درخواست ۷۰۰ استاد ایرانی از اساتید اروپایی برای ایجاد روشنگری درباره اسلام
جمعی از اساتید ایرانی در نامهای از اساتید اروپایی درخواست کردند اقدام به روشنگری درباره اسلام در جامعه خود کنند.
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری تسنیم، 700 نفر از اساتید ایرانی در پی اهانت نشریه فرانسوی به پیامبر اسلام(ص) و تلاش سردمداران غرب در رابطه با اسلامهراسی طی نامهای به اساتید دانشگاههای اروپا خواستار شکست سکوت آنها و تذکرشان به سیاستمداران و ایجاد نهضت روشنگری در جامعه خود شدند.
متن این نامه که بهزبانهای لاتین و عربی و روسی ترجمه شده، بهشرح زیر است:
بسماللهالرحمنالرحیم
استادان و صاحبنظرانِ محترم دانشگاهی در اروپا
سلام علیکم
با نهایت تأسف و تألم بار دیگر شاهد نمایش تروریسم فرهنگی نشریهای فرانسوی در ترور شخصیت رسول الهی و محبوب جهان و اسلام؛ پیامبر رحمت حضرت محمد ــ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ــ بودیم؛ عملی شنیع که دوباره پس از 5 سال تکرار شده است.
تلخی و تأسّفِ عمیقِ ما که جمعی از استادانِ دانشگاههای ایران هستیم، موجب گردید که بهتناسبِ مسئولیّتها و تعهّدِ معرفتی و فکریِ خویش نسبت به واقعیّتهای جهانی و غربی، بهاجمال و گذرا، مسألهها و دغدغههای مهمی را با شما عالیجنابان در میان بنهیم و بابِ گفتگو و تأمّل را در اکتشاف تجربههای حقیقی و اخلاقی بگشاییم.
1. قرنها پیش از آنکه «آزادی» و «آزادیِ اندیشه» و «آزادیِ بیان» در جوامعِ غربی، ارزش و اعتبار یابد و بر صدر بنشیند، دینِ مترقی اسلام و شخصِ رسولِ اعظم ــ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ــ از جانب پروردگار عالمیان روایتی آسمانی و انسانی از آن ارائه کرد و این گوهر را به ارمغان آورد.
در سایۀ همین «فلسفۀ اجتماعیِ قُدسی و الهی» بود که بهتدریج، «تمدّنِ اسلامی» شکل گرفت و قلّههای علم و معرفت در جوامعِ اسلامی پدید آمدند و هماینان، کاروان بشریّت را در عرصههای گوناگون، دهها گام به پیش بردند. امّا گویا منطقِ آزادی در «تمدّنِ غربی»، ماهیّت و دلالتهای دیگری دارد که نتایجِ ناخوشایندِ آن نمایان میشوند. بدیهی است که باید میانِ «آزادی» و «گفتگو»، «تبادلنظر» و «نقادی» و «اندیشهورزی» ازیکسو، و «هتاکی» و «اهانت»، «تخریب» و «تمسخر» و «پردهدری» ازسویدیگر، تفاوت نهاد و هر آنچه گفته یا نوشته میشود را به پای گوهر شریف آزادی ننوشت و بیش از این به آزادی، «ظلم» روا نداشت.
ارزش و اعتبارِ آزادی، آنگاه که دستمایۀ «غرضورزیها»، «سیاسیکاریها» و «خدعهگریها» قرار میگیرد و به بهانهای برای زیرپانهادنِ «ارزشهای عالیِ انسانی» و «مقدّساتِ مسلّمِ بشری» فروکاهیده میشود، بهسادگی رنگ میبازد؛ چنانکه اینک در تمدّنِ غربی، چنین وضعی پدید آمده است.
2. بسیاری از شما فرهیختگان و محقّقان و دانشمندان علم و معرفت در دانشگاههای اروپا، بهدرستی میدانید که اسلام و مسلمانان، سرِ «ستیز» و «جنگ» و «نزاع» با مردمانِ جهان و غرب ندارند و صادقانه و صمیمانه، معتقد به «همزیستیِ مسالمتآمیز و انسانی» با آنها هستند. «آتشافروزی»، «جنگطلبی»، «مردمکُشی» و «تروریسم»، سخت از آیینِ مقدّسِ اسلام و سیرۀ رسولِ اعظم ــ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ــ بهدور است؛ اسلام، همواره هوادارِ «استدلال»، «برهان» و «منطق» بوده و «سخن» را بر «جنگ»، «گفتگو» را بر «تکگویی»، «ادب» و «حرمت» را بر «هتاکی» و «توهین»، «انصاف» و «احسان» را بر «غرضورزی» و «تحریم »، و «آزاداندیشی» و «گشودگیِ فکری» را بر «تعصّبِ کور» و «تقلیدِ جاهلانه»، ترجیح داده است.
با تأسف عمیق اما آنچه در میانِ مردمانِ غربی از اسلام نشان داده میشود، «بازنماییهایی صهیونیستی و معارف هالیوودی از اسلام» است که با حقیقت، نسبتِ «وارونه» دارد.
آیتالله العظمی خامنهای رهبر حکیم ما در دو نامۀ مهم خویش به جوانانِ غربی، کوشید که آنها را از این «قفسِ ساختاری» و «حصارِ معرفتی» خارج سازد و آنها را به «مطالعاتِ مستقیم» و «مواجهاتِ بیواسطه»، تشویق نماید تا «حقیقتِ مظلوم»، بیش از این قربانیِ خیانتها و خدعههای رسانهای ساختارهای تبلیغیِ مسلّطِ صهیونیستها در اروپا و آمریکا نشود.
عالیجنابان و دانشمندان مراکز علمی و دانشگاهی اروپا!
همکاران شما در ایران بزرگ از شما اهلِ معرفت و اندیشه نیز توقع دارند تا حقیقت را در معرکۀ این تروریسم فرهنگی و درّنده، «تنها» و «بیدفاع» نگذارید، به صحنه بیایید و دستِ یاری بهسوی او دراز کنید. باید قاطعانه، «دروغگویی» و «وارونهنمایی» و «تحریفگریِ» نهادینهشده در غرب را که شما گرامیان را از مرجعیت اجتماعی دور کرد افشا نمود و نقشههای جنگافروزانه صهیونیستها و همکاران افراطی و جنگطلب آمریکاییشان را نقشِ بر آب کرد.
3. دوستان و همکارانِ ارجمند!
شایسته است دراینباره نیز اندیشه کنید که چگونه میتوان خشونت و سبعیّتِ جریانهای تکفیری همچون داعش را به اسلام نسبت داد؟! ازیکسو باید پرسید آیا قرآنِ کریم و سنّتِ رسولِ اعظم ــ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ــ به چنین وحشیگریها و بیرحمیهایی دلالت دارد و آنها را تجویز میکند؟! آیا بهراستی، فقهِ وهابیّت و آلسعود و طالبان و القاعده و داعش، همان فقهِ اسلامِ نابِ محمّدی ــ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ــ است؟! آیا علمای راستینِ شیعه و سنّی، چنین برداشتها و تفسیرهایی از اسلام را تأیید کرده و آنها را مطابقِ اسلام شمردهاند؟!
ازسویدیگر اما میگوییم؛ شما گرامیان بهخوبی مطّلعید که گروههای تروریستی و صنایعی همانندِ داعش، ساختۀ دولتِ آمریکا هستند و «لشکرسازیهای اروپایی»، جبهه و توانشان را در بلاد شما و دیگر بلاد بهخصوص آسیای غربی وسیع کرد!
چگونه است که «فلسفۀ اجتماعیِ تمدّنِ غربی»، از شرافت و کرامتِ انسان و جانِ او سخن میگوید و در سخن «تروریسم» را ناروا میشمارد، امّا در عمل، دستِ پیدا و پنهانِ دولتهای غربی، صنعت «گروهسازیِ تروریستی» را رهبری و حمایت و از جوامعِ مختلفِ غربی برای آنها، «سربازگیری» مینماید؟! عالیجنابان! آیا گمان نمیبرید همین «تناقضهای بزرگ» و «دوگانگیهای تلخ»، موجباتِ فروپاشی و انهدامِ فلسفۀ اجتماعیِ غرب را در روزگار ما فراهم آورده است؟
آنکه باید دربارۀ پیداییِ این گروههای تروریستی، پاسخگو باشد، نه اسلام است و نه مسلمانان، بلکه این دولتهای غربی بهخصوص آمریکا و برخی سیاستمداران گوشبهفرمانش در اروپا، و همچنین دولتهای بهظاهر اسلامیِ همسو با آنها هستند که باید در جایگاهِ متّهم نشانده و مؤاخذه شوند.
فرصت را مغتنم شمرده و گلایه عمیق خود را از سکوت مجامع علمی و معرفتی اروپا در ترور سپهبد اسلام و ایران؛ قاسم سلیمانی از سوی دولت جنگطلب آمریکا اعلام مینماییم، گو این که جغرافیای اروپا به آن مرد بزرگ بدهکاریهای سنگینی دارد زیرا اگر تکاپوهای شبانهروزی، فرافرقهای، فرانژادی و انسانی او نبود اکنون شهرها، خیابانها و کوچهها و مراکز علم و تحقیقتان به اسارت تروریسم کور داعش؛ این ولیده پنتاگون و سیا در آمده بود.
4. نیک میدانیم و میدانید که دورۀ تاریخی اخیرِ تمدّنِ غربی، با بهحاشیهراندنِ «دین» و ستیز با دین و دیانت آغاز شد و در ظاهر پرطمطراق و پیشرفته شد؛ اکنون این مسیر، به تمامیّتِ خویش رسیده و دهههاست که مصائب و چالشهای ناشی از آن، سربرآورده و جامعۀ غربی را بهسختی در بحرانهای معنایی و هویّتی فروبرده و انسانِ غربی را گرفتارِ اضطرار و سرگردانی و دغدغههای گزنده کرده است.
اینک پس از چند سده حرکتِ پُرشتاب در این مدارِ مادی که حاوی برخی نتایج سودمند مادی نیز بود اما بهنظر میرسد وقتِ اعتراف به خطا و جبرانِ این قصور و تقصیر معرفتی فرا رسیده است تا بیش از این، مردمانِ غربی، هزینۀ عجزها و شکستهای پیدرپیِ «فلسفههای اجتماعیِ بشرساخته» را نپردازند، گو این که بدونشک، شما اصحابِ معرفت و نظر میتوانید و شایسته است نهضتِ «بازگشت به دین» را رقم بزنید و در برابرِ «خشونتهای نهادینهشده نسبت به دین و دینداری» ــ بهخصوص، نسبت به اسلام و مسلمانان ــ بایستید و «منزلتِ دین» و «حرمتِ دینداران» را به جایگاهِ اصلیاش بازگردانید و در این مسیر راستین، نباید طراحیهای صهیونیستی ــ آمریکایی نظیر تروریسم فرهنگی شارلی ابدو این حقطلبی را به حاشیه براند.
5. همۀ آنچه در تمدّنِ غربی میگذرد، حاصلِ ارادۀ آگاهانۀ مردمانِ غربی نیست و برخلافِ شعار و آرمانِ آزادی که لیبرال ــ دموکراسی، خویش را پرچمدارِ آن میشمارد، قدرتِ پنهان امّا تعیینکننده در تمدّنِ غربی، در اختیارِ «کلانسرمایهدارانِ صهیونیست» است که در پسِپردۀ سیاست و اقتصاد و فرهنگ، نشستهاند و عروسکهای خیمهشببازیِ خویش را، آنگونهکه میخواهند، به حرکت درمیآورند.
اینک در نهایت احترام از حضور عالیجنابان میپرسیم؛ دانشگاهیانِ آزاداندیش و صاحبنظرِ اروپایی، چهزمانی باید جوامعِ غربی را از وجودِ این «دستهای خبیثِ پشتپرده»، آگاه کنند و نشان دهند که سیاستِ دولتهای غربی، همواره «ساخته» و «مغلوبِ» خواستههای جهانسوزِ این کلانسرمایهدارانِ زالوصفت و بیرحم است؟!
تا آنهنگام که دولتها و دولتمردانِ غربی، از اینچنین «اسارتِ ساختاری» و «بردگیِ نهفته» خارج نشوند و بهجای ملاحظۀ منافعِ آنها، مصالحِ حقیقی و واقعی مردمِ خویش را در نظر نگیرند، هیچ گِرهی گشوده نخواهد شد و تمدّنِ غربی، بیشتر از گذشته از سوی آزادیخواهان و مردمان حقجوی جهان طرد خواهد شد.
بهنظر همکاران شما در ایران، اهانتِ تلخ و اندوهبار به رسولِ اعظم ــ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ــ که خود مبشر گوهر آزادی و کرامت و آزادگی انسان در تمامی اعصار است نیز، تنها برخاسته از خدعه و خیانتِ صهیونیستهای سیاستپرداز و بازیگردانی است که باواسطه و بهطورِ غیرمستقیم، نفرتِ شیطانیِ خویش را نسبت به اسلام راستین، ابراز میکنند و زخمِ بر دلِ میلیونها مسلمانِ شیفتۀ رسولِ اعظم ــ صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ــ و خردمندان جهان مینشانند.
دشنام به رسول الهی و ارزشها و سنتهای بیش از یکمیلیارد انسان در حالی با ادعای آزادی بیان از سوی سیاستمداران اروپایی مجاز شمرده شده در حالی که توهین به مقامات غربی و همچنین پرسش در چیستی و چگونگی هولوکاست در همین کشورها جرمانگاری شده است؛ تناقضهایی که نمیشود از زیر بار مسئولیتش شانه خالی کرد!
این نامه پیامی است از سوی ملت بزرگ و مسلمان ایران و دانشگاهیان و نخبگان این سرزمین پهناور و تمدنساز که جمعی از استادان آن را با شما گرامیان در میان گذاشته و خواستار شکست سکوت شما عالیجنابان و تذکرتان به سیاستمداران و ایجاد نهضت روشنگری در جامعه هستند.
سلامتی و موفقیت شما را در این راه خطیر از خدای بزرگ خواستاریم
بیست و چهارم شهریور 1399
تهران؛ جمعی از استادان دانشگاههای ایران
انتهای پیام/+