجتماعی شما در عدم تکریم یتیمان و عدم انگیزه دادن نسبت به خوراک دادن به بینوا ، چپاول میراث ضعیفان و مال‌دوستی است. نهادی تأسیس نکردید که مسکَنت از بین برود و یتیمان مورد تکریم واقع شوند. اموال را آنچنان دوست دارید که روی هم انباشته می‌کنید و به بینوایی انفاق نمی‌کنید.

از نظر آیت‌الله طالقانی عمده این چالشها به تمام اجتماع به ویژه مسئولان باز می‌گردد؛ یعنی مسئولان باید نسبت به افراد اجتماع در حکم سرپرستی باشند که کرامت‌های درونی انسانها را مورد توجه قرار دهند؛ از نظر حقوق اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و از نظر فرهنگی مردم را گرامی دارند و اکرام کنند و برای انسانها ارزش قائل شوند. اگر این کار را نکردند، دچار بحران اقتصادی می‌شوند؛ خدا نه تبعیضی برای کسی قائل است و نه روزی کسی را بی‌جهت قطع می‌کند. نتیجه‌ی اعمال خودمان است. اینجاست که اکرام فردی و اجتماعی به یکدیگر ارتباط دارند.

اگر به این پیام‌های قرآنی توجه کنیم، آن وقت است که جامعه به رشد و پویایی می‌رسد و خداوند باب برکت خود را بر ما باز می‌کند و پس از آن می‌توانیم این پیام‌های وحیانی را به شکل زیبایی و در قالب‌های مختلف هنری به جهانیان برسانیم.

انتهای‌پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط