زنان خوزستانی در ۸ سال دفاع مقدس چه نقشی داشتند؟

زنان خوزستانی در 8 سال دفاع مقدس چه نقشی داشتند؟

گروه استان‌ها ـ زنان نقش مهمی در پشتیبانی از جبهه‌ها داشتند. زنان در پشت جبهه با حمایت تدارکاتی نقشی موثر و اثرگذار در پیشروی نیروهای انقلابی در جبهه‌های حق علیه باطل داشتند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اهواز، مشارکت همه اقشار در دفاع مقدس بویژه زنان جلوه‌ای ویژه به میادین نبرد بخشیده بود. زنان مبارز شهرهای درگیر جنگ با فعالیت‌های خدماتی توانستند نقش زرینی در دفاع مقدس ایفا کنند.

یکی از فعالیت‌های پشتیبانی و تدارکاتی زنان در دوران دفاع مقدس که بیشتر در روزهای نخستین جنگ تحمیلی و تهاجم دشمن به خرمشهر نمود پیدا می‌کند، حضور آنان در نزدیکترین محل درگیری نیروهای خودی با دشمن بعثی است. برخی از خواهران پشتیبان مسجد جامع با استفاده از بشکه و قابلمه با وانت‌بار، آب‌ آشامیدنی را به رزمندگان اسلام می‌رساندند.

پر کردن آب در قمقمه رزمندگان

در این زمینه الهه حجازی از بانوان مجاهد خرمشهری اظهار داشت: یکی از کارهایی که بر عهده من و بعضی از خواهران گذاشته بودند، رساندن آب به رزمندگان در سطح شهر بود. آن روزها از قمقمه و امکانات مخصوص نظامی خبری نبود، حتی نیروها با لباس‌ها و کفش‌های معمولی به جنگ می‌رفتند. تانکر آب از آبادان و اطراف خرمشهر می‌آمد، از زیر آتش و توپ و خمپاره می‌گذشت و اگر سالم به مسجد می رسید، ما آن را تقسیم می‌کردیم.

وی افزود: سهم رزمندگان را در قابلمه و بشکه می ریختیم و با وانت‌بار به محله‌ها می‌بردیم که در آنجا نیروهای خودی و دشمن در حال نبرد بودند. برخی نیز مانند شهید شهناز حاجی‌شاه، بهجت صالح‌پور و سیده زهرا حسینی به کار توزیع و تقسیم غذا به سنگرهای مدافعان خونین‌شهر می‌پرداختند.

این خواهر مجاهد خرمشهری ادامه داد: عده‌ای از خواهران مسلمان نیز در کنار برادران رزمنده آذوقه و خواربار در بین نیروهای جهادی، سپاه پاسداران و سایر نهادهای فعال در جنگ تحمیلی توزیع می‌کردند.

معصومه رامهرمزی از دیگر بانوانی است که به همراه خواهرش در همان روزهای آغازین جنگ به همراه یکی از نیروهای ارتشی که وظیفه توزیع غذا میان رزمندگان خرمشهر را بر عهده داشت، به انتقال مواد غذایی و توزیع آن در بین رزمندگان پرداخته است.

وی در این زمینه اظهار داشت: من و صدیقه به بیمارستان امدادگران رفتیم. فرشته به ما گفت: یک ماشین ارتشی برای حمل و توزیع غذا به نیرو احتیاج دارد. ما هم با کمال میل این کار را پذیرفتیم. یک گروهبان ارتشی مسئولیت داشت که با وانت ارتش هر روز صبح از باشگاه فیروز آبادان، که یکی از باشگاه‌های شرکت نفت بود و در ایستگاه دوارده کوی مصدق قرار داشت، صندوق‌های پر از غذا در ظرف‌های یکبار مصرف را تحویل بگیرد و در خرمشهر بین رزمندگان تقسیم کند.

تقسیم غذا بین رزمندگان زیر آتش دشمن

خانم رامهرمزی بیان داشت:گروهبان نیاز به کمک داشت و به تنهایی نمی‌توانست این کار را انجام دهد. من و صدیقه با خوشحالی این مسئولیت را پذیرفتیم. از روز بعد کار ما شروع شد. هر روز صبح به بیمارستان می رفتیم و از آنجا پشت وانت گروهبان می‌نشستیم و به باشگاه فیروز می رفتیم.

وی افزود: غذاها را در وانت جا می‌دادیم و به سمت خرمشهر می‌رفتیم. گروهبان از اول تا آخر ماموریت، به ما اسلحه ژ3 می‌داد که اگر با بعثی‌ها برخورد کردیم بتوانیم از خودمان دفاع کنیم. وقتی غذاها را تقسیم می‌کردیم و کارمان تمام می‌شد به آبادان برمی‌گشتیم و اسلحه‌ها را تحویل گروهبان می‌دادیم. هنگامی که از پل خرمشهر عبور می‌کردیم، اشهدمان را می‌خواندیم. از هر طرف ساختمان‌ها ویران می‌شد و لحظه‌ای صدای صفیر گلوله‌های خمپاره قطع نمی‌شد. ما بدون هیچ برنامه‌ی خاصی به هر رزمنده‌ای که می‌رسیدیم یک ظرف ظرف غذا می‌دادیم تا ظرف‌های غذایمان تمام می شد و برمی‌گشتیم.

پخت نان بانوان آبادانی برای رزمندگان

بخشی دیگر از بانوان نیز در آبادان با پخت نان تازه آنها را به دست رزمندگان می‌رساندند.  در این راستا زهرا محمودی به همراه بانوان دیگر بارها به جبهه‌های مختلف سرکشی نموده و مواد غذایی و هدایایی را برای رزمندگان می‌بردند. در یک مورد نیز خانم محمودی متوجه شدند که برخی رزمندگان هوس کلچه‌پاچه کرده‌اند، برای آنها کله‌پاچه آماده کرد و به خط بردند.

تهیه کله پاچه برای رزمندگان

وی در این زمینه گفت:یکی از روزها 25 گوسفند برای نهار بچه‌ها آماده کرده بودیم و می‌خواستیم به آشپزخانه خط تحویل دهیم. یکی از بچه های رزمنده وقتی فهمید که 25 گوسفند کشته‌ایم به من گفت: مادر، بچه‌ها خیلی وقت است هوس کله‌پاچه کرده‌اند. من دیدم بهترین فرصت است که این خواسته‌ی بچه‌ها برآورد شود. به خانم ها گفتم من به خط می‌روم تا زمانی که برمی‌گردم کله‌پاچه‌ها را آماده کنید.

این بانوی مدافع گفت: ما باید صبح زود کله‌پاچه به سنگر بچه‌ها ببریم. نیمه‌شب کله‌پاچه‌ها آماده شد. کف وانت یک گاز بزرگ گذاشتیم. حدود 7 صبح به سنگر بچه‌ها رسیدیم. بچه‌ها در هر سنگر در ظرف جداگانه‌ای کله‌پاچه‌ای داغ دادیم. بچه‌ها اصلا باورشان نمی‌شد که داخل سنگر به آنها کله‌پاچه آن هم کله‌پاچه داغ بدهند. در حالی که جلوی سنگرهایشان ایستاده بودند و کاسه‌های کله‌پاچه در دست‌هایشان بود شعار می‌دادند: ای رهروان زینب، خدا نگهدارتان.

انتهای پیام/341/ش

اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
مدیران
تبلیغات
رازی
مادیران
شهر خبر
فونیکس
او پارک
پاکسان
رایتل
طبیعت
میهن
گوشتیران
triboon