گزارش تاریخ| "ساواک" یا "انقلابیون" چه کسانی فاجعه سینما رکس را رقم زدند؟
بیش از ۴ دهه از وقوع فاجعه آتشسوزی در سینما رکس آبادان میگذرد، اما همچنان برخی فاجعهای را که توسط عوامل ساواک و رژیم پهلوی صورت گرفت، به انقلابیون نسبت میدهند. در سالگرد وقوع این فاجعه به بازخوانی و بررسی ادعاها در این خصوص پرداختهایم.
گروه تاریخ انقلاب خبرگزاری تسنیم- در شامگاه 28 مرداد 57، حدود 700 نفر برای تماشای فیلم «گوزنها» که یک فیلم سیاسی بود و به نوعی در راستای مبارزه قلمداد میشد، به سینما رکس آبادان رفتند که ناگهان سینما دچار آتشسوزی شد. مردم برای خروج از سینما به سوی دربهای خروج هجوم بردند، اما دربهای سینما بسته بود و حدود 400 نفر از آنان در میان شعلههای آتش جان باختند.
انتشار خبر آتشسوزی و نمایش فیلمها و عکسهای این فاجعه، افکار عمومی را به شدت جریحهدار کرد. رژیم پهلوی با متهم کردن نیروهای انقلابی، تلاش کرد تا انقلابیون مسلمان را افرادی متحجّر و مخالف هنر نشان دهد، اما بیشتر مردم و انقلابیون معتقد بودند که این اقدام توسط ساواک انجام گرفته است.
با وجود اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از مسببان اصلی این حادثه دستگیر و اعدام شد، اما همچنان برخیها نیروهای انقلابی را متهم میکنند و عامل رُخ دادن این فاجعه میدانند.
** ماجرای اعتراض انقلابیون به سینمای پیش از انقلاب
یکی از اقدامات رژیم پهلوی برای تغییر ذائقه مردم مذهبی و متدین ایران، رونق کابارهها و مشروبفروشیها و پخش فیلمهایی در سینماها بود که صحنههای جنسی داشت. نمایش فیلمهای مستهجن در سینما برای مردم متدین ایران بسیار ناراحتکننده بود. از این رو مردم انقلابی در اعتراض به پخش چنین فیلمهایی، بعد از هشدارهای متعدد به این قبیل سینماها، اقدامی علیهشان انجام میدادند و در مواردی اقدام به شکستن شیشههای آن سینماها میکردند.
مردم و جوانان انقلابی قصد آزار رساندن به کسی حتی مسئول سینما و مخالفان خود نداشتند و تنها به دنبال این بودند تا به نوعی اعتراض خود را بیان کنند.
این اقدام نه در حاشیه یک راهپیمایی و تظاهرات بلکه به صورت مستقل و زمانی که خیابانها خلوت بود، انجام میگرفت. انجام اینگونه کارها چند دلیل داشت، نخست اینکه تظاهراتها به صحنه درگیری و زد و خورد تبدیل نشود یا اینکه حداقل خشونتی شکل نگیرد که عامل آن نیروهای انقلابی معرفی شوند. دوم اینکه نیروهای انقلابی از خلوتی خیابانها و کوچهها استفاده و به راحتی فرار کنند تا به دست ماموران رژیم پهلوی نیافتند. سومین دلیل هم این بود که در هنگام حضور نیروهای شهربانی، آسیبی به مردم وارد نشود.
مرور وقایع رخ داده در سینما رکس آبادان نشان میدهد که این فاجعه سنخیتی با اتفاقات پیش از آن ندارد. در فاجعه سینما رکس، دور تا دور سینما مواد آتشزا ریخته و بمب باطریدار جایگذاری شد. سپس تمام دربهای سینما قفل شد. نیروهای انقلابی نه چنین کاری را انجام میدادند و نه وقت آن را داشتند که انجام بدهند. آنان تنها چند شیشه میشکستند و در برخی موارد کوکتل مولوتفی به داخل سینما پرتاب میکردند.
جالب این است که ادعا میشود نیروهای انقلابی پس از انجام کارهای خود به داخل سینما رفتند و به تماشای فیلم نشستند. چگونه میتوان قبول کرد، آنهایی که پس از شکستن شیشههای سینما و از ترس دستگیری به سرعت فرار میکنند، به داخل سینما بروند و در انتظار آتشسوزی بنشینند.
** چه کسانی سینما رکس آبادان را آتش زدند؟
فاجعه سینما رکس آبادان با طراحی و اجرای ساواک انجام گرفت. ساواک آتش زدن سینما را به دو بخش مدیریتی و عملیاتی تقسیم کرده بود. بخش عملیاتی را به گونهای طراحی کرده بود که اگر عوامل آن لو رفتند، گفته شود یک یا چند معتاد خیابانی این کار را انجام دادهاند.
ساواک چهار معتاد و موادفروش را که در کمیته مشترک ضد خرابکاری و شهربانی پرونده داشتند، به کار گرفت. البته معلوم نیست که در زمان حضور در سینما موادمخدر مصرف کرده بودند یا خیر. معتادان نیز اطلاع نداشتند که قرار است دربهای سینما بسته شود. به همین دلیل در سالن سینما نشستند و خیالشان راحت بود که با شروع آتشسوزی میتوانند به سرعت خارج شوند، اما آنان نیز همچون مردم بیگناه در آتش سوختند و کشته شدند. البته یکی از معتادان (تکبعلیزاده) توانست از راه پشتبام از سالن سینما خارج شود و فرار کند.
در شب حادثه سرتیپ رزمی دو کار باید انجام میداد. نخست اینکه چهار نفر عامل اجرایی نصبکننده بمبهای آتشزا، در چهار گوشه سینما به همراه تماشاچیان در آتش بسوزند، دوم آنکه خسارات این جنایت به حداکثر ممکن افزایش یابد. رزمی در شب جنایت در انجام این دو مأموریت بدترین عملکرد را از خود ارائه کرد، به گونهای که نه تنها برای مردم جمع شده در اطراف سینما، بلکه حتی نیروهای معمولی در خدمت رژیم پهلوی هم فهمیدند که رژیم در این آتشسوزی نقش داشته است. بنابر گزارش رئیس ساواک خوزستان در این رابطه بین رئیس شهربانی و چند نفر از افسران شهربانی آبادان اختلافات شدیدی به وجود آمد.
دلایل بسیاری برای اثبات این ادعا وجود دارد. طراحی دقیقی برای اجرای این جنایت انجام گرفته بود. رئیس آتشنشانی آبادان و معاون او در صحنه آتشسوزی حاضر نشدند. از معاون آتشنشانی پرسیده شد که چرا حضور پیدا نکردی و او پاسخ داد که رئیسم به من گفت نرو. مشابه این اتفاق نیز در آتشسوزیهای تهران انجام گرفت. به دلیل برقراری حکومت نظامی، نیروهای ارتش در خیابانها حضور داشتند. ساواک به ارتش دستور داده بود تا در آتشسوزیها دخالت نکند و آتش را خاموش نسازد. این موضوع در خاطرات ارتشبد قرهباغی رئیس ستاد ارتش شاهنشاهی آمده است.
سینمای بزرگ آبادان در آتش میسوخت و شهر ملتهب بود، اما مسئولان آتشنشانی در صحنه حاضر نشدند. آیا مهمتر از این فاجعه، میتوانست اتفاق دیگری رخ بدهد که نیاز باشد مسئولان در صحنه حضور پیدا کنند؟ آتشسوزی از ساعت 9 و 45 دقیقه بعد از ظهر آغاز شد و تا ساعت 4 بامداد روز بعد ادامه پیدا کرد، اما نیروهای آتشنشانی علاوه بر اینکه نیم ساعت با تاخیر رسیدند، در نهایت در ساعت 2 و یا ساعت 4 بامداد توانستند وارد سالن سینما بشوند و آتش را مهار کنند. آن نیروها هم افراد مبتدی بودند و تجربه آنچنانی در اطفای حریق نداشتند.
روزنامه کیهان در گزارشی که همان روزها منتشر شد، به صراحت به تاخیر نیم ساعتی شهربانی آبادان در اطلاعرسانی به آتشنشانی اشاره کرده است. در این گزارش آمده است که زمان لازم برای طی مسافت اتومبیلهای آتشنشانی سه دقیقه بود، اما ماموران آتشنشانی پس از نیم ساعت به محل حادثه رسیدند.
سازمان آتشنشانی در پاسخ به این موضوع به رسانهها اعلام کرد که شهربانی نیم ساعت پس از وقوع حادثه، آتشنشانی را مطلع کرده است. نیروهای شهربانی آبادان نیز در حالی که مکان استقرارشان در چند قدمی سینما رکس بود، با تاخیر در محل حادثه حضور پیدا کردند.
** اعترافات عوامل رژیم پهلوی
منصور رفیعزاده آخرین رئیس شعبه ساواک در آمریکا که رابط ساواک با سیا بود، در کتاب خاطرات خود با صراحت به این موضوع اعتراف کرده است. عبدالمجید مجیدی وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجه رژیم پهلوی نیز در خاطرات خود که در قالب پروژه تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد منتشر شده است، اذعان کرده که سینما رکس آبادان توسط ساواک به آتش کشیده شد. مصاحبهکننده از او میپرسد که شما (حزب رستاخیز) کارهای عملیاتی هم انجام میدادید؟ او پاسخ میدهد که خیر آتشسوزی کار ما نبود و اقدام ساواک بود.
ارتشبد قرهباغی نیز در مصاحبه با احمد احرار (از نویسندگان ضدانقلاب) به مصادیق دیگری که در چارچوب سیاست کلی ایجاد رعب و وحشت صورت میگرفت، اشاره کرده است: بعد از سراسری شدن خیزش مردم، شیوههای شناخته شدهای که کشورهای غربی در همه کشورها بهکار میگیرند در ایران نیز به مرحله اجرا گذاشتند؛ از جمله ایجاد آتشسوزی در اماکن عمومی برای خسته کردن مردم از مبارزه بود که به هیچوجه منحصر به سینما رکس آبادان نبود. قرهباغی در خاطرات خود با صراحت از آگاهی و نقش شاه در آتشسوزیها سخن گفته است.
همچنین باید ذکر کرد که جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر که مسئولیت آن با مهندس بازرگان بود، صدر حاج سیدجوادی و جریانهای سیاسی مختلف در بیانیههایی با اتکا به شواهد و قرائن، رژیم پهلوی را عامل این جنایت معرفی کردند.
** دلیل تناقض ادعاهای متهم اصلی با روایتهای انقلابیون
تکبعلیزاده تا زمان دستگیری فرصت داشت تا برای تبرئه خود از این جنایت، داستانپردازی کند؛ بهترین راه این بود که وی نقش رژیم پهلوی را در این جنایت انکار کند و به عنوان فردی که جذب مبارزه و انقلاب اسلامی شده! آتش زدن سینما رکس را کاری انقلابی جلوهگر سازد. او تصور میکرد چون برخی سینماها در جریان انقلاب مورد تعرض مردم قرار گرفتند، بهراحتی میتواند این جنایت را نیز از آن سنخ نشان بدهد.
تکبعلیزاده تلاش کرد تا رژیم پهلوی را از این جنایت تبرئه کند؛ زیرا میدانست برملا شدن همکاری وی با عوامل ساواک در این جنایت حکم اعدام را برایش رقم میزند، اما داستانپردازیهای این عنصر بسیار بدسابقه هرگز قابل پذیرش نبود. برای نمونه، وی ادعا میکند به اتفاق سه تن دیگر از هممسلکانش مواد آتشزا در چهار گوشه سالن سینما ریخته و کبریت کشیده و سپس به سالن سینما برگشتهاند! چگونه ممکن است چنین ادعایی مورد پذیرش قرار گیرد، یعنی آنها در میان شعلههای آتشی که خود برافروخته بودند به داخل سالن مراجعت کنند و منتظر باشند تا شعلههای آتش فراگیر شود!؟
این روایت تکبعلیزاده آنقدر غیرقابل باور است که خانم الاهه بقراط (چریک فدایی خلق سابق (وابسته به بلوک شرق) و طرفدار پروپا قرص بلوک سرمایهداری کنونی) سعی وافری برای توجیه آن دارد: «حسین تکبعلیزاده در آخرین دفاعیه خود میگوید: این میرساند که آنها (فرج، فلاح و یدالله) از عمق فاجعه با اطلاع بودهاند و به قصد خودکشی به خاطر هر هدفی که داشتهاند چنین عملی مرتکب شدهاند. بله، درست خواندید! تکبعلیزاده از عملیات انتحاری حرف میزند.»
عملیات انتحاری مربوط به زمانی است که مانعی در برابر ضربه زدن به یک هدف وجود داشته باشد. وقتی تکبعلیزاده و همکارانش به روایت وی بدون هیچ مانعی سینما را به آتش میکشند دیگر انتحار چه معنایی پیدا میکند؟ اینان به سهولت براساس این روایت بعد از آتش زدن سینما میتوانستند محل را ترک گویند. به علاوه، اگر به قصد خودکشی آمده بودند چرا تکبعلیزاده بعد از مواجه شدن با درهای بسته از راه پشت بام فرار کرد و سه تن دیگر به سرنوشتی دچار شدند که ساواک برای آنها رقم زده بود؟
همچنین در ششمین جلسه دادگاه، محمد بذرکار (برادر فرج) در پاسخ به ادعای حسین تکبعلیزاده که گفت: غیر از ما چهار نفر کسی از برنامه به آتش کشیدن سینما رکس اطلاع نداشت، گفت: رحیم میرصفایی پسردایی من که ساواکی است از این ماجرا اطلاع داشت. خانم الاهه بقراط برای پاک کردن ردپای ساواک در توجیه شهادت برادر یکی از عوامل، مینویسد: «خود دادستان هم میداند حتی اگر چنین میبود، ساواکی بودن و طرفدار خمینی بودن هیچ مغایرتی با یکدیگر نداشتند. امروز دیگر بر همه روشن است که برخی ساواکیها و نظامیها جزو طرفداران امام بودند!»
** متهمی که ادعا میشد انقلابی است
عبدالرضا آشور فردی حدوداً شیرین عقلی بود که به صورت غیرقانونی برای کار به عراق رفت و آمد میکرد. او از سوی رژیم پهلوی به عنوان عامل آتشسوزی معرفی شد و پس از اعتراف دروغی که به اجبار از او گرفتند، اعدام شد.
در این ماجرا، صدام (معاون وقت رئیس جمهور عراق) هم با ساواک همکاری کرد. رژیم بعث عراق ادعا کرد که آشور با امام خمینی (ره) در عراق ارتباط داشته است. او این کار را انجام داد تا بتواند با به وجود آوردن یک فشار بینالمللی، امام را در عراق محدود کند.
اما این برنامهریزی به ظاهر دقیق و به هم پیوسته با عملکرد و اظهارات سرتیپ رزمی در شب ماجرا و مصاحبه او در فردای آن روز دچار به هم ریختگی شد. از همین رو به مطبوعات دستور داده شد تا زیاد به این مساله پرداخته نشود؛ چراکه در انعکاس نقل قولهای مسئولان بخشهای مختلف شهر آبادان تناقضها آشکارتر میشد.
آشور را به سرعت از عراق با هواپیمای اختصاصی به ایران منتقل کردند، اما پروندهای که ساواک برای وی ساخته بود و برخی شبهاتی که در مورد اظهارات رزمی و عملکردها ایجاد شده بود، موجب شد که مقامات دادگستری آبادان زیر بار نروند و پرونده به تهران منتقل شود. در تهران نیز وزیر دادگستری مخالفت خود را با سناریوی ساواک اعلام کرد و به همین دلیل وی بلافاصله از سوی شاه از وزارت عزل شد.
هرچند رژیم پهلوی و ساواک این فاجعه را طراحی و اجرا کردند تا سرعت انقلاب مردم ایران را کند کنند و انقلابیون را به عنوان چهرهای خشن معرفی کنند، اما مردم به خوبی به توطئه رژیم پی بردند و حتی آنهایی که بیتفاوت بودند را از لاک خود خارج و با سیل آزادیخواهی و استقلالطلبی مردم همراه کرد. البته سیاستها و برنامههای مبارزاتی امام خمینی (ره) برای همه واضح بود و همه، حتی بیگانگان میدانستند که خشونت جایگاهی در استراتژی مبارزاتی نهضت اسلامی مردم ایران ندارد. امام حتی اجازه نمیدادند سربازان ارتش مورد تعرض مردم و نیروهای انقلابی قرار بگیرند. امام، ارتشیان را بخشی از ملت میدانستند و به همین دلیل هم مردم انقلابی پیرو خط امام، به ارتشیها گل اهدا میکردند.
انتهای پیام/