قهرمانان به محاق رفته در سینمای ایران
روز روستا بهانهای شد تا به تصویر روستاییان در سینما بپردازیم. مردان و زنانی که تصویری از غیرت و عزت آنان میبینیم اما سالها است که این نما فراموش شده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سینمای ایران در سالهای بعد از انقلاب اسلامی در آثار متعددی عشایر و روستاییان را به تصویر کشید. دوربینهای این آثار توانستند تاریخ سینمای ایران را نسبت به عشایر و روستاییان بیتفاوت نگذارند و در چندین فیلم به ترسیم سلحشوری و غیرت آنان چه در مقابل دشمن مرزی و چه در مقابله با اشرار پرداختند.
روز روستا و عشایر بهانهای شد تا در گزارشی به بررسی کارنامه سینمای ایران از این جهت بپردازیم و ببینیم که چرا این سبک از سینمای ایران در سالهای اخیر به محاق رفته است.
تفنگ بدستان روستایی در مقابل دشمن تا بن دندان مسلح
بخشی از تصویر روستاییان و عشایر در سینمای ایران به سینمای دفاع مقدس برمیگردد. در این بخش از سینمای ایران روستاییان و عشایر به دفاع از مرزهای کشور میپردازند اما در لباس محلی و با زبان و گویش خودشان. فیلمهایی که به جایگاه و اهمیت روستاییان ایران در کنار رزمندگان شهری پرداخت و نشان داد که غیرت مردم باصفای روستا تنه به تنه غیرت رزمندگان شهرهای شلوغ میزند.
نمایش مردان روستایی با لباسها و گویشهای محلی، در نقش بستن سیمای روستاییان با مشخصات به خصوصشان در سینما مؤثر بود.
فیلمهایی مانند «آتش در خرمن» و یا «مرز» نمونههای خوبی از این حیثاند که در آن اهالی روستا در مقابل دشمنان یاغی که به ایران حملهور شدهاند، از مرزها و ناموس و جان ایرانی دفاع میکنند.
پوستر فیلم «مرز»
در داستان فیلم مرز میخوانیم که اهالی یک روستای مرزی با خطر حمله نظامی ارتش دشمن مواجه میشوند. ریش سفید روستا اهالی را به مقاومت دعوت میکنند. یک استوار اخراجی ارتش به نام مختار، که تا آن لحظه از مردم کناره گرفته بود، روستاییان را آموزش نظامی میدهد.
«دل و دشنه» ساخته مسعود جعفری جوزانی که به طور کلی در این گونه سینمایی صاحب سبک است نیز دیدنی است. در داستان این فیلم آمده است: «سحربانو» یک دختر ایلیاتی است. او تصمیم گرفته است به خاطر شهادت برادرانش در جنگ تحمیلی 7 سال سیاهپوش باشد. مردم ایل نگران «سحربانو» هستند. سرنوشت برای او چه خوابی دیده؟
نمایی از فیلم «دل و دشنه»
بازگشت به روستا بعد از مهاجرت
بخش دیگر سینمای روستا نگاهی دارد به مهاجرت روستاییانی که به علت کمتوجهی و مشکلاتی که در مناطق زندگی قبل از انقلاب داشتند، به شهر روی آوردند اما به خاطر نبود علاقه و همینطور رفتار نامناسب شهریان و در نهایت غربت آنان در شهر به زندگی خود در روستا بازمیگردند.
شاید بهترین نمونه این سبک فیلم «مسافران مهتاب» با بازی درخشان «مهدی فخیمزاده» و «حسین گیل» باشد. این فیلم به خوبی حقارتی که نصیب یک روستایی که در زمانه رژیم پهلوی برای کار به تهران میشود را نمایش میدهد.
نمایی از «مسافران مهتاب»
البته در سالهای اخیر فیلم «آواز گنجشکها» نیز از دیگر نمونههایی است که از این زاویه به مسأله روستا پرداخته است. در این فیلم نیز پدر برای کار حاضر به مسافرکشی با موتور میشود؛ روشناییهایی در شهر در کنار تلخیها وجود دارد اما بازگشت به روستا نور پرفروغ بیشتری دارد.
روستاییانی که عزت را به ذلّت نمیفروشند
بخش سوم از سینمای روستایی ایران نمای خاص دیگری را دربردارد. در این زاویه دید روستاییان در مقابل ظلم ایستادگی میکنند اما نه از حیث دشمنانی که به کشور حمله کردهاند بلکه از این حیث که ظلم از داخل کشور روستا را هدف گرفته است اما ریشههای آن به خارج برمیگردد. «دادشاه» به خوبی این سبک را معرفی میکند. فیلمی به کارگردانی «حبیب کاووش» و با بازی «سعید راد» که در آن نقش داد شاه را بازی میکند. دادشاه داستان واقعه تلخ برنامه اصل چهار را بیان میکند که در آن به بهانه حمایت کشورهای توسعه یافته از کشورهای فقیر شکل دیگری از استعمار و استثمار رخ میدهد. در این میان روستاییان و بومیهای یک منطقه علیه دستنشاندههای غربی شورش میکنند و آنان را به خاک و خون میکشند.
نمایی از «دادشاه»
فیلمهایی از این دست مانند «قرق» «رد پایی بر شن» «ریشه در خون» و «شیر سنگی» به کارگردانی «مسعود جعفری جوزانی» که هر کدام باید جداگانه مورد بررسی قرار گیرند، نیز با موضوع مقابله با دستنشاندههای استعمار در سینمای ایران دیده میشوند.
در داستان «ریشه در خون» میخوانیم که جوانی به نام حجت که بر ضد قانون کاپیتولاسیون فعالیت میکند، قرار است به همراه رسول از روستایی به روستای دیگر منتقل شود. حجت در حمله مأموران کشته میشود، اما قبل از مرگ کیف حامل اسناد خود را به رسول میدهد تا به روستای کلارآباد برساند، اما...
در کنار این سبک، میتوان فیلمهای روستایی که به مقابله با اشرار پرداختهاند را نیز در نظر گرفت. فیلمهایی که به اختلافات و دشمنیها میپردازد و از عزت و سربلندی روستاییان در مقابل ظلم میگوید. در این فیلمها ظلمهای اربابان وابسته به رژیم پهلوی به رعیت بیشتر از هر عنصری برجسته است و اهمیت دارد و حتی به تعبیری میتوان آنان را محور اصلی داستان در نظر گرفت.
آثاری مانند «تفنگ شکسته»، «جدال در تاسوکی» و «سکوت کوهستان» نمونههای دیگری از چنین سینمایی است.
به عنوان نمونه در داستان فیلم «سکوت در کوهستان» میبینیم که رشید، مورد ستم ارباب دِه قرار میگیرد و مجبور میشود دِه را ترک کند. او پس از 10 سال برمیگردد، ارباب دِه را میکشد و...
فرهاد قائمیان در نمایی از فیلم «سکوت در کوهستان»
یا در فیلم پیراک که درباره مبارزه با اشرار مواد مخدر است داستان فیلم اینگونه است که پیرمردی به نام پیراک از راه حمل و نقل ماهیهای صیادان برای شخصی به نام کریم سماک،گذران عمر میکند. فرزند او علی در زاهدان دوره خدمت اجباری را میگذراند. علی در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر کشته میشود و هم قطار علی، عباس، خبر را به پیراک میدهد و...
در میان تمام فیلمهای مذکور آنچه که کمتر دیده میشود سیمای زندگی روستاییان در خود روستا است؛ آنچه که بیشتر از زندگی و تعاملات اجتماعی آنان پرده بردارد. البته ساخت فیلمهای روستایی با محورهای فوق آن هم در زمان حملات عراق یا دوران استعمار قطعاً ضرورت داشته اما این بخش از زندگی روستاییان کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
البته جای تأسف دارد که در سالهای اخیر این همه قهرمانان بزرگ روستایی که در مقابل دشمنان، اشرار، استعمارگران و... مقابله کردهاند، در سینمای ایران به محاق رفتهاند و جای خود را به ضدقهرمانان شهری دادهاند که غیرت را زیر پا گذاشتهاند.
البته فیلم «خروج» در تمام این سالها جزو معدود آثاری بود که به این مهم نگاه کرد و نقش عزتخواهانه روستاییان را با مطالبهگری از مسئولین ترکیب کرد و باعث شد که عنصری جدید و مهم به سینمای مهجور روستا اضافه شود.
نمایی از فیلم «خروج»
مدیریت سینمایی ایران در سالهای میانی دهه 1370 به بعد با تعریف خطوط جدید سینمایی و سیاستگذاریهای دورانی که به ثبات تعریف میشود باعث شد که این بخش مهم سینمای ایران برای همیشه به محاق برود و سینمای ایران دچار نوعی یأس شهری و افسردگی در دوران مدرنیته شود.
انتهای پیام/