یادداشت| «علیاکبر» برترین الگوی جوانان شیعه
جوان شیعه وقتی شخصیتی مثل علیاکبر(ع) را الگوی خود قرار میدهد باید مجموعه صفاتی را در چینش و شکلدهی اندیشه دینی خود تقویت کند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، الگوپذیری و متدیابی از خصائص یک جوان است؛ زیرا جوان بر اساس انرژی و استعداد خدادادی در پی مطرح شدن است اما بیشک این مطرح شدن بدون راهبر و الگو میسر نمیشود. در این نوشتار برآنیم تا با بیان برخی از ابعاد شخصیتی حضرت علیاکبر به عنوان جوان نمونه تاریخ با دلیل عقلی و نقلی لزوم الگوپذیری جوان از این شخصیت را اثبات کرده و او را به عنوان الگوی مناسب جهت شکلدهی اندیشه دینی معرفی کنیم.
به جای مقدمه، عقل در قلمرو حاکمیت خویش دارای مجموعه قوانینی است که ما از آن به قانون اساسی عقل تعبیر میکنیم، تبعیت از آن، زندگی در آن حاکمیت را به دنبال داشته و عمل نکردن به آن قوانین اخراج از این قلمرو را در پی خواهد داشت که به دنبال خود ورود به ناکجاآباد جهالت و گمراهی خواهد بود، اما یکی از قوانین مهم عقل لزوم الگوپذیری از الگویی کامل و سالم است؛ زیرا عقل میگوید کسی را راهبر و هدف انتخاب کن که اولاً راه را بشناسد و دوماً به آن راه رفته باشد و سوماً راهی که رفته به هدف رسیده است. در چنین شرایطی عمل به دستور عقل ضروری است. بیان قرآن کریم میفرماید: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر/18) نیز از همین باب است زیرا گفتار نیک نیز مانند رفتار نیک الگوساز است و آن که صاحب گفتار نیک است اثر گذاریاش هنگامی است که با کردار نیک نیز همراه باشد.
بنابراین عقل و شرع برای بشریت خط قرمزی مشخص کردند و آن لزوم تبعیت از بهترینهاست و عدم تبعیت از آن قانون اخراج از هندسه عقل و حساب شرع را در پی خواهد داشت. بی تردید یک جوان که در آستانه ورود به عرصهای پرهیجان از عمر خود است از این قاعده مستثنی نیست، اما سوال اینجاست که معیار در خوب بودن و مثبت بودن یک الگو چیست؟ زیرا در صورت مبهم بودن این عنوان هر کسی به اقتضای تعریفی که از خوب بودن دارد شخصی را به الگو انتخاب میکند و معلوم نیست آن تعریفی که او از خوب بودن دارد منطبق بر تعریف واقعی باشد در پاسخ باید گفت خوب و مثبت بودن را اگر به حسن و خیر تعبیر کنیم این دو از صفات جمالیه خدا هستند.
بنابراین هر کس بیشتر تجلیگر این صفات باشد الگوی مناسبتری خواهد بود؛ زیرا خوب بودن مفهوم الهی بودن میگیرد و هر کس گفتار و کردارش بیشتر رنگ الهی داشته باشد وی بهترین گزینه برای هدف است. با توجه به معیارهای گفته شده حضرت علیاکبر بهترین گزینه برای الگوی جوانان در ساختن و شکل دادن اندیشه دینی خواهد بود. با بررسی ابعاد شخصیتی ایشان این ادعا اثبات خواهد شد. مختصری از زندگی حضرت علیاکبر(ع) براساس نقل مرحوم سید عبدالرازق مقرم: او در یازدهم شعبان سال 33، دو سال قبل از کشته شدن عثمان به دنیا آمد، ابن ادریس نیز در کتاب اسرائر میگوید: او در زمان خلافت عثمان به دنیا آمد، بنابراین در روز شهادت 27 سال داشتند، از این رو میتوان گفت ایشان از امام سجاد(ع) بزرگتر بودند.
تمبرخی سن او را 18 یا 19 سال بیان میکند و این نظر با توجه به نقلهای پیشین دقیق نمیتواند باشد. امام سجاد(ع) نیز در پاسخ ابن زیاد که پرسیده بود آیا علی بن الحسین را خدا نکشت پاسخ داد من برادری داشتم به نام علی که از من بزرگتر بود و مردم او را کشتند. ابن شهر آشوب سن او را از 18 تا 25 سال ذکر میکنند (مناقب/ 109/ 4) محدث قمی ضمن نقل از شیخ مفید او را 19 سال معرفی میکند(ارشاد/ 109/ 2).
خصوصیات اخلاقی و شخصیت ایشان با توجه به اینکه منابع تاریخی کمتر به حیات مبارک ایشان پرداخته، در گفتار امام و سخن خود ایشان و نیز برخی دیگر از نقلها قابل برداشت است. امام حسین(ع) راجع به ایشان فرمود: خدایا خود گواه باش که جوانی را که در خلق و گفتار شبیهترین مردم به پیامبر بود را به جنگ این قوم میفرستم (لهوف 113 ـ میثر الاحزان 68) در این گفتار نورانی چند خصوصیت بزرگ اخلاقی برای حضرت علیاکبر بیان شده است:
اول حسن خلق. زیرا کسی که از حیث اخلاق شبیه رسول الله(ص) است دارای حسن خلق است؛ چرا که خداوند راجع به پیامبر اعظم فرمود «انک لعلی خلق عظیم(قلم/ 4) دوم: غلبه بر هوای نفس است، زیرا پیامبر اکرم کسی است که: ماینطق عن الهوی؛ از روی هوس سخن نمیگوید و بیتردید گفتار پیامبر با رفتار او یکی است از این رو حضرت علیاکبر وقتی شبیه رسول الله شد، خلقاً پس بر هوای نفس نیز غالب است. سومین خصوصیت قابل برداشت رفتار الهی داشتن است؛ زیرا وقتی هوس در خانه دل نباشد صاحبخانه اصلی که خدا باشد در دل وارد میشود و همه افعال و گفتار شخص الهی میشود، چنانکه در روایت آمده است: «و هو سمعه الذی یسمع به» خدا گوش، چشم و دست او میشود؛ یعنی همه اعضا و جوارح او در فرمان خدا عمل میکند(العلوم و الحکم/347/ 3)
ایشان وقتی از امام حسین کلمه استرجاع را پس از آن رویای صادقه امام میشنوند میپرسند آیا ما بر حق نیستیم؟ امام پاسخ دادند چرا هستیم، و او گفت پس، از مردن باکی نیست. چند نکته در این بیان کوتاه نهفته است؛ اول آنکه باید هدفمند بود زیرا چون هدفش مشخص بود و به آن اعتقاد داشت برای رسیدن به هدف از جان نثاری باکی نداشت، دوم آنکه برای حق بودن و صحیح بودن هدف باید تحقیق کرد ایشان از امام میپرسد آیا ما بر حقیم؟
سوم: ولایتپذیری ایشان است، زیرا اعتقاد و تبعیت از ولایت پدر و پسر و برادر نمیشناسد و ایشان چون هدف را در راستای کمک به امام خویش میدید آن را مقدس شمرده و برای رسیدن به آن جان داد. چهارم: ترجیح هدف مقدس و الهی بر خواستههای خود و جان و مال و خانواده است ایشان برای رسیدن به هدف بدون درنگ از همه تعلقات دنیای خود گذشت؛ یعنی جان او آنگاه ارزش مییابد که ثمربخش ایمان او باشد بنابراین تعلقات دنیوی مانع از رسیدن او به هدف متعالی نمیشود اما صفات دیگر ایشان در نقلهای بزرگان به چشم میخورد. علامه مجلسی نقل میکند آن حضرت در روز عاشورا به هر جا روی میآوردند گروه زیادی از مخالفان و دشمنان اسلام را به قتل میرساند، کشته شدگان به دست او را تا 200 نفر نیز ذکر کردند، از این گفتار شجاعت و دلیری این جوان برداشت میشود که قتال در راه خدا بیم و ترس نمیپذیرد. شیخ صدوق بعد از نقل زیارتنامه حضرت که میفرماید: کنار قبر فرزند آن حضرت علیاکبر که نزد پای پدر مدفون است میروی و میگویی سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، سلام بر تو ای فرزند امیرالمؤمنین، سلام بر تو ای فرزند حسن و حسین.
یک جوان وقتی شخصیتی مثل علیاکبر علیهالسلام را الگوی خود قرار میدهد باید صفات زیر را در چینش و شکلدهی اندیشه دینی خود تقویت کند:
- اخلق عظیم
- غلبه بر هوای نفس
- رفتار الهی
- ولایت پذیری
- هدفمند بودن
- تحقیق در صحت و حق بودن هدف
- ایثارجان برای نگهداری ایمان و هدف متعالی
- شجاعت همراه با معرفت
- پرورش در دامان مربی الهی
- عبادت خدا
- سخاوت
- نوع دوستی
این صفات پسندیده صفاتی است که علیاکبر علیهالسلام را علمدار اندیشه دینی در سن جوانی و او را بهترین شاخص و الگو برای خوب بودن معرفی میکند. بنابراین یک جوان برای شکلدهی به تفکر خود و اخراج نشدن از قلمرو حاکمیت عقل لزوماً باید به چنین شخص اعتماد کند و او را الگوی خود قرار دهد.
* حجتالاسلام زین العابدین گلایری استاد حوزه علمیه قم
انتهای پیام/