ویژگیهای آسمانی امیرالمؤمنین(ع) در خطبه امام سجاد(ع)
امام سجاد (ع) در فضایی که بنی امیه موجبات تخریب چهره اهلبیت را فراهم آوردند، به معرفی ویژگیهای امیرالمؤمنین علیه السلام پرداختند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، ماجرای عاشورا از جهت تاریخی، ریشه در جریان سقیفه دارد، همان هنگام که حق امامت و ولایت را از صاحب اصلی آن یعنی امیرالمؤمنین منع کرده و کار را به افرادی سپردند که نتیجه آن، بازگشت امت اسلام به عصر جاهلیت و سنتهای جاهلی بود. از جهت نظامات اجتماعی، نهادینه شدن نظام طبقاتی، بیعدالتی، تبعیض، ویژهخواری، سهمخواهی و از جهت اعتقادی، رویش فراوان فرقههای انحرافی و مکاتب فکری در اسلام که برخی آن را تا 70 مکتب برشمردهاند.
از دیگر سو آنچه در اولویت قرار داشت، تضعیف جایگاه امامت و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام بود تا جایی که امویان به سرکردگی معاویه (لعنةالله علیه) احادیث زیادی در مذمت امیرالمؤمنین جعل کرد. به عنوان نمونه «إبن أبیالحدید» معتزلی از استادش ابوجعفر اسکافی تنها یک نمونه از اینگونه جعلیات را اینگونه نقل میکند: معاویه 100 هزار درهم به سمرة بن جندب داد تا روایت کند آیه درباره علی بن ابیطالب است: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللَّهَ عَلَىٰ مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ؛ از مردم کس هست که تو را از گفتار دلفریب خود به شگفت آرد (تا از دروغ به متاع دنیا رسد) و خدا را به راستی نیّت خود گواه گیرد حال آنکه این کس بدترین دشمن (اسلام) است...»؛ و آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ؛ و بعضی از مردم از جان خود در راه رضای خدا درگذرند؛ و خدا با چنین بندگان رئوف است» درباره ابن ملجم نازل شده است. معاویه به این اکتفا نکرد بلکه سیاست سبّ بر امیرالمؤمنین علیهالسلام در منابر را پیش گرفت به گونهای که حکمرانان و پیروان بنیامیه در منابر رسمی حکومتی به لعن و ناسزا گفتن به این امام بزرگوار میپرداختند. این عمل حدود 60 سال رواج داشت و در نهایت توسط عمر بن عبدالعزیز ممنوع شد.
بخشی از حکمت خطبه امام سجاد علیه السلام برگرفته از این فضا است، آنجا که به معرفی جایگاه و شأن اهلبیت به ویژه امیرالمؤمنین (ع) میپردازند. حال با این مقدمه، به این ویژگیها برگرفته از خطبه امام سجاد (ع) در کاخ یزید اشاره میشود.
در بخشی از این خطبه میخوانیم:
أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَى أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِیمَ الْخَلْقِ حَتَّى قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَیْفَیْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَیْنٍ وَ لَمْ یَكْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَیْنٍ أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ النَّبِیِّینَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِینَ وَ یَعْسُوبِ الْمُسْلِمِینَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِینَ وَ زَیْنِ الْعَابِدِینَ وَ تَاجِ الْبَكَّائِینَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِینَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِینَ مِنْ آلِ یَاسِینَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ أَنَا ابْنُ الْمُؤَیَّدِ بِجَبْرَئِیلَ الْمَنْصُورِ بِمِیكَائِیلَ أَنَا ابْنُ الْمُحَامِی عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِینَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِینَ وَ النَّاكِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِینَ وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَى مِنْ قُرَیْشٍ أَجْمَعِینَ وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مِنَالْمُؤْمِنِینَ وَ أَوَّلِ السَّابِقِینَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِینَ وَ مُبِیدِ الْمُشْرِكِینَ وَ سَهْمٍ مِنْ مَرَامِی اللَّهِ عَلَى الْمُنَافِقِینَ وَ لِسَانِ حِكْمَةِ الْعَابِدِینَ وَ نَاصِرِ دِینِ اللَّهِ وَ وَلِیِّ أَمْرِ اللَّهِ وَ بُسْتَانِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ عَیْبَةِ عِلْمِهِ
من پسر آن کسی هستم که برابر پیامبر با دو شمشیر و با دو نیزه می رزمید، و دو بار هجرت و دو بار بیعت کرد، و در بدر و حنین با کافران جنگید، و به اندازه چشم بر هم زدنی به خدا کفر نورزید، من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبیا و از بین برنده مشرکان و امیر مسلمانان و فروغ جهادگران و زینت عبادتکنندگان و افتخار گریهکنندگانم، من فرزند بردبارترین بردباران و افضل نمازگزاران از اهلبیت پیامبر هستم، من پسر آنم که جبرئیل او را تأیید و میکائیل او را یاری کرد، من فرزند آنم که از حرم مسلمانان حمایت فرمود و با مارقین و ناکثین و قاسطین جنگید و با دشمنانش مبارزه کرد، من فرزند بهترین قریشم، من پسر اولین کسی هستم از مؤمنین که دعوت خدا و پیامبر را پذیرفت، من پسر اول سبقت گیرندهای در ایمان و شکننده کمر متجاوزان و از میان برنده مشرکانم، من فرزند آنم که به مثابه تیری از تیرهای خدا برای منافقان و زبان حکمت عباد خداوند و یاریکننده دین خدا و ولی امر او، و بوستان حکمت خدا و حامل علم الهی بود.
سَمِحٌ سَخِیٌّ بَهِیٌّ بُهْلُولٌ زَكِیٌّ أَبْطَحِیٌّ رَضِیٌّ مِقْدَامٌ هُمَامٌ صَابِرٌ صَوَّامٌ مُهَذَّبٌ قَوَّامٌ قَاطِعُ الْأَصْلَابِ وَ مُفَرِّقُ الْأَحْزَابِ أَرْبَطُهُمْ عِنَاناً وَ أَثْبَتُهُمْ جَنَاناً وَ أَمْضَاهُمْ عَزِیمَةً وَ أَشَدُّهُمْ شَكِیمَةً أَسَدٌ بَاسِلٌ یَطْحَنُهُمْ فِی الْحُرُوبِ إِذَا ازْدَلَفَتِ الْأَسِنَّةُ وَ قَرُبَتِ الْأَعِنَّةُ طَحْنَ الرَّحَى وَ یَذْرُوهُمْ فِیهَا ذَرْوَ الرِّیحِ الْهَشِیمَ لَیْثُ الْحِجَازِ وَ كَبْشُ الْعِرَاقِ مَكِّیٌّ مَدَنِیٌّ خَیْفِیٌّ عَقَبِیٌّ بَدْرِیٌّ أُحُدِیٌّ شَجَرِیٌّ مُهَاجِرِیٌّ مِنَ الْعَرَبِ سَیِّدُهَا وَ مِنَ الْوَغَى لَیْثُهَا وَارِثُ الْمَشْعَرَیْنِ وَ أَبُو السِّبْطَیْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ ذَاكَ جَدِّی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِب
او جوانمرد، سخاوتمند، نیکوچهره، جامع خیرها، سید، بزرگوار، ابطحی، راضی به خواست خدا، پیشگام در مشکلات، شکیبا، دائما روزه دار، پاکیزه از هر آلودگی و بسیار نمازگزار بود. او رشته اصلاب دشمنان خود را از هم گسیخت و شیرازه احزاب کفر را از هم پاشید. او دارای قلبی ثابت و قوی و اراده ای محکم و استوار و عزمی راسخ بود وهمانند شیری شجاع که وقتی نیزهها در جنگ به هم در میآمیخت آنها را همانند آسیا خرد و نرم و بسان باد آنها را پراکنده میکرد. او شیر حجاز و آقا و بزرگ عراق است که مکی و مدنی و خیفی و عقبی و بدری و احدی و شجری و مهاجری است، که در همه این صحنهها حضور داشت.او سید عرب است و شیر میدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو فرزند: حسن و حسین. آری او، همان او [که این صفات و ویژگیهای ارزنده مختص اوست] جدم علی بن ابی طالب است.
انتهایپیام/