یادداشت| "سرزده" تلویزیون همهچیز داشت جز ناظر!
وقتی به سیاه و سفید شدن تصویر زنان در سریال تلویزیونی نگاه میکنیم و یا حتی با سکانسهایی روبرو میشویم که شخصیتها شب و روزشان را گم میکنند، گویای این است که فرآیند بازبینی و نظارت در جریان ساخت "سرزده" به درستی پیش نرفته است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نامش "میراث مرثیه" بود اما به هنگام قرار گرفتن در لیست پخش محرمیهای تلویزیون، به یکباره تغییر نام داد و شد "سرزده". البته درباره این تغییر نام کارگردانش گفته بود که نمیخواستم خیلی داستانم لو برود و خواستم با نامی متفاوت وارد میدان شویم. تهیهکننده و کارگردانِ جوانی که پیش از این "ریکاوری"، "کابوس"، "لالایی برای بیداری" و ... را در کارنامهاش دارد.
"سرزده" شروع شد و با داستانی روبرو شدیم که ارتباط و تقابل بین دو شخصیت مثبت و منفی را نشان میداد. رضا و اصلان که از کودکی به عنوان هممحلی بزرگ شدند اما رضا پلیس شد و اصلان در نقطه مقابل او راه دزدی را پیش گرفت.
در جای جایِ داستان سکانسهای معنوی میدیدیم خصوصاً در قسمت آخر و اصلاً با نوای خاطرهانگیز "آمدهام شاه پناهم بده..." و ادای احترام دو شخصیت اصلی داستان به بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) به پایان میرسد؛ این از مزیتهای سریال است که در مشهد فیلمبرداری شده و مخاطبی که این روزها به دلیل شیوع کرونا مدتهاست نتوانستهاند به زیارت بروند و چشمشان به گنبد مقدسِ این امام همام بیفتد، سازندگان سریال این فقدان و خلأ را برای بیننده، پُر کنند.
در جریان سریال هنرنمایی "کیمیا خلج" و "کوروش رحمانی" را در کنار بازیگران کاربلدی همچون بهرنگ علوی، نسیم ادبی و رحیم نوروزی دیدیم که بالأخره باید استعدادهای جدید از همین بسترها معرفی شوند اما چرا نه مناطق دیدنی مشهد و نه بازیگران بومی در این سریال حضور نداشتند؟ و چرا بازیگران سریال نتوانستند آن قوت و قدرت هنرنماییشان را به رخ بکشند؟ هنرمندان "سرزده" حتی مریم مؤمن که کمتجربهتر از دیگر اسامی شناخته شده این سریالاند هم در "بانوی عمارت" درخشید اما اینجا هنرنمایی خاصی از او و اغلب بازیگران محوری داستان ندیدیم.
نقطه ضعف سازندگان سریال به همینجا برمیگردد که نه پلیس توانست پلیسِ قابل قبولی از آب درآید و نه دزد آن دزدی بود که بیننده باورش کند. چرا که سازندگان میتوانستند برای باورپذیری و درآمدنِ نقشها و شخصیتهای داستان، از هدایتگری مناسبتر و یا به قولی بازیگردانی بهتری، استفاده شود. شاید به جای استفاده از بازیگری در نقش پلیس و محوریترین شخصیت اصلی داستان که فقط مخاطب به خاطر نامش و محبوبیتش بیننده "سرزده" شود، اشتباه محرزی است که خیلی از سازندگان دیگر همچون کارگردان "سرزده" این اشتباه را مرتکب میشوند؛ علی انصاریان به واقع نه از پَسِ فراز و فرودهای نقش رضای این سریال برآمده و نه کارنامه موفقیتآمیزی برای حضورش در عرصه سینما و تلویزیون دارد.
بهرنگ علوی دیگر بازیگر نقش محوری داستان که کاراکتر اصلان را ایفا کرد با توجه به حضور موفقیتآمیز در سریالی مثل "هشت و نیم دقیقه" که بیشتر نام این بازیگر را سرزبانها انداخت و آنجا بازی زیرپوستی را با رگههای انتقام و کینهتوزی اجرا کرد یا در سریالهای "بر سر دو راهی" و "پرگار" و حتی "معمای شاه" شخصیتپردازیهای خوبی از او سراغ داریم اینجا بهرنگ علوی همیشگی نبود؛ به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و منتقدین، بیشتر نقش اصلانِ دزد در "سرزده" ادا بود تا بازیگری!
یکی از امتیازات ویژه سریال نسبت به مجموعههای در حال پخش، توجه به موضوع کرونا است. فیلمنامه "سرزده" نوشته شده بود اما بنابر پیشنهادی که به کارگردان داده شد، برای بیماری کرونا داستانی را تدارک دیدند که در جای خودش جذاب و دلچسب است؛ وقتی سوء استفاده از این بیماری و اتفاقاتش دستمایه داستان این سریال قرار گرفت. اما "سرزده" سریال چندین قسمتی نبود و مینیسریال این فرصت را کمتر در اختیار سازندگان قرار میدهد که بتوانند همه حرفهایشان را به نحو درستی جا بیندازند و اگر فرصت بیشتری داشتند و تعداد قسمتهایش به استانداردِ یک مجموعه تلویزیونی میرسید فیلمنامه پرکششِ "سرزده" بیشتر به چشم میآمد.
وقتی به سیاه و سفید شدن تصویر زنان در سریال نگاه میکنیم و یا حتی با سکانسهایی روبرو میشویم که شخصیتها شب و روزشان را گم میکنند. یا بیننده تعقیب و گریزهای معیوب و غیرقابل باوری را میبیند همه گویای آن است، سریال از فقدان مهارت سازنده در ساخت کار پلیسی رنج میبرد و همچنین نتوانسته از آن بازبینی و نظارت اصولی و مبنایی بهره ببرد و این فرآیند در جریان ساخت "سرزده" به درستی پیش نرفته است. بعضاً این فقدان در برنامهها و سریالهای تلویزیونی وجود دارد اما این بیاحترامی به بیننده و اجحاف در حقِ کاراکترهای زنِ این سریال، به دستاندرکاران و مدیران مربوطه در سیمای استانها و مرکز صداوسیمای خراسان رضوی برمیگردد که باید پاسخگو باشند. شاید هم بنابر سلیقه مسئولین پخش در شبکه یک، این اتفاق افتاده باشد؛ هرچه هست مسئول این تکنیکِ مندرآوردی سازندگان سریال نیستند.
سیاه و سفید شدن تصویر زنان سریال اگر دلیل و برهانش آرایش غلیظ یا گریم نامتعارف بازیگرانش باشد چرا به هنگام تولید این بازبینی و نظارت درست اتفاق نیفتاده؟! یا یک مشاور و ناظر بالای سر کار نبوده که در قسمتی از سریال دیده میشود هنگام آغاز عملیات هوا تاریک است اما در لحظه دیگر هوا آفتابی میشود؛ دوباره در هنگامی که پلیسها به مقرّ خود بازمیگردند بار دیگر هوا تاریک میشود. در این سکانس دست به دست شده در فضای مجازی میبینیم هنگام شروع عملیات برای دستگیری هوا تاریک شده اما در زمان دستگیری اصلان (بهرنگ علوی) هوا روشن و نور آفتاب هم به خوبی مشخص است. جالب اینکه در ادامه و در هنگام انتقال متهم به ماشین، باز هم هوا تاریک است. بعد از این همه سال تجربه ساخت سریال در تلویزیون، مشاورین و ناظرین به این نکات توجه نکرهاند؟! باز هم آنتن پُرکردن از همهچیز مهمتر بوده است.
"سرزده" با بضاعت و امکانات مالی و حتی بازیگرانی که در اختیار داشته به مراتب از دو سریال دیگرِ در حال پخش (بوم و بانو و زمین گرم) جلوتر بوده، چون فیلمنامه گیرا و پرکششی دارد اما زمانِ جاانداختن داستانش را در اختیار نداشته است. سریال "بوم و بانو" که دیرتر از دو سریال دیگری به آنتن شبکه دو سیما رسید را سعید سلطانی مجموعهساز با سابقه ساخته که به قول بسیاری تا اینجای کار هنوز چنگی به دل نزده؛ شاید دلیل عمدهاش رفتنِ سراغ درامهای عاشقانه، سیاسی و تاریخی که قبلاً بیننده در قابِ "بانوی عمارت" و حتی "شهرزاد" دیده و مصداق خاطرهانگیزتری به نام "هزاردستان" هم دارد که در تاریخ تلویزیون ماندگارترند. این همه سوژههای دستنخورده و اتفاقاتی وجود دارند که کارگردانان شناختهشده و کاربلدی چون سلطانی به سراغشان برود اما ساخته شدن چنین قالبهای کار شدهای چه دلیلی دارد باید در ادامه داستان "بوم و بانو" ببینیم و مفصل در زمان خودش به این نکته خواهیم پرداخت.
سریال دیگر هم "زمین گرم" است که با یک روز تأخیر نسبت به "سرزده" روی آنتن رفت و نخستین تجربه سعید نعمتالله البته در مقام کارگردان را به رخ میکشد. البته هنوز کارگردانیاش به اندازه نویسندگیاش، به چشمِ مخاطب نیامده است. شاید نشان میدهد نعمتالله آنقدر که با دنیای دیالوگ و سناریو سروکار داشته و در آن متبحر است هنوز با دوربین و تصویرسازی آشنا نیست. چرا که اینجا مشکل، مشکل فیلمنامه نیست بلکه همه ایرادها و ضعفها به اجرا و کارگردانی برمیگردد. حتی استفاده از بازیگران توانمند هم نتوانسته "زمینگرم" را تا اینجا موفق کند! اما فضای "سرزده" متفاوت است، بهادر اسدی آمده تا تجربه کند، در پرداخت داستان، فضاسازی، شخصیتپردازی و کارگردانی و به خصوص بازیها کاستیهای عدیدهای وجود دارد اما به جهتِ به روز بودن مسائلش و فیلمنامه جمع و جورش، مخاطب را بیشتر همراه کرد.
به قولِ "جبار آذین" منتقد سینما و تلویزیون که درباره این سریال تلویزیونی نوشته است: بهادر اسدی گرچه سعی خود را به خرج داده تا در کنار ویژگیهای آثار خانوادگی، به مؤلفههای ژانر پلسی هم وفادار باشد اما سریالش در حد فیلمها و سریالهای استاندارد پلیسی- حادثهای نبود. در واقع از ضعفِ فضاسازیها و موقعیتپردازیهایش میتوان به این نکته رسید، کارگردان "سرزده" بیشتر تجربه کرده و فرصتِ کم مینیسریال هم اجازه نداده خیلی سازندگان بتوانند به صورت گستردهتر با موقعیتهای بیشتر و بهتر، داستانهای خوبشان را جا بیندازند.
مینیسریال بودنِ "سرزنده" اجازه نداد شخصیتهای سریال شناسنامه داشته باشند که این کاستیها و ضعفها را سازندگانش میتوانند در آثار دیگر خودشان جبران کنند. گزینش نامناسب بازیگران هم در شخصیتپردازیهای ضعیفِ سریال دیده میشود. خصوصاً بازیگران نقش اصلی داستان که بدلیل نشناختن جنس بازیها، شخصیتی که از خود در قابِ تصویر نشان دادند با خودِ کاراکتر، فاصله داشت و در نهایت باورپذیر نشد. این کاستیها سبب شد که مخاطب نتواند به درستی با شخصیتهای داستان همذاتپنداری کند.
البته با همه این اوصاف، قابل تقدیر است که در شرایط کرونایی، گروه جلوی دوربین حاضر شدند و به مضامین ارزشمندی همچون توبه، رفاقت و وفاداری، عشق و علاقه به اهلبیت (امام رضا(ع)) و جایگاه پلیس و امنیت در جامعه با پیوندهای خانوادگی و اجتماعی پرداختند اما ای کاش، سازندگان به اشتباهات تصویری توجه میکردند. اسدی کارگردان سریال برای ادامه این مسیر و تداوم کارهای پلیسی حتماً باید به مختصات ساخت این نوع ژانر و قالب توجه جدّی داشته باشد. چرا که همگان میدانند و در آثار سازندگان صاحبسبک این عرصه در داخل و خارج میبینیم بیشترین امتیازِ آثار پلیسیشان به تعقیب و گریزها برمیگردد و مخاطب این نوع آثار، توجهشان به این واسطه جلب میشود اما "سرزده" نتوانست در قالبِ سریالی حادثهای- پلیسی امتیازی بدست آورد.
باز هم همه این اتفاقات به تقصیرِ رفتار سلیقهای و عدم نظارت و بازبینی درست سریالهای تلویزیون برمیگردد. انگار مشاور و ناظرین پروژه یا در صحنه فیلمبرداری نیستند، و یا در جریان کامل اتفاقات فیلمبرداری و نگارش و بازنویسی فیلمنامه قرار نمیگیرند؛ چرا که بعد از ساخت و بازتابهایش عمدتاً خودشان هم به ضعف این آثار ایراد میگیرند، در حالیکه قبل از تصویب طرح و فیلمنامه و در حین تولید میتوانستند جلوی خیلی از این ضعفها را بگیرند.
به نظر میرسد با فعال شدن مراکز استانهای صداوسیما و ساخت آثار متنوع با استعدادهای سراسر کشور، ما شاهد حضور بخش عمدهای از هنرمندان ایرانیمان در شهرهای مختلف باشیم که البته برخی از این آثار در شبکههای سراسری تلویزیون روی آنتن رفتهاند و در حال تولیدند؛ بعضاً از صحنهپردازیها و شخصیتپردازیهای بومی بهره میگیرند اما در کاری مثل "سرزده" که لوکیشن اصلیاش مشهد است شاهد استفاده از استعدادهای آن دیار نیستیم. در حالیکه با ساخت آثار جذاب در شهرستانها و استانها هم میتوان فرصت دیده شدن آداب و رسوم، لهجه و گویش و لباس و غذای آن شهر و دریار را فراهم کرد که مزیت مهمی برای حوزه گردشگری و توریستی ما به شمار میرود و از طرفی دیگر، توانمندیها و استعدادهای دیگر هنرمندان کشورمان نیز به رخ کشیده میشود.
انتهای پیام/