یادداشت| عصر تصویر بیحجابیِ اجباری
تعریضی انتقادی بر آنچه در مناظره درخصوص حجاب در برنامه زاویه مطرح شد.
باشگاه خبرنگاران پویا- دکتر محمدرضا قائمی نیک*
آقای محسن حسام مظاهری، در یادداشتی با عنوان «عبور از ارادهگراییِ دول به خودتنظیمی جامعه» که به مناسبت مناظرۀ آقایان مهدی نصیری و حسین سوزنچی در برنامۀ زاویه شبکۀ چهار دربارۀ حجاب، متذکر شد که «حجاب اجباری در ایران امروز، مسئلهای فرهنگی-اجتماعی است نه دینی و فقهی». من هم کمابیش با محسن حسام مظاهری موافقم که حجاب در ایران امروز، بیش از آنکه فقهی باشد اجتماعی-فرهنگی است اما همانطور که تفاوت عبارتم نشان میدهد هم در تفسیر جامعه و علم اجتماعی و هم در اجباری بودن با او اختلاف نظر دارم.
من در امتداد نگاه سنت خودمان و به تأسی از فارابی، فقه را بخش تجویزی علم اجتماعی و کلام و اخلاق را وجه اقناعیاش میدانم و لذا جامعه را قلمرویی خنثی و بیطرف نسبت به ارزشهای دینی نمیپندارم اما آقای مظاهری با طرح «خودتنظیمگری جامعه» یا حتی ایده «تعایش»اش نشان میدهد، جامعه را قلمرویی معرفی کند که فارغ از این مذهب و آن مذهب و در اینجا فارغ از فقه و دین، میتواند مسأله حجاب یا تقابل اهل سنت و تشیع را حل و فصل کند.
این تلقی از جامعه و به تبع، علم اجتماعی به مثابه قلمرویی خنثی و بیطرف، هرچند با وبر متزلزل شد اما در نیمه دوم قرن بیستم به طور کلی از هم فرو پاشید. حتی لازمه قبول تکثر فرهنگی که مطلوب آقای مظاهری است هم عبور از انگاره بیطرفی جامعه و حضور ارزشهای متکثر در آن بود. لذا قلمروی جامعه و فرهنگ، همانطور که طرح مسأله نیچه یا فوکو درباره قدرت نشان میدهد نمیتواند قلمروی مستقل و خنثایی باشد که منازعات اهل سنت-تشیع یا حجاب-بیحجابی را حل کند، بلکه تنها میدان منازعه از جایی به جای دیگر منتقل میشود. از قلمرو اعتقاد و سخن به قلمرو معیشت و از قلمرو فقه و کلام به قلمرو پر تنش جامعه. خودتنظیمگری بازار یا جامعه، متضمن تمامیت-خواهی آنهاست و تمامیت خواهی، متضمن قدرت است.
با این ملاحظه مسأله حجاب در ایران، مسأله بیحجابی اجباری است نه حجاب اجباری. این مسأله را در مقاله و همایشی قبلاً ارایه دادهام.(1) موضع مردم ایران در قبال بیحجابی اجباری، همان موضع مقابله با کشف حجاب رضاخانی است، با این تفاوت بسیار مهم که موقعیت اجبار بیحجابی از واقعیت فیزیکی کف خیابان به قلمرو ذهنیت و واقعیت مجازی-تصویری کشیده شده است. در اینجا با تغییر واقعیت بیحجابی از قلمرو محدود فیزیکی، به قلمرو نامحدود مجازی مواجهیم.
ما بهجای مواجهه با «یک» قرةالعین کشف حجاب کرده، با «هزاران» تصاویر عریان آنجلینا جولیها مواجهیم. چنان که رخدادهایی نظیر جراحی پلاستیک یا انواع مدهای حیرتانگیز نشان میدهد، واقعیت تصویر(image) مجازی خودش را بر بدن واقعی ما تحمیل میکند و پرنده بیپروای تخیل (imagination) بر واقعیت فیزیکی غلبه مییابد. در همینجا است که برونافکنی و سلطه تصویر رسانهای بر واقعیت اجتماعی فیزیکی حاضر در خیابان، خانه، دانشگاه و اداره رخ مینماید. الگوهای بیحجابی، در تصاویر خیالی رسانهای، ساخته و بر واقعیت زندگی ما سلطه مییابند.
این اتفاق مهمترین تمایز سیاست کشف حجاب رضاخان و محمدرضا شاه است. اولی، بیحجابی را با واقعیت فیزیکی تحمیل کرد و دومی، با بهرهگیری از سیل خوانندهها و «آرتیستهای زمان شاهی» که مجموعهای حدوداً با 100 عضو و همگی با اسم مستعار، «خاطره» بیحجابی را بر جامعه ایرانی مستولی کرده و محجبه و متدین را به انقیاد فرهنگی و اجتماعی در خیابان، دانشگاه، اداره، خانه و.... کشاندند.
پس از انقلاب هم، چنانچه منابع انگلیسی مقاله مذکور نشان میدهد، این سلطه تصویر بیحجابی، از خارج از مرزهای ایران، حضور پیوسته تحمیلکننده دارد و مکرر خودش را بر امور «فطری» ما همچون حجاب و پوشش و حتی عفاف تحمیل میکند. این تصاویر عریان، پیوسته و در هر لحظه، بر فطرت ما حجابهای بیحجابی میافکنند اما آنچه مایه تأسف است آنکه اولاً پژوشهای ما درباره تاریخ بیحجابی و کشف حجاب، محدود به دوره رضاخانی است و 37 سال دوره پهلوی را نمیبینیم و ثانیاً در مقام عمل، مسأله و پرابلم بیحجابی اجباری را همچنان در مواجهه با واقعیت فیزیکی کف خیابان دنبال میکنیم حال آنکه محل نزاع، جای دیگری است. این موضوعشناسی متفاوت، ماجرای فقهی_اخلاقی حجاب را هم تحت تأثیر قرار خواهد داد.
پینوشت:
1) https://www.magiran.com/paper/1915444
*عضو هیئت علمی دانشگاه علوم رضوی
انتهای پیام/