پرونده «روایت جنگ»| حیدری: ۵میلیون فریم عکس از دفاع مقدس ساماندهی شده است/ تحریف جنگ در برخی عکسها هم وجود دارد
مدیر سابق انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس گفت: امروز نزدیک به ۵میلیون فریم عکس از حوزه دفاع مقدس به این انجمن آمده و سامان دهی و اسکن شده است.
گروه دفاعی خبرگزاری تسنیمــ پرونده ویژه «روایت جنگ»: روایت جنگ را اگرچه امروز بیشتر در قالب کتابها و اسناد مکتوب میشناسند ولی تصاویر بهجامانده از دفاع مقدس نقشی بینظیر در مستند کردن این روایات و نیز آشنایی بیشتر نسلهای امروز و آینده با ویژگیهای آن مقطع دارند.
در این میان، عکاسان حاضر در جنگ تحمیلی نقشی بیبدیل دارند که محمدحسین حیدری یکی از آنهاست.
آقای حیدری متولد سال 1341 و اهل استان اصفهان است که عکاسی را بعد از انقلاب از حوزه اندیشه و هنر اسلامی شروع کرد و از سال 1358 در حوزه اندیشه و هنر مشغول به کار شد.
قبل از شروع رسمی جنگ از اتفاقاتی مانند ماجرای جنگل، غائله کردستان و ترکمنصحرا و مسائل خلق عرب، بهصورت جستهگریخته عکاسی کرده با شروع جنگ و بعد از اشغال خرمشهر، بهصورت جدی در جبههها حاضر شد و بیش از 20 عملیات دفاع مقدس را عکاسی کرده است.
در ادامه پرونده «روایت جنگ»، برای بررسی نقش عکاسان و عکسهای بهجامانده از سالهای دفاع مقدس بهسراغ وی رفتیم تا ببینیم این تصاویر چگونه ضبط، نگهداری و منتشر شده است.
(تصاویر بهکاررفته از دفاع مقدس در این گزارش، از مجموعه عکسهای آقای محمدحسین حیدری است)
* فرایند ورود شما به عکاسی در جبهههای جنگ چطور شکل گرفت؟ شما در آن مقطع بهصورت شخصی کار میکردید و یا در مرکز خاصی مشغول بودید؟
من در حوزه اندیشه و هنر اسلامی مشغول به کار بودم اما از طرف آنها الزامی برای تهیه عکس نداشتم و بیشتر علاقه خودم بود. بعد از آغاز رسمی جنگ، برای حضور در جبهه نیاز به مجوز بود، من به خبرگزاری پارس آن زمان رفتم. آن موقع آقای خرازی هم مدیرعامل خبرگزاری و هم رئیس ستاد تبلیغات جنگ بود و از طریق او برای گرفتن مجوز اقدام میکردیم.
بعد از سال 1362 من جایی در سپاه پاسداران مستقر شدم و رسماً به این موضوع پرداختم اما قبل از آن بیشتر علاقه و عشق خودم بود که این حوادث را ثبت کنم.
** جنس عکاسی دفاع مقدس با عکاسی جنگ متفاوت است
* در یکی از مصاحبههای شما خواندم که گفتید بین عکاسی جنگ و عکاسی دفاع مقدس تفاوت قائل هستید؛ در این رابطه توضیح دهید که این تفاوت از کجا سرچشمه میگیرد و آیا بهخاطر نگاهی است که به دفاع مقدس وجود دارد یا این که شما تعریفی کلیتر دارید؟
زمانی که جنگ به ما تحمیل شد، هرشخصی با توجه به توانش در این حادثه حضور یافت و هر کاری که از دستش برمی آمد انجام می داد و این دقیقا در مورد خود من هم صدق می کرد؛ یعنی من شاید توان اسلحه دست گرفتن نداشتم بنابراین چیزی که به ذهنم می رسید این بود که این دوربین الآن رسالت و شرایطی دارد که می تواند اسنادی را برای آینده ثبت کند چون ما همیشه تاریخ را به صورت شفاهی شنیده بودیم.
همیشه اعتقاد داشتم که جنس این عکاسی با عکاسی جنگ فرق می کند، به این دلیل که وقتی عکس های جنگی را در دنیا نگاه می کنید می بینید پلان اول، دوم و سوم اسلحه، مهمات، توپخانه، کاتیوشا و این گونه چیزهاست؛ در صورتی که اگر در عکس های ما نگاه کنید می بینید روابط بین آدم ها و فرهنگی که در جبهه حاکم است، بیشتر وجود دارد. لذا نوع این عکاسی فرق می کند.
اتفاقا آدم هایی که در جنگ حضور پیدا کردند کشاورز، بنا، شاطر و... بودند و کسی که حرفه ای به عنوان رزمنده دوره دیده نبود. همه آنها دینی به گردن خود می دیدند و می رفتند این ادای دین را انجام دهند و بنابراین به همین نسبت هم رفتارشان با یک سرباز حرفه ای متفاوت بود؛ یعنی در شب عملیات که قاعده اش این است که نشان دهیم تعداد زیادی نشستند و اسلحه هایشان را تمیز می کنند و در خشاب هایشان فشنگ می گذارند، فضایی بود که بچه ها دعا و روضه می خواندند و چون جنس کار فرق می کرد لذا نمی توانیم بگوییم این عکاسی جنگ است.
مثلا جنگ های جهانی یا جنگ های اخیر مثل جنگ عراق با امریکا که در خلیج فارس رخ داد اینها چندین جلد کتاب چاپ کردند و یکی از کتاب هایشان زندگی سربازان در یک ناو است که جزئیاتش بیشتر تجهیزاتی است که در ناو است و واقعا کتاب عکس جنگ است اما وقتی عکس های جنگ خودمان را می بینید متوجه می شوید بیشتر ارتباط بین آدم هاست و چون این نوع جنس کار فرق می کند من معتقدم که باید بگوییم عکاسی دفاع مقدس و نه عکاسی جنگ.
** عکاسان ایرانی بعد از جنگ صاحب سبک شدند
* این نگاه یک عکاس ایرانی است یا عکاسان خارجی هم این نگاه را به جنگ ما داشتند؟
در عکاسی دنیا، بعد از جنگ ایران یک سبک مشخص شد تحت عنوان سبک عکاسان ایرانی؛ ما از این موضوعات خیلی گذرا رد می شویم اما آنها دارند روی این موارد تحقیق و کار می کنند و حرفی که من می زنم دقیقا بخشی از نگاه آنهاست که می گویند عکاسان ایرانی در جنگ بیشتر روی روابط آدم ها عکاسی کردند.
وقتی عکس های جنگی را در دنیا نگاه می کنید می بینید پلان اول، دوم و سوم اسلحه، مهمات، توپخانه، کاتیوشا و این گونه چیزهاست؛ در صورتی که اگر در عکس های ما نگاه کنید می بینید روابط بین آدم ها و فرهنگی که در جبهه حاکم است، بیشتر وجود دارد
این یک ارتباط انسانی، احساسی و عاطفی است و آنها دارند از این سبک سخن می گویند معتقدم جای تدریس این مباحث در دانشگاه های خودمان خالی است و کسانی که کار تحقیق و پژوهش می کنند باید تک تک این عکس ها را بررسی کنند که این نگاه واقعا چیست؟
در عکس ها به این شکل که اسلحه را در دید بیننده بگذارند کمتر بوده و در جایی که خواستند کار خبری بکنند تابلویی نشان دادند که مثلا مهران 5 کیلومتر و یک تانک در پلانش است تا بگوید تانک های ایران با پرچم ایران تا اینجا رسیدند و این به عنوان یک عکس خبری ممکن است باشد ولی وقتی وارد متن ماجرا می شوید می بینید اصلا این گونه نیست و بیشتر ارتباطات افراد است. خیلی از عکس هایی که به عنوان لوکیشنی که آدم ها در آنجا ایستادند باز هم روابط آدم هاست.
* در موضوع روایت جنگ به صورت مکتوب و اسنادی که به صورت غیر تصویری مانده است آن گونه که ما می دانیم از همان اوایل جنگ حداقل در سپاه این طور بود که یک مرکز برای این که راویانی آماده کنند تا این راویان در لشگرها و قرارگاه ها بروند و مستقر شوند درست شده بود و موضوع روایتی و جمع آوری تاریخ شفاهی را از همان موقع شروع کرده بودند و تقریبا به صورت سازمان دهی شده بود. آیا در حوزه عکس هم چنین مرکزی وجود داشت تا عکاسانی را جمع کند و اینها را به صورت سازمان دهی شده در جاهای مختلف برای جمع آوری اسناد به صورت تصویر پخش کند؟
متاسفانه در کشور خودمان در حوزه عکاسی، کار سازماندهی شده به ندرت داریم؛ یک نمونه بیان می کنم که گفتنش تلخ است اما اتفاقی است که رخ داده است؛ جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل عنوانش 6 روز جنگ است و منطقه اش هم یک منطقه محدودی بوده است؛ اسرائیل در این 6 روز جنگ به طور متوسط روزی 9 کتاب یعنی 54 کتاب عکس زده است و این کتاب های عکس در مراکز هواپیمایی، سفارت خانه ها، مراکز فرهنگ سراسر دنیا وجود دارد و بارها و بارها تجدید چاپ شده است.
وقتی کتاب را نگاه می کنید احساس می کنید اینها اصلا جنگ را به راه انداختند تا عکس بگیرند! یعنی یک کار سازمان دهی شده، دقیق و درست است؛ وقتی سیر عکس ها را نگاه می کنید اینطور به شما القا میشود که عرب ها عجب آدم های ظالم و اسرائیلی ها عجب آدم های مظلومی بودند. هر جلد برای خود یک سناریو دارد و مجموعه اش هم بمباران یک سناریو است که دقیقا به این نتیجه می رسید که اسرائیلی ها آدم های مظلوم و عرب ها آدم های ظالمی هستند.
ما 8 سال جنگیدیم و 1400 کیلومتر مرز مشترک داشتیم؛ زمان خود جنگ 6 جلد کتاب چاپ شد که برای سازمان ملل و در تعداد محدود در حدود 2500 نسخه چاپ شد و بیشتر آنها در کتابخانه ها یا در خارج از کشور هستند و خیلی تاثیر نداشته است.
سازماندهی در کار قابل مقایسه با اتفاقی که برای ما در کشور افتاده نیست. البته تک و توک کارهایی شده که بیشتر همت فردی بوده است. یعنی یک سازمان منسجم نیامده بنا را بر این بگذارد که کار خوب انجام دهد.
** سوژه خوبی که سرنوشت آن معلوم نیست
یکی از این ابتکارات فردی «بچه های چهل شاهد» بود؛ تعدادی از بچه ها دو مسجد در اهواز نخبه هایشان را جمع کردند و آموزش های اولیه دادند و به آنها گفتند که به گردان های مختلف بروند و موقع عملیات ها عکاسی کنند. ایده اولیه اش، ایده شخصی بود اما بعدا ستاد تبلیغات جنگ از آن حمایت کرد. الآن شما بروید در سطح کشور بچرخید و بگویید من آثار بچه های چهل شاهد را می خواهم. اصلا پیدا نمی کنید. عنوانش چهل شاهد است که از این تعداد 27 نفرشان شهید شدند و تعداد زیادی مجروح دادند و بنایشان بر این بود که هرفردی شهید شد نفر دیگری جایگزینش شود و عدد 40 را همیشه ثابت نگه دارند. الآن آثارشان کجاست؟ چون اینها بچه هایی بودند که با گردان عمل کننده می رفتند یعنی باید عکس های بسیار نابی باشد.
ما در سپاه و بسیج و ارتش سازمان حفظ آثار داریم و همه اینها وظیفه شان دقیقا حفظ آثار جنگ است. در طی این سال ها این همه بودجه چه کار کردند؟ بنیاد حفظ آثار در تمام استان ها اداره کل دارد و سازمان حفظ آثار ارتش و سپاه، همه جا نمایندگی دارند؛ واقعا آورده اینها چیست؟ وارد حوزه های دیگر نمی شوم اما می دانم در حوزه عکس هیچ کار درستی انجام ندادند و متاسفانه به این موضوعات توجه درستی نمی کنند.
یک نمونه بیان میکنم؛ به موزه جنگ اوکراین رفته بودم؛ در حدود دو تا سه ساعتی که آنجا بودیم من تند تند می رفتم و می خواستم همه عکس های آنجا ببینم چون حجم آثار زیاد بود. آنها برای ارزش های فرهنگشان خوب کار می کنند. در آنجا دیواری بود که 25 متر طول و حدود 7 متر ارتفاع داشت و این دیوار را از عکس های 6 در 9 و اکثرا 9 در 12 سیاه و سفید از زنان جوان پر کرده بودند و به تمام دیوار چسبانده بودند.
پرسیدم ماجرایش چیست؟ ممکن است هر چیزی راجع به این دیوار به ذهنتان برسد اما چیزی گفت که مو بر تنم سیخ شد و هنوز وقتی به یاد آن ماجرا می افتم بغض گلویم را می گیرد؛ می بینم ما با داشته ها و ارزش هایمان چگونه رفتار می کنیم و آنها چگونه رفتار می کنند. عنوان ماجرا این بود که اینها زنانی هستند که تا پایان جنگ منتظر شوهرانشان ماندند و دوباره ازدواج نکردند؛ این جنگ از سال 1941 1945 یعنی 4 سال طول کشید. حساب کنید ما در این کشور چقدر از این خانواده ها داریم که نه یکی دو سال، بلکه 30 تا 35 سال منتظر هستند هم مادر، هم خواهر و هم همسر؛ اینها کجا ثبت می شود؟
چند مثال عرض می کنم؛ نیروی هوایی ارتش در ابتدای جنگ و توسط RF-4 عکس های شناسایی بسیار خوبی گرفت. اینها در ستادشان در خیابان پیروزی در گوشه ای ریخته شده که ما به التماس گفتیم هماهنگ کنید تا اینها را در انجمن عکاسان اسکن کنیم که در پروسه مباحث امنیتی و حفاظتی شان افتاد و نشد که نشد.
** دست خط شهید باقری را در یک کارتن دم در گذاشته بودند
ما به پادگان گلف در اهواز رفته بودیم و در آنجا منتظر بودیم که اجازه بگیریم به آنجا برویم ببینیم چه خبر است و برای عکس ها چه کاری می توانیم انجام دهیم؛ دو سه کارتن دم در بود و یکی از برگه هایی که روی کارتن بود و به راحتی خوانده می شد دست خط شهید باقری به شهید همت بود که شما به فلان جا بروید و این گردان را تشکیل دهید. این اثر موزه ای را داخل کارتن دم در گذاشته بودند! این مربوط به 15 16 سال پیش است
ما با هفت نفر از افرادی که در حوزه دفاع مقدس کار کرده بودند و واقعا برای این کارها دلشان می سوخت یک انجمن تشکیل دادیم و امروز نزدیک به پنج میلیون فریم عکس از حوزه دفاع مقدس به این انجمن آمده و سامان دهی و اسکن شده و بخش عمده ای از آن پیش صاحبان آثار برگشته و تعدادی که این امکان را نداشتند که خودشان این آثار را نگهداری کنند به انجمن سپردند و حجمی که به انجمن سپردند بیش از یک و نیم میلیون فریم است.
* انجمن از کی شروع به کار کرد؟
صحبت های اولیه ایجاد انجمن از سال های 1376 و 1377 بود و مدتی در موسسه فرهنگی هنری رزمندگان بودیم
امروز انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس یکی از انجمن های اصلی بنیاد شده و فقط یک نمونه از کارهایی که در این انجمن انجام شده، تاریخ 70 ساله کشور است که ما اینها را هم جزء آمارمان نمی دانیم و حدود 3 و نیم میلیون فریم است. تاریخ 70 ساله کشور که در موسسه اطلاعات بود از روزی که این موسسه درست شده تا پایان دفاع مقدس و تا وقتی که عکس دیجیتال آمد. ما این تاریخ را فریم به فریم اسکن کردیم و بهترینشان را گزینش کردیم و یک نسخه به خودشان دادیم و یک نسخه هم در انجمن است و این جدای از آمار رسمی خودمان است و واقعا یک تاریخ 70 ساله تصویری کشور است و اعم از هر آنچه که بخواهید فکر کنید در این کشور اتفاق افتاده چون آن موقع موسسه اطلاعات فقط یک روزنامه نبوده و چندین مجله و نشریه پیوست داشت.
در حوزه دفاع مقدس که بیشترین اهتمام ما بود، دوستانمان آثار را گردآوری و سامان دهی کردند و در همین مدت چند جلد کتاب از این کارها چاپ شده و شاید وظیفه اولیه خود را کتاب نمی دانستیم؛ برخی از این کتاب ها، کتاب های مرجع هستند مثلا «زن در دفاع مقدس» «خرمشهر» و «شهدا» که این سه جلد ادامه آن شش جلد بود که در زمان جنگ چاپ شده بود یا کتاب های استانی مثل «حماسه الوند» که استان همدان در دفاع مقدس است یا «خروش لاجوردی» که برای استان اصفهان است و «دلاوران» که برای استان کرمانشاه است. هدفمان بر این بود که در استان ها آثاری که عکاس ها گرفتند، گردآوری شود.
* کدام استان در این زمینه غنی تر بود؟
اولین جلد از این مجموعه کتاب خروش لاجوردی بود که استان اصفهان در دفاع مقدس بود و آنان در حال حاضر برای دو سه کتاب دیگر ظرفیت دارند اما متاسفانه برخی استان ها که دربطن خود جنگ بودند مثل استان خوزستان، قصه دردمندانه ای دارد و هرجایی که می روید می بینید همه آثار از بین رفته است.
* گفتید در 20 تا 25 عملیات حضور داشتید و در جای دیگر گفته بودید عملیات هایی مانند بدر، خیبر و والفجر8 نسبت به سایر عملیات ها جاذبه های بصری بیشتری داشته است؛ ولی عکس هایی که در خرمشهر گرفته شده عکسهای ماندگارتری است؛ توضیح دهید تفاوت اینها در چیست؟
چون عملیات های بدر و خیبر آبخاکی بود و نسبت به عملیات های قبلی یک تفاوت عمده داشت که یک دفعه وارد فضایی می شدید که متفاوت بود. در عملیات بیت المقدس فضا به گونه ای بود که شاید در آن دوره فکر می کردیم خرمشهر آزاد شود ماجرای جنگ تمام است و صدام هم گفته بود اگر اینها توانستند خرمشهر را آزاد کنند کلید بصره را به آنها می دهم. آدم هایی که تا عملیات بیت المقدس بودند از نظر من واقعا اعجوبه بودند و خود وارد شدن به خرمشهر و این که این شهر به شکلی نماد شده بود و بعد از آن روز آزادی خرمشهر. این عملیات از نظر من یک عملیات ویژه بود؛ هر چند شاید خودم در عملیات خیبر خیلی بهتر عکاسی کردم. الآن عمده عکس های عملیات بیت المقدس خودم را ندارم بخش عمده ای از آثارمان این گونه از بین رفت اما هنوز هم در همان تعداد کم وقتی کار را نگاه می کنیم می بینم در خرمشهر حرف برای گفتن داشتیم و خود من در کارهایم بیشتر بهم می چسبد با این که سیاه و سفید هستند و رنگی کار نکردم ولی باز هم می بینم در آنجا حرف بیشتری برای گفتن داشتم.
** چه تعداد عکاس دفاع مقدس را ثبت کردند
* می دانید چه تعداد عکاس ایرانی و خارجی در جنگ کار کردند؟
در انجمن تقریبا چیزی در حدود 795 کد داریم که ممکن است از اینها از یک حلقه تا چندین عملیات باشد؛ هر کد یک عکاس است. در مورد خارجی ها بعد از این که منطقه ای را آزاد می کردند ستاد تبلیغات جنگ تعدادی را دعوت می کرد که اینها می آمدند و چند عکس می گرفتند که اینجا خرمشهر است و آزاد است و ما واردش شدیم یا مثلا مهران، دهلران و ... است. اینها دقیقا بعد از عملیات آزادسازی که یک آرامش برقرار بود می آمدند و حضور پیدا می کردند.
* موردی نبود که در خود عملیات حضور داشته باشند؟
نه، اما عراقی ها داشتند.
* عکاسان ما چقدر توانستند در روایت جنگ تاثیرگذارباشد؟
در دوره جنگ عکس ها خیلی موثر بود به لحاظ اینکه عکس زبان بین المللی است و هر کسی با توجه به سواد بصری خودش می تواند از عکس برداشتی بکند و نیازی ندارد برایش ترجمه کنید.
بعد از جنگ هم نحوه ارائه اش خیلی کمک کرد؛ مثلا در کتاب های انجمن یا نمایشگاه هایی که انجمن می گذاشت و کپشنی که ضمیمه عکس می کرد کار را برای کسی که دارد نگاه می کند جذاب می کرد.
* آیا این که فقط یک عکس با کپشن را می بینیم کفایت می کند یا این که باید داستان آن عکس روایت شود و چقدر داستان های این عکس ها مغفول مانده است؟
بخشی از این که مقدار زیادی چشم و دل مردم از دیدن عکس ها سیر شده و به نمایشگاه های خیابانی که گذاشته می شود توجهی نمی کنند به خاطر این است که کمتر خواستیم داستان عکس ها را در ذهن مردم ماندگار کنیم.
وقتی به عکس های بزرگ دنیا نگاه می کنید می بینید آن داستان خیلی کمک کرده که آن عکس بماند و ماندگار شود.
کپشن باید به گونه ای باشد که نیمه پنهان عکس را در همان حد نمایان کند و اگر بخواهید برایش داستان سرایی کنید داخل متن می رود و فرد دیگر آن را نمی خواند و باید اطلاعاتی بدهید که فقط برایش جذاب شود .
* آیا این فرهنگ در حوزه عکاسی جا افتاده است؟
بسیار کم؛ الآن بالاجبار در خبرگزاری ها یک کپشن زیر عکس ها می گذارند اما گاهی آن کپشن تکراری شده و ارزشی ندارد و بیشتر در کارهای خبری این کار را می کنند مثلا در حد دیدار رئیس فلان. نکته های ظریفی که در عکس لازم است مخاطب بداند و برایش جذابیت ایجاد می کند نیست.
** در حوزه دفاع مقدس حتی به اندازه رفع عطش هم عکس نگرفتیم
* به غیر از عکس هایی که توسط عکاسان حرفه ای گرفته شده، ما با انبوهی از عکس ها که ممکن است رزمنده ها با دوربین عادی عکس یادگاری گرفته باشد مواجه هستیم که از این دست عکس ها بسیار است؛ چقدر این عکس ها در روایت جنگ موثر است و چقدر توجه و اهتمام به گردآوری و سازمان دهی این عکس ها وجود دارد؟
بخشی از این محافظت و گردآوری مربوط به مجموعه هایی است که وظیفه ذاتی شان این است مثل بنیادها و سازمان های حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس که باید این سوال را از آنها پرسید.
ما در انجمن به مراکز یگان ها و لشکرهایی که لشکرهای اصلی بودند و الآن تحت عنوان سپاه های استانی هستند مراجعه کردیم، مخصوصا استان هایی که می خواستیم کتاب هایشان را چاپ کنیم که در آنجا عکس های خیلی خوبی بود و بخشی از این عکس ها در حین عملیات و داخل یگان بوده و عکاس با نیروها انس و الفت داشته و دائم با آنان بوده و عکس های بهتری می گرفته است. اما متاسفانه اخباری که من دارم و امیدوارم این اخبار غلط باشد این آثار گردآوری و سامان دهی درستی نشده و بخش عمده ای از آن آسیب دیده است.
سال ها پیش که خیلی جوان بودم در جلسه ای که آقای محسن رضایی فرمانده وقت سپاه بود با او صحبت کردم و گفتم قیمت یک تانک چقدر است؟ گفت نمی دانم و باید از آقای محسن رفیق دوست بپرسید؛ گفتم پرسیدیم و حدود 50 میلیون تومان است و الآن یک دوربین عکاسی با همه امکاناتش حدود هفده هزار و پانصد تومان است و اگر می خواستیم 50 دوربین با همه امکاناتش بخریم حدود یک میلیون تومان می شد.
به ایشان گفتیم فکر کنید یک تانک را نداریم و آن تانک را هواپیمای عراقی در اهواز زده است و این یک تانک از بین رفته است که چیزی در حدود دو هزار ست دوربین می شود؛ تعدادی دوربین و وسایل لابراتواری بگیرید و در یگان ها پخش کنید.
بعدها این عمل را انجام دادند ولی خیلی بد و ناقص صورت گرفت. کما این که دوربین آلفا گرفتند و دوربین آلفا تنها دوربینی در آنالوگ ها بود که باتری برعکس می خورد و سیستم نور سنجی اش را می سوزاند. بعدا تعدادی دوربین نیو f وان برای لشکرها گرفتند و قرار شد به هر گردان یک دوربین بدهند تا عکاسی کنند. این دوره ای بود که بنده مسئول عکاسی ستاد کل سپاه در انتشارات بودم. عکس زیاد گرفته شده اما برایش برنامه نبود. همان طور که برای نگهداری و انتشار آثار 40 شاهد برنامه نبود واقعا نمی دانیم این آثار کجاست و در سطح کشور پخش شدند.
همیشه می گویم با توجه به آماری که از جنگ ها و اتفاقات دیگر داریم کاملا این هشت سال را از دست دادیم و آن قدر می شد عکس بگیریم که برای قرن ها تاریخ تصویری کشور را غنی سازی کنیم اما نشد؛ مولانا می فرماید«آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید». بنده معتقدم در حوزه دفاع مقدس حتی به اندازه رفع عطش هم عکس نگرفتیم.
* الان چیزی حدود 7-8 سال از جنگ سوریه می گذرد و این همه شهید دادیم ولی هیچ آثار تصویری ناب و سازمان دهی شده وجودندارد مگر این که فردی شخصی این کار را کرده باشد و همان تجربه جنگ دوباره تکرار می شود.
دقیقا همین طور و حتی خیلی بدتر است. ما در انجمن با این دوستان چندین و چند بار صحبت کردیم و خودم چندین بار به صورت حضوری با یکی از آقایان صحبت کردم و گفتم این اتفاق دارد می افتد و دارد از دست می رود و در نهایت که خواستند لطف زیادی به من بکنند گفتند اگر خود آقای حیدری می آید عکس می گیرد و عکس ها را در اینجا به ما تحویل می دهد و می رود بیاید و بگیرد.
با توجه به آماری که از جنگ ها و اتفاقات دیگر داریم کاملا این هشت سال را از دست دادیم و آن قدر می شد عکس بگیریم که برای قرن ها تاریخ تصویری کشور را غنی سازی کنیم اما نشد.
من فکر می کنم طی این سال ها هر فردی که به عنوان مسئول یا معاونت فرهنگی آمد بخش عمده ای از کار و انرژی ما صرف این شده که مرتبا خودمان را به این افراد ثابت کنیم، واقعا الآن ول کردیم. موضوع حوزه مقاومت مثل سوریه، لبنان، یمن و عراق و همه این اتفاقات را ببینیم که چگونه و در چه حدی به صورت حرفه ای ثبت شده است؟
* گفتید در زمان جنگ تحمیلی حدود 6 کتاب عکس چاپ شد، بعد از جنگ این تعداد به چقدر رسید؟
در دوره جنگ عکس ها یک روایت تاریخی داشت و در آن دوره شش جلد کتاب چاپ شد. بعد از سال 1367 تا 1385 که حدود 20 سال است و از روایت تاریخی گذشته بودیم و این روایت تاریخی دیگر معنا نداشت آن را موضوعی کردیم.
کتاب اول جلد هفتم آن تحت عنوان «زن در دفاع مقدس» و موضوعی است که کاملا مغفول مانده بود، چاپ شد و از این کتاب هم چندین نمایشگاه حتی خارج از کشور برگزار کردیم.
جلد دوم تحت عنوان «خرمشهر» چاپ شد و فقط به موضوع شهر خرمشهر قبل از اشغال، زمان اشغال و آزادسازیش اختصاص دارد.
کتاب بعدی با عنوان «شهدا» بود. با این موضوع که یک رزمنده می رود و درگیر و شهید می شود و برمی گردد و این که یاد این شهید در خانواده چگونه است و با این نگاه جلو رفتیم. بخشی از کتاب آزادگان کار شده و بقیه اش مانده است.
برای گردآوری آثار در موضوع کتاب های استانی پرداختیم که از این گروه هم سه جلد چاچ شده و دو جلدش کاملا آماده است و مدت هاست مانده است؛ خروش لاجوردی، دلاوران و حماسه الوند چاپ شده که مربوط به استان های اصفهان، کرمانشاه و همدان است. بخش دیگری از کار را به کتاب های مخصوص عکاسان یعنی کتاب مجموعه اثرهای یک نفر اختصاص دادیم که از این مجموعه هم هفت هشت جلدش چاپ شده است.
** تحریف روایت جنگ در عکس ها هم وجود دارد
* زمانی که با روایت و روایتگری روبهرو هستیم کنارش آسیبی بهنام تحریف داریم که در بخشهای مکتوب برای مخاطب بیشتر جا افتاده است، آیا در حوزه عکس در دفاع مقدس این تحریفها را داریم؟
قاعدتاً در عکس هم بوده است، مثلاً تاریخ برخی عکسها آن نیست که گفته میشود. یکی از موضوعاتی که داریم و معتقدیم که باید خوب انجام شود کپشن و شناسنامه عکس است که این کار در انجمن با یک کار پژوهشی انجام میشود و هر آنچه را عکاس گفته است بلافاصله قبول نمیکنیم یا حواشی این ماجرا را که قبلاً شنیدیم مبنا قرار میدهیم و بهدنبال این میرویم که راستیآزمایی کنیم.
در کتاب «خرمشهر» این کار انجام شد، عکسی داشتیم که قبلاً بارها به ما گفته بودند این عکس اولین بمباران راهآهن خرمشهر است و عکس با این عنوان در روزنامهها و مجلات چاپ شده بود؛ وقتی قرار بود این عکس در کتاب خرمشهر بیاید چون عکسهای دیگر را به خرمشهر بردیم و تک به تک با آن اتفاقات و آدمهایی که در آنجا بودند چک کردیم فهمیدیم که این عکسی که سالهای سال بهعنوان راهآهن خرمشهر چاپ شده است اصلاً خرمشهر نیست و این تحریف سالها اتفاق افتاده بود که آگاهانه نبوده است؛ مثلاً گفتند راهآهن خرمشهر را بمباران کردند و عکس راهآهن اهواز بود.
البته اینها اشتباهات غیرعمد است ولی متأسفانه در برخی موارد اشتباهات عمدی هم داشتیم؛ یعنی افرادی بودند که متأسفانه در سیستم اطلاعرسانی کشور حضور پیدا کردند و تحریف کردند و این تحریف کلی آسیب زده است، مثلاً شخصی بود که در جنگ حضور پیدا کرد و تعدادی عکس بخصوص گرفت و بعداً مشخص شد، مشخصشدنش این بود که آقای کاظم اخوان دیده بود که این شخص عمداً میرود از آدمهایی که افتادند یا دستهایشان مشخص نیست عکس میگیرد و حتی در جایی دیده است که دستهای افراد عراقی را بسته و عکس گرفته است و بعداً در سازمان ملل نمایشگاهی علیه خودمان شد که ایرانیها اسرا را تیرباران کردند. آقای کاظم اخوان اینها را بهچشم خود دیده و به آقای خرازی گفته بود. این آدم را تا مدت کوتاهی راه ندادند و بعداً فراموش شد و آن فرد دوباره آمد و مجدداً کار کرد و همه جا او را بهعنوان عکاس درجهیک کشوری میشناسند و دارد کارش را انجام میدهد، از این دست داریم و این یک نمونهاش بود.
* اگر به شما بگویند یکی از 25 عملیاتی که در آنها حضور داشتید را می توانید انتخاب کنید و دوباره بروید و عکاسی کنید کدام عملیات را انتخاب می کنید؟
سوال خیلی سختی است و هیچ فکری درباره اش نکردم اما در دو سه عملیات که همان عملیات های آبخاکی بود، احساسم این بود که موقعیت برای عکس گرفتن زیاد بود و آنها را از دست دادیم. شاید اگر شرایط آن عملیات ها پیش بیاید این بار خیلی بیشتر کار کنم.
انتهای پیام/