ریزجزئیات بزرگترین عملیات هوایی جهان از زبان خلبان ارتش/ نبردهای فانتوم؛ روایت زمینی از قهرمانانی که مردم آنها را نمیشناختند
محمود ضرابی خاطرات جالبی را از همکارانش در دوران دفاع مقدس روایت میکند؛ از تصادف عباس دوران تا فرماندهای که قهرمانانه از صدها پدافند بعثی گریخت.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مستند «نبردهای فانتوم» همزمان با هفته دفاع مقدس روی آنتن رفت. این مستند روایتی از عملیاتهای خلبانان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس است، عملیاتهایی که توسط فانتوم یا هواپیمای F4 انجام شده و زمینهساز پیروزیهای بسیار زیادی در نبرد با رژیم بعث عراق شده است.
مستند نبردهای فانتوم ضمن استفاده از تصاویر آرشیوی عملیاتها و یا بازسازی آن سراغ بسیاری از خلبانان بازنشسته ارتش رفته است، کسانی که در این عملیاتها حضور داشتند و از نزدیک در جریان ریز آن بودند.
سالار بیباک، تهیهکننده این مستند و مهدی جبینشناس، کارگردان آن همراه با حامد شکیبانیا پیش از این تجربه ساخت مستند دیگری با همین موضوع را داشتند. «نبردهای تامکت» روایتی از عملیاتهایی است که توسط نیروی هوایی و با جنگنده F14 انجام شده است. این مستند نیز چند سال پیش روی آنتن رفت و با استقبال بسیار خوب مخاطبان همراه شد.
بهبهانه پخش مستند نبردهای فانتوم گفتوگویی با تهیهکننده و کارگردان این اثر داشتیم، همچنین مهمان ویژه این نشست محمود ضرابی از خلبانان باسابقه ارتش جمهوری اسلامی ایران است. او سابقه حضور در بخش مهمی از عملیاتهای ارتش در طول هشت سال دفاع مقدس را داشته و هماکنون دبیر کانون خلبانان کشور است.
در زیر متن بخش اول این گفتوگو را میخوانید:
31 شهریور سال 1359 صدام به ایران حمله میکند و نیروی هوایی بهعنوان یکی از اولین نیروها واکنش قاطعی به آنان میدهد؛ بهگونهای که در کمتر از 12 ساعت عملیات هوایی مهمی توسط نیروی هوایی انجام شد تا پاسخی قاطع به این تجاوز داده شود. در ابتدای جلسه توضیحی در مورد عملیاتهای تعیینکننده نیروی هوایی در جنگ و بهویژه روزهای ابتدایی جنگ بدهید.
ضرابی: قبل از هر چیز باید بگویم هر سرباز و رزمندهای که در شروع جنگ تحمیلی آمد و به قصد جهادگری و حفظ تمامیت ارضی نظام در زمین، هوا و دریا جنگید، جهادگر در راه خداست.کاپیتان حشمت رضایی همواره به من میگوید "هیچگاه بین نیروهای هوایی، زمینی، دریایی و... تفکیک قائل نشو. همه کسانی که بهقصد جهاد در راه خدا به پوتینشان گره میزنند، جهادگر در راه خداوندند. این افراد با خلوص نیت وارد جبههها شدند و هدفشان جلوگیری از تجاوز دشمن به خاک میهنمان بوده است."
عباس دوران از تصادف جان سالم بهدر برد تا سالها بعد حماسه عظیمی خلق کند
بگذارید صحبتم را با خاطرهای از شهید عباس دوران آغاز کنم؛ شهید عباس دوران در زمان آموزشی یعنی حدود سال 1352 در سفری به شیراز همراه با 3 نفر دیگر از دوستانش تصادف سختی کرد؛ آن سه نفر دیگر درجا مردند و عباس هم جراحت بسیاری دید، بهگونهای که بدن عباس پر از پلاتین بود. بعداً که حال او خوب و از بیمارستان مرخص شد، به او گفتند "چون بیهوش شدهای دیگر نمیتوانی با هواپیمای شکاری بپری و باید سراغ هواپیماهای سبکتر بروی". او گفت "یا نیروی هوایی و هواپیمای جنگی یا از ارتش بیرون میروم". او آنقدر صبر کرد تا آن حماسه بزرگ و غیرقابل تکرار را با حمله به الولید ایجاد کرد. صدام قصد داشت سران جنبش عدمتعهد را در بغداد جمع کند و گفته بود "هر پرنده ایرانی بتواند از این دیوار آهنی عبور کند، همه حقوق نیروی هوایی را یکجا به او میدهم". در ابتدا هواپیمای ناصر باقری و مرحوم اسکندری پرواز کرد و آنجا را بمباران کرد. در مورد ناصر باقری باید بگویم که هنوز ترکشهایی در پوست گردنش میبینید، در حقیقت هواپیمای او آنقدر پایین آمده بود که تیربار از بالا او را زده بود؛ یعنی ارتفاع هواپیمای او از ارتفاع تیربار هم پایینتر آمده بود.
بعثیها کوچکتر از آنند که من را بهاسارت بگیرند!
پس از آن هواپیمای عباس دوران پرید در حالی که منصور کاظمی در کابین عقب بود. بگذارید موضوعی را برایتان بیان کنم، در هواپیمای F4 اگر کابین جلو ایجکت کند، عقبی و جلویی باهم به بیرون میپرند اما اگر کابین عقب ایجکت کند خودش بهتنهایی میپرد. البته در برابر او قطعهای شبیه به حرف T وجود دارد که اگر آن را 90 درجه بچرخاند، هر دو کابین با هم به بیرون میپرند. عباس دوران به منصور کاظمی گفته بود که "اصلاً T را نکش". عباس گفته بود "اگر دچار سانحه شوم، بیرون بپر نیستم چرا که بعثیها کوچکتر از آن چیزیاند که من را بهاسارت بگیرند."
محمود ضرابی، خلبان فانتوم در هشت سال دفاع مقدس و دبیر کانون خلبانان
اولین عملیات نیروی هوایی در پاسخ به صدام چهزمانی انجام شد؟
ساعت 2:02 بعدازظهر روز دوشنبه 31 شهریورماه سال 1359 از مهرآباد به تلفن من زنگ زدند و گفتند "بمباران شدیم"! اولین دقایق آغاز جنگ بود و صدام فرودگاههای تهران، تبریز، همدان، دزفول و بوشهر را زد. ساعت 4 بعدازظهر همان روز از پادگان همدان و پادگان بوشهر که بنده در آنجا حضور داشتم بلند شدیم و در قالب عملیات "انتقام" شعیبیه عراق را بمباران کردیم. کاپیتان جهانگیر ابنیمین وقتی به باند برگشت، دیدیم که از روی باند جرقه بلند میشود، بلافاصله سمتش رفتیم و صحنه عجیبی را دیدیم. حتماً شما تابلوهای سبزرنگی را که کنار جاده برای راهنمایی زده میشود دیدهاید؛ این تابلو زیر پایلونهای بال هواپیما که دارای زائده است، گیر کرده بود؛ چرا؟! به این دلیل که هواپیمایش اینقدر پایین آمده بود که یکی از تابلوهای کنار جاده در پایلونش گیر کرده و آن را از جا کنده بود، شاید هواپیما در ارتفاعی کمتر از 10 متر پرواز کرده بود! آن تابلو اکنون در موزه جنگ ما قرار دارد و میتوانید آن را ببینید. در کتابهای آموزش هوانوردی دستورالعملهایی وجود دارد که برای خلبان محدودیتهایی را معلوم کرده است، برای مثال میگوید ارتفاع از چقدر نباید کمتر شود، در هر ارتفاع از چقدر نباید پایینتر بیاید و... اما در جنگ تمام این محدودیتها را دور زدیم.
نوهای که نامآور پدربزرگ شهیدش است
اگر نیروی هواییمان را دستهبندی کنیم و بخواهیم 10 نفر اول آن را معرفی کنیم، عباس دوران قطعاً یکی از این 10 نفر است؛ ممکن است نفر اول یا دوم نباشد اما قطعاً جزو 10 نفر برجسته نیروی هوایی در دفاع مقدس است؛ از دید من که از سال 1349 در هواپیمای F4 بودم، مثل عباس دوران کمتر قابل تکرار است؛ عباس دوران بچه شیراز است، هنگامی که به جنگ میرود طفل 9ماههای دارد، در این زمان همسرش به او میگوید "شیرخشک و لباس و... نداریم، کجا میروی؟"، عباس در جوابش میگوید "همه اینها را یک سرباز یا گروهبان و... میتواند تهیه کند اما تنها کسی که میتواند بمب را روی سر صدام بریزد منم و کس دیگری نمیتواند چنین کاری کند". او رفت و بچه 9ماههاش ماند و حالا دلاوری بهنام مهندس امیر دوران شده که پسری در بغل دارد که نامش عباس دوران است. وقتی برای مراسمی سال گذشته به دیدار مادر شهید عباس دوران رفته بودیم، میگفت "من باید به دیدار شما میآمدم". باور دارم امروز هم قادریم در قواره جمهوری اسلامی ایران و در قالب تشکلی واحد و یکدست، اراده خود را به جهان تحمیل کنیم، البته با خرد، دانش و آگاهی. اگر توسل، توکل، خرد و دانش نداشته باشیم، کارمان به جایی نمیرسد.
عملیات اچ3 که به آن اشاره کردید یکی از نقاط عطف جنگ است که شاید بتوان گفت سرنوشت آن را بهنفع کشورمان تغییر داد؛ در این عملیات محدودیتهای زیادی از جمله مسافت طولانی و سوخت وجود داشت که خلبانان ایرانی این مشکلات را حل کردند؛ در مورد آن روز و اتفاقاتی که رخ داد، توضیحاتی بدهید.
ریز به ریز با مختصات بزرگترین عملیات هوایی جهان؛ عملیاتی که بارها و بارها تکرار شد
ضرابی: دقت داشته باشید، میزان بمب و سوختی که هواپیمای F4 میتواند حمل کند، مشخص است، همچنین مصرف سوخت آن نیز معین است و بر همین اساس حداکثر زمانی که میتواند روی هوا باشد نیز مشخص است. برای انجام عملیات اچ3 برنامهریزی بسیار دقیقی انجام شد چرا که نیروی هوایی نیروی واکنش سریع است و بهکار بردن لفظ «بعداً» در آن بیمعنی است. بهیاد دارم یکی از دوستان خبرنگار از من پرسید "شما که میتوانستید الولید را بزنید چرا این عملیات مدتها بعد از آغاز جنگ انجام شد؟"، در پاسخ به او گفتم "دلایل زیادی داشت و یکی از دلایل آن به برنامهریزی برمیگشت که برای این عملیات باید انجام میشد و زمانبر بود. هواپیماها باید از پایگاه همدان بلند میشدند؛ قرار بود با ارتفاع پایین که از قضا مصرف سوخت هم در آن بالاتر است، مرز خودمان با ترکیه را دور بزنیم، سپس مرز سوریه را دور بزنیم، بهسمت مرز اردن برویم و از مرز اردن وارد جایی شویم که پایگاههای اچ3 در آن قرار دارد. براساس محاسبات، رفت و برگشت این مسیر چیزی حدود 4هزار مایل بود و با توجه به همین موضوع، نقاط بنزینگیری، مدت زمان بنزینگیری و... را مشخص کردیم". دقت داشته باشید که این کارها را بارها و بارها در آموزشها در ایران انجام داده بودیم و به این فرآیند کاملاً مسلط بودیم.
لحظه اصابت بمب رها شده از هواپیمای فانتوم بر مواضع عراقی
*در لحظه سوختگیری احتمال خطر پدافند دشمن وجود نداشت، چرا که هواپیما در حین سوختگیری امکان عکسالعملی کمتری دارد؟
اطلاعات عملیات ارتش وجب به وجب خاک عراق را شناسایی کرده بود
ضرابی: دقت کنید که واحد اطلاعات عملیات ارتش در زمان صلح، تمام خاک عراق و مرزهایش را شناسایی کرده بود و عکس گرفته بودیم. ما همه اطلاعات مربوط به پدافندی عراق را در اختیار داشتیم و میدانستیم چهنوع پدافندی در چهجایی از خاک عراق مستقر است. مطمئن باشید که هیچوقت در جایی سوختگیری نمیکنیم که شک داشته باشیم زیر هواپیمایمان پدافند دشمن است، بگذارید ماجرایی را برایتان تعریف کنم:
ابرمرد اچ3 فکوری بود/ نقش مهم "حافظ اسد" در اجرای عملیات
در زمان جنگ و انجام این عملیات، آقای حافظ اسد در سوریه بود. او با مرحوم طباطبایی، برادرزن حاج احمد خمینی رفیق بسیار نزدیکی بود و دلیل این دوستی نیز بهواسطه امام موسی صدر بود که از نظر بنده ایشان شخص بسیار بزرگی است. وقتی درخواستمان برای سوختگیری در خاک سوریه را به آقای حافظ اسد مطرح کردیم او گفت "من رئیس حزب بثعم و صدام حسین نیز رئیس این حزب است. درست است با هم دشمنیم اما نمیتوانم کار زیادی برایتان انجام دهم. تنها کاری که میتوانم انجام بدهم این است که فعالیتتان در خاک سوریه را نادیده بگیرم"، ترکیه هم بهدلیل ارتفاعات بلندش خیلی در دید پدافندی نبود و میتوانستیم بهراحتی سوختگیری کنیم. هواپیماها رفتند تا به ترکیه رسیدند؛ در آنجا مرحله اول سوختگیری را داشتیم، به اردن رسیدیم، سوختگیری بعدی را داشتیم، بمب زدیم و برگشتیم دوباره سوختگیری و... تانکر سوخترسان ما هم بوئینگ747 بود، بهظاهر شاید کار سختی نباشد اما یک سال و نیم زمان برد تا این پلان برنامهریزی شد. بهنظرم ابرمرد این عملیات فکوری بود. دقت داشته باشید که نیروی هوایی سه فرمانده شهید دارد، شهید فکوری، شهید ستاری و هوشنگ صدیق. البته شهید بابایی فرمانده نبود و رئیس عملیات بود که به شهادت رسید. جالب است بدانید وقتی به صدام خبر دادند که ایرانیها اچ3 را زدند، گفت "رعد و برق بوده است و خیالاتی شدید"، اما وقتی بازدید میرود میبیند که ایرانیها زدند.
*کمان99 چگونه بود؟
فرماندهای که از دستور سرپیچی کرد تا پاسخ کُری صدام را بدهد!
ضرابی: عملیات کمان99 هم میلیمتری برنامهریزی شده بود و فکوری، ایزدستا و قاسمیان ارکان اصلی طرح این عملیات بودند. اولین شهیدانی که در این عملیات دادیم، خالد حیدری و محمد صالحی بودند. در این عملیات هواپیمای شماره 7 ما محمود خضرایی، وقتی بمبها را میزند، اینقدر در ارتفاع پایین پرواز میکرده است که ترکش هواپیما به خودش برخورد میکند و سیستم هیدرولیکش را از دست میدهد، بلافاصله در کشور دوست و برادر سوریه مینشیند. هواپیمای دیگری محمود خضرایی را به ایران برمیگرداند و هواپیما در آنجا میماند، هیئتی بلندبالا به آنجا سفر و هواپیما را درست میکنند. پس از تست صحت هواپیما به محمود اسکندری مأموریت داده میشود که هواپیما را به ایران برگرداند. به او میگویند که باید کل سوریه را دور بزند، ترکیه را دور بزند، از آذربایجان عبور کند و در همدان بنشیند. کلمهای که او در وصف صدام بهکار میبرد این است: "او که عددی نیست من بخواهم بهخاطر او اینهمه دور بزنم"؛ هواپیما را بلند میکند، مستقیماً از خاک عراق گذر میکند و در همدان مینشیند، در حقیقت از صدها تیربار، پدافند و موشک رد میشود.
*مستند نبردهای فانتوم تعدادی از قهرمانان دفاع مقدس را روایت میکند و این چیزی است که در سینمای ما کمتر بدان پرداخته شده است، بهنظر شما چرا اینقدر دیر این قهرمانان روایت شدند؟
نبردهای فانتوم؛ روایت قهرمانانی که مردم آنها را نمیشناختند
بیباک: بهنظرم در سینمای دفاع مقدس ما کمتر به قهرمانان پرداخته شده است. آثار ما بیشتر در زمینه تشریح عملیاتها یا در مورد شهدا بوده است. وقتی مستند نبردهای تامکت را میساختیم به آقای شکیبانیا گفتم "خوب است روایت فیلم را بر محوریت قهرمانان زندهای قرار بدهیم که کمتر روایت شدند و مردم هم خیلی آنان را نمیشناسند". تلاش ما این بود راویان زندهای که از هشت سال دفاع مقدس ماندهاند جلوی دوربین بنشینند و صحبت کنند، البته کنار آن سعی کردیم از شهدا هم نام ببریم.
*بهنظر شما دلیل کمپرداختن به قهرمانان چه بوده است؟
متأسفیم که اینقدر دیر از قهرمانان کشورمان مستند ساخته شده است
بیباک: شاید بهتر باشد دلیل این موضوع را تصمیمگیران بگویند. ما بهعنوان برنامهساز ضرورت این موضوع را احساس کردیم و سراغش رفتیم. بهنظرم در جنگ، قهرمانان زیادی داشتیم که از آنان یاد نشده است. خلبانان شکاری عمده این قهرمانان بودند. بهنظرم خلبان شکاری سمبل جنگجویی در دنیای امروز است. او باید نهایت دانش فنی و شجاعت را همزمان داشته باشد. خود پرواز مخاطرات دارد و علاوه بر این، تصور کنید که در حین پرواز، تیر و گلوله بهسمت شما میآید. در جریان تولید این مستند، فیلم 16میلیمتری را تبدیل کردیم. وقتی آن را میدیدم، دیدم که گلولههای ضدهوایی کنار هواپیمای فانتوم منفجر میشد، با خودم فکر میکردم خلبانی که در اینجا حرکت میکند چه دلی داشته که حرکتش را ادامه داده و تمرکزش را حفظ کرده است. بسیار متأسفیم که اینقدر دیر از این قهرمانان مستند ساخته شده است و بیشتر افسوس میخوریم چرا که تعدادی از آنان را از دست دادهایم و فوت کردند، بهنظرم این کار باید 30 سال پیش ساخته میشد، خیلی از آنان زنده بودند، حافظهها خوب بود و به واقعه نزدیکتر بودند و بهتر میتوانستند آن را توصیف کنند.
سالار بیباک، تهیهکننده مستند نبردهای فانتوم
*سؤال من این است که چرا برنامهسازان اینقدر دیر بهفکر ساخت این مستند افتادند؟
عدهای جنگیدن را وظیفه خلبان دانستند و تکریمش نکردند/ نیرویی وجود دارد که خلبانان جنگ را از دیگر رزمندگان آن جدا کند
جبینشناس: بهنظرم دلیل اصلی آن به سیاست تبلیغی جنگ برمیگردد. احساس میکنم که جنگ ما با نیروهای مردمی اداره شد و به همین دلیل سیاست تبلیغی جنگ نیز خواسته یا ناخواسته بهسمت تشویق نیروهای مردمی رفت. انگار که از ابتدا وظیفه خلبان را جنگیدن تلقی کرده بودند و معتقد بودند که او درس این کار را خوانده است و باید بجنگد اما باید سراغ دعوت از نیروهای مردمی برویم و در این زمینه تبلیغ کنیم. خیلی از برنامهسازان هم منفعل بودند و همین مسیر را ادامه دادند، علاوه بر این، موضوع دیگری وجود دارد و نمیدانم اسمش را چه باید بگذارم، شاید بتوان گفت حسادت به خلبانان. احساس میکنم همیشه نیرویی وجود دارد که خلبانان جنگ را از دیگر رزمندگان آن جدا میکند، نمیدانم این موضوع چه دلیلی دارد، بنابراین با مجموعهای از عوامل مواجهیم و همین مجموعه باعث شده است که خلبانان به حاشیه بروند و کمتر به آنان پرداخته شود، البته نمیگویم عمدی بوده است بلکه ناخودآگاه بوده است.
*شاید خودشان نسبت به بیان این موضوعات انعطافپذیر نبودند.
نبردهای فانتوم روایت زمینی از شهیدان دفاع مقدس است
هوشیارگر: شاید به این دلیل است که ما سینمای مستند جنگ را همیشه با مستندهای قدسی روایت فتح دیدهایم و لازم بود بعد از چند سال، غبار آن نوع مستندسازی فروکش کند و سراغ واقعیت ملموس جنگ برویم. چیزی که در مستند نبردهای فانتوم دیده میشود، روایت زمینی از این شهیدان دفاع مقدس است، در حقیقت از آن فضای قدسی فاصله گرفته به قهرمانان ناشناخته نزدیک شدیم. شاید 10 ــ 20 سال پیش لزوم این نوع روایت اصلاً احساس نمیشد چرا که تب حماسی وجود داشت. اکنون نسل جدید از مستندسازان روی کار آمدهاند که نوع نگاهشان متفاوت است و نتیجه آن همین نگاه جدیدی شده است که در سینمای مستندمان شکل گرفته است. شاید اگر 10 سال پیش چنین جلسهای برگزار میشد، کاپیتان ضرابی نوع دیگری صحبت میکرد.
بیباک: بهنظرم جنگ را باید از دو جنبه نگاه کنیم؛ یکی معنویت است که موتور پیشبرنده جنگ بوده و بهنظرم به حد کافی بدان پرداخته شده است، بخش دیگر هم... .
دفاع مقدس نمود عقلانیت است/ طرحهای عقلانی که ما را به پیروزی رساند
دقت کنید جنگ پدیدهای بشری، عقلانی و اتفاقی است که آخرین محاسبات باید در آن صورت گیرد. کوچکترین اشتباه ممکن است نتایج بدی را بههمراه داشته باشد، در حقیقت نمود عقلانیت، محاسبه و تفکر در جنگ است. هدف ما این بود که نشان بدهیم آدمهایی بودند که عقلانی فکر کردند و با استفاده بهینه از داشتههایمان طرحهای بسیار خوبی ریختند و ما را به موفقیت رساندند، در این بین خلبانانی بودند که خوب آموزش دیده بودند، بلد بودند از آن آموزش بهخوبی استفاده کنند، افراد شجاعی هم بودند و با طرحهایشان ما را به پیروزی رساندند. بلندکردن 140 هواپیما بهتنهایی کار بسیار سختی است، چه برسد به این که عملیات انجام دهند. اشاره شد که وقتی ساعت 2 بعدازظهر فرودگاههای ما را زدند، ساعت 4 جواب دادیم. ما میگوییم افرادی در ارتش، سپاه و... بودند که توانستند طرحهای عقلانی بریزند و آن را عملیاتی کنند.
*بین ساخت مستند نبردهای تامکت و نبردهای فانتوم فاصله زیادی افتاد، مشغول تحقیق و پژوهش بودید؟
بیباک: در تحقیق و پژوهش این مستند 2 موضوع را دنبال کردیم؛ یکی خاطراتی است که توسط نیروی هوایی منتشر شده است و دیگری خود خلبانان. ما همه این خاطرات را که عمدتاً در نشریه "صف" منتشر شده بود، جمعآوری کردیم و بخشی از پژوهش ما را شکل داد، با این حال بخش مهم تحقیق ما خود آدمها بودند. منبع بعدی ما نیز خود خلبانان بودند که روایت شفاهی میکردند و حرفهایشان کنار آن اسناد مکتوب قرار میگرفت، همچنین یکی دو روایت هم از خارجیها داشتیم که در مورد نیروی هوایی ما گزارشاتی داشتند. این موضوع را در مستند نبردهای تامکت هم دیده بودید.
*چگونه توانسته بودند از خارج ایران چنین روایتهایی را تهیه کنند؟
بیباک: یک سری مصاحبههایی با خلبانان ایرانی و عراقی داشتند و از قول آنان چیزهایی نوشتند، در نهایت، روایتهای بهدستآمده را با دیگر خلبانان چک میکردیم. دفتر مطالعات نیروی هوایی نیز کار ما را میدید و اگر اشکالاتی در آن وجود داشت به ما تذکر میداد. این موضوع به ما کمک میکرد که روایتهای نادرست و اشتباه کمتر داشته باشیم. البته باید بگویم آقای ضرابی در انتخاب افراد شاخص کمک زیادی به ما کردند چرا که راضی کردن خلبانان کار بسیار سختی بود.
*چرا سخت راضی میشدند که جلوی دوربین بیایند؟
خلبانان میپرسیدند "اینهمه سال کجا بودید؟!"
جبینشناس: البته صددرصد اینگونه نبود، شاید نیمی از آنان سختگیری میکردند. دلیل عدم همکاریشان دلخوری بود که داشتند، میگفتند "اینهمه سال گذشته است چرا کسی بهسراغ ما نیامده است؟ چرا اکنون آمدهاید که خیلی از خاطرات را فراموش کردهایم؟"، این دلخوری را با رفتوآمدهای مکرر برطرف و سعی کردیم متقاعدشان کنیم که جلوی دوربین بیایند، علاوه بر این، خیلی از آنان از مصاحبههایی ناراحت بودند که تحریفشده منتشر شده بود، در حقیقت کسی با آنان مصاحبه کرده بود اما یا منتشر نشده بود یا بهگونه دیگری انتشار یافته بود. خوشبختانه با توصیههایی که آقای ضرابی داشتند و با سابقه ساخت مستند تامکت این مشکلات حل شد.
موضوع مهم دیگری که وجود داشت این بود که میدیدند اطلاعات ما کامل است و سؤالاتمان ابتدایی و سطحی نیست. من و سالار بیباک عملیاتها را بررسی میکردیم و میدیدیم که در هر عملیات کدام خلبانان حضور داشتند. وقتی به جلسه مصاحبه میرفتیم میدانستیم چهخبر است و سؤالات ابتدایی نمیپرسیدیم، این موضوع نیز کمک کرد و به آنان نشان میداد که ما مشغول کار حرفهای هستیم و سوار بر مطلبیم.
*اسناد تصویری کمی از عملیاتهای مهم هوایی کشورمان مانند کمان99 و اچ3 در اینترنت وجود دارد اما در مستند نبردهای فانتوم صحنههای خوبی را از این عملیاتها به نمایش گذاشتید، این تصاویر تولیدی بود یا آرشیوی؟
موتور اصلی فیلم، شخصیت جذاب خلبانان است
جبینشناس: چند مدل آرشیو داشتیم؛ بخشی از آرشیوها را نیروی هوایی در اختیار ما گذاشته بود و تصاویر قدیمی بود، بخشی دیگر انیمیشن و بخشی دیگر تصاویر بازسازی. قبل از تولید هر قسمت، داستان را روی تایملاین قرار میدادیم که شامل مصاحبههای شفاهی و نریشنها است، سپس تصمیم میگرفتیم کجاها را باید با تصاویر آرشیوی پر کنیم و در کجا باید از انیمیشن و بازسازی استفاده کنیم. در جایی که هیچ تصویر آرشیوی وجود نداشت سراغ بازسازی و انیمیشن میرفتیم. البته خیلی وقتها آرشیوی به ما اضافه میشد که مدل روایتمان را عوض میکرد. سعی میکردم آرشیوها را در بهترین نقاط هر قسمت قرار بدهم و نقاط خالی دیگر را با انیمیشن و بازسازی پر میکردیم.
مهدی جبینشناس، کارگردان مستند نبردهای فانتوم
*بهنظرتان جذابترین بخش این مستند کجاست؟
جبینشناس: فکر میکنم ناگفتههای شفاهی و اسنادی که پخش میشود، بهترین بخش این مستند است، شاید بتوانم بگویم موتور اصلی فیلم خلباناناند، در حقیقت شخصیت جذاب آنان باعث شد که فیلم جذاب شود.
ارتش آرشیو کمی از عملیاتها داشت/ ایکاش نبردهای فانتوم 30 سال پیش ساخته میشد!
بیباک: یکی از بزرگترین مشکلات برای ساخت مستند این است که آرشیو در مورد آن بسیار کم است. در زمان جنگ، یا مشکلات حفاظتی وجود داشته و خیلی اجازه نمیدادند کسی عکاسی و فیلمبرداری کند یا خیلی جدی نمیگرفتند و یا گروههای تلویزیونی که میآمدند، راحتتر بودند با گروههای مردمی مصاحبه کنند. شاید 95 درصد آرشیو ما مربوط به غیر از ارتش است. دست ما از این نظر خیلی بسته بود و برای دریافت این آرشیو خیلی تلاش کردیم، برای مثال پایگاهها اطلاعات بسیار خوبی داشتند، مثلاً یک ویاچاس داشتند که در گوشهای افتاده بود و کسی برایش اهمیتی قائل نبود اما همانها را جمع کردیم و تبدیل به تصاویر آرشیوی برای این مستند شد، باید در اینجا از مدیر خانه مستند تشکر کنم که کمک مالی کردند این آرشیوها را تبدیل کنیم و کیفیتش بهتر شود. سعی کردیم تمام آرشیوها به بالاترین کیفیت تبدیل شود و هزینهای که انجام شد برای این بود. البته بعضی از آرشیوها از بین رفته بود و ایکاش این مستند 30 سال پیش ساخته میشد که تصاویر آرشیوی بیشتری در اختیار داشتیم.
ادامه دارد...
گفتوگو از: علیرضا رحیمبصیری
انتهای پیام/