پشت پرده مدیریت انگلیسیها در شبکههای سعودی/ آیا شبکههای خارجی تلویزیون با دستِ خالی میتوانند مقابله کنند؟
شبکههای برونمرزی ایران باید جنگی نابرابر را در زمینههای تخصصی خود با دریایی از رقبایی به سرانجام رسانند که هریک دهها برابر بیشتر از بودجه مجموعه شبکههای خارجی تلویزیون تأمین مالی و بهرهمندی از فناوریهای روز را در اختیار دارند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شبکههای فراملی غرب به صورت عمومی در نمادهایی مانند سیانان یا بیبیسی شناخته میشوند حال آنکه رسانههایی بیشتر و به مراتب قویتری، همان وظایف را برای دولتهای غربی انجام میدهند در حالی که هویت بیگانه خود را در پشت نقاب شبکههای فارسی و عربی از کشورهای خاورمیانه پنهان میکنند. این رسانهها گونهای جدید از دستگاه پروپاگاندای غرباند که مانند اسلاف خود آشکارا به سرزمین اصلی وابسته نیستند بلکه در کشور هدف با نیروهای بومی و ظاهری کاملاً متفاوت از کشور مبدا فعالیت میکنند و به مراتب از فعالیت شبکههای بنیانگذار اولیه مؤثرتر و راهبردیتر ظاهر شدهاند.
انگلیس با وجود فعالیت بیبیسی به زبانهای عربی و فارسی باز هم تلویزیون الشرقیهنیوز، الدجله و الحدث را برای عراق و شبکههایی مانند اینترنشنال را برای تأثیرگذاری بر ایران تأسیس کرده است. آمریکا نیز با الگوبرداری از روش جنگ شناختی انگلیس، شبکه الحره را در عراق و صدای آمریکا را به فارسی برای ایران و موردی مشابه را به اسپانیولی برای کوبا راهاندازی کرده است.
مدیریت انگلیسی با شبکههای سعودی
گونه جدید تلویزیونهای فراملی در هر دو بخش اطلاعرسانی و نیز سرگرمی با عناوین مختلف اما رویکردهای یکسان در کشورهای غرب آسیا فعالیت میکنند برای مثال شبکههای امبیسی که کانالهای خاص عراق و نیز کانالی هم به فارسی برای ایران دارد به پخش فیلم و سریالهایی مبادرت میورزند که موجب انحراف نسل جوان ایران، عراق، لبنان و سایر کشورهای اسلامی شوند. اولین شبکه از مجموعه تلویزیونهای امبیسی در تابستان 1991 توسط ولید بن ابراهیم «برادر همسر سوم ملک فهد» در لندن تأسیس شد. امبیسی بهطور مستقیم توسط خاندان پادشاهی سعودی اداره میشود.
«عبدالعزیز بن فهد» برادرزاده «ولید ابراهیم» مؤسس امبیسی 50 درصد از سهام امبیسی را در اختیار دارد. بسیاری از برنامههای امبیسی را او تأمین کرده و نفوذ بسیاری در العربیه دارد. در حال حاضر مقر اصلی آن به MBC GROUP به جده منتقل شده اما شبکهها در مدیا سیتی دوبی پخش میشوند. العربیه که بخش فارسی هم دارد شبکه خبری اصلی سعودی است. همین شبکه نیز بخشهای فارسی دارد و با وجودی که موسوم به عربیه است اما برای فتنهانگیزی در کشور ایران نیز تلاش میکند.
گرچه تأمین مالی برخی از این تلویزیونها مانند اینترنشنال و امبیسی از طریق عربستان سعودی انجام میشود اما دقیقاً در خدمت راهبردهای جنگ شناختی آمریکا و انگلیس فعالیت میکنند و مدیریت راهبردی آنها نیز به غرب وابسته است. به بیان دیگر آنها همان خط مشی رسانهای را با زبان بومی و بیان مجری و خبرنگاران محلی دنبال میکنند. این شبکهها با همان راهبردهای بیبیسی فعالیت خود را در لندن آغاز میکنند سپس به دوبی (برای جنوب آسیا) بیروت (برای مدیترانه شرقی) و سنگاپور (برای شرق آسیا) منتقل میشوند.
مجموعه دیگر رسانهای با همین سبک و اسلوب گروه تلویزیونی جم یا همان گروه سرگرمی عمومی و رسانهای (General Entertainment and Media Group) است که در سال 2006 در لندن آغاز به کار کرد و کل خاورمیانه را پوشش میدهد.
مثالی از تأثیر این تلویزیونها
آمریکا و انگلیس برای رسیدن به آنچه در نبردهای سخت و فشارهای مستقیم به دست نیاوردند از این ابزار فرهنگی استفاده میکنند برای مثال موجی که در عراق ایجاد شد و به سقوط دولت عبدالمهدی در زمستان 1398 منجر شد یکی از این موارد است. البته هدف اصلی این شبکهها در مثال عراق این بود که دولتی در بغداد به روی کار آید که وابسته به واشنگتن و لندن باشد همراه با نمایشی از دموکراسی هرچند تاکنون تحقق نیافته است.
این قدرت تأثیرگذاری شبکههای فراملی است که نباید از آن غافل بود. غرب تا آنجا روی گونه جدید رسانههای فراملی خود حساب کرده که آن را به جای دخالتهای مستقیم و جنگافروزیهای پرهزینه قرار داده است. گرچه در این روش میلیاردها دلار پول خرج میشود اما به مراتب هزینه جانی و مالی کمتری در مقایسه با جنگهای فراگیر برای آمریکا و انگلیس داشته است.
با دقت در نقش تلویزیونهایی مانند الجزیره، العربیه، اسکاینیوز عربی، الحره، الدجله و ... در خصوص برافروختن جنگ داخلی در سوریه و تسریدادن آن به عراق میتوان دریافت قدرت این رسانهها چقدر از ارتشهای غربی بیشتر است. آنها کشورهای اسلامی را به دست ملتهای عربی بدون نیاز به حمله خارجی از درون ویران میکنند. این شوخی نیست. هوشیاری بیشتر ما را میطلبد.
ما چه کردهایم
شبکههای برون مرزی ایران که شامل العالم، الکوثر، سحر و پرستیوی، آیفیلم، هیسپانتیوی، العالم سوریه و هوساست همه توانای رسانههای ایران بوده و باید جنگی نابرابر را در زمینههای تخصصی خود با دریایی از رقبایی به سرانجام رسانند که هریک دهها برابر بیشتر از بودجه مجموعه شبکههای برونمرزی ایران تأمین مالی و بهرهمندی از فناوریهای روز را در اختیار دارند. برای مثال حدود یک سال و نیم میشود که ایران شبکه العالم سوریه را راهاندازی کرده که توانسته رقیبی جدی برای شبکههای فعال در شام باشد. اما این تنها میتواند ابتدای راه باشد. باید برای هر کشور یک شبکه با کارکنان بومی داشته باشیم و این مهم همان اندازه ارزش دارد که تقویت بنیه نیروی سخت دفاعی کشور.
تأمین مالی شبکههای برونمرزی هرچه که باشد قابل مقایسه با خسارت 8 سال دفاع مقدس نخواهد بود. همچنین در مقایسه با خسارتهای جنگ سوریه هم نیست. گذشته از اینکه همین شبکههای فتنهگر و تفرقهانگیز با افروختن جنگهای داخلی توانستند سوریه، لیبی و .... را ویران کنند. در برابر این هیمنه بزرگ و گسترده رسانهای غرب که با عناوین محلی نیز تزیین شده و کار تشخیص آن را دشوار کرده ایران تنها دو شبکه عربی العالم و الکوثر را در اختیار دارد که آن دو نیز به جای روند افزایشی امکانات با سیر کاهشی بودجه مواجهند.
آن بخش از مسئولان کشور که اهمیت تقویت مالی و امکاناتی شبکههای برونمرزی را مورد بیتوجهی قرار میدهند آیا میتوانند به این سؤال پاسخ دهند که برنامههای راهبردی ایران برای همگرایی با کشورهای منطقه که میتواند فضای تنفسی برای اقتصاد میهن ما باشد چگونه باید تحقق یابد؟
انتهای پیام/