یادداشت| ترکیه و حسرتِ گذشتهها
موضوعاتی همچون افتخار به تغییر کاربری ایاصوفیه، پیشنهاد تاسیس خلافت، پشیمانی از تغییر الفبا و یادآوری گستردگی قلمرو سیاسی و نارضایتی از وضعیت فعلی، تحت شرایط متفاوت، هم میتواند پیشرفت بیاورد، هم پسرفت و رکود.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، ظاهراً غم و حسرت گذشته و به عبارتی، نوستالژی ایام ماضی، ترکیه را رها نمیکند و نه تنها بین مردم و شهروندان عادی، بلکه بین نخبگان سیاسی، علمی و فرهنگی نیز، کم نیستند شمار افردی که روزگاران پیشین، برای آنان حکم ظرفی از زمان را دارد که محتویات آن، حس افتخار، برتری، قدرت و استیلا بوده و حالا در ظرف کنونی، بخش مهم و قابل توجهی از آن شراب ناب، از دست رفته و چیزی از آن باقی نمانده است.
صد البته حس حسرت گذشتهها و نوستالژی ایام قدیم، فقط محدود به ترکیه نیست و برخی از ملل و کشورهای جهان، هنوز هم با این حس و حال درگیر هستند. شواهد نشان میدهد که این حس و حال نزد ملل و دُوَلی که شأن و شکوه تاریخی خود را از دست دادهاند، مشهودتر و بیشتر است. یکی از این کشورها ترکیه است.
از ایاصوفیه تا الفبا و خلافت
در روزهای اخیر، دیدیم که تغییر کاربری موزه ایاصوفیه و تبدیل مجدد آن به مسجد پس از 86 سال، موجی از حس افتخار در بخش مهمی از ملت ترکیه به وجود آورد و باز هم نام سلطان محمدخان فاتح استانبول، بر سر زبانها افتاد.
یکی دو روز طول نکشید که کلیپی بازنشر شد که در آن، پسر ارشد رئیس جمهور نیز از تغییر الفبای ترکی عثمانی – عربی به لاتینی اظهار تاسف کرد.
در سالگرد امضای معاهده لوزان، خیلیها آن را سند ننگ و شکست خواندند و در نهایت، طرح پیشنهاد تاسیس مجدد خلافت در یکی از رسانههای وابسته به اتاق فکر حزب عدالت و توسعه، این زنجیره را تکمیل کرد.
اینجاست که باید پرسید: واقعاً در ترکیه چه خبر است؟ چرا حسرت گذشته نزد محافظهکاران ترک، تا این اندازه برجسته شده است؟ آیا این حس و حال، میتواند منجر به عمیقتر شدن تنش و دوقطبی سیاسی و اجتماعی در فضای ترکیه شود؟
باید پذیرفت موضوعاتی همچون افتخار به تغییر کاربری ایاصوفیه، پیشنهاد تاسیس خلافت، پشیمانی از تغییر الفبا و یادآوری گستردگی قلمرو سیاسی و نارضایتی از وضعیت فعلی، تحت شرایط متفاوت، هم میتواند پیشرفت بیاورد، هم پسرفت و رکود.
همه حسرت میخورند یا یک گروه خاص؟
تحلیل شرایط سیاسی و اجتماعی ترکیه در چند دهه گذشته، این واقعیت را به نمایش میگذارد که دولت و ملت ترکیه، از زمانی دچار حسرت گذشته و نوستالژی شدهاند که محافظهکاران به شکل جدی پا به عرصه سیاست نهادهاند.
یعنی چند دهه پس از تاسیس نظام جمهوری ترکیه، سر برآوردن انجمنهای موسوم به شرق بزرگ و بالاخره از دورانی که نجم الدین اربکان و شاگردان او، توانستند از گوشهها و حواشی، به کانون و به متن سیاست و جامعه بازآیند.
به عبارتی روشن، برای معتقدین و محبان دوآتشه کمالیسم و لائیسم، غالباً چیزی به نام ترکیه پیشاجمهوری وجود ندارد و مواجهه آنان با مسائل تاریخی، سیاسی و فرهنگی به گونهای است که گویی تا سال 1923 میلادی، آناتولی سرزمین سوخته و محقری بوده که به یک باره پاشای شجاعی به نام مصطفی کمال آتاتورک آن را از یوغ اشغالگر و دشمن نجات داده و بنای باشکوهی به نام جمهوری ترکیه را تاسیس و همه چیز را از صفر آغاز کرده است.
این در حالی است که در عالم واقعیت و در فضایی فارغ از تعصبات کمالیستی و ملی گرایانه، اتفاقاً سرزمین و قلمرو گسترده سلجوقی و عثمانی، به مراتب باشکوهتر از آن چیزی بوده که پس از جنگ جهانی نخست بر جای مانده است.
اینجاست که انشقاق فکری و فرهنگی و شکاف عمیق بین دو قشر محافظهکار و کمالیست، به وضوح دیده میشود.
در یک جبهه «محافظهکاران» و «ملیگرایان محافظهکار» در کنار هم قرار گرفته و معتقدند ترکیه پیشاجمهوری، ترکیبی از اسلام، هویت ترکی و اقتدار و شکوه سلجوقی و عثمانی و نمادهای آن است و در سوی دیگر، چپها، کمالیستها و سکولارها، باور به ترکیه پیشاجمهوری را مصداق ارتجاع میدانند و معتقدند که تمام این گرایشها و تعصبات و رفتارهای مبتنی بر نوستالژی تاریخی، دو دلیل عمده دارد:
1.نادیده گرفتن نقش مصطفی کمال آتاتورک در تاسیس نظام جمهوری و تلاش برای زدودن نام او از اذهان و اقوال.
2.محدودکردن آزادیهای فردی و اجتماعی و استیلای سبک زندگی اسلامی محافظهکاران بر کل جامعه.
بنابراین، قشر کمالیست و چپ و سکولار در جامعه ترکیه، نه تنها در حسرت گذشتهها نیست، بلکه معتقد است که مصطفی کمال، با انحلال نظام خلافت و پایان دادن به حیات نظام پادشاهی – خلافتی، به مرتبت منجیگری ترکیه رسیده و ترکیه را از ارتجاع و انحطاط، نجات داده است!
اما محافظهکاران، چنین نمیاندیشند. آنان معتقدند که آتاتورک به بهانه تاسیس نظام جمهوری، اصلاحات و رفرمهایی انجام داد که بخشی از آن، به مثابه در کوره آتش انداختن ارزشها و میراثهای تاریخی و فکری و فرهنگی دوران سلجوقی و عثمانی بوده است.
قطعاً و یقیناً، بخش قابل توجهی از انتقادات و شکایات تاریخی محافظهکاران در این حوزه، برحق و بهجاست.
از جمله این که، بلافاصله پس از تثبیت پایههای قدرت در نظام جمهوری ترکیه، آتاتورک تلاش کرد تا به قول تقیزاده، «از فرق سر تا نوک پا غربی شدن» را برای ترکیه به یک آیین و ضرورت تاریخی تبدیل کند.
برای نیل به این هدف، اسلام و اسلامیت، کنار نهاده شد. کلاسهای قرآن به مدتی طولانی تعطیل شدند، در کار مدارس دینی و امورات فقهی و روحانیت، دخالت ریشهای و عمده صورت گرفت، در یک مقطع حساس حتی اذان نیز به زبان ترکی ترجمه شد و ملیگرایی ترکی حلقه تنگ اطرافیان آتاتورک، رفته رفته تنه به نژادپرستی زد و ابداع جملات قصاری همچون «یک ترک با تمام دنیا برابر است» و «چه خوشبخت است آن که می گوید من ترک هستم»، به کانون اصلی باورها و اعتقادات جامعه تبدیل شده و در تمام حوزههای اجرایی، سیاسی، اقتصادی و حتی بخش خصوصی، محافظهکاران به تمام معنی، منزوی و تضعیف شدند.
پس چاره کار در درک متقابل است و نه در جبههگرفتن و تشدید دوقطبی.
از بنای سلجوقی تا حرف هوشمندانه بلال اردوغان
برای آن که بفهمیم رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه و رهبر حزب عدالت و توسعه و اطرافیان و تیم اصلی او تا چه اندازه به معماری سلجوقی علاقهمند هستند، لازم نیست حتماً مدرک کارشناسی ارشد معماری داشته باشیم.
کافیست به عکسهای بزرگی از کاخ بش تپه ریاست جمهوری، قرارگاه مرکزی میت در آنکارا، قرارگاه میت در استانبول و چندین ساختمان دولتی و دانشگاهی و فرهنگی چند سال اخیر ترکیه بنگریم تا ببینیم که تقریباً همه آنها بر اساس ویژگی های هندسی و فضاسازیهای خاص معماری سلجوقی تاسیس شدهاند و اتفاقاً غالباً زیبا و چشمنواز هستند.
همچنین کافیست به مراسمهای چند سال اخیر دولت در استانبول، آنکارا، ملازگرد و ساکاریا و قونیه بنگریم تا ببینیم که در این چند سال، صدها نفر، خواندن مارشهای عثمانی و استفاده از پوشش نظامی و درباری عثمانی در این آیینها را به یک شغل واقعی تبدیل کرده و از قِبل آن، نان میخورند و اتفاقاً این آیینها در چشم ما مهمانان و توریستها زیبا و نزد خود ترکها نیز دوستداشتنی و دلنشین است.
به موازات اینها، بلال اردوغان پسر ارشد رئیس جمهور ترکیه، با صرف همتی کمنظیر – فارغ از حواشی خاصی که در مورد مسائل رانتی و خانوادگی در رسانهها مطرح شده- چندین بازی و ورزش و رزم و اسباببازی تاریخی کهن ترکیه را زنده کرده و تاکندن دهها مسابقه و فستیوال برگزار کرده که غالباً جالب توجه و هیجانزا است.
بلال اردوغان، هوشمندانه در یک مصاحبه تلویزیونی گفت:«چرا با تغییر الفبای عثمانی – عربی به لاتینی، کاری کردیم که هزار سال تاریخ مکتوب ما از دسترس دانشآموزان و دانشجویان و شهروندان پساجمهوری عملاً دور بماند و کسی نتواند حتی بسمالله را از روی متن عربی بخواند؟ مگر ژاپنیها برای رسیدن به توسعه و ترقی، الفبایشان را تغییر دادند؟»
بنابراین، هیچکدام از این مصادیق و نمونهها، نه تنها خطرناک و نگرانکننده و نشانه ارتجاع نیست، بلکه شمیم خوبی از بازگشت به گذشته از آن به مشام میرسد. اما آن چیزی که میتواند نگرانکننده باشد، دو چیز است:
1.تنگ کردن فضا بر نسل جدید و ایجاد دوقطبی به بهانه بازگرداندن ارزشهای گذشته و دیدگاه ارتجاعی به گذشته در قد و قواره مطرح شدن ایده سخیفی همچون تاسیس نظام خلافت در یکی از رسانههای نزدیک به حزب حاکم. (که البته حزب حاکم، به تندی این ایده را رد کرد.)
2.از یاد بردن قوانین و نظم جدید جهانی و منطقهای و مواجهه با سرزمینها و کشورها به مثابه بخشی از قلمرو گذشته عثمانی و سلجوقی و بیتوجهی به اصول حاکم بر روابط بینالملل و حقوق بینالملل.
حالا سوال اینجاست: در مقطع فعلی، چه باید کرد؟ آیا - صرف نظر از این که شدنی است یا نه – باید ترکیه را یک بار دیگر به دوران پیشاجمهوری بازگرداند؟
شاید اگر کشورها و دولتها و زندگی تمدنهای بزرگ و کوچک جهان نیز مانند برنامه ویندوز رایانه یا ابزارهای هوشمند دیجیتالی، از قابلیت ری استارت و بازگشت به تنظیمات کارخانه برخوردار بودند، میشد چنین کاری کرد.
اما خوب... این میسر نیست و عمر رفته، نه برای انسان و دیگر موجودات زنده قابل بازگرداندن است و نه برای تاریخ ملتها و کشورها.
ترکیه کنونی، نه قابلیت آن را دارد که به شیوه خلافتی یا بر اساس مشی حکومتی سلجوقی و عثمانی اداره شود، نه میتواند به تمامی کمالیست و لاییک و سکولار باشد.
ترکیه واقعی، آن چیزی است که در پیادهروها و سواحل و متروها و دولموشهای استانبول میبینیم. تصویری از یک جامعه متکثر و رنگارنگ که در آن و در شهرهایی همچون آنکارا و قونیه و دیاربکر و ازمیر و عنتاب، ترک و کُرد و چرکز و عرب و ارمنی، لاییک و سکولار و مسلمان دوآتشه، ملیگرا و چپ و کمونیست، مدرنیست و روشنفکر بیطرف و اخوانی باطرف، در کنار هم راه میروند و باید با هم در تعامل و ارتباط باشند و همدیگر را تحمل کنند.
محمد علی دستمالی کارشناس مسائل ترکیه
انتهای پیام/